سیاست برای سیاست؟
امید رضایی
•
حضور در انتخابات ۹۲، یعنی اعلام آغاز دوبارهی سیاستی که چهارسال پیش، در ۲۵ خرداد ۸۸، مردم و میرحسین موسوی پایانش را در خیابانها اعلام کردهبودند. حالا که بعد از ۱۶ سال پیگیری سیاست اصلاحات از بالا، به روشنی شکست آن را میبینیم، اصرار دوبارهیمان بر آن، فقط یک معنی دارد و آن این است که ما سیاست را برای سیاست میخواهیم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱٣ خرداد ۱٣۹۲ -
٣ ژوئن ۲۰۱٣
اول. آخرین ساعات روز ۲۲ خرداد، بعد از اینکه میرحسین موسوی خود را برندهی انتخابات اعلام کرد و غیر از آن را تقلب دانست، دیگر هیچ حرفی با حاکمیت نزد.
مهدی کروبی هم همینطور. جز یک نامه به هاشمی در خصوص تجاوز به بازداشتیها، دیگر هیچوقت و به هیچ طریق حاکمیت را در هیچ سطحی مخاطب قرار نداد.
همان موقع بسیار شنیدیم و خیلیها -از اصلاحطلبان و خود سبزها تا حکومتیها- گفتند که میرحسین -حتّا اگر معتقد است تقلب شده- باید دست از اعتراض بکشد و باید هوادارن و یاران خود را برای انتخابات بعدی سازماندهی کند.
میرحسین اما هرگز چنین نکرد. هیچ حرفی از انتخابات نزد و اساسن دیگر هرگز با حاکمیت سخن نگفت.
همه میدانیم که او میتوانست کنار بکشد، میتوانست حزب تشکیل دهد و آمادهی انتخابات بعدی شود.
اما او چنین نکرد. هرگز هیچ حرفی از معامله و سازش نزد و همهی حرفهایی هم در خصوص سازش احتمالی پشتپرده زده میشد، بعد از حصر، موضوعیت خود را از دست داد.
واقعن میرحسین -و خیل هواداران جنبش سبز، چه فعالین و چه مردم عادی- نمیدانستند که احمدینژاد مملکت را به قهقرا خواهد برد؟ نمیدانستند که در انتخابات بعدی هم، گزینهی حاکمیت فردی بهتر از احمدینژاد نخواهد بود؟ نمیدانستند عدم تلاش انتخاباتی برای راهیابی به قدرت -که بارها صراحتن از آن سخن گفتند و بعد هم پیام دادند که در انتخابات مجلس شرکت نمیکنند و بعد پیام دادند که نکردهاند-، چه معنایی دارد و چه عواقبی؟
دوم. خیلی از زندانیان سیاسی جنبش سبز -چه آنها که هنوز در زنداناند و چه آنها که دوران محکومیتشان تمام شده-، میتوانستند با نوشتن چند خط به عنوان توبهنامه، یا اظهار پشیمانی، یا با کوتاه آمدن از ادعای تقلب، یا با برائتجویی از میرحسین و جنبش سبز، زندان نروند. (کما این که حتّا عدهای توانستند با نادرست خواندن سیاست "مقاومت و خیابان"، فضای جدیدی برای فعالیت سیاسی آیندهیشان باز کنند.)
اما اکثریت غالب آنها چنین نکردند.
بدیهی است که آنها میدانستند برای کاندیدا شدن در هر انتخاباتی در آینده، نباید زندان رفته باشند و نباید محکومیت قطعی داشتهباشند و ... .
اضافه کردن چندین و چند گزارهی دیگر به این واقعیات، اصلن کار سختی نیست.
و در کنار این واقعیات، باید یاد خودمان هم بیفتیم: وقتی در خیابانها شعار تقلب سرمیدادیم و احمدینژاد را جنایتکار و آیتالله خامنهای را حامی او میخواندیم، بیشتر ما، آخرین چیزی که به آن فکر میکردیم، شرکت دوباره در انتخاباتی بود که مجریان و ناظرانش همان ها باشند که در ٨٨ بودند.
خیلی خیلی بعید میدانم میرحسین موسوی وقتی در ۲۵ خرداد به میان مردم رفت و به مردمیترین شکل ممکن بلندگو به دست گرفت، ذرهای در فکر انتخاباتی با همین مجریان و ناظران بوده باشد.
---
حامیان سابق جنبش سبز، البته میتوانند وارد انتخابات شوند. میتوانند در ستادهای انتخاباتی حسن روحانی -که صراحتن میگوید اصولگراست و یکی از مهمترین تحرکات خیابانی جنبش سبز، ۲۵ بهمن، را صراحتن محکوم کرده، و همین حالا هم، واکنشش در برابر بازداشت اعضای ستادش، این است که خود همین اعضا را به افراطیگری متهم میکند- یا محمدرضا عارف -که در نماز جمعهی ۲۹ خرداد، وقتی خامنهای صراحتن خط و نشان میکشید، اشک میریخت- فعالیت کنند و مردم را به رای دادن به اینها تشویق کنند.
اما باید بپذیرند که این حضور، این دعوت، و این تشویق، متضمن پذیرش شکست جنبش سبز است.
به زبان بیاوریم یا نه، معنای حضور در انتخابات ۹۲، این است که ما -مردم، میرحسین موسوی، تظاهراتکنندگان، زندانیان سیاسی، دانشجویان اخراجی و زندانی و محروم از تحصیل، روزنامهنگاران حامی جنبش سبز- فردای ۲۲ خرداد ٨٨، اشتباه کردیم.
حضور در انتخابات ۹۲، واجد این معنای ضمنی است که میرحسین موسوی، حامیان و رأیدهندگانش، حتّا اگر فکر میکردند تقلبی صورت گرفته، نباید اعتراض میکردند. باید همهچیز را "به خدا میسپردند" و باید میرفتند حزب و روزنامهی "قانونی" راه میانداختند و خود را برای انتخابات ۹۲ آماده میکردند.
حضور در انتخابات ۹۲، اگر معادل رد ادعای تقلب در انتخابات ٨٨ نباشد، قطعن مغایر روش و منش خیابانی و مردمی جنبش سبز است.
حضور در انتخابات ۹۲، یعنی اعلام آغاز دوبارهی سیاستی که چهارسال پیش، در ۲۵ خرداد ٨٨، مردم و میرحسین موسوی پایانش را در خیابانها اعلام کردهبودند.
حالا که بعد از ۱۶ سال پیگیری سیاست اصلاحات از بالا، به روشنی شکست آن را میبینیم، اصرار دوبارهیمان بر آن، فقط یک معنی دارد و آن این است که ما سیاست را برای سیاست میخواهیم.
امید رضایی- فعال دانشجویی
|