یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

سخنی با دوستان رای دهنده من - مرتضی داور



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۴ خرداد ۱٣۹۲ -  ۱۴ ژوئن ۲۰۱٣


من رای نمی دهم. تو رای می دهی. تصمیم تو با تصمیم من کاملا در دو جهت مختلف قرار دارد.
تو رای می دهی به امید آنکه شاید با انتخابی که می کنی مختصری از درد جامعه کم شود. آگاهانه در مورد خیلی از مسائل اغماض می کنی و علیرغم آگاهیت به تمام سیاهی های دهن کجی کننده، دندان روی جگر می گذاری و به کاندیدی که کاندیدای خودت نیست رای می دهی شاید که گره کوچکی از گره های بزرگ و پیچیده ی مملکت باز شود. به فرو پاشی کشور، به نابودی اقتصاد و به جنگ داخلی و هزار مسئله دیگر فکر می کنی و با رای خودت امید به آن داری که از این راه شاید که کمکی برای حل مشکل باشی. آگاهانه چشم به روی لگد مال شدن پایه ای ترین اصول دمکراسی و انتخابات آزاد می بندی، به امید آنکه رئیس جمهوری که رای تو را دارد مشکل هسته را حل کند، مسئله تحریمها را حل کند، شاید که مشکل کمبود دارو و مایحتاج اولیه مردم را حل کند و سایه ی شوم جنگ را محو کند. و شاید های دیگر.

من رای نمی دهم چون امیدی به کویر خشک و بی حاصل جمهوری اسلامی ندارم. امیدی به جوانه زدن نهالی در این زمین شوره زار بی حاصل نمی بینم. از درد مردم دردمندم و شفا را در جمهوری اسلامی نمی بینم. نگرانم. نگران همان سر منشا نگرانی های تو. نگران جنگ، نگران حمله خارجی، نگران جنگ داخلی، نگران فروپاشی اقتصاد، نگران تحریمها و مسئله هسته ای، نگران زندگی مردمم، نگران ایران و ایرانی. خواهان همانم که تو می خواهی ولی راه رسیدن به مقصد را آن راهی که تو انتخاب کردی نمی دانم. من هم امیدوارم. امید به آن دارم که نیروی پوینده و لایزال مردم قدرتمداران نالایق و قوانین مغایر با حقوق انسانی را به چالش بکشاند، که اعمال قدرت فردی در جامعه را از بین ببرد که همان منشا فساد و کجی است. امیدوارم که تصمیمگیری های فردی و بدور از مردم از جامعه رخت ببندد و مردم بتوانند خودشان نظراتشان را در جامعه اعمال کنند زیرا که این امر را اولین گام در راه حل همه مشکلاتی می دانم که تو و من نگرانشان هستیم. خواهان آنم که نمایندگان واقعی مردم سرنوشت کشور را تعیین کنند. خواهان آنم که تو به نماینده واقعی خودت رای دهی و من به نماینده واقعی خودم، و نه به نمایندگانی که برایمان انتخاب کرده اند. این حق تو و من است که در استقلال کامل تصمیم بگیریم. با تمام توانم از تصمیمت دفاع می کنم چون معتقدم که تو خودت باید تصمیم بگیری و حق تو در تصمیم گیری بسیار مهمتر از آنست که همسوی با من تصمیم بگیری. پایه های انتخابات و بخصوص این انتخابات بر آن بنا شده که تصمیمات در جای دیگر گرفته شود و در نتیجه احساس ناخوش آیندی دارم. احساس آنکه بازیچه دست دیگران شده ام. احساس میکنم که با شرکت در انتخاباتی که از بیخ و بن در تقابل با حقوق بشر و حق انتخاب انسانها است، پا روی همه ارزشهای انسانی می گذارم. احساس خوبی ندارم. حالم بد است. امروز راهمان جداست. خودم را از یارانم جدا میبینم. ولی مطمئنم که فردا راهمان دوباره یکی خواهد بود و دستانمان بگرمی دوباره یکدیگر را خواهند فشرد و قلبهایمان برای یکدیگر خواهد طپید. امیدوارم که این انتخابات ناقوس اعتراض مردم به شیوه حکومت حاکمان را بلند کرده و صدای آنرا به اقصا نقاط عالم و در درجه اول به گوش حاکمان برساند. امیدوارم که از درون این انتخابات حرکتی بیرون آید که فریاد دمکراسی خواهی را به آسمان برساند و میدانم که در این صورت دوباره در کنار هم به فریاد خواهیم نشست. میدانم که دوباره دست در دست هم فریاد آزادی سر خواهیم داد و برای پیروزی دمکراسی تلاش خواهیم کرد. شاید که این جدایی های کوتاه مدت بخشی از درس آموزیها و رشد ما باشد که همین هم هست.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست