مصاحبه اجباری!
گفتگوی جهانبگلو با خبرگزاری دانشجویان ایران
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۹ شهريور ۱٣٨۵ -
٣۱ اوت ۲۰۰۶
رامین جهانبگلو عصر چهارشنبه(هشتم شهریور) با حضور غیر منتظره در محل خبرگزاری دانشجویان ایران درخواست کرد در گفتوگویی آزاد، به شرح وضعیت خود و طرح برخی مسایل بپردازد.
او که هیجانزده به نظر میرسید، بدون مقدمه و مسلسلوار گفت: «من امروز آزاد شدم. صادقانه بگویم عملا میدانستم که وقتی قدم بگذارم منزل، از همه جای دنیا میخواهند به من زنگ بزنند. میخواستم با یک جا مصاحبه کنم و بعد آسوده باشم. خصوصا که میخواهم مسافرت بروم. الان برنامهام این است که مدت زیادی را با خانوادهام بگذرانم. مقدار زیادی به آرامش احتیاج دارم و به یک فضای سبز. برای اینکه شما وقتی در زندان در یک چهاردیواری هستید حتی اگر دو هفته هم در آنجا باشید دلتان میخواهد یک جایی بروید و بدوید. مثل یک اسب سرکش.»
جهانبگلو در ابتدا با این پرسش خبرنگاران ایسنا مواجه شد که چرا به خبرگزاری دانشجویان ایران آمده است؟ و گفت:« به خاطر اینکه قبلا دیده بودم در مطالبی که منتشر میکردید صادقانه عمل میکردید و به هر حال بین خبرگزاریهای مختلف چون ایسنا خبرگزاری دانشجویان و متعلق به قشر روشنفکری است آن را انتخاب کردم. مگر ما چند خبرگزاری داریم؟ من فکر میکنم در انتخاب ایسنا راه درست را انتخاب کردم.»
وی در پاسخ به این نظر که آیا بهتر نیست این گفتوگو در روزهای آتی، با فرصت و مجال بهتر و با حضور خبرنگاران دیگر رسانهها انجام شود، خاطرنشان کرد: «کار من کار فکری و تحقیقی است. خصوصا وقتی آدم از زندان خارج میشود یا در شرایط سختی بوده عملا روحش آسیب دیده است دلش میخواهد که آرامش داشته باشد. بنابراین اینکه آدم ترجیحا با انتخاب خودش صحبت کند، راضیتر است تا اینکه با تماسهای مکرر بخواهند به زور با دیگر رسانهها حرف بزند. واقعا پیش خودم گفتم که بهتر است خودم انتخاب کنم. همانطور که گفتم میخواستم با یک جا و در اولین فرصت مصاحبه کنم.»
جهانبگلو ادامه داد:« من در مدت بازداشت، هیچ کدام از سایتها را ندیدم. حالا باید بروم تک تک سایتها را ببینم. خدا میداند چه چیزهایی گفتند. ببینید اصولا شخصیتی مثل اکبر گنجی یک جور آدمی است، آدمی مثل من هم آدم دیگری است. محسن کدیور هم ممکن است آدم دیگری باشد. من هیچ وقت آدم سیاسی نبودم. هیچ وقت هم فعالیت سیاسی برای دوم خرداد یا مثلا علیه دوم خرداد انجام ندادم.»
رامین جهانبگلو در ادامه گفتوگو با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) درباره نحوه دستگیری خود و شرایط زندان اظهار داشت:« بنده در تاریخ ۵ اردیبهشت ماه سال جاری دستگیر شدم و اتهامی که به بنده تفهیم شد اقدام علیه امنیت ملی کشور و ارتباط با بیگانگان بود.»
وی گفت: «من در فرودگاه دستگیر شدم. همیشه من در فرودگاه که میآمدم پاسپورتم را چک میکردند و سئوال و جواب میکردند ولی این بار گفتند لطفا با ما تشریف بیاورید.البته هیچ برخورد خشنی نکردند.»
وی درباره وضعیت خود در زندان با بیان اینکه «به هر حال محیط زندان محیط فشار است» گفت: «به من هیچ فشار جسمی و روحی وارد نشد و از همان ابتدا بازجوییها مودبانه بود. به من گفتند این اتهامات شماست و شما با این افراد رفت و آمد داشتید که گفتم بله داشتهام. گفتند شما فکر نمیکنید علیه منافع ملی اقدام کردید؟ که گفتم من درجهت منافع ملی حرکت کردم.»
وی درباره اینکه زمانی که دستگیر شد حدس میزد به چه اتهامی بازداشت شده است؟ اظهار داشت:« طبیعتا میدانم که یک سری از اتهامات را نداشتم. من نه راهزن هستم، نه تبهکار و نه قاچاقچی؛ اما حدس میزدم که به دلیل ارتباطم با خارجیها است چون کنفرانس زیاد میرفتم. طبیعتا حدس میزدم به چه دلیل بازداشت شدم.»
وی تصریح کرد:« بنده به دلیل ارتباط با نهادها و موسسات آمریکایی دستگیر شدم.»
جهانبگلو در توضیح اتهامی که به وی تفهیم شده اظهار داشت: «اتهامی که به بنده تفهیم شد اقدام علیه امنیت ملی و ارتباط با بیگانگان است. اتهام جاسوسی به بنده تفهیم نشده است. بنده در سایتهایی مطالبی مینوشتم یا درباره ایران یا درباره خاورمیانه که مربوط به ماموران امنیتی بود که البته این اقدامات ناآگاهانه انجام شده است.»
وی با بیان اینکه در تمام طول مدت در زندان از نظر جسمی وضعیت خوبی داشته و حتی دارویی نیز مصرف نمیکرده، گفت: «در زندان برای همه چیز پزشک بود و تنها یک بار برای درد شکم به آنجا مراجعه کردم. من هیچ گاه تا به حال اوین نرفته بودم و فکر نمیکردم در آنجا پزشکهای مختلف وجود داشته باشد که بیایند و به شما سر بزنند و بگویند حال شما خوب است یا خیر؟ بنده در بند عادی نبودم، در بند اطلاعات بودم و پروندهام نیز از طریق دادگاه انقلاب دنبال میشد. این اولین تجربه بنده از زندان بود و هیچ گاه آرزو ندارم کسی به زندان برود که طبیعتا تجربه سخت و تلخی است؛ اما صادقانه عنوان میکنم که تحت هیچ فشار روحی و جسمی نبودم. ماه اول برایم بسیار سخت بود؛ زیرا به محیط عادت نداشتم و ملاقات هم نداشتم. در سه ماه بعد بنده را در سلول انفرادی گذاشتند که در آن تلویزیون و روزنامه وجود داشت و میتوانستم با خانوادهام ملاقات کنم و تماس تلفنی داشته باشم. نمیدانم که این شرایط ویژه تنها برای من بوده است یا خیر؟ اما این شرایطی بود که حداقل برای زندانیانی که در آن بند بودند وجود داشت.»
جهانبگلو با تاکید بر اینکه دربازجوییها با وی خشونتآمیز رفتار نشده است، اظهار داشت: «بازجوها با من بسیار مودبانه برخورد کردند و هیچ برخورد نامناسبی با بنده صورت نگرفت.»
وی با بیان این که وکیلی اختیار نکرده است، دربارهی دلیل این امر گفت: «بنده با قوه قضاییه ایران چندان آشنایی ندارم اما در صحبتی که با خانوادهام کرده بودم تصمیم بر این بود که خودمان مساله را حل کنیم. زیرا دقیقا نمیدانستم به چه کسی بتوانم اعتماد کنم و او بتواند کارم را پیگیری کند. بخصوص که من به عنوان متهم در بازداشت بودم. به این دلیل فکر کردم اگر خودم کار را دنبال کنم بهتر است.»
وی با ابراز بیاطلاعی از میزان وثیقه صادره برای خود، خاطر نشان کرد: «تنها میتوانم بگویم که این وثیقه سنگین بوده است، و سند دو منزل را تودیع کردیم.»
جهانبگلو ادامه داد: «خانواده بنده خیلی موافق ایجاد التهاب در جو جامعه نبودند. البته هنوز فرصت نکردم که با آنها صحبت کنم. چون امروز آزاد شدم و صحبتهایی که کردیم خانوادگی بوده و بیشتر وقتم را با دخترم گذراندم.»
وی درباره زمان برگزاری دادگاهش اظهار داشت: «به بنده اعلام نشده که دادگاهم چه زمانی برگزار میشود و در جریان نیستم که برای پرونده کیفر خواست صادر شده یا خیر. به من گفتند تو آزادی و وثیقه را تودیع کردیم. به بنده گفته نشده که کیفر خواست صادره شده یا دادگاه خواهد بود یا خیر.»
جهانبگلو خاطرنشان کرد: «همسر من ابتدای بازداشتم پیگیریهایی کرده بود اما خودشان به این نتیجه رسیدند که بنده را آزاد کنند تا ببینند نتایج بعدی چگونه است.»
جهانبگلو در ادامه گفت که درحال حاضر از وضعیت جسمی خوبی برخوردار است و ادامه داد: «حال و اوضاعم خوب است.»
وی با اشاره به کاهش وزنش نسبیاش گفت: «به خاطر این است که تجربهی زندان نداشتم. غذایم عوض شده بود و همچنینی به این دلیل که دور از خانواده بودم. البته وضع غذا خوب بود.»
جهانبگلو گفت: «فکر میکنم اصولا در محیط زندان خیلی بد میگذرد. به قول فرانسویها کسی دلش نمیخواهد تعطیلاتش را در زندان بگذراند. بنابراین عملا هرکس فکر میکند بعد از اینکه از آنجا در میآید دیگر به آنجا نرود. ولی خوب شرایط دارد، یک موقع شما دربارهی گوانتانامو و ابوغریب صحبت میکنید که عملا چنین چیزی در مورد من صدق نمیکند. من دربارهی کسان دیگر صحبت نمیکنم ولی شرایطی که برای من بود این بود که از یک دوره به بعد توانستم تلویزیون نگاه کنم، روزنامه و کتاب داشته باشم و حتی چیزی بنویسم. من از آنجا تعریف نمیکنم. میگویم این شرایطی است که برای من مهیا بود ولی میدانستم برای افراد دیگر هم مهیاست. عملا در سلولهای دیگر میدیدم که کسانی که درازمدت بود قرار بود آنجا باشند دوش و توالت داشتند، تلویزیون هم داشتند.»
جهانبگلو در ادامه این گفتوگو افزود: «موضوع ارتباط من با بیگانگان از سال ۱٣۷۷ – ۱٣۷٨ آغاز شد، یعنی بعد از اینکه بنده به کانادا و سپس به دانشگاه هاروارد رفتم. این اولین آشنایی من با محیط دانشگاهی آمریکا بود. بعد از آن به دانشگاه تورنتو بازگشتم و آنجا بود که از طریق همکاران با مجله دموکراسی آشنا شدم. بعد از اینکه سه سال در دانشگاه تورنتو تدریس کردم سازمانی که مجله دموکراسی در آن منتشر میشد به نام ( NED )، بورسی را به بنده پیشنهاد کرد که این بورس را گرفتم و به واشنگتن رفتم و سال ۱٣٨۰ و ۱٣٨۱ در آنجا بودم و از آنجا بود که بحث زنجیرهای که به دستگیری من انجامید، آغاز شد.»
وی با بیان اینکه این موسسه پول خود را از کنگره آمریکا میگیرد، خاطر نشان کرد: «این موسسه بیشتر در جهت مبارزه با کمونیزم و فروپاشی کمونیزم در اروپای شرقی درست شده بود، اما درحال حاضر سیاست خود را بیشتر بر مبنای دموکراسی در جهان قرار میدهد. بنده در آنجا بورسیه بودم و روی مساله روشنفکران کار میکردم و بعد هم از طریق آنها با نهادهای دیگر نیز آشنا شدم و در مکانهای مختلف کنفرانس دادم و باید گزارش نهایی تهیه میکردم. آنها میخواستند در این گزارش نهایی بیشتر مباحث استراتژیک مطرح شود. استراتژیک از این نظر که بنده را هدایت کردند به این طرف که اگر میتوانید از روشنفکری در اروپای شرقی در زمان سقوط کمونیزم الگوبرداری کنید و بد نیست که بتوانید یک کار تطبیقی هم در گزارش نهایی دهید. کار من هم بیشتر حالت تطبیقی پیدا کرد و در این مرحله پایان یافت ولی در حقیقت ارتباط من با موسسات امریکایی از سال۱٣٨۱ تا ۱٣٨۵ ادامه پیدا کرد.»
وی ادامه داد: «البته دعوتهایی از سوی یک موسسه آمریکایی بود که بورس میدهد و سخنرانی میگذارد و بنده را به چند کنفرانس و سمپوزیوم دعوت کردند و آنجا برای بنده فرصتی بود که با افرادی از وزارت خارجه آمریکا و سایر موسسات آشنا شوم و این مدت از طریق این موسسه به یک سری از کنفرانسها دعوت میشدم و در برخی از آنها افراد دیگری هم بودند که یک سری از وزارت خارجه آمریکا بودند به ویژه ماموران اطلاعاتی که در برخی از این کنفرانسها ماموران اطلاعاتی اسرائیل و آمریکا بودند. این ارتباط مستمر از طریق این موسسه با نهادهای آمریکایی ادامه پیدا کرد تا اینکه سرانجام در یکی از کنفرانسهایی که به اروپا رفته بودم با فردی آشنا شدم که مشاور اسبق کلینتون و رییس مرکز صندوق آلمانی مارشال بود.»
وی افزود: «وی با کار من آشنا بود و کارهای بنده را خوانده بود و پیشنهاد کرد طرح پیشنهادی بنویسم برای یک کار تطبیقی درباره روشنفکران ایرانی و اروپای شرقی که این طرح پیشنهادی را نوشتم و این کار را برای این کردم که یک بورس جدید را به من پیشنهاد کنند تا اگر بشود ۶ ماه به بروکسل بروم و طرح را پیش ببرم و این سرانجام منجر به دستگیری بنده در ۵ اردبیهشت ماه شد.»
جهانبگلو تصریح کرد: «علت دستگیری من با فروپاشی نرم یا از درون ارتباط پیدا میکرد و حساسیت هم در ارتباط با دعوت از افرادی بود که به ایران دعوت کردم. طرح پیشنهادی موسسه مارشال تحقیق تطبیقی بود در ارتباط با اینکه روشنفکران در اروپای شرقی در زمان فروپاشی کمونیزم چه نقشی داشتند و چگونه این نقش را ایفا کردند و چگونه جامعه مدنی را توانستند توانمند کنند و نتیجه آن فروپاشی بوده است و مقایسه با اینکه روشنفکران در ایران به علاوه عناصر گروههای غیر دولتی، چگونه میتوانند توانمند شوند.»
وی یادآور شد: «این بحث در ایران به تقابل با دولت و حکومت میانجامید. من در این بحث به دنبال خشونت نبودم و این بحث هم مرا به اینجا کشاند. البته این طرح به دلیل دستگیری من به آنها نرسید و معلق ماند.»
وی در آسیبشناسی شرایطی که در آن است گفت: «زنجیرهای که در آن قرار گرفته بودم مقداری در جهت خلاف آن چیزی است که دلم میخواست صورت میگیرد. من هیچ گاه با اینکه ۲۵ سال از عمرم را دور از ایران زندگی و تحصیل کردم، دلم نمیخواسته علیه منافع ملی و ملت ایران کاری را انجام داده باشم. مدتی که در زندان بودم احساسم این بود که نهادهای آمریکایی مرا در جریانی قرار دادند که این جریان، جریانی نبوده که من بخواهم در آن قراربگیرم.»
جهانبگلو خاطرنشان کرد: «وقتی بحث دموکراسی درجهان مطرح میشود، دموکراسی سازی مساوی با آمریکایی سازی جهان جلوه داده میشود که بنده با آن همیشه مخالف بودم و اینکه در چند کنفرانسی شرکت کردم به معنای آن نیست که با آن موافق بودهام. درحال حاضر که به گذشته نگاه میکنم حالت قربانی را پیدا کردم زیرا عملا در حلقه و زنجیرهای افتادم که کار و هدف من نبوده است. در حقیقت یک نوع لغزش و انحراف از کار تحقیق فلسفی و روشنفکری من به سمت یک کار سیاسی صورت گرفته است. من هیچ گاه عضو هیچ گروه سیاسی نبودم و نمیخواستم باشم. همیشه کار فرهنگی را به کار سیاسی ترجیح میدادم.»
وی ادامه داد: «چون مدت ۵ سال با این نهادها ارتباط داشتم دیدم که چگونه نتیجه کار تحقیقی بنده به یک کار استراتژیک تبدیل شده است. اساسا با این رویارویی که در صحنه بینالمللی بین آمریکا و ایران پیش آمده، آمریکا سعی میکند که با نخبگان و فرهیختگان و محققان ما تماس گرفته و آنها را شناسایی کرده و در حلقههایی قرار دهد و با آنها ارتباطات مستمر داشته باشد و به جاهایی بکشاند. این در زمینههای دیگر شاید شدیدتر از زمینهای باشد که برای من اتفاق افتاده است.»
جهانبگلو یادآور شد: «نسبت به اندیشهای که میخواهد بگوید اگر شما با ما نیستید پس ضد ما هستید و ما میخواهیم به شما یاد دهیم که چگونه دموکراسی داشته باشید و اینکه چگونه در صحنه بینالمللی رفتار کنید، نقد شدید دارم.»
وی در ادامه به ضعف در زمینه مدیریت روشنفکری در ایران اشاره کرد و گفت: «ما یک مدیریت پایدار و پویا در زمینه روشنفکری نداریم که بتواند یک چیزی که بتوان اسم آن را اندیشه ایرانی گذاشت را به یک مرحلهای برساند که بتواند مقابل ایدئولوژی آمریکایی عرض اندام کند، روشنفکران ما راحت میتوانند در دام این بیفتند که حالا شما به کنفرانس بیایید یا این بورس را بگیرید و ...»
جهانبگلو در این بخش از گفتوگو تاکید کرد که هیچ گاه علیه امنیت ملی اقدام نکرده است.
وی ادامه داد: «ارتباط با بیگانگان را داشتهام اما جنبهای که همیشه برای من جالب بوده جنبه روشنفکری مساله بوده است. من همیشه کار تئوری و نظری کردم و کار سیاسی نکردم. فکر میکردم این کار تئوریک کار خیلی خطرناکی نباشد.»
وی اعلام کرد که دیگر در زمینهای که تحقیق میکرده کار نخواهد کرد و گفت: « نه به خاطر اینکه چون زندان رفتم این احساس را میکنم. فکر میکنم از آن کاری همیشه دوست داشتم بکنم، انحراف و لغزشی صورت گرفته است. من فکر میکردم کار دانشگاهی انجام میدهم که بعد متوجه شدم این نهادها بیشتر سیاسی هستند و نهادهای دانشگاهی نیستند. من الان هیچ علاقهای ندارم که مجدد آن طرح را ادامه بدهم. هر چند که علاقه به فرهنگ اروپای شرقی داشته باشم اما دلم نمیخواهد نتیجه کارم این باشد که بگویند شما علیه منافع ملی ایران عمل میکنید.»
جهانبگلو افزود: «به این نتیجه رسیدم بحثهایی که موسسات آمریکایی میکنند و پولهایی که خرج میشود و تماسهایی که با نخبگان ما میگیرند و اتفاقاتی که در خاورمیانه میافتد در مجموعهای قرار میگیرد که اسم آن را امپراطوری میگذارم.»
وی تصریح کرد: «انگیزه انجام این کار از طرف من شاید به دلیل جاهطلبی روشنفکری بود، و یا اینکه روشنفکری باید جهانی باشد. من دلم میخواست جهانی باشم اما نه اینکه با یک مامور اطلاعاتی ارتباط داشته باشم.»
رامین جهانبگلو در ادامهی گفت و گو با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در پاسخ به این سوال که آیا سرانجام اتهام اقدام علیه امنیت ملی را پذیرفتید یا خیر؟ اظهار داشت: «اقدام علیه امنیت ملی را به این صورت پذیرفتم که گفتم ارتباط با بیگانگان داشتم و در این زنجیره قرار داشتم. یعنی به این شکل که اتهام اقدام علیه امنیت ملی را پذیرفتم منتها با این عنوان که نمیدانستم آنچه انجام میدهم اقدام علیه امنیت ملی است.»
وی افزود: «من طرح پیشنهادی برای صندوق مارشال نوشتم. در آن طرح مقایسهی تطبیقی بین روشنفکران اروپای شرقی و ایرانی کردم، بحث توانمندی جامعهی مدنی و بحث فروپاشی را مطرح کردم.
من در حقیقت تا لحظهی دستگیری این ارتباطات را داشتم و اصلا فکر نمیکردم که یک کار سیاسی انجام میدهم. فکر میکردم دارم یک کار روشنفکری انجام میدهم. طرحم یک طرح نظری بود. طرحی برای یک گروه سیاسی نبود. ولی میبینم نتیجه علیه آن چیزی است که من به آن فکر میکنم یعنی عملا به عنوان آدمی که گذشته روشن و غیرسیاسی، اجتماعی و روشنفکری در سطح جهانی دارد میبینم که از کارهای من از نظر سیاسی سوءاستفاده شده است.»
جهانبگلو ادامه داد: «فکر میکنم لااقل بخشی از دانشگاهیان یا بخشی از عناصر جامعه مدنی ما در این خطر هستند که آن اتفاقی که برای من افتاد برای آنها بیافتد؛ چون میبینم هموطنان ما در آن کنفرانسها دعوت میشوند، به آنها بورس میدهند، نهادهای آمریکایی با آنها تماس میگیرند و به گونهای ممکن است در این زنجیره بیافتند و این زنجیره در جهت منافع ملی و آنچه اندیشهی ایرانی میتوان اسمش را گذاشت، نیست.»
وی افزود: «منظورم عناصر جامعه مدنی به طور کلی است. حتی ممکن است بخشی از عناصر دولت در این جهت قرار بگیرند. من اعتقاد دارم اندیشهی ایرانی و فرهیختگان ایرانی باید ارتباطشان را با جهان ادامه دهند هنوز به بحث جهانی شدن و حضور در بسیاری از مجامع بینالمللی اعتقاد دارم، ولی اعتقاد دارم یک سری راهکارهایی هم میتوانیم خودمان داشته باشیم و آن راهکارها این است که ما در حال حاضر تعامل ایجاد کنیم بین فرهیختگان داخل ایران و نخبگان ایرانی خارج از کشور و یک سری همایشهای بینالمللی را خودمان بگذاریم که لازم نباشد ما به یک سری همایشهای بینالمللی برویم که در آنجا چهرههای جهانی را ببینیم.»
وی اظهار داشت: «در حقیقت چهرههای جهانی را خودمان دعوت کنیم و به گونهای از تمام تجربیاتی که افرادی مثل من داشتند تجربهاندوزی کنیم.»
جهانبگلو ادامه داد: «میخواهم مطلبی دربارهی تجربهی خودم بگویم که چرا آدمی مثل من به سمت این نهادها میرود و دلش میخواهد بورس بگیرد؟! خوب وقتی نگذارند در دانشگاههای ایران درس بدهم همین اتفاق هم میتواند بیافتد. من از سال ۵٣ به خارج از کشور رفتم. یک دورهی خیلی کوتاه یک ماه در انقلاب آمدم و بعد نبودم تا سال ۷۲. در این مدت در فرانسه بودم. من دکترایم را در فرانسه گرفتم در رشتهی فلسفه و تاریخ و علوم سیاسی. رشتهی دکترایم در فلسفه است ولی بقیهی رشتهها را هم خواندم. بعد از فوت پدرم به ایران آمدم. میخواستم اینجا کار کنم. انجمن حکمت و فلسفه رفتم ولی قراردادم را فسخ کردند. دلیل روشنی هم نداشت. یک دورهای با انجمن ایرانشناسی فرانسه کار کردم. از یونسکو برای نوشتن کتاب بورس گرفتم. به هر حال ارتباطم با خارج بود و یک مدتی به کانادا رفتم و در دانشگاه تورنتو تدریس کردم. بعد هاروارد و بعد به ایران برگشتم. میخواستم تدریس کنم. به دانشگاه شهید بهشتی رفتم. یک سالی توانستم در کارشناسی ارشد درس بدهم. گفتم مرا جزو گروه فلسفه کنید ولی قبول نکردند. خیلی جالب است که رییس گروه فلسفه کسی بود که خودش دکترا نداشت. مدتی هم رفتم دکترا و کارشناسی ارشد در علوم و تحقیقات درس دادم.»
وی تاکید کرد: «آسیبشناسی که میخواهم از تجربیات خودم مطرح کنم این است که وقتی یک روشنفکر و تحصیلکرده نتواند در اینجا جا بیافتد، طبیعتا کشیده میشود به طرف اینکه از این و آن بورس بگیرد و بتواند به گونهای امرار معاش کند. من عملا در این زنجیره قرار گرفته بودم که موسسات آمریکایی داشتند استفاده یا سوء استفاده میکردند. یکی از راهکارها این است که به گونهای فضایی را برای فرهیختگان و نخبگان ایجاد کنیم که همه بتوانند در آن شرکت کنند و این تعامل بتواند صورت گیرد. اگر عملا چنین مدیریتی وجود نداشته باشد اندیشهی ایرانی در مقابل اندیشهی آمریکایی در خطر است و آن مثل بولدوزری میآید و میخواهد همه جا را تخریب کند و در نتیجه آن هویت ملی از بین میرود و بحث آمریکاییسازی جهان هم مطرح میشود.»
وی افزود: «لغزشی که برای من صورت گرفت نتیجهی چنین چیزی بود. البته آمادگی این امر نیز از طریق سازمانهای آمریکایی صورت گرفته بود. یعنی آنها مرا در مسیری قرار داده بودند که من آخرالامر متوجه شدم در این زنجیره افتادم و این مساله ممکن است برای کسان دیگری هم صورت بگیرد. در کنفرانسهایی شرکت میکردم که ماموران اطلاعاتی و عناصر صهیونیستی هم در آنجا حضور داشتند. خیلی از ماموران اطلاعاتی آمریکایی یا اسراییلی دانشگاهیاند و در واقع در پشت یک چیزی خود را پنهان میکنند و برای همین میگویم شما را در یک مسیر قرار میدهند.»
وی افزود: «من با یک سایت اسراییلی – فلسطینی همکاری میکردم که عملا تا مدتهای مدید نمیدانستم که کسی که این سایت را اداره میکند یک مامور اطلاعاتی است. سایتی بود که میخواست مقالاتی دربارهی خاورمیانه بنویسم و در مقابل آن حقالزحمهای میدادند. من عملا مامور آنها نبودم، سالی یک بار یک مقاله از من میخواستند مثل خیلی از مجلات دنیا. من تا مدتها (لااقل سه سال) فکر میکردم این یک سایت خیلی مهم است که خیلیها آن را میخوانند و آدمهای مهم در آن مقاله مینویسند. من هم یکی از ایران. اما وقتی میبینید نتیجهی کارتان این است که گزارش کاریتان به سازمان اطلاعاتی برود عملا هرکس جای من بود ناراحت میشد. بعد از اینکه این موضوع را فهمیدم ارتباطم را با خیلی از آنها قطع کردم.»
جهانبگلو تاکید کرد: «چیزی که همیشه برایم جالب بود کار روشنفکری بود، اما عملا در مسیر نهادهای آمریکایی قرار گرفتم و کارم به طرفی رفت که نمیخواستم؛ و نتیجه این بود که من عملا رو در روی یک سری منافع ملی قرار گرفتم که نمیخواستم قرار بگیرم. این حقیقت امر است و در آینده هم کار سیاسی نخواهم کرد.»
وی گفت: «درست است که بحثهای روشنفکری برایم همیشه جالب خواهد بود ولی در سطحی که میتوانم و قابلیت و شایستگیاش را دارم. من که نمیتوانم رهبر سیاسی شوم.»
جهانبگلو خاطرنشان کرد: «آنچه برایم مهم است اینکه چگونه ضعف مدیریت روشنفکری و آنچه میتوان اسمش را اندیشه ایرانی بگذاریم موجب میشود که یک سری از نخبگان ما جذب یک سری نهادها و سازمانهای آمریکایی یا جایی دیگر شوند. من تجربهی خودم را گفتم. بخش دیگر این است که ما چهکار میتوانیم بکنیم برای اینکه این مساله صورت نگیرد و من فکر میکنم هرچهقدر بتوانیم باید به تعامل بیشتری بین دولت و روشنفکران برسیم.آدمهایی مثل من چه کارهایی میتوانند انجام بدهند، غیر اینکه از ارتباطات خود در وضعیت جهانی و از طریق تعامل و همایشها در جهت منافع ملی و اندیشهی ملی استفاده کنند.»
جهانبگلو اظهار داشت: «به نظر من آنچه میتواند در جهت تحکیم امنیت ملی موثر واقع شود، اندیشه ملی است که میتواند امنیت ملی را تحکیم کند و اینجاست که بحث اینکه ما چهقدر آگاهی داشته باشیم که بحث دموکراسیسازی و تمدنسازی با بحث آمریکاییسازی یکسان نشود و بتوانیم به گونهای هویت ملی خودمان را حفظ کنیم؛ مطرح میشود.»
وی عنوان کرد: «روشنفکران به نظر من ملیپوشان اندیشهاند. مثل فوتبالیستها. در حقیقت یک روشنفکر ایرانی، یک فرد ایرانی است که از یک هویت و منافع ملی دفاع میکند. بنابراین ملیپوش اندیشه است و نمیخواهد که علیه منافع ملی و ملت قرار بگیرید.»
وی افزود:« من خودم را یک ایرانی میدانم بعد از این همه مدت که خارج بودم بالاخره به ایران برگشتم و در دورههای مختلف به این مملکت آمدم و زندگی کردم و همیشه سعی کردم در کنار نوشتههایم به فرانسه و انگلیسی، به فارسی هم بنویسم و در اینجا چاپ کنم ولی دلم میخواسته است ارتباطات جهانیام را هم همیشه داشته باشم و این ارتباطات فقط برای خودم نباشد برای ملتام هم باشد. فقط این باید در یک راستای تحکیم منافع ملی باشد.»
وی تاکید کرد: «من هیچ وقت دلم نمیخواسته است الان هم دلم نمیخواهد که از کسی دعوتی انجام بدهم و یک دفعه ببینم که پشتش یک سازمان مثلا آمریکایی میخواهد سیاست خودش را پیاده کند. شما خودتان را جای من بگذارید. برای من مهم این است که تعامل فرهنگی صورت بگیرد، نه اینکه سازمانی جاسوسی کند یا علیه منافع ملی اقدام کند.»
وی افزود: «من کسی هستم که ٣۰ سال عمرم را درس خواندم، درس دادم و مطلب نوشتم. میتوانم به چهار- پنج زبان حرف بزنم و به آن زبانها تدریس کنم و مطالب بنویسم. چرا من نباید بتوانم جزو هیات علمی دانشگاهی در ایران باشم؟ اینجاست که آسیبشناسی مهم است و اینکه چگونه بتوانیم از لیاقتها و پتانسیلها استفاده کنیم. باید مدیریت روشنفکری و برنامهریزی درست انجام شود.»
در این لحظه خبرنگار ایسنا گفت: «همین الان که با هم صحبت میکنیم ظاهرا سایتی نوشته است که با توجه به اینکه گفته شده قرار است اعترافات جهانبگلو از تلویزیون دولتی پخش شود، این نگرانی وجود دارد که وی با رفتن به خبرگزاری ایسنا قصد دارد بخشی از اعترافات خود را در ایسنا بیان کند!» جهانبگلو تصریح کرد: «من کسی نیستم که دائما در محافل سیاسی و جنبشهای دانشجویی باشم و آدمهای زیادی را بشناسم. مثلا هیچکدام از بچههای تحکیم را نمیشناسم. همه را از طریق آقای قادری میشناختم. اینکه چرا ایسنا را انتخاب کردم برای اینکه در ذهنم بود که به جای اینکه به یک روزنامه بروم به یک خبرگزاری بروم که همه میتوانند از خبرش استفاده کنند و در میان خبرگزاریها نیز ایسنا را به دلایلی که قبلا توضیح دادم انتخاب کردم.»
جهانبگلو گفت: «در ایران از هنرپیشه سریال تلویزیونی گرفته تا یک روشنفکر زندگیشان برای مردم جالب است.»
وی در بخش دیگری از این گفتوگو دربارهی ایدهی مشهور به انقلاب مخملی و احتمال وقوع آن در کشوری مانند ایران گفت: «من هیچ وقت کار سیاسی نکردم. رهبر سیاسی هم نبودم و عملا قرار نیست در این راستا عمل کنم. من فکر میکنم انقلاب مخملی در ایران اصلا انجام شدنی نیست. به خاطر اینکه شرایطی که در اروپای شرقی بوده با شرایطی که در ایران است قابل مقایسه نیست. وجود فردی مثل گورباچف در آنجا، یا اینکه در لهستان نیروی دینی مثل کلیسا داشتید و پاپ و جنبش کارگری و معلمان، ولی آنچه من دربارهاش صحبت کرده بودم این است که آنها از نظر روشنفکری چه الگوهایی داشتند و آیا این الگوها برای توانمند کردن جامعه مدنی نه برای ایجاد انقلاب، امکانپذیر است؟ یک مقدار زیادی از بحثی که من مطرح کرده بودم بحث نظری و تئوریک و دربارهی ساختار روشنفکری در اروپای شرقی و ایران بود. آنچه که موجب شده بود که به این نتیجه برسند این بحث استراتژیک است این بود که نهادهای آمریکایی به خاطر این مساله خیلی پول خرج میکنند و آن هم به بحث امپراطوریسازی و سیاست آمریکا در خاورمیانه برمیگردد.»
جهانبگلو گفت: «من کارشناس خاورمیانه نیستم. من کار تحقیق فلسفی انجام میدهم. یک دورهای چنین لغزشی صورت گرفته و مجدد به تحقیق فلسفیام برمیگردم. نمیخواهم مهرهای در دست دیگران باشم.»
وی اظهار داشت: «فکر نمیکنم هیچ روشنفکری که به نوعی خودش را به ملتش نزدیک بداند راضی باشد که ماموران اطلاعات آمریکا یا دولت دیگری از کارهایش سوء استفاده کنند.»
وی اظهار داشت: «یک امپراطوری وجود دارد که میگوید هرکس با من نیست علیه من است و در حقیقت نماینده یا رسالت را برای خود قائل است که بیاید در دنیا تمدنسازی یا دموکراسیسازی کند مثل موضوع عراق.»
وی گفت: «دموکراسی چیز بدی نیست. به شرط اینکه نتیجهی اعمال شهروندان یک مملکت باشد، نه اینکه از بیرون بیاید. دموکراسی یک تمرین روزانه است از سوی شهروندان یک مملکت نه چیزی که توسط یک سازمان یا بنگاه داده شود. یک خط مشی نیست که با قلدری یا کادوهای زیبا یا هدیههای سمی از بیرون داده شود.»
وی افزود: «اگر دموکراسی درونزا نباشد اتفاقی که در عراق یا افغانستان شاهد آن هستیم،میافتد که من از اول مخالف آن بودم. برای اینکه مردم یک موقع صدایشان درمیآید که سرباز آمریکایی که خودش را به عنوان یک آدم مدرن و تمدنساز و شوالیه صلیبی جدید معرفی میکند تا چه حد حق دارد که ابوغریب و گوانتانامو به وجود بیاورد؟ و اصلا در کشور ما بماند و بگوید شما باید اینگونه انتخابات داشته باشید؟ یک جاهایی بالاخره اگر هویت قومی و ملی مورد سوال قرار بگیرد همه درمقابل آن حالت دفاعی خواهند گرفت. در ایران هم همین مساله صادق است؛ چون ایرانیها اصولا ملت ناسیونالیستی هستند و همیشه اعتقاد دارم و داشتم که ایرانی ها همیشه نسبت به منافع ملی ، امنیت ملی و تمامیت ارضی کشورشان حساسیت دارند. من هیچ وقت اینها را مورد سوال قرار ندادم.»
وی در ادامه باز هم به وضعیت خود در زندان اشارهای کرد و افزود: «من یک آدم اکتیوم. نمیتوانم یک جا بمانم. آنجا هم که بودم کتاب میخواندم و مطلب مینوشتم و انشاءالله مطالبی که نوشتم چاپ میکنم. حالا دلم میخواهد مدتی را با خانوادهام و بیشتر در فضای باز بگذرانم ولی پروژه من در حقیقت این است که اولین کاری که بکنم برگردم به همان پروژهای که قبل از دستگیری شروع کرده بودم. من یک سفری به هند رفته بودم و میخواهم برگردم به هند و آنجا کار هندشناسی را ادامه بدهم و نتیجهاش انشاءالله تبدیل به یک یا دو کتاب شود و فکر میکنم که لااقل تا یکی دو سال دیگر وقتم را بگیرد.»
وی سپس در پاسخ به پرسشی دربارهی شایعه تهیه فیلمی تحت عنوان اعترافات وی برای پخش از تلویزیون، این موضوع را کاملا رد کرد و گفت: « چه کسی چنین چیزی را گفته است؟ به هرحال از قوهی قضاییه با من دربارهی چنین چیزی صحبت نکردند و من خودم تصمیم گرفتم حرفهایم را بگویم.»
وی در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه «گفته شده شما بودجهای از وزارت ارشاد دولت گذشته گرفتید و آیا کلا ارتباطی با دولت قبلی داشتید؟»، تاکید کرد:« من در هیچ زمانی با هیچ نهاد دولتی همکاری نداشتم.»
وی در ادامه درباره روند پیگیری شدن پروندهاش گفت: «من با وثیقه آزاد شدم و پروندهام در بازپرسی رسیدگی میشود.»
|