مگر، تحریم و فشار توده ای بشکست ساختار دیانت و ویرانی ولایت بینانجامد! - بهنام چنگائی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۶ خرداد ۱٣۹۲ -
۲۷ می ۲۰۱٣
"تحریم همگانی انتخابات"
با رد صلاحیتِ بخشی از خودِ خودی ها، بیچارگی نظام و درماندگی رهبر وحشتزده، برجسته تر از تاریخ سیاه و خونین گذشته نظام در پیش چشم مردم اسیر ما و جهانیان مترقی و نوعدوست عیان تر و رسواتر گردید. زیرا: برای حفظ ظاهر هم که شده دیگر قطب بندی رژیم، در راس باند ولی فقیه متمرکز شده و او نمی تواند حتی در میان یاران دیرین خود تا روز برگزاری رای گیری چندش آور، دندان بر جگر تقلب، تمامیتگرائی و خودکامگی خویش نهد و بی اعتباری و بی ثباتی بساط اش را نه از دید مای منکر، که کل آنرا خوب می شناسیم؛ بلکه هویت اش را تنها از چشم آن اقلیت خوشباوران ساده لوح داخلی، ناظرانِ منتقد منطقه ای و جهانِ باصطلاح اسلامی بشکل آرام بپوشاند؛ قدری بردباری معقولانه تا شروع مراسم فرمایشی انتخابات، آرامش صوری را بجان خرد؛ و لااقل چهره موقرانه ای بخود گرفته، رُل انتخابات آزاد را در کشور دیکتاتورزده تا حدودی نمایش داده و برای مجاب نه مخالفان که فقط برای خود خویشانش نمائی از بی طرفی در حق انتخاب کردن را بخرج دهد.
"نظام و مافیای خامنه ای"
آری، نظام و مافیای خامنه ای و شورای نگهبان پوسیده آن دیگر طاقت نیاورد و بتبع این بیقراری و هراس نتوانست تا روز موعود آرام بگیرد. رژیم از شدت پراکندگی، ضعف و ترسِ مفرط، با نتایج انتصابات شورای خلافت، پیش از برگزاری انتخابات، عملا عناصر مطلقا مطیع، مقبول و موافق را بدون توجه به خواست و اراده ی مردم معترض با گردن کلفتی تمام برگزید و عملا با این شیوه، فاز تازه مبارزه ی گسترده مردمی را بسود عبور و تغییر قطعی، هر چه صریح تر، سریع تر و ساده تر را ضرور کرد. اینک با توجه به بحران مشروعیتِ ولایت و کل نظام، برای همگان پس از تصمیم اراده گرایانه انتصابات همیشگی(خامنه ای و جنتی ها) رد و تحریم منطقی مخالفان انتخابات روشن شد، دلیلِ کنش آگاه و رو در روئی آتی مردم و رژیم محکم تر گردید و هدف ِپیشاروی مبارزه ضد استبدادی برای ما بدرستی نمایان می باشد. همگی دلایل با هم و در کنار هم یکدیگر را تکمیل کرده و لازم و ملزوم واکنش ما شده اند و کاملا بشکل چراغ راه و راهنمای این شب تاریک درآمده و روبروی ما می باشند. و لاجرم انگیزه ی تحریم همگانی «انتخابات ولائی» و خانه نشینی روز مضحکه رای گیری را برای یکایک شهروندان بیش از پیش بشکل قابل تاملی آشکار نموده است.
"فرصت تاریخی"
جای بحث ندارد که ساختار دیانت و حکومت بیدادگر ولایت در این بزنگاه سرنوشت ساز قلدری، سبکسری و بیگانگی خود را در برابر حق زندگی، انتخابِ آزاد، شعورفراروئی، اراده مستقل و توان رنگین و جمعی لهیده شدگان قرار داده است. این آن فرصت بزرگ و لازم تاریخی بود که حالا پیدا شده است. پیدایشی که در یکدوره بلند ستمکشی شکل گرفته و امروز زمینه و بروز عینی یافته و شایسته و بایسته می باشد که مورد توجه دقیق و تمرکز جدی کارگران، زحمتکشان و ما مخالفان مترقی، دمکرات، چپ و کمونیست قرار گیرد. مقطعی حساس و اهرمی مقتدر پس از ٣۴ سال از دل جنایات، مکافات و ضایعاتِ خفقان اسلامی روئیده است تا دوباره پرچم اعتراض سراسری آنرا توده های زنج و کار بر دست گیرند و با هم بر علیه فساد، ظلم و چپاول بپاخیزند. قیامی که نه تنها با تحریم علیه بساط انتخابات تحقیر برانگیز، بلکه با رشد کیفی این شرایط بسیار استثنائی، بتوانیم بتحریک غرور همگانی و بتشویق بیداری اجتماعی و طبقاتی خود بیفزائیم و یکصدا بر علیه کل نظام فرسوده سرمایه داری اسلامی، مبارزه ای توده ای را تدارک دیده و خود را آماده فردا و ایران دیگری کنیم.
"بیگانگی رژیم با دنیای امروزی"
این رژیم دیریست از یکسو زیر آوار تبعیض، تناقض و تضاد خود با دنیای مزدبگیران یدی و فکری، نابرابرهای عمیق فرودستان، ستم بر زنان، جوانان، اندیشمندانِ پلورالیست، جهان بینی های رنگین، نبض کوبنده و متحول زمان، تطورات هنرمندانه ی جسم و روح جستجو گران، زندگی پرجوش و آشوب انسان و سرآخر، رژیم در برابر مدرنیسمِ سنت شکن متوقف شده، گیر کرده و بشدت پریشان و مستاصل گشته است؛ و از سوی دیگر این ناتوانائی های صِرف و عدم استعداد و استطاعت انطباق امروزین را رژیم اسلامی، تاکنون بزور به خورد جامعه ی رنگین ما داده و هنوز هم بی رحمانه اعِمال می کند. اما، حرکت و قوانین آن و بازتاب تاثیر منطق تفکرات فرا مذهبی و ملی در نسل پویای امروزی، حرف و راه حل های خود را دارد و می جوید و رسانه ها، ارتباطاتِ شگرف انسانی و همآهنگ با آن اطلاعات جهانشمول را با تبحر در مقابل هر کله شقی و یا اینگونه تندروهای جاهلانه ولائی نهاده است. امروزه داد و ستدهای اندیشه ی(نوعِ انسان های مبارز) با هم، و برای هم و برای زندگی و ساختن دنیائی دیگر و بهتر، در برابر روش ها و شیوه های ایستا، منحط، کپک زده و مسموم، بوضوح بمنزله ی نیروئی بنیان کن شده است. سنگینی وزن حقایق بدیع و وسیع و ضرورت همبستگی طبقاتی و چشمگیری منطق حفظ زندگی انسانها توانسته است وجود توانمندی دید خود را رسما در درون نیروهای مرتجع جهان، ولی مستعد دگرگونی به پیش برد و برده است و علنا در بسیاری موارد، اضمحلال و فروپاشی رژیم های توتالیتر را در درون خود آنها شتاب دهد که داده است. رزیم اسلامی یکی از این الگوهای برجسته ی قرن ۲۱ شده است.
"فرا روئی ناگزیر"
ما، امروز چاره ای جز عبور کامل از حاکمیت تئوکراسی نداریم و این الزام اجتناب ناپذیر، همزمان شده است با فلاکت روزافزون اکثریت مزدبگیران، بیکاران و تهیدستان، که عمدتا زیر خط فقر هستند و تحریم آگاهانه و با تهدید و تنبیه جنایتکارانه ی دول امپریالیست همراه مشقت و مصیبت شان تشدید شده است. در کنار فجایع بیکران تحریم ها و تضییقات آن ما شاهد ذلالت و خواری داخلی و جهانی رژیم اسلامی و برج و باروی پریشان و منقلب ولایت وامانده هستیم و در این میانه ی «فراروئیِ» ناگزیر باید ولایت توام با کل رژیم پیش از همه در هم فرو ریزد تا بر خرابه های آن آبادی آتی میسر شود. یک جابجائی اساسی لازم داریم که نیاز مبرم و امکان رسیدن به آن و منطق تحول آینده هر کشور نوپائی وابسته به آن است.
"دسیسه های دول فرصت طلب"
تردید نباید داشت که رژیم و مخالفانِ دست و دامن خونین حاکمیت برای نجات حیات خود و رژیم شان آماده اند در هر لجنزاری دست و پای مرگ زنند و قطعا تاکنون زده و خواهند زد. البته خود خامنه ای و دیگر باندهای رقیب هم این واقعیت را بهتر درک کرده و می دانند که امکان نجات، مقاومت و یا جان بدر بردن بدون دول پشتیبان و بویژه حمایت غرب ممکن نیست. ولی با این وجود دست از بهانه سازی، سماجت ماجراجویانه اتمی و تروریسم جهانی خویش برنداشته و بیش از پیش ضرورت نرمش را در برابر نیروی ویرانگر ناتو با کور ذهنی تمام به قیمت تباهی زندگی همگان و ویرانی کشور و از ترس عقب نشینی خود و پیشروی مردم هربار در مذاکرات بتعویق می اندازند. در حالیکه دیالکتیک نیاز دگرگونی، پیدائی و زایش در بالاترین شرایط رسیدگی، ظهور و عبور از پدیده ی کهنه استبداد ولایت و حکومتِ فرا انسانی او قرار داشته و حق زندگی بهتر در برابر زور عریان سر ایستائی ندارد و در ٣۴ سال گذشته پردازشی هم برای رژیم روبه انفجار کنونی باقی نگذاشته و تاب، قرار و آرام ولی فقیه، کُل گردانندگان تا بامروز و پشتیبانان داخلی و جهانی آنان را یکسان بریده است.
"همزمان و یکصدا نه به انتخابات و نه به رژیم"
همزمان و یکصدا نه به انتخابات و نه به رژیم بگوئیم. کار این بساط سرخورده هر روز می تواند توسط فشار از پائین و توسط اراده مردم تمام شود و خواهد شد. این بنای فاسد، سست و مرتجع قادر نیست در درون خود ثبات پایه هایش لرزانش را بیش از این حفظ و ضرورت بقای آتی اش را ایجاب و یا بهر شکل محال و ناشدنی ترمیم دوباره کند. بنابرین کل نظام عملا می تواند در موج بلند سونامی تحول طلبی کارگری و خیزش مردمی همچون کاهی شده و پایه های سست نظری و نظامی اش را در این مصاف بزرگ و پیگیر داخلی و جهانی یکی بعد دیگری از دست دهد و تا حدودی داده است و همینک هم در حال فرو ریختن تدریجی ستون های خویش است. هوشیار، مراقب توطئه های داخلی و خارجی علیه آینده خویش باشیم.
بهنام چنگائی ۵ خرداد ۱٣۹۲
|