رویاپردازی یا شرایط بروز خیزش توده ای کدام؟ - بهنام چنگائی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۱ خرداد ۱٣۹۲ -
۱۱ ژوئن ۲۰۱٣
رویا یا استعدادِ بالقوه ی خیزش؟
اینجا و آنجا در سایت ها دوستان و رفقائی بوده اند که موضع: (شرایط خیزش تاریخی ـ توده ای مهیاست) مقاله ی مرا در پانویس های خود مورد نقد قرار داده اند. به باور منتقدین چنان که من شرایط را باز گفته ام نیست؛ و بنا به برداشت من از اوضاع عمومی مردم و استیصال رژیم، چنین زمینه و شرایطی بالقوه ای وجود دارد و حتی استعداد فراروئی ذهنی و عینی اجتماعی برای مقابله ی جدی با رژیم در سطح کافی و بالاست. این برداشت من بر اساس داده های عملا موجود اجتماعی و واکنش های هیستریک خود رژیم می باشد که می داند با محرومیت های عملا موجود کنونی و رو به افزایش روزانه آنها و کمبود ابتدائی ترین نیازمندی های زندگی پائینی ها، این مجموعه نارسائی ها و مشکلات فراوان احتمال بروز جنبش توده ای را مهیا ساخته و می تواند بیشتر از این هم در روزها و هفته های آتی به تحریک نارضائی های توده افزوده و بصورت جدی و لاینحل، خیزش عمومی را در برابرِ ولایت و کل رژیم فعال کند. بخشی از مخاطبان مقاله در پانویس های خویش این نگاه مرا رویا پردازی دانسته و یا آن را ذهنی تصور نموده و نقد کرده اند.
"نان، پایه ی خیزش توده ای"
اما، مهمترین دلیل پایه برای انگیزه ی (*خیزش توده ای) در این مقطع ناگوار تنها یافتن و یا داشتن اندکی حق حیات ناچیز است که عملا از مردم فقیر و تهیدست گرفته شده است. هم اینک در برخی از نقاط کشور حتی(نان) ساده و خالی و داروهای درمانی و حیاتی برای بسیاری قابل دسترس دیگر نیست؛ و یا لااقل تهیه اش با قیمت سیاه و قاچاق هم با اختلال جدی روبروست. و این در شرایطی ست که هنوز بازتاب تشدید تحریم های هوشمند اخیر آمریکا و دول امپریالیست عوارض بعدی خود را نشان نداده و نتایج فاجعه بار آنها بویژه با حذف پول کشور از معاملات اقتصادی جهان معلوم نیست چه عوارض دیگری را مزید بر مشکلات کمر شکن فعلی به مردم گرسنه نخواهد افزود؟! بنابرین مصیبتی قطعی و هرچه سنگین تر برای اکثریت توده های ندار و خانه خراب در بین راه است. بنابرین وقتی در یک کشور پهناور همچون ایران، با آن همه ثروت و دارائی هایش نان بخور و نمیر بسختی بدست آید؛ باید فاتحه ی دیگر اقلام درمانی، تسهیلاتی و ضروری را خواند. و این ها یعنی زمینه ی بحق خروش مردمی!
"تردید ندارد که خلاء بسیار است"
تردید ندارد که عوامل متعددی که می توانستند بر این استعداد بالقوه تأثیر مثبت گذارده و به آن سرعت و شتاب دهند، فعلا یا ضعیف، کم و پراکنده هستند و یا امکان بالفعل آنان موجود نیست. خلاء دردناکی که البته بر پیشانی سکتاریسم تلخ و سمج جنبش برابری خواهی با برجستگی تمام نشسته است. در این شرایط حساس ما نیاز به سازماندهی اراده توده های گرسنه و کارگران بیکار و معترض داریم که آنرا عملا نداریم و بسیاری از آنها در وضعیت شکننده ی خود ممکن است با دریافت کمی فرصت مالی آینده ی خویش را دوباره در خدمت رژیم دزد و فاسد قرار دهند. کشور ما از تشکل های شهری و روستائی و پیوند آنان با هم نه در شهر و نه در سطح استان ها و نه در سطح کشور و سراسری بی بهره است و از این همبستگی های شهری و روستائی هیچ خبری نیست. می دانم که از تشکل های مهم و سراسری کارگران و سازمان های صنفی و سرتاسری اتحادیه ها و سندیکاهای آنان اعلام مواضع و بحث جدی بر علیه رژیم چندان که لازم است در میان کارگران موجود نیست. تشکلی مستقل، مشترک و جبهه ای از نیروهای انقلابی و چپ و چپ کمونیست هم بعنوان نیروی قدرتمندی در برابر دسیسه های غرب و وابستگانشان نیز تاکنون تشکیل نیافته است و یا هر نارسائی های دیگر و... همه را قبول دارم. اما، با این وجود تکرار می کنم که خیزش تاریخی و توده ای شرایط مناسب خود را برای رو در روئی با کل رژیم مهیا دارد. ولی آیا می تواند بروز علنی بیابد؟ آیا جرقه ی آن و پیدایش اش را می توان روشن کرد؟ هیچ تحلیل گر عاقلی قادر به چنین پبش بینی ساده لوحانه ای نیست!
"این عزل و نصب و جنگ سران برای چیست؟"
اما، حالا ما فرض را بر این بگذاریم که جامعه گرسنه و دردبار ما آبستن مکافات زایمان اسلامی خود نیست و حکومت استبدادی ولایت فقیه قادر است همچنان گذشته کج دار و نریز به خودکامگی بساط اش ادامه دهد! در آنصورت لازم است که علت این همه عزل و نصب و جنگ سران رژیم را، آنهم درست در رأس آن، جوری توضیح دهیم که نه سیخ بسوزد و نه کباب. خوب پاسخ منتقدان در این مورد ویژه چیست؟ همه ی ما می دانیم که امروز جنگ بین(خامنه ای ـ رفسنجانی، نیروهای دمبه کلفت سپاه، بازار و عسگراولادی ها، نئولیبرال های نوپا در راستای دستورات جهانی، جریان های به اصطلاح فتنه، انحرافی و اخیرا تردیدی ها، از یک طرف و از طرف دیگر عدم استطاعت ساختار خود بساط ولایت در برابر جمهوریت بی چاره مانده است که رسما در مقابل تحول آینده با سماجت تمام ایستاده است. بد نیست همزمان به موضع نگاه فرد ارشد مجمع روحانیت مبارز توجه کنیم: موسوی خوئینی ها از شدت استیصال و بدبینی خود به ساختار ولائی در قم چنین اعلام کرده است که (( نباید به یک فرم و شکل حکومت دینی بچسبیم.)) خوب معنی این حرف ها و مخالفت های رنگین در رابطه با تمامی این تعارضات آشکار سران نظام با هم بر سر چیست و بیانگر کدامین هشدارهاست؟ آیا شیپوربیداری از ترس خیزش مردمی نیست؟ چرا هست! به گمان معنی همه ستیزهای عریان و مبارزه های سازش ناپذیر انها بر این است که مردم قادر به تحمل بیش از این این رژیم نیستند و دیر و یا زود به پا خواهند خاست. و درد بی درمان آنها این است که رژیم نمی تواند از برزخ کنونی خود جان سالم بدر برد. و معنی دیگر آن این است که نیروی و دینامیسم حرکتی رژیم ته کشیده و قادر به تأمین نیروی دوباره نیست و در واقع حالا نوبت آن رسیده است که سکانداری آینده را کارگران و توده های ستمکشیده به دست گیرند که بعلل تحریفات دینی، سرکوب خشن و ناتوانی نیروهای مترقی و انقلابی بی یاور مانده و خود نیز بشدت پراکنده هستند.
آیا رژیم در این شرایط بسیار وخیم و متراکم انفجاری توده ای و با این دامنه و عمق تضاد درونی سران خود که براستی یک به تنهائی مرگزا هستند؛ خواهد توانست دوباره ۴ سال بحساب حیات پست و پلید خود بیفزاید؟ اگر رژیم می خواهد و می تواند از چنین شرایط متلاطمی به همت قدری رفرم، ترفندها، سرکوب معترضان گرسنه، انتصاب فرد موافق خویش، البته بدون ایجاد رابطه با غرب و یا حمایت های دول امپریالیست غرب و بویژه آمریکا از مرگ قطعی توسط مردم بجان آمده عبور کند؟ اگر چنین استعدادی بیابد، پس باید بروز و خیزش توده ای را بشکلی خفه کند. و فقط همین یک راه مانده است!
۲۱ خرداد ۱٣۹۲
*روزنامه اعتماد طی گزارشی در شماره امروز خود نوشت: “هزینه ماهانه یک خانواده چهار نفره در تهران تنها از بابت حداقل مواد غذایی ضروری و نه حداقل مواد غذایی مصرفی و دیگر هزینههای ضروری ۷۰۰ هزار تومان است. در این ۷۰۰ هزار تومان هزینه ماهانه، نه تنها هزینههای بالای اجارهبهای مسکن، حمل و نقل، آب، برق، گاز، بنزین، بهداشت و درمان، آموزش، پوشاک، لوازم منزل، تفریح و کالاها و خدمات متفرقه و انواع و اقسام هزینههایی که خانوادهها روزانه با آن درگیرند، در نظر گرفته نشده است، بلکه اساسا بسیاری مواد غذایی مصرفی خانوادهها نیز به حساب نیامده است.”
|