جمهوری خواهان سکولار دموکرات: نگاهی بر خودی سر در گم! - دیوید اعتباری
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۲ -
٨ می ۲۰۱٣
با یک نگاه به تاریخ معاصر ایران از به سلطنت رسیدن رضا شاه تا به امروز ، میتوان براحتی دریافت که جمهوری خواهان ملی و سکولار همواره در حالتی حاشیه یی، انفعالی و یا دستخوش و دنباله رو حرکات و جریانات دیگر و روز بوده اند. آنان در بازده و عملکرد تاثر پذیر، گاهی اوقات تابع، و بالاخره مجهول و سر در گم بوده اند!
تاثیر عمده جمهوری خواهان سکولار در جهت گیری اصلی اجتماعی و سیاسی و یا رهبری آن بسیارمحسوس نبوده است. در مقابل، سلطنت طلبان (چه استبداد طلب و چه دموکرات) ، اسلامیون (ملایان، ملی مذهبیهای یا مجاهدین خلق) متشکل تر، دارای خط بندی و رهبریهای موضعی و مشخص تر در جریانات اجتماعی و سیاسی حرکت کرده اند.
ملیون و نیروهای سکولار در حالی که به دیگر نیروهای چپ و راست و مذهبی و غیر مذهبی ایرادهای (به جا و نا بجا) گرفتهاند، ، لیک در عمل، رهبری و سازماندهی راه حل، التیرنتیو و رهبری مشخصی ارائه نداده و نق نق ها، ایرادگیریها، مقاله نویسی، شعارها و فراخوانهای پراکنده آنان در همان سطح باقی مانده است!
در خلأ عدم اتحاد، عملکرد و سازماندهی گروهی، ملیون و جمهوری خواهان سکولار ، در هر گذر دنباله رو، تاثیر پذیر و متحد گروهی دیگری میشوند.به دلیل همین بی برنامگی و گسستگی،حتی پس از تاثیر گذاری در حمایت از جریانات دیگر، آن جریانات، تاثیر حمایت نیروهای جمهوری خواه سکولار را ندیده و حتی انکار کردهاند.
البته تاثیر جمهوری خواهان سکولار در جریانات ملی قابل حاشا نیست، لیک نه به عنوان پیشرو بلکه به صورتی پراکنده و پس رو! انقلاب ۱۳۵۷ و جنبش سبز ۱۳۸۸ تنها دو نمونه از این تاثیر پذیری، تاثیر گذاری، همگامی تاکتیکی ، دنباله روی و سپس حاشا از سوی طرف مقابل میباشد.
در انقلاب ۱۳۵۷ بسیاری از جمهوری خواهان سکولار در مخالفت با استبداد شاه بجای همبستگی با نیروهای سکولار دموکرات مشروطه خواه مانند دکتر بختیار، دنباله رو ملی مذهبیهای جمهوری خواه و حتی ملایانی مانند خمینی شدند و در عاقبت از هول حلیم جمهوری به دیگ جوشان ولایت فقیه اسلامی افتادند. پس از پیروزی انقلاب، ملیون سکولار بلافاصله مانند دیگر نیروهای غیر مذهبی از دولت و حکومت به کنار زده شدند.
در سی و چند سال پس از انقلاب بعضی جمهوری خواهان همگامی با مذهبیون اصلاح طلب را به امید اصلاح "جمهوری" اسلامی با سراب اسلام زدایی نهایی ادامه دادند . رای به بنی صدر و خاتمی از نمونه این جهت گیریهای اصلاح طلبانه گروهی از جمهوری خواهان سکولار بود. عدهای هم از همان ابتدا به ماهیت جمهوری اسلامی پی برده و رسیدن به آزادی و عدالت را تنها در عبور از رژیم اسلامی خواستار شدند.
در انتخابات ۱۳۸۸ این دو گروه یا در مخالفت با خامنهای با اصلاح طلبان مذهبی همصدا شدند و به موسوی رای دادند و یا پس از کودتای انتخاباتی ، با جنبش (سبز) در حمایت از حقوق مردم همصدا شدند.
در انتها نیروهای سکولار در جنبش ۱۳۸۸ از مذهبیون اصلاح طلب پیشی گرفته و شعارها و خواستهای ضدّ دیکتاتوری،ضدّ خامنهای، ملی و سکولار را مطرح کردند. لیک بدون داشتن رهبری و سازماندهی مشخص، ارتجاعیون و اصلاح طلبان، یکی با زور و دیگری با نصیحت و بیراهه بردن ، جنبش را بنوعی خنثی کردند.
پس از ۱۳۸۸ ، اکثر اصلاح طلبان جمهوری خواه سکولار دموکرات ازامید واهی اصلاح رژیم دست کشیده و به جناح انحلال طلب پیوستند. در این میان عدهای از نیروهای مشروطه خواه وجمهوری خواه سکولار دموکرات شروع به همگامیهایی در جهت همبستگی کردند.
نیروهای مشروطه خواه با اینکه در طی ۳۴ سال گذشته سیر دمکراتیزه تر شدن را طی کرده اند ، لیک از ابتدا جهت گیری ورهبری مشخص(رضا پهلوی) داشته اند. نیروهای اصلاح طلب مذهبی هم معمولا دارای جهت گیری و رهبری معلوم مانند.. خاتمی و موسوی بودهاند. مذهبیهای چپ به رهبری مجاهدین خلق هم داری خط و مشی و سازماندهی مشخص به رهبری مسعود و مریم رجوی بودهاند.
مشروطه خواهان دمکرات خواستار نظام مشروطه پارلمانی سکولار دموکرات به رهبری رضا پهلوی، مجاهدین خواستار جمهوری خلق دموکراتیک اسلامی به رهبری رجوی، اصلاح طلبان مذهبی خواستار ادامه جمهوری اسلامی بر مبنای رعایت قانون اساسی آن با ریاست جمهوری منتخب آنان مانند موسوی و خاتمی ...بوده و میباشند.
در این میان جمهوری خواهان خواستار نظام جمهوری سکولار دموکرات (اما بدون سازمان و رهبری مشخص و معلوم ) میباشند و این در عمل و بازده آنان را به نیرویی حاشیه نشین و حاشیه پرداز تبدیل کرده است. موجودی بیسر و سر در گم که تنها دمش در همه
جریانات سیاسی معاصر پیداست!
کجایند جمهوری خواهان سکولار دموکرات؟!
عدم همبستگی، سازماندهی، سردرگمی و بی رهبری جمهوریخواهان سکولار دموکرات را در چند دلیل عمده میتوان خلاصه کرد:
- پیشینه تاریخی: زیر سلطه استبداد ، تبادل افکار آزاد نیست. عدم داشتن پایههای اصلی دموکراسی و ارتباطات مانند آزادی بیان، مطبوعات، اجتماعات و احزاب به مردم اجازه تبادل نظر ، سازماندهی و یادگیری آن را نمیدهد. این عدم تبادل نظر باعث دور شدن انسانها، افکار و گروهها از یک دیگر و جدایی ، گسستگی و شک به یکدیگر میشود. تنها با تبادل افکار است که همبستگیهای مشترک شکل میگیرد. همینطور سازماندهی و برنامه ریزی تشکیلاتی و حزبی نیازمند تمرین و یادگیریست . تمریمنی که در جوامع زیر سلطه استبداد جایز نبوده و نیست. جمهوری خواهان سکولار دموکرات مانند بقیه نیروهای ملی به این درد دچار بوده و هستند.
- خود محور و جدا بینی: عدم تبادل افکار همچنین انسانها را به تکروی، خود محور بینی و عدم اعتماد به یک دیگر دچار میکند. نیروها به جای اینکه به نکات ،خواسته ها و اهداف عمده مشترک بیندیشند و بر مبنای آن اصول متحد شوند ، تفاوتهای جزئی را دلیل جدایی خود از دیگران میبینند. همچنین چون در فضاییغیر دموکراتیک انسانها و نیروها اجازه رهبری یا شرکت در رهبری ندارند ، هدف اصلی آنان کنترل و رهبری هر حرکت یا اتحادی میشود و نه همبستگی و همکاری.
سابقه تاریخی: نیروهای مشروطه خواه تا قبل از انقلاب ۱۳۵۷ قدرت را در دست داشتند و رهبری آنان نیز بطور مورثی تعیین شده است. در نتیجه آنان هنوز ریشه سازمانی ، تاریخی و رهبری خود را علی رقم اختلافات درونی بر اساس اصول مشترکی حفظ کردهاند.مذهبیون اصلاحطلب هم ریشه در بنیاد جمهوری اسلامی داشته و تا شورش ۱۳۸۸ بسیاری از ارگان های سازمانی و کشوری از رئیس جمهوری به پایین در دستشان بوده و آنان نیز علی رقم بعضی اختلافات، با اساس حفظ جمهوری اسلامی و اجرای قانون اساسی آن، به ادامه حیا ت سازمانی خود ادامه میدهند. مجاهدین خلق نیز به دلیل ریشه کنترل شده فرقه یی، غیر دموکراتیک و مخروطی از بالا به پایین، تشکل و رهبری خود را دارند..
جمهوری طلبان سکولار دموکرات در هیچ برهه تاریخی در ایران قدرت را در دست نداشتهاند. در دوران شاه جمهوری خواهی جرم بزرگی به شمار میآمد و پس از ۱۳۵۷ نیز جمهوری خواهان غیر مذهبی حق تشکل و بیانی پیدا نکردهاند. در این دو محیط استبدادی و با توجه به دلیل و مقدمه ذکر شده ، علیرغم نیروهای دیگر، جمهوری خواهان فاقد تشکیلات و سازماندهی ارگانی بوده و هستند.
با این فقدان آنان هنوز نتوانسته اند بر اساس اصولی مشترک یک هسته اصلی سازمانی تشکیل بدهند. البته گروهها و اتحادهایی وجود دارند لیک اکثرا منطقه یی و بدون تشکیلات اصولی در ایران و سراسر دنیا میباشند. در فقدان این تشکیلات و بدون سازماندهی مرکزی بعضیاز آنان به فعالیت حقوق بشر، بعضی به همکاریهای موضعی با اصلاح طلبان مذهبی یا مشروطه خواهان سکولار دموکرات و بسیاری به آگاهی بخشی و یا تحلیل جریانات پرداختهاند.
اگر پس از کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸ روضه اصلاح طلبی جمهوری اسلامی خوانده شد، انتخابات ۱۳۹۲ مراسم ختم تفکر اصلاح طلبی جمهوری اسلامی خواهد بود. کفت گیر اصلاح طلبان مذهبی به ته دیگ خرده و دیگر افکارشان خریداری نخواهد داشت. امروز بیش از همیشه رسالت همبستگی و سازماندهی برای انحلال رژیم اسلامی و برقراری شرایط استقرار نظامی سکولار دمکرات میباشد. کفت گیر اصلاح طلبان مذهبی به ته دیگ خرده و دیگر افکارشان خریداری نخواهد داشت.
وقت آن است که همه جمهوری خواهان سکولار از چپ و راست، خواستار سرمایه داری یا سوسیالیسم، طرفدار فدرالیسم یا نه همه و همه.... بر اساس اصولی بنیانی و مشترک بدون چون و چراهای متداول متحد و سازماندهی کنند:
۱- انحلال رژیم جمهوری اسلامی
۲-استقرار نظامی سکولار، دموکرات و بر مبنای اعلامیه جهانی حقوق بشر.
تالاری مجازی، مثلث شکل و بزرگ را در نظر بگیرید که در آن همه جمهوری خواهان سکولار دموکرات جمع شده اند . در ضلع افقی آن نوشته شده حقوق بشر، در دو ضلع دیگر آن سکولاریسم و دموکراسی. در اطراف این تالار میتوان اتاقهای شیشه یی مختلفی داشت که افکار و گروههای مختلف جمهوری خواه در آن در حال تبادل نظر میباشند ولی همگان بر این سه اصل و در انحلال رژیم اسلامی مشترکند.
دیگر به حرف ، دنباله روی و پراکنده کاری نمیتوان بسه کرد، وقت عمل است و تشکل و تعیین رهبری درونی. زمان اتحاد و همبستگیست با یکدیگر و با دیگر نیروهای انحلال طلب و سکولار دموکرات. این ندای تاریخ است.
|