چرا در منطق "اصلاح طلبی" رد صلاحیت رفسنجانی صد در صد عقلانی بود!
احمد آل حسین
•
در حال حاضر جناح مشایی به زد و بندها و تهدیدهای علنی و غیرعلنی برای تضمین بخشی از قدرت اجرایی آینده مشغول است در حالیکه جناح اصلاح طلب به شیوه معمول مظلوم نمایی، نامه نویسی از بیت خمینی و ایجاد سر و صداهای بین المللی دست یازیده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲ خرداد ۱٣۹۲ -
۲٣ می ۲۰۱٣
شاید یکی از جالب ترین ایده های مطرح شده در کشاکش انتخابت ۹۲ تا کنون طرح تفکیک عقل عملی و عقل نظری (-اخلاقی) توسط رئوس ملی مذهبی به صراحت و توسط برخی از اصلاح طلبان نظریه پرداز به شکل تلویحی در توجیه حمایت از رفسنجانی (عالیجناب سرخ پوش سابق) بود. این ایده بیش تر از اینکه یک شیوه توجیه رفتار انتخاباتی باشد، ارزش تبدیل شدن به یک چارچوب تحلیلی را دارد. آیا می توان بر اساس همین چارچوب، رفتار خود نظام در رد صلاحیت ها را فهمید؟ وقتی که تصور کنیم سر منشا چنین منطقی خود نظام است باید گفت: چرا که نه!
منظور را در چند سطر پایین به اختصار توضیح می دهم.
قطعا رژیم ولایی نیز صاحب عقل عملی است و از آنجا که این رژیم (بنا به حکم ثانویه بنیان گذار آن) حق دارد برای مصلحت بقای خود عقل عملی و عقل نظری-اخلاقی اش را از هم مجزا کند بنا براین رد صلاحیت هاشمی و مشایی در انطباق کامل با عقل عملی نظام بوده است! (اگر مخالفان یک نظام مستبد این حق تمایز سیاست و اخلاق را برای خود قائل باشند، آن نظام بی اخلاق استبداد پیشهء جنایتکار و فاسد نیز قاعدتا این حق را به مراتب بیشتری برای خود قائل خواهد بود).
عقل عملی اصلاح طلب و ملی مذهبی حکم کرد که از هاشمی به دلیل توانش در ایجاد تغییر (ولو تغییر حداقلی) و ایجاد شکاف در قدرت حمایت شود، هرچند این حمایت با عقل نظری و اخلاقی یا آرمانی این جریان در تضاد باشد. عقل عملی رژیم، درست منطبق بر همین منطق، تلاش نمود تا به بهترین نحو ممکن توان هاشمی در ایجاد تغییر و شکاف فرضی حداقلی را (ولو که خلاف عقل نظری رژیم یعنی قانون اساسی و ضرورت تنوع و رقابت انتخاباتی و وزن سیاسی رفسنجانی و انتظار عرف باشد) به بهترین شکل ممکن خنثی نماید. علت تعجب و بهت زدگی اصلاح طلبان و ملی مذهبی ها از تصمیم شورای نگهبان آن بود که ایشان برای خود قائل به جدایی عقل عملی و نظری بودند اما برای نظامی که به بی اخلاقی متهمش می کردند نبودند! در واقع آنچه باید حیرت آور و تعجب انگیز باشد همین انتظار ناموجه است.
آقای هاشمی، مستقیما بخشی از طبقه نخبگانی را نمایندگی می کند که بازگشتشان به قدرت اجرایی کشور تنگ کننده عرصه برای فعالیت تمامیت خواهانه کهنه کیسه گان و مافیاهای نو کیسه مالی و نظامی خواهد بود که خود نیز فعلا به دسته بنده های درونی و جنگ داخلی (حداقلش بین احمدی نژادی ها، مصباح یزدی ها و اطرفیان بیت) تقسیم شده است. از طرف دیگر رژیم در شرایط فعلی و بعد از تجربه ٨٨ عزم خود جزم نموده که بی دردسرترین انتخابات و در عین حال پرمشارکت ترین آنها را مهندسی کند (حماسه سیاسی یعنی همین که انتخابات هم بی دردسر باشد هم پر شور - دوره های قبلی یا زیادی پردردسر می شد یا زیادی بی شور).
از اینرو، رد صلاحیت رفسنجانی و مشایی اگر با اعتراضات و واکنش اجتماعی و سیاسی مهمی روبرو نشود و اگر فشارهای پشت پرده سیاسی به جایی نرسد، به قوت خود تا زمان انتخابات باقی خواهد ماند. با این حال این خطر برای نظام وجود خواهد داشت که مشارکت سرد و بی رمقی صورت بگیرد. رژیم این را می تواند تا حدودی با رای سازی و تا حدودی از طریق ترکیب انتخابات شوراها و ریاست جمهوری تامین کند. ۴۰ الی ۵۰ درصد مشارکت عمومی برای نظام، مشروعیتی معادل مشروعیت انتخابات آمریکا با همین میزان مشارکت می آورد. رژیم همچنین می داند که غرب معده هضم یک جنگ دیگر را ندارد و طبل جنگ اسرائیل بدون همراهی آمریکا نیز تو خالی است، می داند که غرب در هر صورت مشوق های کافی برای تغییر رفتار اتمی ایران ارائه نخواهد کرد و تحریم ها مشروط به مشروعیت دموکراتیک نظام نیستند بلکه معطوف به رفتار اتمی آن هستند که با وجود هر شخصی درمقام قدرت اجرایی فقط توسط رهبریت مرکزی ایران تغییر می کند و رژیم بخوبی می فهمد که این را نیز غرب به خوبی می داند. با این حال، همچنین باید در نظر داشت که برای نظام ایران در سایه بحران سوریه، بعد از انتخابات پرسوال ٨٨، نمایش یک انتخابات پرنشاط و با ثبات در راستای تمرکز و یکدستی بیشتر در سال ۹۲ نیز همچنان مهم است.
پس اگر نظام مواجه با فشارهای درونی و اجتماعی شود یا تشخیص دهد که سطح مشارکت لازم برای تقویت چهره بین المللی خود قابل حصول نیست، احتمال تایید صلاحیت رفسنجانی و مشایی یا یکی از این دو از طریق حکم حکومتی قوی خواهد شد. بنابراین عقل عملی نظام که از عقل عملی مصلحت طلبانه اصلاح طلبان آن، بسیار دقیق تر و قوی تر عمل می کند، حکم کرده است که با رد صلاحیت هاشمی و مشایی هیچ چیزی را از دست نمی دهد که برعکس اگر تایید صلاحیت می کرد یک حرکت اساسی در شطرنج سیاسی عقب تر می افتاد.
اکنون اصلاح طلبی و طبقه تکنوکرات ایرانی کیش شده اند و باید منتظر مات شدن هم باشند.
اکنون هسته اصول گرای رژیم در موقعیت برتری است چرا که هرگونه تصمیم گیری (چه حفظ رد صلاحیت هاشمی و چه احراز حکومتی آن) به رژیم در مهندسی انتخابات، دست بالا خواهد داد. حکم حکومتی طبق مذاکرات پشت پرده مشروط به پیروی تام از ولایت در صورت پیروزی در انتخابات خواهد بود. پذیرش حکم حکومتی رهبر، خصوصا توسط جناب هاشمی وی را هم چنین در نظر بخشی از حامیانش و بخشی از رای دهندگان معترض به وضع موجود بی ارزش نموده و از میزان استقبال عمومی به وی می کاهد. از این رو هم شانس وی برای پیروزی کم رنگ تر شده و هم در صورت پیروزی قوت و قدرت چانه زنی در بالا و فشار از پایین را نخواهد داشت. لذا پیروز نهایی این عروسک گردانی، خود رژیم است. در حال حاضر جناح مشایی به زد و بندها و تهدیدهای علنی و غیرعلنی برای تضمین بخشی از قدرت اجرایی آینده مشغول است در حالیکه جناح اصلاح طلب به شیوه معمول مظلوم نمایی، نامه نویسی از بیت خمینی و ایجاد سر و صداهای بین المللی دست یازیده است.
عملا جناح اصلاح طلب، تنها در یک صورت می تواند این بازی روبه مات شدن را به نفع خود بچرخاند و آن این است که قواعد این بازی یک طرفه را به طور کامل بهم زند.
اما هزینه این کار، بسیار سنگین تر از توان پشت شکسته این جریان و دل بی جرات و ارزش های بی مقدار شده آن است. این جریان می تواند دست به تحریم فعال زده، زیر بار درخواست حکم حکومتی نرود و از مردمی که خواهان اصلاح و تغییر هستند بخواهد در روز انتخابات در میادین اصلی شهرها یا در جلوی شعبه های اصلی رای گیری دست به تجمعات مسالمت آمیز اما معترضانه بزنند تا امکان بهره برداری رسانه ای از انتخابات را از رژیم بگیرند و حماسه سیاسی را به شکل دیگری رقم زنند. این جریان زمانی که هم توان، هم پایه اجتماعی و هم فرصت لازم برای این کار را در خرداد ٨٨ داشت دست به چنین مخاطره ای نزد، چه رسد به اکنون.
علاوه بر این، تصور این که اصلاح طلبان و ملی مذهبی ها گذشته از توان سیاسی شان دست به چنین اقدامی بزنند بسیار دشوار است. انجام چنین کار سترگی مستلزم تحقق امری بنیادین در مبادی معرفتی ایشان است و آن وجود حکمتی برای آشتی دادن بین عقل اخلاقی و عقل عملی شان است که باید گفت متاسفانه- بنا براعتراف علنی و مفتخرانه ایشان- مدتهاست که تعطیل شده است.
|