انتخابات ایران، دو بستر و یک رویا
ف. نامور
•
اعلام عدم صلاحیت وی از سوی شورای نگهبان دست نشانده بیت رهبری برای نامزدی ریاست جمهوری به تودههای مردم ایران این پیام را رساند که قرار است در بر همین پاشنه بچرخد و پایانی بر سرکوب خشن مردم و ستیزه جویی بیهوده با غرب و گرسنگی و فقر و بیکاری نیست
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۷ خرداد ۱٣۹۲ -
۲٨ می ۲۰۱٣
عقربه جهت نمای حرکت اقتصاد ایران در دو دههی گذشته به سوی ترکیب ارگانیک با اقتصاد نولیبرالی به رهبری آمریکا طبق نسخههای صندوق بینالمللی پول بوده است. این اقدامهای اقتصادی که به رهبری هاشمی رفسنجانی یکی از افراد اصلی انقلاب اسلامی از فردای مرگ خمینی و زیر نام برنامه تعدیل ساختاری و بازسازی ویرانیهای به جا مانده از جنگ ٨ ساله ایران و عراق آغاز شد، ضمن به حاشیه راندن سیاستمدران چپگرایی که در دوران خمینی برخی مسندهای مهم را در اختیار داشتند، نطفه یک الیگارشی بورژوازی نظامی- تجاری - بوروکراتیک خشن در بالای هرم قدرت را بست که در رأس آن بیت ولایت فقیه قرار دارد و به طور کامل بر شریانهای اقتصادی تسلط داشته و منابع مهم کشور را به سوی این مجتمع هدایت میکند. این الیگارشی کم تعدادِ دایم در حال تجزیه هرگز دارای یکدستی و همگرایی کامل نشده و دایما در حال متصلب شدن و راندن برخی از محرمان دیروز به صف خیل نامحرمان است. این امر به ویژه در ٨ سال گذشته بروز دقیقتری یافته است. نمایندگان سیاسی این مافیای اقتصادی با به کارگیری عمدی خشنترین و بی پرواترین شیوه های سرکوب، تسلطِ انحصاری خود را بر اهرمهای سیاسی و اقتصادی تحکیم بخشیدهاند. از این رو برخوردها در راس این هرم جنگ قدرتی است برای به چنگ آوردن منافع بیشتر.
اما ضعف روز افزون بنیه اقتصادی و افزایش فاصله میان تودههای مردم و حکومت، اسقاط ماشین بوروکراسی دولتی در اثر سوء مدیریت، فساد گسترده دم افزون، فشارهای محسوس و نامحسوس خارجی و محاصره اقتصادی، نظامی، سیاسیِ کشور، اوج گیری تنش ها در اطراف ایران این کشور را در موقعیت تعیین کنندهای در برابر امپریالیستها قرار داده است. دکترین آمریکا که از آغاز هزاره سوم توسط جرج بوش اعلام شد حفظ و کنترل سروری آمریکا در مناطق نفت خیز در برابر چین و رقبای اروپایی بوده است که در این معادله ایران به عنوان یک کشور مهم نفت خیز با منابع عظیم گاز که آن را در رده دومین کشور دارای ذخیره های گازی جای می دهد و همچنین موقعیت جغرافیایی مهم در آبراه تنگه هرمز و همسایگی و تاثیر آن بر معادلههای سیاسی عراق و افغانستان آن را لقمه چربی نشان میدهد که عطش سیری ناپذیر آمریکا را برای بلعیدن آن قلقلک میدهد.
از سوی دیگر هم اینک سیاست آمریکا در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به سمت بر روی کار آوردن رژیم های محافظه کار اسلامی به جای دولتهای سکولار برای کنترل جنبشهای ضداستبدادی و ضدامپریالیستی مردم منطقه تغییر جهت داده است. در این میان فرقههای مذهبی چون القاعده تاریخ مصرف شان برای آمریکا پایان یافته و بلکه به سدی در برابر سیاستهای امپریالیسم بدل گشتهاند. دشمنی رهبران مذهبی ایران با این جریان های خشنِ سنیِ ضد شیعه میتواند یکی از نقطههای اتکای قوی برای همگرایی و همکاری ایران با آمریکا در منطقه و جهان اسلام باشد. اما ایران خواهان یک سازش دو طرفه است. این کشور همواره خواهان ایفای نقش مهمی در منطقه بوده که در مرکز توجه امپریالیسم قرار داشته باشد. رهبران و حاکمان جمهوری اسلامی ایران بر خلاف نقش نوکری رژیم شاه در ارتباط با امپریالیسم از همان فردای انقلاب زیر نامها و عنوانهایی همچون حمایت از مستضعفین و صدور انقلاب و مبارزه با اسراییل خواهان نقش آفرینی در منطقه و شریک شدن با غرب در منافع منطقهای بوده است. اما آمریکا که به کمتر از سروری بی چون و چرا بر منطقه رضایت نمیدهد با این خواسته ایران همواره از در مخالفت درآمده است. جمهوری اسلامی که همواره موجودیت خود را در ارتباط با غرب تعریف کرده است اکنون به یک نقطه تعیین کننده در رابطه با غرب رسیده است که نه در جهت منافع ملی ایران بلکه در جهت حفظ و تحکیم منافع امپریالیسم و الیگارشی حاکم بر ایران میباشد. در درون حاکمیت ایران برای رسیدن به این امر نسخههای گوناگونی وجود دارد که یکی سیاست لبخند و دیگری سیاست چماق را به پیش میبرد. هاشمی رفسنجانی مهره سوخته حاکمیت جمهوری اسلامی که شاهد فاصله گرفتن – بلکه دشمنی - روزافزون تیم احمدی نژاد مورد حمایت رهبری با رهبری در ماههای پایانی عمر دولت دهم بوده است موقع را برای نقش آفرینی و ظاهر شدن به عنوان منجی جمهوری اسلامی مناسب دید و از این رو تصمیم گرفت بار دیگر خود را برای تصدی بالاترین پست اجرایی کشور، ریاست جمهوری کاندیدا کند. او به جهاتی بهترین مهره برای صلح و آشتی با امپریالیسم با حفظ منافع حاکمیت ایران و کمپانی های فراملی است. پیشینهی وی در بایگانی کردن شعارهای انقلابی دوران خمینی و اقتصاد برنامه ریزی شده عدالت جویانه آن، اجرای طرح تعدیل اقتصادی (شوک درمانی) و مالی سازی اقتصاد ایران، همزمان با خانه نشین کردن سیاستمداران چپ اسلامی، قتل، آزار و تعقیب دگراندیشان و روشنفکران و نویسندگان، باز کردن پای سپاه و نهادهای اطلاعاتی در اقتصاد کشور و فراهم آوردن زمینه برای ایجاد الیگارشی راس حاکمیت که در بالا ذکر شد، بهبود روابط سیاسی با کشورهای مرتجع منطقه از جمله عربستان، کویت و امارات در دوران یاست جمهوریِ او از وی چهرهای پراگماتیست ارائه میکند. وی که تا پیش از جنبش سبز یکی از منفورترین چهرههای حاکمیت مُزَوِرِ ایران و نماد اشرافیت و سرمایهداری موجود اسلامی بود با موضع گیری به سود جنبش سبز در سال ۱٣٨٨ و تودههای برپا خاسته و مخالفت با سرکوب خشن مردم توسط حاکمیت، به بازسازی وجهه خود پرداخت. از این رو آمدن وی به صحنه انتخابات از سوی بسیاری از تودهها مورد استقبال قرار گرفت تا مگر این رهبر پراگماتیست بتواند برای حل مشکلهای اقتصادی مانند گرانی، تورم، بیکاری، به کنار زدن ابرهای تیره جنگ از آسمان کشور که از سوی حاکمان ماجراجو به آن دامن زده میشود و کاستن از فشار تحریمها گامی بردارد. اعلام عدم صلاحیت وی از سوی شورای نگهبان دست نشانده بیت رهبری برای نامزدی ریاست جمهوری به تودههای مردم ایران این پیام را رساند که قرار است در بر همین پاشنه بچرخد و پایانی بر سرکوب خشن مردم و ستیزه جویی بیهوده با غرب و گرسنگی و فقر و بیکاری نیست. پیام دیگر این اقدام بیت به امپریالیسم برای ادامه ستیز و احتمالا بحرانیتر کردن اوضاع منطقه و ادامه جنگ سوریه و حتی گسترش آن و تهدید نقشههای سیاسی آمریکا و ترکیه و اسراییل برای تغییر چهره خاورمیانه است! مگر آنکه حاکمان جمهوری اسلامی شرکای منطقهای امپریالیسم به شمار بیایند. آن گاه سازشی هم اگر متصور باشد، ساخت و پاختی است با امپریالیسم برای استمرار سرکوب و غارت تودههای زحمتکش ایران و خاورمیانه زیر نام و پوشش اسلام ناب محمدی!
|