یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

مردم درباره ی انتخابات چه می گویند


• خبرنگار کلمه با عده ای از مردم گفتکو کرده است. شوق و شوری که ورود هاشمی در میان اصلاح طلبان و عده ای از روشنفکران ایجاد کرده، در میان آن ها دیده نمی شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲٣ ارديبهشت ۱٣۹۲ -  ۱٣ می ۲۰۱٣



کلمه- زهره نقیبی: خستگی و نگرانی مردم از اوضاع کشور را در یک گپ و گفت کوتاه با آنها می شود فهمید. فصل مشترک همه حرف ها گرانی ست و روزگار سختی که امان بسیاری را بریده است. حتی اگر سوال از انتخابات محور بحث شود، تحت شعاع یارانه هایی که از آن ناراضی اند قرار می گیرد. برخی انتخابات ۸۸ را به میان می کشند و رای مردم را بی تاثیر می دانند برخی هم می گویند باید برای اصلاح کشور اقدام کرد.
گفت و گوی میدانی کلمه با شهروندان تهرانی پیرامون انتخابات ۹۲ همزمان با پایان ثبت نام نامزدهای انتخاباتی در روز شنبه در زیر می آید:

راننده تاکسی: مردم ما مثل مردم کوفه می مانند
در مسیر رسیدن به یکی از پارک های پر رفت و آمد شهر از راننده تاکسی در مورد انتخابات می پرسم. می گوید: از عصر که هاشمی آمده بحث انتخابات هم بیشتر شده. از صبح هر کی سوار می شد بحث می کردند میاد نمیاد اومد نیومد. پیش پای شما هم یکی از مسافرا گفت هاشمی ثبت نام کرده است.
وقتی سوال می کنم رای می دهید یا نه می گوید: به قبر پدرم بخندم اگر رای بدم. همان سال ۸۸ این همه ملت رای دادند. به رای من و شما نیست. می پرسم شما که با مردم سروکار دارید چه می‌گویند، توضیح می دهد: مردم ما همیشه مثل مردم کوفه می مونند یه دفعه تو اوج صمیمیت میگن بریم رای بدیم .
او که میانسال است و می گوید شغلش به همین رانندگی خلاصه می شود، سوا ل می کند: ما موندیم این ملت[...] چطور با این گرانی و مخارج سنگین زندگی می کنند. صداشون هم در نمیاد. ما که موندیم [...]واسه یه قرون دوزار تو زندگی لنگیم. این ملت از کجا میارن شکمشون سیر میشه نمی دونم.
این شهروند ادامه می دهد: مردم چشمشون دنبال صد تومان ۲۰۰ تومانی هست که تو برج می گیرند، دیگه به این فکر نمی کنند چقدر در ماه از جیب شون به خاطر گرونی و هزار کوفت و زهرمار دیگه می رود.

شهروند دستفروش: هر رییس جمهوری به فکر پر کردن جیبش هست
ورودی پارک بساطی دارد و هزینه زندگی اش از خرید مردمی است که در رفت و آمدند، از اوضاع کاسبی اش سوال می کنم که می گوید: خدارو شکر. می گذرد. می پرسم راضی هستی؟ می گوید: ناراضی باشیم چه کنیم. اصلا مگر کسی را راضی پیدا می کنی که من دومی اش باشم؟ ۶۷ سال سن دارد و بساطش هم فصل های مختلف متفاوت است، گاهی بلال می فروشد و گاهی هم چای و بستنی و … توضیح می دهد: احمدی نژاد همه را بیچاره کرد. می پرسم مگر چکار کرد؟ می گوید : کاش هیچ کاری نمی کرد و دست روی دست می گذاشت آب از آب تکان می خورد و این اوضاع مردم نبود. از او در مورد انتخابات می پرسم که می گوید: هر کی که بیاد جیب هاشون رو پر می کنند ما بدبخت بیچاره ها باید سختی بکشیم.

یک بازنشسته: اینها همه ش سیاه بازی است
داخل پارک با شهروند میانسالی وارد گفت و گو می شوم. سوال می کنم اخبار انتخابات را دنبال می کنید؟ می گوید: به هر حال چه بخواهیم و نخواهیم اخبار به گوش مان می رسد. امروز هم که آقای هاشمی آمدند. می پرسم رای می دهید؟ می گوید: کسی مردم را به حساب نمی آورد. اینها همه اش سیاه بازیه . [...] بشه این یکی دو ماه آینده که اون سرش ناپیدا.
می پرسم انتخابات منظورتون هست؟ پاسخ می دهد: این اصلا انتخابات نیست الان رییس جمهور آماده ست کارهاش را هم کرد.
از او که خود را بازنشسته معرفی می کند، می پرسم: فکر می کنید کی هست؟ می گوید: هر کی که باشد.

شهروند بازاری: رای می‌دهم، باید به فکر اصلاح باشیم
آن دیگری اما نظرش مثبت است و می گوید: رای می دهم باید به فکر اصلاحات کشورمان باشیم. خودمان باید کشور را نجات بدهیم. او که شغلش در بازار است می گوید: کسی از این اوضاع گرونی و بیکاری راضی نیست اما باید درستش کنیم. می گوید: هاشمی بیاید اوضاع خیلی نسبت به قبل بهتر می شود، تحریم ها بر می داشته می شود و کار رونق پیدا می کند. او ادامه می دهد: اگر بگذارند بیاد خوبه. اما انگار سن اش نمی خوره.

خانم کارمند: گرانی بیداد میکند
با خانم شهروندی هم صحبت می شوم، گلایه اش از گرانی هاست ومی گوید: گرانی ها تمامی ندارد. قیمت ها هر روز بالا می رود اما حقوق های مان تغییری نمی کند. کارمند است و می گوید: واقعا برای تامین مخارج زندگی کم آوردیم. چهار سال هست دایم می گویند درست می شود درست می شود؛ کو ؟ چی را درست کردید؟ روغن سه هزار تومانی در عرض چند روز ۵هزار تومان شد. کسی نمیگه این مردم گرسنه اند. چطور شکم شان را سیر کنند. کی جواب بدبختی مردم را می دهد؟ هیچکس. دیگه رنگ گوشت و مرغ را خیلی ها عید به عید می بینند. همین الان رفتم کره بخرم مغازه دار می گوید: نیست می گویم نیست یا قایم کردید می گوید: گران شده نمیارم. در ادامه مسیر دستفروش ها را نشان می دهد و اضافه می کند همین بندگان خدا را ببینید هر روز هم تعدادشان بیشتر می شود. چاره ای نیست وقتی دخل و خرجت نمی خواند دستفروشی هم می کنی

رییس جمهور آماده است
آن دیگری نظرش بر این است که الان رییس جمهور مشخص شده. همه برنامه ها ریخته شده ست. منتظر این کاغذها [...]هستند که ما بریزیم تو صندوق. هیچ چیزی غیر از این نیست. او می گوید: امسال فکر نمی کنم کسی به آن صورت رای بدهد.

کارمند دولت: نگذارند مشایی بیاد جنگ راه میندازن
شهروند دیگری که مثل دیگران فصل مشترک حرف هایش گرانی و بیکاری است؛ می گوید احمدی نژاد هم تقصیری ندارد. آن هم مهره همین آقایون بود که سوخت و باید بره کنار. اما می‌خواهد به هر قیمتی بماند. چرا؟ چون هیچ ریشه ای ندارد و ۲ مرداد که از کاخ بیاد بیرون باید برای همیشه کنار برود یا سر از زندان در میاره. از او که کارمند دولت است، در مورد مشایی سوال می کنم که می گوید: تو روستاها خیلی خرج کرده همین یارانه ها برای جمعیت بالاها غنیمت هست و بهش رای می دهند. ادامه می دهد: اگر نگذارند مشایی بیاد جنگ راه میندازند. می پرسم یعنی چه؟ بی توجه به سوال حرف خودش را ادامه می دهد: احمدی نژاد هم گناهی ندارد. تو مملکت تا وقتی که رهبری هست رییس جمهوری معنایی ندارد. رییس جمهور اختیاری ندارد. با همین نظام هم میتونند به وضع مردم برسند اما نمی خواهند. دود اینها همه تو چشم من و شما می رود.

شهروند شاغل: ۴۰ هزار تومان داده ۴۰۰ هزار تومان گرفته
نظر شهروند دیگر نیز در مورد انتخابات اینگونه است: همه ش کشک هست. تا امروز که پدر مردم را درآوردند. ۸ سال بعد هم روش. من که رای نمی دهم و خیالم هم راحت. هر کاری می خواهند بکنند بکنند. او که می گوید اینها اصلا به رای مردم کاری ندارند، ادامه می دهد: سال ۸۸ مگر نبود. اصلا مردم را آدم حساب نکردند.
از او که شغلش آزاد است، می پرسم احمدی نژاد که میگه مردم از من راضی هستند و به آنها یارانه دادم و معیشت شان بهتر شده که پاسخ می دهد: [...] ۴۰ هزار تومان داده ۴۰۰ هزار تومان گرفته . پول نداده که. کاسبی کرده. ۴۰ هزار تومان داده مردم را گول زده . همین امروز کرایه ها را ۳۰ درصد گران تر کردند. اینها هیچ کدام نمی آیند برای من و شما کار کنند. اینها می خواهند رگ و ریشه ماها رو بزنند فقط همین. اصلا نباید به انتخابات و سیاست فکر کرد.

