یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

چلوکباب برای وحدت ملی؟


سهیلا وحدتی


• هنر منصور تایید در این است که با طنز گونه ای ناآرامی در ذهن بر می انگیزد. گاه این ناآرامی به صورت پرسش های جدید در ذهن برجسته می شود، و گاه به صورت رودرواسی با خویشتن جلوه می کند در هنگامی که به تصویر چلوکباب در وسط پرچم یا آهنگ پررقص حقوق بشری می خندیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۴ خرداد ۱٣۹۲ -  ۱۴ ژوئن ۲۰۱٣


تازه مهاجر بودم که در یکی از کلاس های زبان انگلیسی از استاد شنیدم که غذا بخشی از فرهنگ جامعه است. برایم خیلی عجیب بود که غذا که مادی است، بخشی از فرهنگی است که همواره برایم معنوی بود. غذا یعنی همان که باید اندرون از آن خالی بداری تا در آن نور معرفت بینی، که یک نیاز مادی و جسمانی را رفع می کند، که به سادگی پخته و خورده می شود، و بخشی از مادیاتی است که همواره مورد نکوهش قرار می گرفته کجا، و فرهنگ که آداب و رسوم و سنت ها و موسیقی و زبان و ادبیات را در بر می گیرد، کجا!

سالها گذشت و در این سالها با غذای چینی و ژاپنی و کره ای و مکزیکی و ایتالیایی آشنا شدم تا اندک اندک آموختم که ارزش فرهنگی غذا را درک کنم. و حالا با افتخار به دوستان غیرایرانی آدرس و نشانی رستوران های ایرانی را داده و برایشان از پلوی ایرانی که به شیوه خاصی پخته می شود و انواع کباب ها و خورشت های ایرانی تعریف می کنم و امیدوارم که آنها هم از چلوکباب خوششان بیاید.

شاید اگر زمانی که تازه از ایران آمده بودم کسی به من می گفت که چلوکباب می تواند سمبل وحدت ملی ما باشد، به رگ غیرت ملی ام بر می خورد و خون ام به جوش می آمد. اما اکنون – بویژه که می بینیم تفاوت عقیده های سیاسی از هر جمع کوچک ایرانی هم باز دسته بندی ها و گروه های کوچکتری می سازد - ارزش وجوه مشترک فرهنگی برایم بیش از پیش جلوه می یابد. انتخاب چلوکباب به عنوان سمبل وحدت ملی بویژه به طنز بس جالب و خوشایند است.

فرض کنید که آهنگ سرود "ای ایران، ای مرز پرگهر" آغاز می شود، ولی به جای شعر اصلی سرود، ناگهان شعری در وصف چلوکباب به گوش می رسد:

چلوکباب، ای خوراک من
دور از تو دندان اهرمن
...
آه.... ای خوراک ملی من، ای چلوکباب
...

این سرود جالب را می توانید در انتهای برنامه دوم تلویزیون س ن ن در اینجا گوش کنید:
www.youtube.com/watch?v=iYxnry0H_ek

این بخشی از طنز جالب منصور تایید در دومین بخش از برنامه تلویزیونی س ن ن (بر وزن CNN ولی با تلفظ Sa Na Na ) است.

راستی، شنیدن این ترانه با آهنگ سرودی که برای ما خارج نشینان سرود ملی به شمار می رود، چه احساسی به شما می دهد؟ ترانه زیباست، چلوکباب را همه ما دوست داریم، اما در ذهنیت ما فرسنگ ها فاصله میان چلوکباب و سرودملی مان وجود دارد. چرا؟ آیا چلوکباب یک مائده زمینی و احساسات ملی ما از نوع آسمانی است؟ آیا واکنش ما به اینگونه طنز یک لبخند ساده است، یا اینکه کشاکش مفهوم های گوناگون درون ذهن ماست که نزدیکی آنها با غیرت های ناشناخته ما ناهمخوانی دارد؟

زیبایی کار منصور تایید در آن است که پرسش هایی را در لایه های گوناگون ذهن ما می نشاند زیرا که طنزی است که بیشتر از آن که به حاکمیت سیاسی ایران برگردد، به خود ما ایرانیان و ادعاهایمان در زمینه آرمان های روشنفکری مان برمی گردد. اغراق و بزرگ نمایی که شاید بازتابی از واقعیت شعارهای اپوزیسیون سیاسی در خارج از کشور است، در برنامه جای ویژه ای دارد. این اغراق را مثلا در دفاع از حقوق بشر در نام این برنامه هم می بینیم: "تلویزیونی برای حقوق بنی آدم و بنی حیوان".

نمونه دیگری از این اغراق طنزآلود را در شرایط کاندیدای مناسب برای انتخابات ریاست جمهوری می بینیم: تاکید مجری برنامه بر یافتن یک زن است که فمینیست باشد، اما حتی یک زن فمینیست بودن هم کافی نیست: زن فمینیست، بی حجاب هم باید باشد، لزبین هم باید باشد، بهائی هم باشد، و افزون بر آن، معلول Disabled و سیاهپوست هم باشد!

طنز منصور تایید از آن رو جالب است که جبهه ی مخالف ما را نشانه نمی گیرد، بلکه هدف آن خود ما هستیم. و در ضمن خنده به گونه ای آگاهانه یا ناآگاهانه با همه ادعاهای روشنفکری خودمان روبرو می شویم. و پرسش هایی در برابر ما می نشیند که به واقعیت وجودی خود ما می پردازد.

آیا روشنفکری ما به گونه ای دچار رمانتیسم است؟ ادعاهای روشنفکری مان با واقعیت زندگی زمینی خودمان چقدر همخوانی دارد؟ اینها پرسش هایی است که گهگاه در هنگام تماشای این برنامه ناگهان با ذهن تصادف می کند، بطور نمونه درهنگام تماشای ترانه ای در وصف حقوق بشر که روی آهنگ شاد عروسی "بادا بادا مبارک بادا" اجرا می شود! خواننده ای آراسته و مسلط به فن اجرا روی صحنه ترانه ای سرگرم کننده می خواند که در ستایش از حقوق بشر است. آنچه می خواند سرود نیست، بلکه ترانه ای است مثل همه ترانه های دیگر که بر روی آهنگ شاد یک ترانه عروسی ساخته شده است. آیا حقوق بشر یک مساله جدی است که نباید به مسخره گرفته شود یا می تواند برای سرگرمی هم باشد؟ یا اینکه می توان این پرسش را از زوایه دیگری مطرح ساخت: آیا استفاده از اوقات سرگرمی برای افزایش دادن آگاهی عمومی درباره حقوق بشر موثر است؟

این ترانه را می توانید در انتهای برنامه اول تلویزیون س ن ن در اینجا ببینید:
www.youtube.com/watch?v=qEq-9F82UKQ

هنر منصور تایید در این است که با طنز گونه ای ناآرامی در ذهن بر می انگیزد. گاه این ناآرامی به صورت پرسش های جدید در ذهن برجسته می شود، و گاه به صورت رودرواسی با خویشتن جلوه می کند در هنگامی که به تصویر چلوکباب در وسط پرچم یا آهنگ پررقص حقوق بشری می خندیم.

طنز برخورد با دشواری ها را ساده تر می سازد. این طنز برای برخورد با واقعیت جدی زندگی سیاسی و فعالیت های روشنفکری و حقوق بشری ما خارج نشینان بکار می آید. در سالهای سرشار از دشواری های سیاسی پس از انقلاب و مهاجرت و مخالفت با رژیم جمهوری اسلامی بقدری برخی مسائل برای ما جدی شده که شاید در برخی زمینه ها دچار زیاده روی شده ایم، شاید نیاز به بازنگری به شعارها و آرمان هایمان داریم تا آنها را با واقعیت زندگی همخوان سازیم. و برای این کار، گاه تلنگری به اندازه یک خنده به تصویری کاریکاتوری و بزرگ نمایی شده از واقعیت موجود کافیست.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست