سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بازتولید خشونت اعمال شده توسط قدرت برتر


بهداد بردبار - عابد توانچه


• ظاهراً دغدغه توحیدی و جهانبگلو پرهیز از خشونت است اما وقتی خشونت تمام عیار علیه اقلیت یا اکثریتی در جریان است هرگونه سکوت در برابر این کشتار بدون شک دفاع از عامل بروز خشونت و کشتار است. سکوت در برابر نقض کننده حقوق بشر، حمایت از نقض کننده حقوق بشر است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹۲ -  ۱۵ می ۲۰۱٣


در ماه‌های اخیر نیروهای دولتی برمه به قتل و آوارگی اقلیت مسلمان برمه "روهینگیا" کمک کرده‌اند. در گزارش اخیر گزرشگران حقوق بشر اشاره شده که نیروهای امنیتی این کشور در زمان حمله جمعیت بودایی به منازل مسلمانان یا در کناری ایستاده‌اند و تنها نظاره گر بوده‌اند و یا در حملات شرکت داشته‌اند.
آنگ سان سو چی فعال حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل که خود به مدت پانزده سال در حبس خانگی بوده در مورد این کشتارها سکوت کرده است و تنها ابراز داشته که می‌خواهد در این مورد بی‌طرف باشد. این سکوت معنادار از چشم ناظران مخفی نمانده و منجر به انتقاد رسانه‌ها از او شده است. سرویس جهانی بی‌بی‌سی و نشریه آسیا تایمز در مورد سکوت آنگ سان سوچی گزارش‌هایی را تاکنون منتشر کرده‌اند.
نیره توحیدی و رامین جهانبگلو در مقاله مشترکی با عنوان «دشمنان ایرانی آنگ سان سوچی: زن ستیزان مستبد و مدافعین خشونت» ظاهراً قرار است نشان بدهند منتقدان خانم سوچی درباره سکوت او در برابر جنایت علیه بشریت در کشور برمه، دروغ می‌گویند یا اشتباه می‌کنند اما مقاله آنها بدون مشخص کردن دلایل سکوت این برنده جایزه صلح نوبل در برابر کشتار اقلیت مسلمان برمه با حمایت نیروهای امنیتی و دولتی، با پرچم دفاع از نظریه عدم خشونت و گذار به دمکراسی از طریق مبارزات بدون خشونت، به توجیه تحریم‌های بین المللی علیه برمه پرداخته‌اند.

در مقاله‌ای که در سال ۲۰۰۳ در روزنامه نیویورک تایمز منتشر شده "بریجت ولش" می‌نویسد:« تحریم هایی که توسط دولت جورج بوش به خاطر ادامه بازداشت رهبر مخالفان، "آنگ سان سوچی" وضع شده شرایط معیشت را برای شهروندان برمه دشوارتر می‌کند. او معتقد است که مردم برمه با بحران فقر مواجه‌اند. کارگران بخش پوشاک که عموماً زنان و دختران جوان هستند با درآمدی معادل ۳۰ سنت در روز می‌توانند روزگار را بگذرانند ولی با شروع تحریم‌ها آنها مشاغل خود را از دست می‌دهند و عموما چاره ای نخواهند داشت جز این که به دنبال روسپی گری و تن فروشی بروند. افزایش بیکاری دستمزدها را کم خواهد کرد و استاندارد زندگی برای عموم کارگران و مردم بدتر خواهد شد».
تحریم‌ اقتصادی برمه تاکنون شهروندان این کشور را آسیب پذیر کرده، تورم را افزایش داده و پول ملی را تضعیف کرده است. طبقه متوسط این کشور را فقیر کرده و نابرابری درآمد بیشتر شده است. تمام فشار اقتصادی وارد شده به دولت برمه و طبقه حاکم بر این کشور بر روی دوش مردم و طبقات پائین جامعه منتقل شده است.

تحریم اقتصادی یک خشونت عریان است
نویسندگان در مقاله خود که در اصل برای دفاع از تحریم‌های اقتصادی وضع شده توسط قدرت‌های نظامی برتر دنیا نگاشته شده است، تحریم‌های غرب را اثر بخش و مفید دانسته‌اند. این دو نویسنده که از موضع مخالفت با خشونت و در دفاع از جنبش‌های غیر خشونت آمیز بحث می‌کنند تحریم‌ها و فقر تحمیلی به عموم شهروندان این کشور را به عنوان خشونت در نظر نمی‌گیرند. طبق آمار رسمی اعلام شده از سوی منابع غربی و سازمان ملل متحد، تحریمهای اقتصادی بین المللی علیه کشور عراق و برنامه نفت در برابر غذا باعث مرگ پانصد هزار کودک عراقی در اثر سو تغذیه و نبود دارو و امکات پزشکی و بهداشتی شده است. در ایران قیمت دارو بین ۵۰ تا ۳۰۰ درصد افزایش یافته است و بیماران صعب العلاج هیچ امیدی برای ادامه زندگی ندارند. واردات خودروهای لوکس همچنان ادامه دارد اما با افزایش قیمت فرآورده‌های لبنی، مصرف شیر در ایران ۲۲ درصد کاهش یافته است. چگونه می‌توان پرچم مخالفت با خشونت را در دست گرفت و از تحریم هایی که یک جامعه را از نظر جسمی، روانی و اخلاقی در معرض فروپاشی قرار می‌دهد دفاع کرد؟
نویسندگان مقاله ادعا می‌کنند: «نظامیان حاکم اگرچه در اثر مقاومت و مبارزات مردم میانمار و ایستادگی رهبران دموکراتی چون آنگ‌سان سوچی، فشارهای بین‌المللی حامیان دمکراسی، و نیز تحریم‌های اقتصادی و سیاسی، ناگزیر به عقب نشینی و دادن امتیازاتی به اپوزیسیون شده‌اند، اما هنوز حاضر به جابه‌جایی قدرت و رقابت سالم انتخاباتی با رقبای سیاسی خود نیستند». آیا نباید از نویسندگان مقاله پرسید که اگر این تحریم‌ها سودمند بوده پس چرا نقض گسترده حقوق بشر هنوز بعد از این تحریم‌ها جریان دارد؟

نقد سکوت سنگین و معنا دار خانم آنگ سان سوچی به معنای بنیادگرا و چپ‌ یا ضد غربی بودن نیست. مگر اینکه روابط سیاسی و اقتصادی دنیای "غرب" که توسط آقای جهانبگلو ستایش می‌شود را به مثابه دین در قرون وسطی در نظر بگیریم که هر گونه انتقاد به آن دین و روحانیونش مساوی با الحاد و مستوجب تکفیر باشد. طبق این رویکرد، خبرگزاری بی‌بی‌سی، روزنامه نیویورک تایمز و بسیاری از رسانه‌های خبری (۱،۲) و گروه‌های حقوق بشری در جهان را باید «ضد زن» و «غرب ستیز» بدانیم.

بر خلاف ادعای مقاله جهانبگلو و توحیدی این حاکمان مستبد نیستند که " فقط زمانی به یاد حقوق بشر می‌افتند که با اهداف سلطه جویانه و ایدئولوژی سیاسی آنها هماهنگی وجود داشته باشد". درست برعکس؛ معیارهای دوگانه مدعیان حقوق بشر این امکان را به مخالفان حقوق بشر می‌دهد تا کلیت این حقوق حداقلی تدوین شده را زیر سوال ببرند و برای مصرف داخلی با نشان دادن مبسوط این دوگانگی‌ها و مانور تبلیغاتی روی آن، افکار عمومی کشورهای خود را درباره مسائلی که به حقوق اولیه و بنیادین انسانها مربوط می‌شود، بدبین و بی علاقه کنند.

تبدیل فعال حقوق بشر به سیاستمدار
گله از اینکه چرا انتقادات متوجه حاکمان نظامی میانمار و بودائیان افراطی که حقوق اقلیت مسلمان آن کشور را ضایع کرده‌اند نیست بلکه علیه مدافعان حقوق بشر متمرکز شده خنده‌دار است. حقوق بشر امری سه وجهی است. نقض کننده، قربانی و افراد و نیروهایی که علیه نقض حقوق بشر مبارزه می‌کنند.

بودائیان افراطی قرار دارند و نیروهای امنیتی، پلیس و نظامیان برمه(نقض کننده)، اقلیت مسلمانان(قربانی) بدون تردید در خلال این رویداد تاسفبار و غیر انسانی، یک عقل سلیم توقع ندارد که مثلاً از سکوت سندیکای کارفرمایان ایران در زمینه محکوم کردن این جنابت‌های ضد بشری صحبت به میان آید. نگاه‌ها و انتظارات در درجه اول متوجه برنده صلح نوبل در خود کشوری است که سوژه مورد مناقشه است.
خانم سوچی می‌خواهد قدرت سیاسی در این کشور را به دست بگیرد و می‌ترسد با محکوم کردن این کشتار، رای اکثریت مردم برمه را از دست بدهد. واقعیت این است که خانم سوچی تبدیل به یک سیاستمدار شده است. این ذات تاریخی قدرت است. نباید فراموش کرد که در اکثریت غریب به اتفاق موارد دولت‌ها و حکومت‌ها نقض کننده حقوق بشر بوده اند. این امر نشان می‌دهد که ماهیت و منافع صاحبان قدرت با قوانین اولیه حقوق بشری در تضاد و تناقض است.

سو استفاده از دوگانگی‌های جعلی
دوگانگی جمهوی اسلامی بد، هر چیزی در برابر جمهور اسلامی خوب، یک دوگانگی جعلی و بدون پایه و اساس منطقی است که متاسفانه به خورد بسیاری از فعالان سیاسی داده شده است. از انتقاد حاکمان ایران علیه سکوت برنده جایزه صلح نوبل درباره کشتار اقلیت مسلمان برمه این نتیجه گرفته شده است که چون حاکمان جمهوری اسلامی بد هستند در نتیجه رفتار خانم سوچی بی عیب و نقص بوده است. سپس به نسخه پیچی برای ایران پرداخته شده است و موضوع به یگانه بودن مبارزه بدون خشونت کشیده شده است. سوال شده است "چرا جامعه ما رهبرانی چون ماندلا و سوچی نمی‌آفریند؟" اما آنها اطلاعات نادرست را منتشر می‌کنند و دست به جعل تاریخ می‌زنند. نمی‌دانند یا فراموش کرده‌اند که نلسون ماندلا به دلیل رهبری و سازماندهی یک گروه مبارز مسلح از سیاه پوستان علیه دولت آپارتاید به زندان افتاده است. جهانبگلو و توحیدی از نام یکی از بزرگترین رهبران ضد استعماری قرن بیستم استفاده می‌کنند تا از تحریم‌ها و سیاست‌های استعماری دفاع کنند. تجربه و اثرات تحریم ها و دخالت نظامی در کشورهایی نظیر افغانستان، عراق و لیبی نشان می‌دهد این سیاست‌ها نسل جدیدی از سیاستهای استعماری هستند و بنابراین استفاده از نام گاندی برای توجیه استعمار جدید کشورها هیچگونه منطق عقلی ندارد.
مبارزه علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی، مبارزه برای رفع نابربری و پیاده سازی اصول انسانی، هیچ فرم اجباری و استانداردی ندارد و بسته به شرایط زمانی و مکانی و واقعیت‌های اجتماعی در زمان مشخص، شیوه‌های مبارزه در اقصی نقاط جهان و در طول تاریخ متفاوت بوده است.
ظاهراً دغدغه توحیدی و جهانبگلو پرهیز از خشونت است اما وقتی خشونت تمام عیار علیه اقلیت یا اکثریتی در جریان است هرگونه سکوت در برابر این کشتار بدون شک دفاع از عامل بروز خشونت و کشتار است. سکوت در برابر نقض کننده حقوق بشر، حمایت از نقض کننده حقوق بشر است. با این حساب دفاع جهانبگلو و توحیدی از سکوت معنا دار خانم سوچی علیه کشتار بی رحمانه اقلیتی در برمه بی شک نه مخالت با خشونت که دفاع و ترویج از یک مشی سیاسی حتی به قیمت نقض حقوق بشر و اعمال وحشیانه خشونت است. بی شک در جائی که رسانه‌ها و نهاد‌های حقوق بشر غربی از اولین منتقدان سکوت خانم سوچی به سکوت معنادار در قبال مشتار یک اقلیت در برمه هستند، تلاش جهانبگلو و توحیدی برای دستاویز قرار دادن موضوع و میان کشیدن موضوعاتی مانند «غرب ستیزی» و «زن ستیزی» تنها یک سوء استفاده ناشیانه برای تسویه حساب با اندیشه‌های سیاسی مخالف خود به وسیله یک بهانه نامربوط است.

بهداد بردبار روزنامه نگار ساکن نروژ
عابد توانچه فعال سیاسی ساکن ایران

* این مقاله در ستون «ناظران چه می گویند» بی بی سی کوتاه و بخش هایی از آن حذف شده است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست