کاندیدای دولتیها پس از مشایی کیست؟
•
یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در حالی ۵۰ روز دیگر برگزار خواهد شد که اصولگرایان هنوز نمیدانند منطق انتخاباتی محمود احمدینژاد و دولتیها چیست
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
٨ ارديبهشت ۱٣۹۲ -
۲٨ آوريل ۲۰۱٣
اعتماد: مجتبی حسینی: یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در حالی ۵۰ روز دیگر برگزار خواهد شد که اصولگرایان هنوز نمیدانند منطق انتخاباتی محمود احمدینژاد و دولتیها چیست. آنان عملیاتیسازی مدل روسی پوتین – مدودف را استراتژی انتخاباتی دولت، اسفندیار رحیم مشایی را مهره اصلی این استراتژی و زنده باد بهار را شعار انتخاباتی این جریان میدانند اما از آن سو با خیالی آسوده میدانند که رحیم مشایی به راحتی از خوان شورای نگهبان نخواهد گذشت. اگرچه برخی از تحلیلگران سیاسی معتقدند که احمدینژاد میتواند مشکل احراز صلاحیت مشایی را با رایزنی حل کند اما به واقع اسفندیار رحیممشایی تنها کاندیدای دولت در انتخابات خواهد بود و این جریان، گزینه آلترناتیوی برای مشایی در نظر نگرفته است؟ پاسخ به چنین پرسشی تنها با حضور در اتاق فکر قوه دولتیها ممکن است اما تلاش برای ماندگاری گفتمان احمدینژاد، واقعیتی است که بارها دولتیها از آن سخن گفتهاند. با این رویکرد منطقا محمود احمدینژاد و تیم او نسبت به رد صلاحیت احتمالی اسفندیار رحیممشایی ناآگاه نیستند و نمیتوان تصور کرد که این جریان سناریوی انتخاباتی منهای مشایی را بررسی نکرده باشد و گزینههای دوم و سومی را برای پر کردن حذف کاندیدای اصلی خود در نظر نگرفته باشد.
هزینه – فایدههای رد صلاحیت کاندیدای اصلی دولت
منطقا اگر خود را جای احمدینژاد و تیم اصلی تصمیمگیر این جریان بگذاریم به این نتیجه خواهیم رسید که اگرچه امکان رد صلاحیت کاندیدای اصلی وجود دارد اما نمیتوان اطمینان خاطر داشت که همین اتفاق برای گزینههای دوم و سوم و... رخ دهد. اما اگر کاندیدای اصلی دولت رد صلاحیتش، محتمل است علت این همه تبلیغات سیاسی برای او چیست و آیا تیم دولت با کاندیدایی ناشناختهتر از مشایی میتواند به حضور موثر در انتخابات امیدوار باشد و به همان آیندهیی که با مشایی برای خود تصور کرده بود، دست یابد؟ قابل تصور است که کارکرد انتخاباتی مشایی بیش از هر کاندیدای دیگری از اطرافیان محمود احمدینژاد است اما اگر رییس دولت ناچار به حضور در انتخابات با کاندیدای جایگزین شود، راه برای بسیج کردن مجموعه رایدهندگان احتمالی به مشایی در پشت سر این کاندیدا بسته نخواهد بود.
تلاش برای انحراف دید رقبا
با این رویکرد دولتیها در تمامی ماههای اخیر تلاش متمرکزی را جهت ایجاد انحراف دید رقبای سیاسی خود داشتهاند. رسانهها و رهبران این تیم با خلق پی در پی مفاهیم، شعارها و نمادهای خبرساز سعی کردهاند تا همه حواس رقبای خود را به سمتی منحرف سازند که خود میخواهند. بر اساس این استراتژی، اسفندیار رحیممشایی همچنان باید در سیبل هدف اصولگرایان قرار بگیرد تا آنان نتوانند دست اصلی احمدینژاد را بخوانند. تمرکز بر نام مشایی و رد صلاحیت احتمالی مشایی یقینا هم راه را بر رد صلاحیت دیگر کاندیداهای این جریان خواهد بست و هم آنکه اصولگرایان را خشنود خواهد ساخت که در نهایت توانستهاند احمدی نژاد را شکست دهند. این در حالی است که تمرکز اصلی تیم دولت بر کاندیدایی غیر از اسفندیار رحیممشایی است. کسی که شاید کمتر کسی از علقه و علاقه او به محمود احمدینژاد خبر دارد و نامش کمتر از سوی دولتیها گفته شده باشد. مردی که شاید تا به امروز تنشهایی را در ظاهر با دولتیها داشته است اما در واقع، رابطهیی مرید و مرادی و پیوندی خونی با احمدینژاد داشته باشد.
شاخصهای کاندیدای محبوب محمود پس از اسفندیار
با توجه به روش و منش محمود احمدینژاد به نظر میرسد که گزینه محبوب جریان محمود احمدینژاد مفروض به حذف اسفندیار رحیم مشایی از بازی انتخابات جدای از شاخصهایی نظیر؛ تدین، باور خدمت به مردم، کارآمدی، عدالت خواهی، مبارزهگر با فساد اقتصادی و اداری و... که احمدینژاد در سخنرانیهای عمومی خود بارها به آنها اشاره کرده است، شاخصهای اختصاصیای را باید داشته باشد تا مورد حمایت تام و تمام جریان احمدینژاد قرار بگیرد. شاخصهایی که میتواند فرضیه پوتین-مدودف را حتی با نبودن مشایی، عملیاتی کند، چرا که همگان میدانند که محمود احمدینژاد به عکس روسای جمهور سلف که تلاش میکردند علقه یا حمایت خود از نفر بعدی را آشکار نکنند، به راحتی رسما از یک نامزد، طرفداری و در میتینگهای انتخاباتی او سخنرانی خواهد کرد. شواهد موجود حاکی از آن است که استراتژی دولت با دو دستخط احمدینژاد- مشایی تدوین شده است. راهبرد کلی این استراتژی ریاستجمهوری اسفندیار رحیممشایی است اما با توجه به احتمال حذف مشایی، قابل پیشبینی است که هر دو نفر فکر چارهیی برای پر کردن جای خالی مشایی در این راهبرد، طرح و برنامه دارند. بر همین اساس احتمال میرود که محمود احمدینژاد حتی پس از رد صلاحیت محتمل مشایی در سخنان خود بگوید که: «رای من آقای X است.» و پاسخش به منتقدانی هم که معترض حمایت او از یک کاندیدای خاص شوند، این باشد که: «در قانون اساسی چنین منعی برای رییسجمهور دیده نمیشود» و شاهد مثال را هم مدلهای انتخاباتی سایر کشورها میآورد که مغایرتی با حقوق اساسی ندارد. او شاید بگوید خودش با افتخار، سمت معاون اولی یا حتی رییس دفتر این فرد را به عهده میگیرد و استدلال کند که در گفتمان آنان «خدمت» مهم است، نه «سمت». اما کاندیدای محبوب احمدینژاد و مشایی چه پارامترها و شاخصهایی را باید داشته باشد تا مورد حمایت قرار بگیرد.
این شاخصها میتواند به شرح زیر باشد:
یکم- شاید مهمترین شاخصها را در معتمد و امین بودن این فرد باید جستوجو کرد. کسی که احمدینژاد بخواهد در جایگاه معاونت یا مشاورت او قرار گیرد، باید بداند رییس جمهور اصلی کدام است و مسوول تشریفات کدام؟ این فرد نباید وهم بردارد و خیال کند به اتکای داشتههای خود به ریاستجمهوری رسیده است. او باید بداند رای مردم در خرداد ۹۲ به احمدینژاد و مشایی بوده است نه به او. چه بهتر که جوان باشد تا خود را کاملا وامدار و برآمده رییس بداند و همه نیز بدانند. این جایگزین موقت باید مطیع بماند و از آن محللهایی نباشد که قصد پس دادن امانت را ندارند.
دوم- احمدینژاد به چهره جنجالی نیاز ندارد. به یاد داریم هاشمیرفسنجانی در هنگام معرفی کابینه اول خود و در پاسخ به انتقادی که چرا وزرای پیشنهادی، عمدتا غیرسیاسیاند، پاسخ داد «من به کابینه کاری نیاز دارم و خودم که سیاسی هستم کافی است». بر همین سیاق، احمدینژاد نیز به چهره موجساز نیاز ندارد. او به تنهایی، چه اکنون و چه در دورهیی که فرد منتخبش هدایت قوه مجریه را به عهده بگیرد، میتواند موجهای لازم برای حرکت و پیشبرد استراتژیها را ایجاد کند. در عوض به کسی احتیاج دارد که حاشیه کمتری داشته باشد، کم سر و صداتر باشد تا به اصطلاح، گزک به دست منتقدان نداده باشد و در حوزه عملکردی خود کارنامه قابل دفاع و خوبی به جا گذاشته باشد تا برکشیدن او آسانتر باشد و مقدار کمتری از «اکسیر احمدینژاد» برای احیای او کفایت کند.
سوم- چه بهتر که اصولگرایان نیز با او مشکلی نداشته باشند تا بتواند شخصا با سران اصولگرا مذاکره و اطمینان آنان را جلب کند یا لااقل امکان مخالفت اجماعی آنان را کاهش دهد. هر چه زاویه دید اصولگرایان با گزینه انتخاباتی کمتر باشد انرژیگذاری کمتری از احمدینژاد میطلبد و او را در چانهزنی در موقعیت فرادست قرار میدهد. اینبار او میتواند از استدلال خود اصولگرایان (خطر اصلاحطلبان) استفاده کند و آنان را در موقعیت آچمز و سپس تسلیم قرار دهد.
چهارم- فردی باشد از جنس احمدینژاد، یعنی در کوران فشارها نهتنها کم نیاورد بلکه تهدید را به فرصت مبدل سازد. او نباید از چالش با پارلمان یا دستگاه قضا یا چهرههای ذینفوذ بهراسد. او نباید از تحلیلهای رسانهها، از تهدید به افشاگریها و از فهرست کردن ناکامیها، از نقدهای حتی غیرمنصفانه و دروغ جا بخورد و به اصطلاح وادهد زیرا در این صورت زحمات هشت ساله رییس خود را یکشبه بر باد میدهد. قبول که هیچیک از مردان احمدینژاد در این خصوصیت قابل قیاس با او نیستند ولی گزینه رییس اگر عاری از این اعتماد به نفس است لااقل باید اختیار خود را به دست روسایش بسپارد و به نسخههای چالش برانگیز او باور داشته باشد و تلخی و سختی ظاهری داروهای تجویزی را با یقین عافیت نهایی در کام بریزد.
پنجم- چهره، سابقه، شخصیت و عملکرد او به نحوی باشد که اجمالا مشمول نگاه منفی نشود.
|