شهروند جوان : انتخابات پرشور است
شهروندی هم از اس ام اس آمدن هاشمی به انتخابات می گوید و اشاره می کند: خیلی خوب شد هاشمی آمد همزمان با مشایی آمده. خوبه آمد تنور انتخابات را گرم می کند.
می گویم: رحیمی و جوانفکر هم که آمدند. می گوید: آنها دیگر عددی نیستند. این دفعه فقط بین رفسنجانی و مشایی و احتمالا اصولگراها هم می کشند کنار و لنکرانی هم هست. او ادامه می دهد: برای آنهایی که تحلیل گر سیاسی هستند اتفاقات خوبی می افتد.اتفاقات بزرگی افتاد. با این جریانی که از ظهر امروز راه انداختند. امشب خواب به چشمان خیلی ها نمی روند.
می پرسم پس شما رای می دهید؟ می گوید: بله؛ چرا رای ندهم. ۳۰ سال زحمت کشیدیم باید یاد بگیریم رای بدهیم. وگرنه یک آدمی مثل قالیباف میاد. هاشمی رفسنجانی دوئل انتخابات است.
نظر این شهروند بر این است که امسال مردم یک آس رو می کنند نظام هم یک آسی رو می کند. او اضافه می کند: سال ۷۶ مردم یک نه بزرگ به بیت گفتند. [...] دست به دست هم داده بود که بگوید ناطق نوری؛ مردم نه گفتند. ۸ سال پیش نه بزرگ به اصلاحات گفتند که فرمولت جواب نداد. این دفعه یک مقدار قوانین بازی پیچیده شده الان می خواهند به جریان احمدی نژاد بگویند نه؛ بازی پیچیده ست چون احمدی نژاد بازی فرار رو به جلو دارد. می گوید می خواهم کار کنم نگذاشتند می ماند. یک جریان مثل هاشمی هم هست که مردم به آن رای نمی دهند. مشایی هم رای شهرهای کوچک را دارد اما فایده ای ندارد می خواهد مثل الگوی احدی نژاد را پیاده کند. اتفاق سال ۷۶ و ۴ سال بعد آن دوباره اتفاق می افتد.
می پرسم: بالاخره فکر می کنید کی رییس جمهوری می شود؟ می گوید: من کاری ندارم کی رییس جمهور می شود من نگاه می کنم تحلیل می کنم. انتخابات پرشور هست. او که با اشاره به انتخابات سال ۸۸ می گوید: ۸۸ اوج حضور انتخاباتی مردم بود، اضافه می کند: موسوی اگر دندان رو جیگر می گذاشت الان رییس جمهور می‌شد. رای اش هم چند برابر بود امسال. دو بار بیرون آمدند کافی بود دیگه نباید ادامه پیدا می کرد. الان نوبت موسوی بود که زهرش را بریزد. شما هم الان اعتراض کنید می گیرنت. من هم داد بزنم می گیرنم. میگن زبان نرم مار را از سوراخ بیرون می کشد.

مرد میانسال: احمدی نژاد می خواهد نوار رو کند
میانسال است و در حال پیاده روی که با او هم صحبت می شوم، می پرسم چه خبر از اوضاع کشور، می گوید: گرانی و بدبختی. می پرسم: اخبار انتخابات را هم دنبال می کنید؟ می گوید: دور، دورِ احمدی نژاد است. دلیلش را که می پرسم، می گوید: احمدی نژاد جیگر شتر دارد. نمی گذارند حرکتی کند. از همان روز اولی که آمد به اینها گیر داد. الان هم چون دستش به جایی بند نیست دنبال این هست که قدرتی دستش باشد یا مشایی باشد یا خودش. به خاطر همین تا روز خداحافظی اش خطرش خیلی زیاد هست. مگر نشنیدید نوار می خواد رو کنه که این تعداد رای را هم نداشتم و از خامنه ای آوردم. می پرسم: به نظر شما این نوار رو می شود؟ می گوید: به هر حال زور خامنه ای مقابل احمدی نژاد نصف هست. اگر زورش نصف نبود برخورد می کرد. چرا؟ چون از همه‌ی کائنات اینها خبر دارد.

یک دانشجو: هاشمی آمد که بازی را به هم بزند اما به رای مردم نیست
شهروندی هم که خود را دانشجو معرفی می کند نظر متفاوت تری دارد. می پرسم اخبار انتخابات را دنبال می کنی؟ می گوید: هاشمی هم ثبت نام کرد. ادامه می دهد: این هم یک بازی دیگه ست برای اینکه مردم ر ا پای صندوق های رای بکشانند. همانطور که موسوی را آوردند تا مردم را بیارند دم صندوق ها . اما با اینکه موسوی رای آورد چیکار کردند؟ احمدی نژاد را رییس جمهور کردند. هاشمی هم گفته بود اگر رهبری مخالفت نکند می آیم. این یعنی دیکتاتوری. می پرسم رای می دهی؟ می گوید: این مردمی که من دیدم باز هم رای میدهند هر چقدر تو چاه می افتند باز می آیند. می گوید: سال ۸۸ مردم چقدر کتک خوردند. دیگر فرصت سوال کردن پیدا نمی کنم و حرف های این دانشجو برای گفتن زیاد است، ادامه می دهد: من خودم همه راهپیمایی ها بودم[...]چی شد؟ چقدر کتک خوردیم. همین آقای هاشمی چقدر گفت خانواده زندانیان سیاسی. مگر کسی گوش کرد. همین چند روز پیش شبکه من و تو به نقل از خانم آقای هاشمی هم از انتخابات ۸۸ گفت. می پرسم : فکر می کنی چه کسی رییس جمهور می شود؟ می گوید: هاشمی آمد که بازی را به هم بزند اما به رای مردم نیست. می گوید: اگر هاشمی بخواهد رای بیاورد قشر متوسط سرمایه دار رای می آورد قشر فقیر اصلا رای نمی دهند. بدبختی مردم هم همین هست. سال ۸۴ آمدند به احمدی نژاد رای دادند.

پیرمرد عصا به دست: راه نجات کشور فقط از مسیر سبز می‌گذرد
موهایش به سپیدی کامل می زند و با عصایی بر دست یک در میان به زمین می زند. روی صندلی ایستگاه منتظر اتوبوس است که با او هم صحبت می شوم. وقتی متوجه می شود قرار است در یک مصاحبه سوال و جوابی با او داشته باشم، عصایش را به کناری می گذارد. از اوضاع مردم و کشور می پرسم که می گوید: دخترم مردم واقعا تحت فشارند. مملکت را تو همین ۸ سال داغون کردند تا بیاد به روز اول بر گردد به عمر من قد نمی دهد. او ادامه می دهد: این که مردم سختی ببینند و گرفتار باشند هم سیاست خودشان است، تعریف می کند به یک [...] چند روز پیش همین حرف ها را زدم که فشار روی مردم خیلی زیاد است و یک فکری بکنید. فکر می کنید چه جوابی به من داد، گفت: مردم را باید گرسنه نگه داشت؛ وگرنه جفتک می اندازند. ادامه می دهد: حکایت مردم ما حکایت نوزادی است که تا صدای شان در می آید یک پستانکی بر دهانش می گذارند تا ساکتش کنند. می پرسم یارانه ها تاثیری بر زندگی مردم نداشته می گوید: یارانه نمی خواهیم، قیمت ها را به قبل برگردانند. ندهند و نگیرند. یک یارانه به مردم می دهند چند برابر آن را می گیرند. روغن گوشت مرغ تخم مرغ و.. حالا نان هم باز می خواهد گران تر شود. می گوید: تو همین خیابان ها ببینیدچقدر آشغالگرد زیاد شده مردم گرسنه اند دنبال یه تیکه جنس اند پولش کنند. چاره ای هم ندارند. مردم چیز زیادی نمی خواهند فقط بگذارند کمی کشور به ثبات برسد. می پرسم راه بهتر شدن اوضاع کشور چیست؟ می گوید: راه نجات کشور فقط از مسیر سبز می گذرد.

پرستار بیمارستان: همه پرسنل شاد شدند و مردم ایستادند
در مسیر بازگشت با شهروند دیگری هم صحبت می شوم. پرستار بیمارستان.. است و در حال بازگشت به منزل. می پرسم اخبار انتخابات را دنبال می کنید؟ می گوید: امروز در بیمارستان به محض اینکه تلویزیون نشان داد هاشمی آمد همه پرسنل و مردم بلند شدند ایستادند.

خانم مسن: هاشمی بیاد گرونی کم میشه؟
خانم مسن دیگری که کنار اوست فقط به حرف های ما گوش می کند. به مقصد که می رسد، وسایلش را کمکش خارج از ماشین می گذارم، به سختی پیاده می شود و بعد از ناله ای که از پادرد می کند قبل از رفتن به آرامی سوال می کند: این هاشمی خدایی بد نبوده. یعنی بیاد این گرونی ها کم می شود؟ اوضاع مردم بهتر می شود؟


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست