یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

بن لادن شکار شد اما القاعده خود شکارچی شد


اردشیر زارعی قنواتی


• زمانی که یک گروه یا حزب با سرکوب فیزیکی از حالت سازمانی به یک جنبش اجتماعی تبدیل می شود در حالی که بسیاری از کادرهای رهبری خود را از دست می دهد در بدنه اجتماعی به سطوح فراگیر هویتی و ذاتی خود ارتقا می یابد. القاعده ی امروز دقیقا در این چارچوب قابل ارزیابی و فهم سیاسی است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۵ ارديبهشت ۱٣۹۲ -  ۵ می ۲۰۱٣


زمانی که کماندوهای آمریکایی در اولین ساعات بامدادی روز دوم ماه مه سال ۲۰۱۱ با یورش به خانه یی در "ابیت آباد" در حومه اسلام آباد با کشتن "بن لادن" رهبر جنبش القاعده به یک دهه کابوس خود پایان دادند، کمتر کسی باور داشت که این جنبش تروریستی بعد از قتل "شیخ الشیوخ" خویش قوی تر از قبل در تحولات منطقه یی و بین المللی حضور داشته باشد. با استراتژی شکار رهبران القاعده و طالبان با کار اطلاعاتی، یورش های کماندویی و عملیات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی "باراک اوباما" به خلاف سلف خود نشان داد که این نوع عملیات در مقایسه با ورود به جنگ های بزرگ چون جنگ افغانستان و عراق مقرون به صرفه تر است. در طی دو سالی که از قتل بن لادن می گذرد آمریکا و متحدین بین المللی و منطقه یی آن در جنگ با تروریسم توانسته اند رهبران بزرگ دیگری از جنبش القاعده را در پاکستان، افغانستان، یمن، الجزایر، مالی، نیجریه و سومالی به قتل رسانده و به لحاظ فیزیکی به القاعده ضربات جبران ناپذیری وارد کنند. بعد از شوک اولیه در خصوص قتل بن لادن که خوشبینانه تصور می شد جنبش تروریستی القاعده در هم فروپاشد، به لحاظ میزان انعطاف پذیری سازمانی و مهم تر از آن تبدیل این گروه تروریستی به یک جنبش فراگیر اجتماعی تندرو و ارتجاعی و با رهبری "ایمن الظواهری" آنان توانستند خود را بازسازی کرده و با تمرکززدایی سازمانی، از حالت یک سازمان بسته به سمت جنبشی با سلول های مجزا و مستقل از هسته مرکزی تغییر وضعیت دهند. با شروع خیزش های عربی در کشورهای عرب خاورمیانه و شاخ آفریقا که به واسطه مدیریت بحران از فاز دمکراسی به سمت اسلامگرایی توسط غرب انجام شد، گروه های تندرو و افراطی مذهبی توانستند از شرایط به وجود آمده نهایت استفاده را برده و در جنگ داخلی لیبی و سوریه بستر مناسب و مساعد برای حضور اکتیو و "آلترناتیوی" خود را تثبیت کنند. جنگ طولانی و دامنه دار داخلی در سوریه که در چارچوب فرقه گرایی مذهبی رقم خورد در این بین نقطه عطفی بود تا گروه های مرتبط با القاعده چون "جبهه النصره" هژمونی خود را در تحولات جدید بر وضعیت منطقه یی بیش از پیش تحمیل کنند. بدون شک قتل بن لادن برای آمریکایی ها و شخص اوباما یک پیروزی بزرگ تاکتیکی بود و به یک دهه هراس و عقده های روانی بعد از حوادث تروریستی یازدهم سپتامبر تا حدودی پایان داد اما تحولات بعدی نشان داد که القاعده هم اینک قوی تر گذشته در هیبت یک بازیگر اصلی وارد بازی شده است. جنگ داخلی و فرقه یی در سوریه دقیقا همان "بهشت گمشده یی" بود که القاعده و تفکرات همسو با این جنبش تروریستی برای "تولد دوباره" به آن احتیاج داشتند و غرب با ارتکاب اشتباه افغانستان این فرصت تاریخی را در اختیار آنان گذاشت. القاعده با موقعیت شناسی مطلوب و درک موقعیت جنبشی خود از این فرصت برای یارگیری گسترده و ایجاد یک محیط مناسب برای حضور و ظهور نوین خود نهایت استفاده را برد که جایگاه جبهه النصره در کنار شاخه عراقی القاعده که برای استقرار یک امارت اسلامی در سرزمین شامات می جنگند، تصویر واقعی از این هویت جدید است.
زمانی که یک گروه یا حزب با سرکوب فیزیکی از حالت سازمانی به یک جنبش اجتماعی تبدیل می شود در حالی که بسیاری از کادرهای رهبری خود را از دست می دهد در بدنه اجتماعی به سطوح فراگیر هویتی و ذاتی خود ارتقا می یابد. القاعده ی امروز دقیقا در این چارچوب قابل ارزیابی و فهم سیاسی است چرا که تنها با یک پیام ویدئویی ایمن الظواهری برای گسیل حامیان القاعده به سمت سوریه برای جهاد، از عراق، اردن، عربستان، قطر، چچن، مراکش، تونس، لیبی، الجزایر، لبنان، مصر، ترکیه و حتی کشورهای اروپایی هزاران کادر ورزیده و داوطلبان آماتور رهسپار محیط جدید شدند که امروز همین داوطلبان القاعده ورزیده ترین و تاثیرگذارترین طیف در بحران داخلی سوریه به حساب می آیند. انفجارهای بوستون توسط دو جوان چچنی تبار در آمریکا و خبرهای تازه یی که از دستگیری عناصر مرتبط با القاعده در اسپانیا، کانادا، امارات متحده عربی، ترکیه و دیگر کشورهای اروپایی مخابره می شود هر چند تا حدودی ناشی از یک جو روانی بعد از حوادث بوستون می باشد اما در ذات عینی خود گویای زایش مرحله تکوینی تروریسم القاعده یی در کشورهای عربی و جهان معاصر خواهد بود. قتل بن لادن نه تنها "نقطه پایان" القاعده نبود که نوعی پوست اندازی و تغییر شکل از فاز سازمانی به فاز گسترده اجتماعی بود که می توان به عنوان "نقطه آغاز" یک دوران جدید در حیات این گروه و به طورکلی جنبش تروریسم بین المللی از آن یاد کرد. این وضعیت به مراتب از موقعیت قبلی خطرناک تر است چرا که در فاز اولیه و سازمانی تروریسم القاعده یی آدرس، هویت، برنامه و نقشه ها برای سازمان های اطلاعاتی قابل خوانش بود ولی در موقعیت جدید سرنخ تمام آدرس ها کور شده، ردیابی شبکه به دلیل استقلال سلولی سخت و ناممکن، هسته های چندنفره منزوی به شبه ارتش های دارای پایگاه اجتماعی در محیط های بحرانی چون سوریه تبدیل و به طورکلی انزوای دیروزی جای خود را به ارتقای امروزی داده است. در یک تحلیل ساده می توان گفت که القاعده با مرگ بن لادن یک شکست تاکتیکی و سازمانی را متحمل شد و هم اینک با بسترسازی محیطی در بحران های عربی در چارچوب اسلامگرایی و تنیدن در تنور فرقه گرایی بین شیعه و سنی موفق به کسب یک "پیروزی استراتژیک" شده است که "کشندگان دیروز" بن لادن خود "مسببان امروز" این هویت جدید و بسترسازی مساعد بوده اند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۷)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست