نگاهی به بایکوت بعنوان نرم افزاری دمکراتیک
هیوا پورآذر
•
به شیوه نسبی میشود اذعان کرد که بایکوت بمثابه یک راهکار یا تاکتیک برنامه ریزی شده و وسیع، و در بعدهای گوناگون نه فقط در چارچوب تحریم انتخابات، امکان تغییر در شرایط یا آموزش عموم را در پی دارد که میتواند در راستای حرکتهای آتی، با به چالش کشیدن ممتد حکومت ها تغییرات لازم در اداره امور کشور را نهادینه کند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۰ خرداد ۱٣۹۲ -
۱۰ ژوئن ۲۰۱٣
کمتر از یک هفته مانده به انتخابات ریاست جمهوری ایران، بر طبق منوال گذشته توسط بعضی از اپوزیسیون و فعالین سیاسی و مدنی، بایکوت انتخابات ریاست جمهوری پیشنهاد شده است. همانطور که مستحضر هستید بایکوت انتخاباتی بعنوان مکانیزم و یک نوع نورم سیاسی، برای ابراز مخالفت با سیستم سیاسی حاکم بر ایران از سی و اندی سال پیش بکار گرفته شده است. این یادداشت در راستای تحلیل کلان، نگاهی به بایکوت انتخاباتی بعنوان نرم افزاری دمکراتیک خواهد داشت.
مفهوم و ریشه بایکوت:
از لحاظ لغوی امتناع از بکار بردن، خریدن و ابراز کردن چیزی بعنوان بیان مخالفت را بایکوت مینامند.
ریشه تاریخی:
واژه بایکوت در دوره جنگ اراضی در ایرلند وارد زبان انگلیسی شد و از اسم سرباز بریتانیایی، آقای چارلز بایکوت گرفته شده است. چارلز بایکوت در واقع بنگاه دار املاک زمینداری بنام آرل بود. در اواخر ١٨٨٠ میلادی سیاستمدار ایرلندی چارلز پارنل و طرفداران ایشان از جمله لیگ اراضی ایرلندی در پی مبارزه برای اصلاحات ارضی در جهت کاهش اجاره زمینهای کشاورزی به این نتیجه رسیدند که چون آقای بایکوت از کاهش دادن نرخ اجاره سر باز زده بود بایستی مورد ایزوله شدن قرار میگرفت. به این ترتیب هم آقای بایکوت و هم خانواده نامبرده از جهت خرید روزانه، امکانات رفت و آمد، خدمات پستی و کشاورزی و بعضی دیگر از خدمات عمومی، مورد محدودیت قرار گرفت. از همین جا بود که بایکوت بعنوان تعریفی از چنین برخورد و ایزوله کردن وارد ادبیات انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و هلندی شد، و مستحضر هستید که واژه بایکوت در زبانهای مختلف و رایج در ایران هم از جمله کردی، ترکی، عربی و فارسی و غیره جا گرفته است.
مخالفت در واقع ابراز اعتراض با عرف یا عمل نسبت به رخداد یا دیدگاه و موقعیت مخصوصیست. مخالفت میتواند طیفهای گستردهای از جمله بیانیههای شخصی، تا تظاهراتهای میلیونی را بخود بگیرد. مخالفت ممکن است بنوعی اجرا شود که اذهان عمومی را مورد توجه و سیاسستهای دولت حاکم را تحت نفوذ قرار دهد. در جایی که مخالفت به شیوهای صلح آمیز و سیستماتیک برای بدست آوردن اهداف مشخصی با فشار متقاعد کردن باشد یک ساختار مدنی بدور از خشونت به خود میگیرد. این نوع از مخالفت را میشود در پهنه سیاسی گنجاند و به این ترتیب بایکوت انتخابات توسط گروهی از مردم بعنوان شکلی از ابراز مخالفت سیاسیست، که میتواند دلایل متفاوتی از جمله تقلب در انتخابات، ناعادلانه بودن سیستم انتخاباتی یا غیرمشروع بودن سازماندهی انتخاباتی را داشته باشد. از نقطه نظر قضایی و در چارچوب رای دادن اجباری، بایکوت بعنوان یک نافرمانی مدنی شمرده میشود که در این گونه مواقع شهروندان هر چند پای صندوقهای رای میروند اما با ارائه رای ممتنع نوعی از بایکوت کردن را نشان میدهند. بایکوت کنندهها ممکن است که به گروه جغرافیایی یا اتنیکی خاصی تعلق داشته باشند، احزاب سیاسی هم ممکن است که با تحریم انتخابات از اعضا و هواداران خود و عموم مردم بخواهند که مشارکتی در آن نداشته باشند.
در انتخابات سراسری معمولا بایکوت در مخالفت با سیاستهای حکومت مرکزی اتخاذ میشود به این امید که با رای ندادن گروه یا گروه هایی به احزاب سیاسی حاکم ، حکومت مشروعیت خود را از چشم انداز داخلی و خارجی از دست بدهد، بر طبق فرانکل ماتیو (٢٠٠٩) از طرفی چنین تاکتیکی امکان مخربی را را برای بایکوت کنندهها میتواند داشته باشد به این شیوه که تحریم به ندرت میتواند انتخابات را باطل یا بی ارزش کند که در نهایت به ایزوله کردن سیاسی بایکوت شوندگان می انجامد.
شاید با آوردن چند تجربه از بایکت بشود این مطلب را بیشتر باز کرد:
فرانکل ماتیو (٢٠٠٩) در تحقیقات مستقل خود از ١٠٠ بایکوت بین سالهای ١٩٩٢ الی ٢٠٠٩ چند نمونه ارزشمند را مورد کنکاش قرار داده است. این تحقیقات نشان داده است که بایکوت به عنوان شاخصی دمکراتیک یا قادر به دستیابی اهداف خود خواهد بود یا نه که منوط به شرایط زمانی و مکانی میباشد. برای نمونه:
در بایکوت انتخابات سال٢٠٠٠ پرو آقای الجاندرو تولی دو، یکی از نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری پرو با کنارگیری و بایکوت میدان را برای رقیب دیکتاتور منش خود خالی کرد و باعث سر کار آمدن آلبرتو فووجی موری شد. اما نکته جالب اینجاست که آقای تولی دو، با کمپینهای پی در پی اعتراضات عظیمی را در پرو سازماندهی کرد و در نهایت بعد از شش ماه آلبرتو فووجی به اتهام تقلب و فساد ادرای مجبور به استعفا شد و آقای تولی دو، با شکست آلن گارسیا در انتخابات٢٠٠١، ریاست جمهوری پرو را اتخاذ کرد.
بایکوت انتخاباتی سال ٩٧ در صربستان باعث به دوباره قدرت رسیدن سلوبدان میلوسویچ شد که جنگ خانمان سوز کوزو-وو را به همراه داشت. از طرفی دیگر اعتراضات گسترده و بایکوت رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی باعث سر کار آمدن نیلسون ماندلا شد.
نموونههای دیگر از بایکوتهای انتخاباتی در جهان:
- انتخابات سراسری جامائیکا ١٩٨٣ شرکت کننده ٢.٧%
- رفراندوم سلوواکیا ١٩٩٧ شرکت کننده ٩.٥ %
- انتخابات پارلمانی ونزولا ٢٠٠٥ شرکت کننده ٢٥.٣%
- انتخابات پارلمانی گانا ١٩٩٢ شرکت کننده ٢٨.١%
-انتخابات ریاست جمهوری مالی ١٩٩٧ شرکت کننده ٢٩.%
هر کدام از این بایکوتها تحت شعارهای مختص به خود اعلام بایکوت کردهاند برای نموونه ارتش آزادی بخش ملی
(زاپاتیستها) در مکزیک تحت عنوان رای دادن به هیچ کس، انتخابات را در سال ٢٠٠٩ بایکوت کردند.
بر طبق موسسه آموزش دمکراسی (٢٠٠٢) بایکوت کردن بعنوان یک ابزار آموزشی در شاخصهایی چون؟ چرا؟ برای چی؟ و چگونه؟ تعریف میشود یعنی باید توجیه کرد که چرا باید بایکوت کرد، هدف از بایکوت چیست و مکانیزم اجرای بایکوت برای دستیابی به اهداف مورد نظر چه خواهد بود؟
در اکثر جوامع دمکراتیک و پیشرفته بایکوت به عنوان حق شهروندی در قانون مدنی گنجانده شده است هر چند که در جوامعی بمانند ایالات متحده شاید در بعضی از ایالتهای آن محدودیتهای قانونی خاصی برای بایکوت کردن وضع شده باشد که در این یادداشت مورد بحث نیست. اما پرسش اینست که در کشوری با سیستم سیاسی تئوکراتیک از نوع ولایت مطلقه فهقیهی ایران، بایکوت توانایی نرم افزاری دمکراتیک در به چالش کشیدن سیستم سیاسی تهران را دارد؟
در مورد ایران از دو زاویه مساله قابل بررسیست:
نخست، حکومت ایران که شامل کلیت نظام جمهوری اسلامیست و دیگری دولت ایران میباشد، با این وصف و نیم نگاهی به انتخابات ریاست جمهوری ٨٨ ایران میشود نکات ذیل را استنتاج کرد.
پر واضح است که بایکوت کردن به هر مفهومی در ایران بعنوان حق شهروندی در چارچوب قانون تعریف نشدهاست و بیشتر افراد یا اپوزیسونی که پیشنهاد تحریم انتخابات را میدهند خارج از کشور هستند. همین امر یکی از ارکان اصلی تحریم که هر چه عمومی تر کردن آنست را تضعیف میکند. در انتخابات ٨٨ ریاست جمهوری قشر زیادی از مردم خصوصا در تهران با شعار رای من کو اعتراضات گستردهای را براه انداختند. این نکته حائز اهمیت هست که شرکت مردم در انتخابات ٨٨ در واقع باعث وقایع از قبل پیش بینی نشده یعنی پرده برداشتن از مبارزات و اختلافات جناحهای درون حکومت و دولت ایران شد. این بدین معناست که هرچند در سال ٨٨ پیام و پیشنهاد بایکوت بعنوان یک اعتراض لایههای وسیعی از جامعه را فرا نگرفت اما از رویکردی دیگر، نتیجه طبیعی شرکت مردم بود که در نهایت حکومت و دولت را به چالشی بدون برنامه قبلی کشید.
حال باید پرسید که آیا بایکوت باید در راستای زیر سوال بردن کل ساختار انتخابات در ایران باشد یا فقط شرکت نکردن و رای ندادن را باید هدف قرار داد. نکته اینجاست که ترغیب به شرکت نکردن در انتخابات لزوما به چالش کشیدن ساختار انتخابات نیست، اما بایکوت ساختار و کلیت انتخابات (بعنوان نمادی از نظام جمهوری اسلامی)، شرکت نکردن و رای ندادن را میتواند بدنبال داشته باشد. به چالش کشیدن کلیت حکومت ایران در عملی ترین حالت میتواند بعنوان تلاش برای تغییر رفتار و مورد سوال قرار دادن شرعیت این نظام باشد که متعاقبا دولت را هم زیر سوال خواهد برد. با در نظر گرفتن این نکته که رفتار و دید جمهوری اسلامی در رابطه با انتخابات در سالهای گذشته بعنوان مکانیزمی برای به شرعیت بخشیدن به خود بودهاست، به شیوهای که هنوز هم از رفراندوم اوایل انقلاب بعنوان ابزار مشروعیت استفاده میشود، ظاهرا بایکوت در شرایط کنونی و از لحاظ تئوریک بعنوان نرم افزاری دمکراتیک میتواند چنین دیدگاهی به انتخابات را جدا زیر سوال ببرد، مشروط به این که لایه های گستردهای از جامعه ایران متوجه این مهم باشند.
یکی دیگر از شاخصهای تحریم کردن انتخابات، مکانیزم اجرای آن میتواند باشد، اگر بایکوت شکلی عمومی بخود بگیرد، بعنوان نمونه اعتراضات عمومی مردم کردستان ایران بدلایلی مجزا از تحریم انتخاباتی در سالهای اخیر میتواند مدل مناسبی برای شیوه بایکوت در پهنه وسیعتر جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی بمانند تهران باشد. تعطیلی بازار بعنوان نبض اقتصادی، متوقف کردن رفت و آمد بین مناطق شهرنشین و روستاها، استفاده از رنگهای نمادین، نمونه بارزی از اعتراضات مدنی و بدور از خشونت در کردستان ایران بوده است و استفاده از چنین الگویی در بایکوت کردن ساختار انتخاباتی حداقل پیامدی را که میتواند داشته باشد، آموزش عمومی بعنوان شاخصی دیگر از نرم افزار دمکراتیک بایکوت، خواهد بود. پرسشی که نویسنده این یادداشت پیش روی خواننده قرار میدهد اینست که آیا در شرایطی به پیچیدگی ایران که مواجهه با مشکلات عدیده اقتصادی، اجتماعی، اتنیکی و سیاسیست آیا بایکوت انتخابات ریاست جمهوری تنها فورم به چالش کشیدن نظام یا دولت جمهوری اسلامیست یا خیر باید در جستجوی راهکارهای دیگر و بایکوتهای دیگر هم به موازات تحریم انتخاباتی بود؟
سخن آخر اینکه به شیوه نسبی میشود اذعان کرد که بایکوت بمثابه یک راهکار یا تاکتیک برنامه ریزی شده و وسیع، و در بعدهای گوناگون نه فقط در چارچوب تحریم انتخابات، امکان تغییر در شرایط یا آموزش عموم را در پی دارد که میتواند در راستای حرکتهای آتی و بعنوان بخشی از پروسه دراز مدت، با به چالش کشیدن ممتد حکومت ها تغییرات لازم در اداره امور کشور را نهادینه کند.
خرداد ماه ١٣٩٢
هیوا پورآذر - عضو حزب کارگر بریتانیا
منابع:
Conservatives v conservatives 2013
As a presidential election nears, a battle within the ruling establishment intensifies
www.economist.com
Democracy education net work 2002
www.democracyeducation.net
Egypt, how effective are election boycotts? 2011
democrati.net
Election Boycotts Don't Work 2009
www.thedailybeast.com
Polls and protests 2013
The suppression of protests may prove more telling than local elections
www.economist.com
Klein, J. G., Smith, N. C., John, A. Why we Boycott: Consumer Motivations for Boycott Participation. Journal of Marketing, 2004.
Hoffmann, S., Müller, S. Consumer Boycotts Due to Factory Relocation. Journal of Business Research, 2009.
|