انتخابات و رای اولی ها
فاتح صالحی
•
بیش از ۱ میلیون و ۶۳۱ هزار نفر برای بار اول رأی میدهند... در اینجا سوال این است که این افراد تا چه اندازه از اهداف جمهوری اسلامی آگاه هستند؟ میزان پایبندی این افراد به مبانی جمهوری اسلامی تا چه اندازه است؟ آگاهی سیاسی این افراد در چه سطحی است؟ و در نهایت نقش اپوزیسیون در این زمینه چیست؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۹ خرداد ۱٣۹۲ -
۹ ژوئن ۲۰۱٣
وزیر کشور جمهوری اسلامی تعداد واجدین شرایط رأی دادن در انتخابات دورهی یازدهم ریاست جمهوری را ۵۰ میلیون و ۴٨٣ هزار نفر اعلام کرد.
به گفتهی مصطفی محمدنجار از این میزان بیش از ۱ میلیون و ۶٣۱ هزار نفر برای بار اول رأی میدهند و بر این اساس به سن قانونی رسیدهاند و میتوانند نامزد مورد نظر خویش را انتخاب نمایند.
اما در اینجا سوال این است که این افراد تا چه اندازه از اهداف جمهوری اسلامی آگاه هستند؟ میزان پایبندی این افراد به مبانی جمهوری اسلامی تا چه اندازه است؟ آگاهی سیاسی این افراد در چه سطحی است؟ و در نهایت نقش اپوزیسیون در این زمینه چیست؟
بر اساس پژوهشی که در دانشگاه امام صادق تهران میان نوجوانان شهر تهران انجام گرفت، مشخص گردید که:
۱- میزان آگاهی سیاسی نوجوانان از اهداف جمهوری اسلامی در سطح نازلی قرار دارد.
۲- میزان مشارکت سیاسی نوجوانان در وضعیت کنونی سیاسی ایران در حد انتظار مسئولین نیست.
٣-دستگاههای دولتی، به ویژه وزارت آموزش و پرورش نتوانستهاند اهداف جمهوری اسلامی را تعقیب نمایند و توانستهاند ارتباطی اپوزیسیون و احزاب اپوزیسیون توانستهاند بر افکار نوجوانان تأثیرگذار باشند.
۴-مشکلات خاص مقطع نوجوانی مثل گرایشهای درونی، اوضاع اقتصادی خانواده، محدودیتها و فقدان امکانات مناسب، تأثیری منفی بر میل و رغبت نوجوانان برای مشارکت سیاسی بر جای گذاشته است.
در اینجا برای اینکه بهتر به ادامهی مطلب بپردازیم، ابتدا لازم است که تعریفی از نوجوانی داشته باشیم.
تعریف نوجوانی:
"نوجوانی اغلب به عنوان دوران بین کودکی و بزرگسالی (از سنین ۱۲ تا ۲۰ سالگی) تعریف شده است که وویژگیها خاص خود را داراست. ازاین ویژگیها میتوانیم به تغییرات بیولوژیکی، بلوغ جنسی، آیندهنگری، انقلابیگری و شورش، تحصیل و شغل آینده، تثبیت هویت، رشد ارزشها و رسیدن به نوعی خودمحوری اشاره کرد."
نوجوانان تا چه اندازه از اهداف جمهوری اسلامی آگاه هستند؟
پاسخ به این سوال با توجه به جغرافیای سیاسی ایران شاید امری دشوار نباشد، چرا که بر اساس سیاست¬های نادرست و تبعیضآمیزی که نظامهای حاکم بر ایران نسبت به شهروندان این کشور و به ویژه ملیتتهای تحت ستم اعمال و اجرا کرده اند، بخش عظیمی از نوجوانان میتوانند خوانش مناسبی از جمهوری اسلامی داشته باشند. اما اینکه تا چه اندازه از اهداف جمهوری اسلامی آگاه هستند، میتواند از دو جنبه مورد بحث و جدل قرار گیرد.
نخست: بدون تردید، آن گروه از نوجوانان که با محتوا و ماهیت ننگین جمهوری اسلامی آشنایی دارند و در این راه و برای شناخت مبانی فکری جمهوری اسلامی تلاش کرده¬اند، به خوبی می دانند که هدف اصلی جمهوری اسلامی تنها خلق بحران و ایجاد تفرقه و دودستگی در جهت حراست از منافع خویش است و به ندرت این افراد در دام توطئههای جمهوری اسلامی می افتند. به عنوان مثال، نوجوانی از شهرستان سقز با نام "آ.ف" در جواب این سوال ـ شما امسال به سن قانونی ۱٨ سالگی رسیده اید و برای اولین بار میتوانید در انتخابات شرکت کنید. تا چه اندازه از این نظام شناخت دارید و از این که برای اولین بار دارای حق رأی هستید، چه احساسی دارید؟ـ که از طریق فیسبوک برای ایشان ارسال کرده بودم، نوشته بود:
"آ.ف": درست است که من امسال به سن قانونی ۱٨ سالگی رسیدهام و شاید از دیدگاه شما هنوز کم تجربه و خام هستم، اما از وقتی با مسائل پیرامون خویش برخورد کردهام، به واسطه ی این نظام آنقدر آزار و سختی چشیده و تحمل کردهام که به اندازه ی فردی ۴۰ ساله از ماهیت این رژیم مطلعم. من پدرم معلم مدرسه بود و ۲۰ سال پیش از کارش اخراج شد. به همین دلیل از کودکی با آزار اخراج پدرم از شغلی که به آن عشق می ورزید، بزرگ شدهام و خوب میفهمم این رژیم چگونه دگراندیشان را با هر شکل ممکن از صحنه حذف میکند. شاید من ترور دکتر قاسملو و شرفکندی را به یاد نیاورم، چون آن زمان هنوز به دنیا نیامده بودم، اما با رنجها و شکنجههای پدرم و زندان و فقر و تنگدستی که ثمرهی این رژیم برای خانوادههای ما بود، به خوبی آگاهم. میدانم چگونه در این همه سال پدرم روزی صدبار در خودش میرود و زنده میشود. از همین رو نه تنها این رژیم را خوب میشناسم، بلکه هیچ شوقی هم برای این که به سن ۱٨ سالگی رسیدهام، در درونم نیست و هیچ اانگیزهای هم برای رفتن به پای صندوقهای انتخابات ندارم، چرا که خوب میدانم شرکت من در این انتخابات مشروعیت بخشیدن به اخراج پدرم و امثال پدرم خواهد بود که همیشه عاشق کارشان بودهاند. میل دارم این را هم اضافه نمایم که غیر از من نوجوانان بسیاری هم مثل من فکر میکنند. وقتی ما به کودکی خود و گروه همسالانمان در کشورهای دیگر فکر میکنیم، بغضی عجیب گلویمان را میفشارد. باور کنید بسیاری از هم سن و سالهایم آرزو دارند که در سرزمین دیگری غیر از ایران به دنیا میآمدند و این یعنی اینکه اینجا جایی برای ما نیست. حتی فرزندان مسئولان رژیم نیز نسبت به این رژیم از من رادیکالتر هستند. دوستی دارم که پدرش فرماندهی سپاه است. او هزار برابر من از پدر و اطرافیان پدرش بیزار است و هیچ رغبتی برای زندگی کردن با پدر خود ندارد و همیشه احساس شرم میکند."
اما در واقع در کنار این دیدگاه، نوجوانانی هم هستند که به دلیل بحران هویت و نبود امکانات لازم برای یک زندگی عادی در دام توطئههای رژیم گرفتار آمدهاند و فکرشان از معنا تهی گشته است. هرچند به جرأت می-توان گفت شمار این افراد حتی در استانهای فارسنشین و شیعهمذهب هم از گروه نخست کمتر است. به همین دلیل بسیار طبیعی است که این افراد بی آنکه بدانند رأی دادن دارای چه معناییست، به پای صندوقهای رأی خواهند رفت و به کاندیدای تحمیلی رژیم رأی خواهند داد.
میزان پایبندی نوجوانان به مبانی جمهوری اسلامی تا چه اندازه است؟
برای پاسخ به این سوال با کسی گفتگو کردم که خود فرزند یکی از جانباختگان در راه جمهوری اسلامی است. رضا.ک در پاسخ به این سوال که: "تا چه اندازه به راهی که پدرت به خاطر آن خود را به کشتن داد، وفادار و پایبندی؟" پس از چند روز انتظار، ایمیلی برایم ارسال کرده بود که بخشی از آن را در زیر درج میکنم.
رضا.ک: "(کاک .ف) تو مربی و معلم من بوده ای و خوب میدانی که من در شکم مادرم بودم که پدرم کشته شد. از شما چه پنهان، وقتی فهمیدم که با من کار دارید، بسیار خوشحال شدم، ولی وقتی متن سوال را خواندم، بسیار ناراحت شدم. چون شما بهتر از هر کس دیگری میدانید که من چقدر از این حکومت و بعضی از افراد خانواده ی خودم بیزارم. اگر تا امروز هر کسی به من گفته بود "کوره جا..." هیچگاه از او دلگیر نمیشدم، اما به من حق بدهید که از شما ناراحت باشم.
به من مربوط نیست که کشته شدن پدرم حق است یا ناحق و هیچ تصویر زیبایی هم از پدرم در ذهنم نیست و از کودکی آنچه مرا آزار داده، این است که هرگز نتوانستم برای خودم دوستی پیدا کنم، چون هیچ کسی جرأت نمیکرد با من دوست شود و همیشه از من میترسیدند که کارهای آنها را گزارش دهم. تا حالا هیچ کس به حرفهای من گوش نداده که اعمال و کارهای پدرم به من ارتباطی ندارد. من از کودکی تنها بودهام و با این اوصاف هم تا پیری تنها خواهم بود. من هیچ چیزی از خطمشی و اهداف پدرم نمیدانم و میل هم ندارم چیزی بدانم و برای دانستن آن هیچ تلاشی هم نخواهم کرد."
شاید این تنها حرف رضا نباشد و همچنان که در ابتدا هم بدان اشاره کردیم، بر اساس پژوهشهای خود رژیم، نوجوانان امروز ایران نه تنها چیزی از اهداف پلید جمهوری اسلامی نمیدانند، بلکه بخش عمدهای از مسئولان رژیم و فرزندان آنها هم از این رژیم مأیوس گشتهاند و با کوچکترین جرقه به زبانههای آتش سوختن این رژیم مبدل خواهند شد. چه رسد به میلیونها نفر دیگر که از همان بدو انقلاب مخالف این رژیم بودهاند و تا سرنگونی این رژیم همچنان مبارز و مخالف هم خواهند ماند و دست از تلاش و مبارزه برنخواهند داشت.
آگاهی سیاسی نوجوانان در چه سطحی است؟
پاسخ به این سوال به کسب اطلاعات از طرق مختلفی مانند شبکههای اجتماعی، رسانهها و مطبوعات آزاد و احزاب و سازمانهای سیاسی بستگی دارد. با توجه به این واقعیت که در داخل ایران به دلیل سیاستهای سرکوب و خفقان، سازمانها و تشکلهای سیاسی نمیتوانند آزادانه فعالیت داشته باشند و به هیچ نحوی هم رسانه و مطبوعات آزاد هم وجود ندارند، مشکل بتوان گفت که نوجوانان میتوانند آگاهیهای سیاسی لازم را به دست بیاورند. میتوانیم بگوییم که میزان آگاهی سیاسی نوجوانان دربارهی جمهوری اسلامی در سطح پایینی قرار دارد و خود جمهوری اسلامی هم به این امر واقف است که تا به حال هرچه هزینه کرده، به ویژه در نظام آموزش و پرورش و صدا و سیمای دولتی به هدر رفته است. چون برنامههای تلویزیونهای دولتی آنقدر سرگرمکننده و پربار نیستند که بتوانند توجه سرکش¬ترین نسل هر نیم قرن را به خود جلب کنند و نظام آموزشی این رژیم هم آنقدر دارای نقص است که هیچ گاه نتوانسته دانشآموز دلخواه جمهوری اسلامی را پرورش دهد. از همین رو میبینیم که بسیاری از نوجوانان بییندهی حرفهای تلویزیونهای خارجی هستند و بخش عظیمی از آنها آگاهی چندانی از جمهوری اسلامی ندارند و میلی هم به حضور در عرصهی سیاسی و مشارکت سیاسی در جهت اهداف جمهوری اسلامی ندارند. بحران نظام آموزشی هم در ایران کاملا آشکار است. چرا که متون درسی از مقطع ابتدایی تا مراحل پایانی دانشگاه، نه در خدمت تمامی اقشار جامعه با همهی تنوعات ملی، مذهبی و فرهنگی ملیتهای ایران، بلکه برای ترویج یک ایدئولوژی خاص نشأت گرفته از اهداف گروهی خاص طراحی و تدوین شده است. گروهی که منافع آنان در تضاد با مصالح و منافع مردم ایران است و این امر هم سبب شده که محتوای درسی نظام آموزشی ایران عملا تهی از معنای واقعی خود باشد و نتواند بر دانشآموزان و دانشآموختگان ایران تأثیر چندانی داشته باشد.
نقش اپوزیسیون در این زمینه چیست؟
این هم سوالی است که اپوزیسیون آزادیخواه و دمکرات باید در برههی حساسی از حیات جمهوری اسلامی و با در نظر گرفتن واقعیتهای زندگی و آیندهی نوجوانان و به فعلیت درآوردن تواناییهای بالقوهی آنان و هشیار کردن آنها برای شناخت سیمای واقعی و پلید جمهوری اسلامی، در جهت غنای فکری در چهارچوب علم و اندیشه و آگاهی سیاسی، آنها را برای هرگونه پیشآمدی در آینده آماده و مهیا سازد.
|