یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

طبقه کارگر ایران امروز هیچ حامی ندارد؛ * - کاوه بنایی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۱ ارديبهشت ۱٣۹۲ -  ۱ می ۲۰۱٣


"با یاد از پیروز دوانی و ستار بهشتی که با جان های شیفته,روشنی بخشیدند و شعله های وجودشان همیشه زنده است"


چرا؟ مگر ما تاریخ یکصد ساله مبارزه برای آزادی , رهائی از استبداد و تامین عدالت اجتماعی نداریم که , طبقه کارگر در دوران مختلف آن , بکرّات نقش خویش را نشان داد؟
مگر ما, از دل این تاریخ , شاهد سر بر آوردن چند حزب و سازمان سیاسی و صنفی , برای رهائی از ستم طبقاتی, رهائی از استبداد نداریم که , امروز فریادهایتان شنیده می شود که , طبقه کارگرایران , هیچ حامی ندارد؟
فرض بر این ما در میهن , یک حزب قوی , با تشکیلاتی منسجم و...... داشتیم. که , لازمه اش , وجود دمکراسی ست . چون دیکتاتوری است , استبداد است , سرکوب و زندان و تبعید ....... حزب و یا سازمانی , نمی توانند جضور مادی در داخل داشته باشند, فرض همه‍ی محالات , ماآن شرایط را داشتیم , آیا باید به درِ خانه‍ی تک ـ تک شما می آمدند و شما را از دام و تله‍ی سرمایه داری می رهانیدند؟ یا اینکه شما باید راهی می گشودید, مستقل و جدا از هویت آن تشکل ها, احزاب , سازمانهای سیاسی , حرکت خود را به موازات نیازها و خواسته هایتان پیش می بردید؟
شما استثمار می شوید! نیروی کار شما را قدرت به انقیاد خود در آورده و یک جا به سرمایه مالی اهداء کرده است . شما نیروی خاص تان را که , برابری اجتماعی اش در کانون قدرت قابل قیاس نیست به قدرت تفویض کرده اید و در این اندیشه که حکومت بر خواسته از دل انقلاب ۵۷ , می تواند نیازهایتان را پاسخ گو باشد , سمت گیری تان حمایت گرانه شد و تا گردن , دل سپردید به وعده های عمله های ظلم , امروز که آن همه راه طی شده چون بومرنگی بر چهره تان بر گشت , داد از نهاد زخم دیده بر می آورید که , طبقه کارگر ایران حامی ندارد!
خوب بنگرید, به اطراف خود, به همسایه هایتان, همشهری هایتان, کدام خانه در میهن خنجری فرو رفته بر سینه ندارد؟
شما وقت رفتن به پارک ها , جنگل و دشت و دمن دریا , ندارید. اما حتما شنیده اید هر شهری خاورانی دارد؟ گور های بی نام و نشانی دارد. آنها که راه گلویشان را با طناب دار, بستند , راه می سپردند در مسیری که از شما , از رنج هاتان, دردهایتان , سرود ها , سرودند و به دست حکومت خاموش گشتند , تا صدای تان در نیاید. آن بی صدائی آن روزتان را ,و این صدای اعتراض تان , صدای خاموش شدگانی است که,اکنون می توانید بپرسید, بگوئید , بخواهید و پاسخ بشنوید از همه‍ی آنانی که دغدغه شما را دارند.
امروز, وضعیت و وزن حضور در مبارزه , کنار شما , علیه نابرابرای های اجتماعی , کم رنگ است , آیا همه‍ی این دشواری بوجود آمده , ناشی از قدرت ماشین سرکوب است؟
حکومت و حامیانش از هر قشر و طبقه , شرایطی را بر سرنوشت مردم حاکم کرده اند که , نیاز به زندان نیست. ایران خود, به زندان بزرگی تبدیل شده است. اوضاع آنچنان فاجعه آمیز گشته که , از درون ناپیدای این استبداد عمیقا اجتماعی , مبادرت به دستگیری , و در مکانهای خاصِ تنبیهی ـ تربیتی خویش دسته بندی می کنند و به بند می کشند.
شیوه ای نو و کاملا بدیع از دیکتاتوری را حاکمان به نمایش گذاشته اند.
وجود زندان در نظام های دیکتاتوری , نشان دهنده وجود نیروی مقاومت و تغییر است. با بروز بحران و شدت آن , قدرت دست بکار شده مبادرت به دستگیری , بازداشت , شکنجه , تجاوز و قتل و اعدام می کند تا پیام تمکین و سکوت را به جامعه رسانده باشد.
این شکل و سیاق از مبارزه , مقاومت و مجازات را , نیروئی که درخود پتانسیل ممکن را داراست بخوبی درک نموده است. از این اعتراضات اجتماعی بهره برداری کرده , بیش از درب خانه تا خیابان مسیری جداگانه ای نمی پیماید .سوار بر موج , سهم خویش را از تِرک بوجود آمده درساختار قدرت حاکم برمی دارد.
اسم این نیرو اصلاح طلب است. هیچ گاه خواهان تنش های اجتماعی نیست.او تمایل به جان کندن آرام ,آرام مردم دارد. حرکتی شکل نگیرد که , قدرت پی به حضورنیروئی فراتر از او ببرد.می خواهد بستری را آماده کند و در کنار قدرت , ارزش اضافی حیات بر باد رفته مردم را از قدرت بگیرد.او می خواهد از نیروئی بوجود آمده زیر پوست سرمایه و قدرت , روی رد پای قدرت ,حضور بیابد و تغییری را که مد نظرش است را پیش ببرد.بنا بر این وقتی فضا خالی از برآمد نیروی های طبقاتی است, خالی از احزاب چپ و مترقی است,بالطبع نیروی که خویشاوند قدرت در کشتار اجتماعی می باشد, دست به کار می شود و از مهار نیروی در میدان غافل نمی شود. او توان وقدرت خرید هرچه پیش آید را دارد. او روزی در خیابان , روزی کنار دریا و کوهستان است. روزی در زندان , روزی در تبعید و مهاجرت , دستی در دیگ سرمایه , و روزی رانده از خوان نعمت می باشد.
از نظر ضرورت تاریخی , همانطور که فرزانگان هم اندیش حیات مبارزه شما گفته اند, شما فاقد این امکانات اجتماعی هستید. شما فقط نیروی کار دارید و با فروش آن که از طرف سرمایه داری به زنجیر کشیده شده اید در این میدان جنگ طبقاتی قرار دارید. این سرشت ویژه نیروی طبقاتی شماست. در مبارزه با قدرت سرمایه فقط زنجیرهایتان را از دست می دهید. تنهائی تان را تنها با,با هم بودن می توانید چاره ساز باشید.وقتی با هم باشید, خود بخود تشکل هایتان , از حالت جنینی خارج می شود.با خواسته هایتان رنگی دیگر گرفته و نیرویتان آشکار می شود.
طبقه کارگر متفرق,نیروئی نیست.میلیونی هم باشد فقط به درد استثمار می خورد.
سنت بر جای مانده از گذشته در عرصه حیات طبقاتی , خود گویای این اصل است که نیروی شما در برهه ای غیر قابل کنترل می شود.انقلاب ۵۷ , مگر احزاب و سازمانها بودند که پیروزی اش میسر شد؟
نیروی بهم پیوسته شما, متشکل شده‍ی شما, وقتی توانستید خیابانها را فتح کنید و به تسخیر خود درآورید که , هر قشر و طبقات اجتماعی در این برآمد انقلابی نقش ارزنده ای داشته اند و طبقه شما, خصوصا" نفتگران" تیر آخر را بر جنازه سلطنت پهلوی شلیک کردند.
امروز اوضاع تفییر کرده است. از اینکه دیده نمی شوید , شنیده نمی شوید,از دل قدرت نیروی پا به میدان گذاشته و منشوری را پذیرفته که خون از دماغ کسی در نیاید, تا بلکه آرام , آرام یا دیکتاتوری را دور بزند , یا دیده نشود و ذره , ذره , استبداد را فلج کند!
در این بین , بیکاری , گرانی, دزدی, فحشاء , اعتیاد ,غارت , اعتصاب , تظاهرات در معرض نمایش قرار می گیرد. از اینکه هست بیشتر نشود. اگر هم تعدادی اعدام شدند , وکلا به زندان افتادند, تقصیربی قانونی و قانون اساسی نیست. ردپاها زیادی عمیق شده است و باید پا پس کشید و با آرامش , مسیری نو را جستجو کرد. حال در این بین کارگران ۲۶ ماه حقوق نگیرند! ٨۰۰ هزار کشاورز بیکار بشوند!واحد های صنعتی یکی پس از دیگری تعطیل شود, بیکاری به ٣۰ درصد برسد, سن فحشا به ۱۱ سال,مرگ ومیر ناشی از دسترس نبودن دارو بخاطر تحریم , آمار اعتیاد به ٣ میلیون نفر و با خانواده هایشان درگیراین معضل اجتماعی ۱۵میلیون نفر را شامل شود, در سر تاسر شهرها , زیر چراغ های سبزی که قدرت برای سرمایه مالی , در توقف زندگی , روشن کرده است , خط قرمز زندگی کودکان کار و خیابان را شاهد باشی, گرانی آنچنان کمر شکن شود که خانواده های کارگری شرمسار کودکانشان, نیازی به پهن شدن سفره در خانه هایشان نباشند و ........با تهدید ات عروسک مآبانه هسته ای وضعی پدید بیاورند که دغدغه این جامعه متروکه,انتخابات و انتخاب رئیس جمهور شود.شما بگوئید کارگران و زحمتکشان, هیچ کس اسحله روی شقیقه شما گذاشت تا در انتخابات ها شرکت کنید؟ با وجود نهاد های قدرتمند آشکارو نهان, با آن نیروی نظامی رانت خوار, آقازاده های مافیائی , دستگاه عریض و طویل اطلاعات و امنیت که مانند اختاپوس به هر سو دست اندازی کرده اند, انتخابات , آیا شلاق زدن بر آب نیست؟
فردا روز کارگر است. همه می خواهند با پیرهن شما قدرت را به چالش بکشند. فردا کفش کار مقدس می شود. داس ها و چکش ها سرخ تر , سیم های خادار براق ترنقش می بندد بر نقشه میهن , شعارها پر صلابت تر,انگار که این روز می شود تکلیف همه را روشن نمود و" شبح" را از حمل مشترک صلیب بر شانه های کارگران راضی کرد.
با این همه , روز کارگر, روزی از روزهائی ست که کارگران و سایر زحمتکشان , با هم میثاق می بندند , درمیادین اجتماع می کنند و صدا هایشان را آشکارتر بهم می رسانند. و ارتش میلیونی خود را در برابر سرمایه به نمایش می گذارند. این روز, روز مانور طبقاتی است,روز پاسداشت از نیروهائی است که در تلاش برای بهبودی شرایط کار و زندگی بهتر از جان مایه گذاشتند. این روز به شما می گویند:
..... .......
باید امروزبدانی تو هر آن چیزی که هست
رهبری را می باید تو بگیری در دست
ای که در تبعیدی , یاد بگیر
ای که در زندانی , یاد بگیر
ای که در مطبخی و خانه نشین یابگیر
یاد گیر ای فزون است تورا سال از شصت
......
.......
رهبری را می باید تو بگیری در دست**

کاوه بنائی ــ رم
*ازشعارهای مطرح اعتراض های کارگری

** شعر از برتولد برشت


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست