هیستری شوروی دوستی و تف سربالای طرفداران سرمایه داری (۱) - برزویه طبیب
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۶ ارديبهشت ۱٣۹۲ -
۱۶ می ۲۰۱٣
جنبش روشنفکران عدالت جو و آزادیخواه ایران در تکاپوی تعریف هویتی نوین برای خویش ، است . این تقلا مستلزم تعیین تکلیف با ماهیت بلوک شرق ، نیز هست . زیرا این اردوگاه دیرزمانی ، پرچم دار مبارزه برای عدالت و رهایی زحمتکشان قلمداد می شد . در حال حاضر نیز بخشی از روشنفکران ایرانی با برجسته کردن دستاورد های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و حتی نظامی ( پیروزی بر آلمان نازی ) این اردو ، در پی احیای این چهره بلوک شرق هستند . بخشی دیگر ، به استناد شکست ها و ناکامی های این اردوگاه و بویژه فروپاشی آن ، سرگرم ارایه چهره ای هرچه کریه تر، از بلوک شرق میباشند.
این مباحثه تازه نیست. از همان فردای انقلاب کتبر، جمعی، هزاران دروغ را در باره ستمکاری بلشویک ها، با هزاران حقیقت درباره زندگی جفا زده مردم این اردوگاه، به هم بافتند و میبافند، تا اقدام تاریخی و سترگ، هرچند بدفرجام مردم این کشورها را، به لجن بکشند ، بدینسان چهره کریه و ضد انسانی خودشان را ، بزک کنند . این مقاله را با آنها کاری نیست . کسانی نیز که از راه تطهیر این اردوگاه ، نان میخوردند ، با فروپاشی آن سفره خود را در جای دیگری پهن کرده اند
ولی تمام مخالف گویان این اردوگاه و یا دلباختگان آن ، از این قماش نیستند . ازهمان فردای اکتبر ، عده ای از حقیقت جویان ، چه کمونیست و چه غیر کمونیست ، نیمه تاریک این واقعه تاریخی را دیدند و به مقابله و افشای آن پرداختند ، و چه بسا در این راه جان باختند . از طرف دیگر، جمعی نیز به نیات شوم مشاطه گران سیستم جبار سرمایه ، پی بردند و با برجسته کردن نیمه روشن انقلاب اکتبر و چشم پوشی از بخش تاریک آن ، به دفاع مطلق از این اردوگاه پرداختند و چه جانفشانی ها که نکردند . این مقاله خطاب به این دو گروه نوشته شده است
در آغاز منتقدان راستین این اردوگاه ، به استناد انحرافاتی که این اردو از ایده ال های انها داشت منکر ماهیت کارگری و رهایی بخش انقلاب شدند . انها فرض را بر این نهادند که انقلاب اکتبر ، در واقع انقلابی با ماهیت بورژوایی است که ماسک کارگری ، کمونیستی برچهره دارد . هرچه باشد خانه خرابی دهقانان روس ، قحطی های متعاقب آن ، امید های براورده نشده کارگران برای خلاصی از آقابالاسر هایی که اکنون کمیسر حزبی نامیده میشدند ، چیزی از دوران انباشت اولیه سرمایه داری در اورپای غربی کم نداشت ، جز یک ناپلئون با مشت آهنین ، که استبداد و بگیر و ببند را حاکم کند ، و آنهم با ظهور استالین تکمیل شد . ارزش این شیوه انتقادی در این بود که از تطهیرسرمایه داری اجتناب میکرد
کسانی که به استناد این دوران پربلا ، سرمایه داری را مدینه فاضله جا میزنند ، فراموش میکنند که هرجنایتی هم که در اردوگاه شرق روی داده ، مشابه غربی خود را ، دارد. آخرین آنها را اگر حمله به افغانستان و حمایت از از حکومتی دست نشانده بدانیم ، آنهم با حمله ناتو به به افغانستان و حمایت از حکومت فاسد کارزای ، مشابه خود را یافت . بنابراین نکوهش شرق توسط طرفداران غرب ، جز تفی سر بالا نیست
ولی این شیوه برخورد علیرغم ماهیت عدالت جویانه اش ، در عین حال نمیتوانست اختلاف فاحشی را که نتایج انباشت اولیه سرمایه داری در غرب و انباشت به اصطلاح اولیه سوسیالیستی داشت ، توضیح دهد . نتایج این دوران مشقت بار برای مردم این اردو ، جهش بزرگی در رفاه اجتماعی و اقتصادی بود . حتی اگر این رفاه را با زندگی غربی ها، تحت دولت های رفاه غرب مقایسه کنیم ، نباید فراموش کنیم که اولا این رفاه نسبی در غرب ، عمدتا به یمن غارت جهان سوم حاصل شده است که اردوگاه شرق را از آن بهره ای نبود ، در ثانی این رفاه در غرب به افزایش عمیق فاصله طبقاتی انجامید ، که تعمیق این فاصله در شرق ، ناچیز بود . از طرف دیگر و مهم تر اینکه این رفاه نتیجه مبارزه رفاه جویانه زحمتکشان در غرب بود که مشابه شرقی این مبارزه پس از استقرار دولت بولشویکی ، کم رنگ بود و یا وجود نداشت . توگویی در غرب دولت بالاجبار، و در شرق داوطلبانه ، رفاه شهروندان را ارتقا داده است .بناراین اگر بخواهیم حقیقت را بجوییم و تنها بدنبال نجات آرمان های خود نباشیم ، باید از این ساده انگاری ، فراتر رویم.
از طرف دیگر دلباختگان این اردو ، که پشت سنگر آمار های رفاهی اعلام شده توسط دولت های بلوک شرق ، رجز خوانی میکنند ، از توضیح روند فروپاشی عاجز میمانند . اگر زندگی چنان که آمار ها میگویند ، سراسر گل و بلبل بود ، چرا این بهشت از هم پاشید ؟
آنها مجبور هستند به تئوری توطئه ، پناه برند . ولی این نیز مشکلی از آنها حل نمیکند . بقول آن فرزانه چینی ، تخم مرغ را گرم کنی جوجه درمیآید ، ولی سنگ را هرچقدر گرم کنی ، جوجه نمیشود . تازه اگر توطئه ای نیز در کار بود ، چرا طبقه کارگری که انقلاب اکتبر را انجام داده بود ، فاشیسم را به زانو درآورده بود ، و در دامان سوسیالیسم رشد کرده بود ، نتوانست حریف این توطئه شود ، و چنان آسان از کنار این بلا گذشت ، و حتی مثلا در لهستان ، دنباله رو توطئه گران شد ؟
ساده انگارتر کسانی هستند که تاریخ آغاز فروپاشی را جلو و عقب میبرند ، تا توجیهی برای آن پیدا کنند . جمعی ظهور استالین را مبدا قرار میدهند . جمعی خروشچف را و جمعی گورباچف را. بسیار خوب ، ولی چرا طبقه کارگرکشور شوراها که سرمایه داران را و گارد سفید را فراری داده بود ، در برابر این خائنان یا نادانان و یا توطئه گران ، مارکس و یا انگلس و یا لنینی را عرضه نکرد تا انقلاب خویش را نجات دهد؟
عده ای به سطح رشد نازل روسیه در زمان انقلاب اکتبر پناه میبرند تا عقربه ساعت فروپاشی را در زمان صفر قرار دهند . اگر این جماعت به گروهی که ماهیت انقلاب اکتبر را سوسیالیستی ( نه بورژوایی ) ارزیابی میکنند متعلق باشند ، باید توضیح دهند که چگونه ممکن است سطح رشد اجتماعی اقتصادی روسیه برای وقوع انقلاب سوسیالیستی کافی ، ولی برای استقرار سوسیالیسم نارس باشد؟
زهی خوش خیالی است اگر به بهانه هایی چون فرسودگی طبقه کارگر در برابر مثلا مصائب جنگ داخلی و یا حمله فاشیسم ، پناه ببریم . توگویی ، مبارزه ، آنهم مبارزه پیروزمندانه میتواند ، بستر ظهور ضد انقلاب گردد . اگر طبقه کارگر این کشورها در خانه می نشست و به میدان نبرد نمیشتافت ، قوی تر میشد ؟
عده ای دیگر فاظل نما تر سخن میگویند . توطئه تغییرات قیمت نفت ، یا تحمیل مسابقه تسلیحاتی را پیش میکشند . ولی چرا طبقه کارگر و دولت شوراها پس از گذشت سالها از اتمام صنعتی شدن جامعه ، هنوز باید در برابر تغییرات قیمت نفت ، از هم بپاشد ؟ یا خود را درگیر مسابقه ساختن موشک هایی کند که حتی یک دهم تعداد موجود انها ، برای انقراض حیات از روی کره زمین کافی بود ؟
این قلم ارزیابی کسانی را که ماهیتی بورژوایی برای انقلاب اکتبر قائل هستند و نیز ارزیابی کسانی را که این انقلاب را [انقلابی که زمانی به آن خیانت شد ] ، میدانند ، ساده اندیشانه میداند . اگر عمری باقی بود و در بخش دوم ، به رویکرد های علمی توضیح ماهیت اردوگاه شرق ، و علل فروپاشی آن، خواهم پرداخت.
|