نوشتهای از بهنام ابراهیم زاده دقأیقی قبل از بازگشت به زندان
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۹ خرداد ۱٣۹۲ -
۹ ژوئن ۲۰۱٣
عزیزان
در لحظات و دقایق بازگشتم به زندان بغض گلویم را گرفته و احساس غیر قابل وصفی دارم. بجا گذاشتن نیما و همسرم در لحظاتی که بیشترین نیاز به اینکه درکنارشان باشم را با تمام وجودم احساس میکنم بطرزغیر قابل تصوری سخت وسهمگین است . صدای ضربان قلبت را میشنوئی اما نفس کشیدن بسیار دشوار است.. کلامی برای گفتن نمیابی. تلاشی دشوار برای لبخندی به هر بهانه ایی بخصوص وقتی نیمای عزیزم هم تلاش میکند ازناراحتی و نگرانی من بکاهد کاری دشواراست درحالیکه لحظات باهم بودن بس کوتاه است وباید تنهایش بگذارم
.صحبت کردن برایم در این لحظات بسیار سخت است.
اجازه میخواهم در دقایق اخر مرخصیم با شما انسانهای آزادیخواه و شریف سخن بگویم و این لحظات سخت رابا شما همسرنوشتهایم شریک شوم.
تصاویر انبوهی در مقابل چشمم است نمیتوانم از نیمای عزیزم چشم بردارم. عمق نیازش در این لحظات به بودن من در کنارش را میشود از هرحرکت وهرکلمه اش خواند، درداور است برای هر پدری.همسرم تاب نگاه کردن درچشمان نیما و مشاهده این لحظات را ندارد. چه روز سخت چه لحظات سنگینی است چه دشوار و تلخ روبه پایان است. این خانه از پایه ویران است باید از نو ساخت.
سوالی که بلافاصله به ذهن میرسد این است، چه جرم سنگینی یک فعال کارگری و حقوق کودک مرتکب شده است که سزایش سپری کردن عمر و زندگیش پشت میله های زندان است؟
دقایق بسرعت میگذرند و من نمیتوانم منسجم صحبتم را با شما در میان بگذارم . فریاد میزنم من جرمی مرتکب نشده ام که این چنین باید خودم و خانواده ام تحت بدترین شرایط جسمی روحی و راونی قرار بگیریم.
دیروز در سالن شیرودی جوانان فریاد برآوردند زندانی سیاسی آزاد باید گردد. سخنم خطاب به جوانان به کارگران و به زنان و مردم ایران این است. این شعار باید محور هر تجمع و گردهمایی باشد. میدانید همبندان من در زندان
چه کسانی هستند؟ کسانی که خواستشان آزادی و برابری و رفاه مردم بوده است. کسانی که بهترین سالهای زندگیشان را در سلولهای افرادی در بندهای زندانهای اوین، رجائی شهر، گوهردشت و دیزل آباد سپری میشود ،حرفشان چیست و چه میگویند؟ آنها صدای انسانیت و یک زندگی انسانی هستند. کارگران و فعالینی که گفتند ما کارگران حق داریم تشکل مستقل خود را داشته باشیم. ما در مقابل عرق ریخته برای گذران زندگیمان باید حقوقهایمان پرداخت شود.
جوانان و دانشجویانی که در زندان بسرمیبرند آنهایی هستند که خواهان شرایط آزاد برای جوانان و دانشجویان بودند و اعلام کردند دانشگاه پادگان نیست. زنانی در زندان هستند که در تجمعات مختلف سینه سپر کردند و
خواهان حقوق برابر برای شهروندان این جامعه شدند وعلیه بی حقوقی همسران، خواهران، دختران و مادران ما لب به اعتراض گشودند.زندان جای هیچکدام از انها و پاسخ خواسته های برحق انان نیست.
در این لحظات فقط میتوانم بگویم وجدانهای بیدار انسانهای مبارزوهمسرنوشتانم شعار؛زندانی سیاسی آزاد باید گردد؛ را باید وسیعا اجتماعی کرد و خواهان آزادی بی قید شرط و فوری تمامی زندانیان سیاسی شد.
بهترین انسانها، شریفترین انسانها و عزیزترین فرزندان این جامعه در زندانها اسیر هستد.
دوستان و همسرنوشت هایم؛
در این لحظات بسیار دشوار لازم میدانم از تمامی شما عزیزانم از شما فعالین کارگری، زنان و جوانان فعالین جنبش کودکان و از تشکلهای کارگری در سراسر دنیا که من و خانواده ام را حمایت کردند صمیمانه تشکر و قدردانی کنم. و همچنان خواهان ادامه و گسترش این حمایتها باشم. هر انسان آزادیخواه میتواند صدای ما زندانیان در بند باشد. جای کارگر زندان وبندواسارت نیست.
بهنام ابراهیم زاده فعال حقوق کارگر و حقوق کودکان
نوزدهم خرداد ۱۳۹۲
|