یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

فقدان سیاست ورزی پرنس نوین


برزویه طبیب


• آنچه موضوع این مقاله است، بررسی نوع دلایلی است که مبنای سیاست ورزی این پرنس های دوران کهن میباشد. آنها رفتارها و کردارهای صاحبان قدرت را مبنای سیاست ورزی خود قرار داده اند. ولی پرنس نوین، سیاست ورز مردمی، پندار و کردار مردمی را که خارج از حیطه قدرت هستند، مبنای سیاست ورزی خود قرار میدهد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۹ خرداد ۱٣۹۲ -  ۹ ژوئن ۲۰۱٣


گرامشی، زمانی از ظهور سیاست ورزی پرنس نوین، حزب طراز نوین، در برابر سیاست ورزی پرنس دنیای کهن، شاهزاده عصر ماکیاولی، حکایت کرد. در ایران، و در این مقطع نیز، با هرکس وارد مباحثه [چه باید کرد؟] میشوی، از سیاست ورزی و الزامات آن سخن میگوید. لحظه ای مکث کنیم و سیاست ورزی خود را ارزیابی کنیم. آیا این سیاست ورزی ما، از نوع سیاست ورزی گرامشی است؟
سیاست ورز نوین نیز اهداف پایدار و استراتژیک خود را از طریق مانورهای قابل انعطاف تاکتیکی پیش میبرد. ولی هدف استراتژیک پرنس کهن، دستیابی به قدرت و یا حفظ قدرت برای خویش است. پرنس نوین در پی نشاندن مردم، در مسند قدرت، و بنابراین امحای مسند قدرت است. سروریی که از آن تمام مردم است، به ضد خویش، به خدمتگذاری، تبدیل میشود. بنابراین اگر در دوران ماکیاولی، هدف، توجیه کننده ضرورت وسیله بود، در عصر پرنس نوین هدف سیاست ورزی، امحای وسیله، یعنی امحای ضرورت سیاست ورزی، است. بگذریم از این مقوله، که راه ما برای رسیدن به چنین سیاست ورزی ای، بسیار طولانی است. پس نکوتر آنست که به پله های ابتدایی تری بپردازیم.
پرنس کهن، همیشه نگران حیلت های شاهزادگان دیگر است. سوژه سیاست او، سیاست ورزان دیگری از جنس خود او هستند، و او در واکنش دایمی در برابر اعمال و دسیسه های صاحبان قدرت است. گاهی با پادشاه کشوری خارجی وارد معامله میشود. گاهی با شاه شاهان بده بستان دارد. گاهی با صدراعظم معزول وارد دسیسه بندی میشود. قدرت جدا از مردم و بر فراز آنها قرار دارد، و مسئله او، سهم او از این قدرت است، که میباید تصرف شود، حال به صورت لطف ملوکانه و یا با وارد شدن دردسته بندی درباریان ناراضی، و یا در سایه حمایت پادشاه همسایه، تفاوتی ندارد.
ولی سوژه پرنس نوین، خارج از حیطه قدرت است. این سوژه مردمی، هستند که در تحلیل نهایی، منشا هر قدرتی میباشند. حتی آنگاه که از قدرت بی نصیب اند، منشا پیدایی قدرتی بیگانه شده با خود آنها هستند، تا این خلا را پر کند. پرنس نوین نگران پندارها و رفتارهای مردم عادی است. از هرز رفتن جوشش خودانگیخته آنها، و یا افتادن آنها در دام چهره ها هراسناک است. او با مردم، ولی چراغ بدست گام بر می دارد.
سیاست ورزی سیاست مداران ما در این روزهای انتخابات، بهترین نمود کهنگی سیاست آنها است، چه آنها که هرگز رای نمیدهند، چه آنها که همیشه رای میدهند، و چه آنها که رای میدادند و دیگر رای نخواهند داد.
سوای درست بودن سیاست تحریم یا مشارکت، دلایل این پرنس ها در توجیه سیاست ورزییشان را بررسی کنیم.
انها که تحریم کنندگان ابدی هستند، همیشه این ترجیع بند را تکرار میکنند که: حکومت، حکومتی مردمی نیست، حتی اگر نامزدی مردمی معرفی کنیم، ردصلاحیت خواهد شد. اگر هم ردصلاحیت نشود، قدرتی نخواهد داشت تا کاری کند، کارستان. شرکت ما مشروعیت بخشیدن به این نامردمی است، و امین جلوه دادن متقلبین انتخاباتی.
آنها که مشارکت کنندگان ابدی هستند، از تاییدکنندگان کامل حکومت که بگذریم، این ترجیع بند ورد زبانشان است که: بالاخره این شخص تاحدودی بهتر از آن دیگری است، و روزنه ای برای نفس کشیدن، بهتر از خفقان کامل است. از این ستون به آن ستون فرج است، و عدم شرکت ما خالی کردن میدان برای جولان آزادانه نامردمان، و راحت کردن کار تقلب.
آنها هم که به تازگی به صف تحریم کنندگان پیوسته اند، میگویند: این بار هر چه گشتیم، کسی که سرش به تنش بیارزد، نیافتیم، و تقلب و گزینش حتی پیش از شروع رای گیری، به انجام رسیده است، پس شرکت ما، مشروعیت بخشیدن به این نامردمی است، و امین جلوه دادن متقلبین انتخاباتی.
برای این نوشتار، مهم نیست که دلایل کدام یک، مقرون به حقیقت است، آنچه موضوع این مقاله است، بررسی نوع دلایلی است که مبنای سیاست ورزی این پرنس های دوران کهن میباشد.
آنها رفتارها و کردارهای صاحبان قدرت را مبنای سیاست ورزی خود قرار داده اند. ولی پرنس نوین، سیاست ورز مردمی، پندار و کردار مردمی را که خارج از حیطه قدرت هستند، مبنای سیاست ورزی خود قرار میدهد. اگر کسی به استناد مثلا شورش دهقانان اصفهانی و یا شعارهایی که در تشییع جنازه امام جمعه سابق اصفهان داده شدند، به این نتیجه میرسید که مردم ایران باور کرده اند که این حکومت اصلاح پذیر نیست و این مردم آماده خیزشی برای جمع کردن بساط این نامردمی هستند، و بنابراین تحریم را پی میگرفت، نوع نگاهش به سیاست ورزی، نگاهی گرامشی وار می بود.
اگر کسی به استناد مثلا طومار نویسی کارگران به دولت، به این نتیجه می رسید که مردم هنوز از مرز مبارزه در چارچوب حکومت فعلی عبور نکرده اند، بنابراین سیاست مبارزه غیرانتخاباتی، هنوز زود رس است، نیز گرامشی وار سیاست ورزی می کرد.
ولی مبنای سیاست ورزی ما چیست؟ علایق بیت رهبری و رفتار های رد صلاحیت کنندگان.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست