یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

گربه ی ایرانی


کاوه بنایی


• باشند ۲۰ سال طی شده است و در نظرشان زمان کافی برای فراموشی است... پرچمی که هاشمی رفسنجانی امروز بر افراشته را همه به "رنگ" دلخواه خویش می بینند. نیروهای حامی هاشمی رفسنجانی تفاوت چندانی با رقیب! ندارند. هر دو دست هائی یک شکل از ویرانی و غارت ثروت ملی دارند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۶ ارديبهشت ۱٣۹۲ -  ۱۶ می ۲۰۱٣


«آنانی که بر سر قدرت اند, مانع انفجار توده ها می شوند. گربه به عمق درّه سقوط نمی کند, ممکن است آنقدر ادامه دهد که دوباره به زمین برسد»
"اسلاو ژیژاک"


عصر روز شنبه ۲۱ اردیبهشت ماه ۱٣۹۲, ساعت ٣۰/۵ دقیقه, ناگهان در فضای میهن صدای گربه ای پیچید. "دستی نامرئی" گربه ای را که, با زحمت بسیار سر در پی اش گذارده بودیم و فکر می کردیم پس از گلوله ای که, سینه‍ی "نـــدا" را شکافت به ته درّه پرتاب کرده بودیم, به زمین گذاشت و پس از ۴ سال صدایش, همه‍ی ما را هوشیار کرد.
مردمی که طی ٣۴ سال, بارها, انگشتان دست های خود را به "جوهر رأی" آغشته کرده بودند, عصر روز شنبه, مجددا به دست های خود خیره شدند.
رأی, پشت رأی, مردم, هر بار, با پرکردن صندوق های آراء, هجوم فروهشته‍ی آواری را بر شانه های خود شاهد بودند. انتخابات در میهن ما, به کور کردن گره ها یاری رسانده است. این بار با به میدان آمدن آقای "هاشمی رفسنجانی" که, با انگشت "اشاره" رهبری صورت گرفت, معامله و توافق بر سر جنبش سبز و مهار تله های انفجاری که چاشنی اش در سر تاسر میهن از درون عملکرد دولت ها مهیا گشته است می باشد. مکان های این تله های انفجاری را در محیط های کاری, کارخانه ها, ساختمانهای اداری حکومت و... روزمره شاهد هستیم.
غلطک عظیم این بحران, پس از سر کوب خونین اعتراض به نتیجه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری براه افتاد و راه های گوناگونی از اعتراض های صنفی ـ سیاسی و مدنی را دامن زد. قدرت در هر نقطه ای که مناسب و جایز می دانست, چهره ای از خودکامگی روزافزونش نشان داد. خیابان را پاک سازی شده پیش روی "هاشمی" نهاد و با اشاره... فهماند اینک وقت شماست خود را نشان دهید.
اشاره دستی که هاشمی رفسنجانی را به میدان آورد, آغشته به خون, سایه اش بر فضای خاکستری میهن و زندان هایش, و رقص طناب های دار در میادین شهرهاست. این دست مسیری را با رخصت به روی هاشمی رفسنجانی گشود که, سردار شکست خورده دیروز, بتواند از افراط و تفریط ها بگوید, دولتیان را استغفار کند, با پناهنده هائی از اردوی سبزها که فکر می کنند توان حمل اتوریته معنوی رهبران بازداشتی را دارا هستند, به آرامی, صدای "رأی من کو" را با حضور قابل ملاحظه ای پای صندوق ها, با دست هایشان پاک گردانند.
حامیان هاشمی رفسنجانی ,درطی ۲۰ سال زندگی در متن قضایا, استخوان ترکانده و اینک دوران کهولت سیاسی را طی می کنند. آنها باپشتوانه دیرینه ای که از شیوه های دستگاه مافیائی و شبکه های تشکیلاتی "نیروهای همسو" دارند, قادرند, چماق خویش را به "رنگ سبز" در آورند و بر سر هرکس براحتی فرو آورند.
سبزها که, از زمان بازداشت خانگی رهبران شان و قطع ارتباط ارگانیک, نیروی جایگزینی را نتوانستند بیابند، دستخوش تلاطم های ویژه ای گشته و با پراگندگی ناشی از شدت ضربه دستگاه سرکوب, در این ٨۵۰ روز هر یک به تناسب گرایشی، به سمتی کشیده شدند. اما آنچه را نباید از نظر دور داشت سرچشمه مقاومت در بازداشت, هویت شان را محفوظ نگه داشته و این در خود نیروی دائمی را پرورش می دهد. با به میدان آمدن هاشمی رفسنجانی, آیا این نیروی آماده که ۴ سال تجربه زندگی درجنگ و گریز خیابانی, زندانها, بازداشتگاه ها, شکنجه, تبعید, و... را دارند با "پدر خوانده" در روز رأی گیری بیعت خواهند کرد؟
حامیان هاشمی این روزها, بی پروا میدان دار گشته اند و به مشت مال سیاسی نیروها, مشغول شده اند. اولین وظیفه, پاک سازی پرونده ایشان را در دستور قرار داده اند. با تریبون های ویژه ای که در اختیارشان گزارده اند, با کمک بخشی از نیروهای "سبز پناهنده" به بیت هاشمی که, آقای خاتمی نمایندگی شان را عهده دار گشته است, در انتظار بیرون شدن این "قمر" از برج "عقرب" زبان بازکرده اند و مسیر راه را علامت گذاری می کنند تا خدای ناکرده همگی بتوانند از زمین "مین" گذاری شده بسلامت عبور کنند. روز به روز خیل وابستگان و مراسم دست بوسی افزایش می یابد. کافی ست نگاهی سرسری به بیانات داعیه های جدید بیاندازیم, بوی چاپلوسی و نوکرمنشی استخوان سوزی را شاهد هستیم. در این بین آن نیروهائی که تا دیروز شعار میدادند "نه می بخشیم, نه فراموش می کنیم" از استیصال, به دوزیستیانی بدل گشته اند که, بیش ار پیش دور بودن خود را نسبت به تعهدات تاریخی شان را به اثبات رسانده اند.
این دوره انتخابات و نیروی آمده به میدان, از آن زحمتکشان نیست.
با کاندید شدن "هاشمی", فضائی که رنگ یافت, از آنِ سیر شدگان از خوان یغمای قدرت مافیائی است. امروز این نیرو, باک ماشین خود را شادتر بنزین می زند, به موسیقی جذاب تری گوش می دهد, عصر پنجشنبه جاده چالوس را فراموش نمی کند, به فروشگاههای زنجیره ای که می رود, راسته گوسفند و نیمچه کبابی را نشان می کند, از سقوط ۱۰۰ تومان ارزش دلار کمی جابجا می شود, حساب بانکی اش را تا روز انتخابات چک می کند تا آن راندمان "خاص" خود را داشته باشد، چرا که یادش هست ۲۰ سال قبل وقتی "آقای رفسنجانی" آمد و دولت جنگی را از نخست وزیر مهندس موسوی تحویل گرفت, واردات ایران ۱۲ میلیارد دلار بود, فقط ۴ سال اول صدارت "سردار سازندگی" به ٣۰ میلیارد دلار رسید!* امداد غیبی دولت آقای رفسنجانی, یکباره طبقه بندی خاص خود را در جامعه یک شبه نشان داد. نوکیسه های جدید زاده شدند, فرهنگی متناسب با دارندگان تعداد "صفرهای مشترک" حساب بانکی ها زاده شدند. زمین های مرغوب سواحل دریای خزر, نقاط کوهستانی خوش آب و هوا, ارتفاعات دوهزار و کلاردشت و نمک آبرود و دماوند و فیروز کوه و... نمادهای "تعدیل" مانند قارچ خود را نشان دادند. آن سو ترک, بخاطر تجلیل عبور از کوران جنگ و سازندگی ترتیب چند سوله از, استخوان کاشته ها, در جوار مناطق جنگی و هر بار کاروان شهدا با تناسب تقسیم "درد" به مردم مخلص اختصاص یافت.
هاشمی رفسنجانی, دین اش را به همه ادا کرد و این از خاطر انسانهای شریف زدوده نخواهد شد. از کارهای فوق برنامه ایشان در کنار "تعدیل اقتصادی" و تمایل به تقسیم ثروت ملی به همدستان, در خفه نمودن هر صدای پرسش و اعتراضی با کم ترین هزینه, شبکه ترورهای سیاسی را در داخل و خارج, دستمزد از غارت ملی سفره ایرانی اسلامی نمود. البته این مورد, نه آن روز مورد توجه قرار گرفت و نه امروز ملکه ذهن می باشد, چرا "دگر اندیش ها" در قانون اسلامی ایشان و هم پالگی هایشان شهروند محسوب نمی شوند. خیل پناهندگان درگاه امروز ایشان, همانهائی هستند که با سکوت خود در آن روز, صحه به اعمال اش نهادند. امروز چندان مقصر!! نمی باشند ۲۰ سال طی شده است و در نظرشان زمان کافی برای فراموشی است.
پرچمی که هاشمی رفسنجانی امروز بر افراشته را همه به "رنگ" دلخواه خویش می بینند. نیروهای حامی هاشمی رفسنجانی تفاوت چندانی با رقیب! ندارند. هر دو دست هائی یک شکل از ویرانی و غارت ثروت ملی دارند.
مردم هوشیار, در بزنگاه های بروز بحران ها, واکنش های متفاوتی از خود نشان می دهند. مخالفت با سیستم به عکس العمل های دوره ای بدل شده است. ریزش مدام از نگاه به بالا, زمینه‍ی تشکل هائی را پدیدار می کند. این را می توان در تلاش موثر نیروهای در میدان شاهد بود. آیا زمان آن نرسیده است که پای در مسیری دیگر بگذاریم که جای پای حکومتیان بر آن نقش نبسته باشد؟ آیا همچنان باید حیات خویش را در جنگ بین جناح ها جستجو کنیم؟ گویا میهن ما ایران به شکل "گربه" با این شیوه ها باید همچنان, روی دست های دیکتاتور به راهش ادامه دهد!
کاوه بنائی ــ رم

*مصاحبه با دکتر ابراهیم رزاقی دانشیار بازنشسته اقتصاد ایران خرداد ماه ۱٣٨۹ خبر آنلاین


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست