وقفه چهار ساعته
گزارشی از انتخابات یازدهم ریاست جمهوری در ایران
•
در شبکه های اجتماعی افراد زیادی از انتخابات ریاست جمهوری صحبت میکنند و دغدغه بسیاری از افراد شهر و روستا انتخابات شوراها است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۵ خرداد ۱٣۹۲ -
۱۵ ژوئن ۲۰۱٣
اخبار روز - حمید اخوان: انتخابات ریاست جموری در ایران در ساعت ۲٣ روز جمعه به پایان رسید و اکنون کار شمارش آرا شروع شده است. تفاوت دیدگاه در دنیای مجازی و دنیای واقعی کاملاً مشهود است. بر روی شبکه های اجتماعی افراد زیادی از انتخابات ریاست جمهوری صحبت میکنند و دغدغه بسیاری از افراد شهرها و روستاهای ایران انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا است. در دنیای مجازی آنان که از انتخابات صحبت میکنند یا تحریمی هستند یا با قاطعیت از پیروزی نامزد مورد علاقه خود سخن میگویند و یا با امید و نگرانی سکوت کردهاند و اخبار را میخوانند.
شعب اخذ رای تا ساعت ۱٣ بسیار شلوغ است. صف های طولانی در شعبه های معروف و مرکزی شهرها تشکیل شده است اما با نزدیک شدن به وقت نهار و به اوج رسیدن گرمای هوا، واقعیت با آنچه در تبلیغاتی حکومتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی نشان داده میشود زاویه میگیرد. در بیشتر مراکز استان و شهرها و روستاهای کوچک و بزرگ از تعداد مراجعین به صندوقهای رای کاسته میشود. در ساعت ۱۴:٣۰ عوامل رای گیری فرصت میکنند با خیال راحت نهار خود را بخورند و چای بنوشند. حالا دیگر تفاوتی بین شعب مرکزی شهر و شعب حاشیه شهر وجود ندارد، شعب اخذ رای خالی هستند.
بین ساعت ۱۵ تا ۱۵:٣۰ مراجعه به حوزههای رای گیری به صورت تک و توک و پراکنده شروع میشود. این افراد عموماً کسانی هستند که برای صرفه جوئی در وقت و در صف نماندن بدترین ساعت را برای رای دادن انتخاب کردهاند. در حالی که به نظر میرسد اکثر مردم ایران در حال استراحت بعد از صرف غذا هستند و از گرما به زیر باد کولر پناه بردهاند این عده به شعب رای گیری مراجعه میکنند.
در جلوی یک مدرسه که محل رای گیری است سیگاری روشن میکنم و خود را سرگرم مطالعه اطلاعیههای روی دیوار نشان می دهم. سرباز وظیفهای با یک قبضه کلاشنیکف که حمایل خود کرده است روی یک صندلی دانش آموزی ولو شده است، کلاه خود را بالا داده و خمیازه میکشد. یک زن و شوهر به همراه پسر خود از مدرسه خارج میشوند. پسر "رای اولی" است و در حالی که سعی میکند انگشت جوهری خود را پاک کند مادرش دست روی شانه او میگذارد و میگوید: «دیدی پسرم کاری نداشت. دو دقیقه هم طول نکشید. این همه جر و بحث نداشت!»
ساعت ۱۴:۱۹ از جلوی یک شعبه رای گیری عجیب عبور کردم. صندوقهای رای را معمولاً در مساجد، حسینیهها و مدارس قرار میدهند اما این صندوق در یک شعبه بانک قرار داد! نمای شیشهای بانک اجازه میدهد تا مانند آکواریوم همه جوانب این حوزه را بررسی کرد. چند کارمند بانک پشت پیشخوانها نشستهاند و احتمالاً مراقب اموال بانک هستند. یک سرباز مسلح، یک درجه دار نیروی انتظامی و ۹ نفر از مسئولین این حوزه مشغول گرفتن رای دو شهروند ایرانی هستند.
ساعت ۱۷:۱۰ دقیقه بر میزان ورودی حوزه های رای گیری افزوده میشود. تردد در خیابان نیز افزایش مییابند. ماشینها و آدمها گوئی با یک هماهنگی وارد شهر میشوند و شعبه ها تکانی میخورند. در ساعت ۱٨ همزمان با پایان مهلت قانونی رای گیری و تمدید مهلت رای گیری از سوی وزارات کشور، صفها در شعبه های رای گیری دوباره تشکیل میشود.
گرمای هوا گرمای انتخابات را گرفت!
آقای "محمد.ش" از کارمندان دولت است و در صف ایستاده است تا به آقای روحانی رای بدهد. او میگوید: «قبل از ظهر با ماشین به چند شعبه سر زدیم. در معیت دوستان بودیم. مردم پای صندوقها حاضر شده بودند و صحبتهائی که با عدهای از مردم شریف ایران داشتیم رقابت بین آقای روحانی و رضائی بود. دوستان دیگری از محلات جنوبی شهر اطلاع دادند که در آنجا رقابت بین آقای رضائی و جلیلی است. به هر صورت حضور گسترده حاصل شده بود که ثمرهاش دفع خطر از کشور و بهبود وضعیت کشور بود. بنده امید زیادی کسب کردم که آقای روحانی به امید خدا در دور اول کار را تمام کنند. متاسفانه از ظهر به بعد شور و نشاط حوزهها فروکش کرد. به اصطلاح گرمای هوا گرمای انتخابات را گرفت! جا دارد مسئولان بررسی کنند و با توجه به اینکه گرمای هوا در این وقت سال محتمل است ایام رای گیری را تغییر دهند تا زمینه حضور حداکثری فراهم باشد. علی ایحال امیدوارم مهلت رای گیری تمدید شود و در ساعات باقی مانده صفها تشکیل شود و این وقفه جبران شود».
هویتهای منطقهای و قومی!
این طور که به نظر میرسد باید محسن رضائی را در این انتخابات جدی گرفت. از مناطق اطراف زاگرس خبر میرسد که محسن رضائی رای خوبی دارد. او تمرکز خود را به جای شهر تهران روی مراکز استان و شهرهای کوچک و روستاها گذاشته است. تبلیغات انتخاباتی او در خارج از شهر تهران بیشتر از هر نامزد دیگری به چشم میخورد. به طرز اسرار آمیزی از هر ۱۰ طرفدار او بیشتر از ۵ نفر از بین زنان سالخورده هستند. طوبی یکی از این زنان است که میگوید: «مادر جان باید حالا حالاها زندگی کنی تا بتوانی مردم شناس بشوی. روی پیشانی آدمها نوشته که چکاره هستند. به حرف و زبان نیست. محسن رضائی مرد جنگ است. تازه به دوران رسیده نیست. اگر بیاید کار میکند برای مردم. از آنها نیست برود از ما بهتران بشود و یادش برود بدبخت و بیچارهها را. دور قبل احمدی نژاد از همه سند داشت جز محسن رضائی. اهل دزدی نیست. آدم که پاک باشد خدا راست به کارش میآورد».
همزمانی انتخابات ریاست جمهوری با انتخابات شورای شهر احساسات قومی و منطقه ای را تقویت کرده است. از روستاهای خبر میرسد که عده زیادی از شهرهای نزدیک برای کمک به انتخاب اقوام خود در انتخابات شوراهای اسلامی راهی روستاها شدهاند. در انتخابات ریاست جمهوری معمولاً نامزدهای مسلط به زبان ترکی یا لری سعی میکنند احساسات این دو بخش پر شمار جامعه ایران را تحریک کننده تا رای بیشتری به دست بیاورند. کاری که محسن رضائی مدام انجام میدهند و در انتخابات دوره قبل نیز موسوی و احمدی نژاد هر دو درباره زبان آذری انجام دادند.
پژمان در این رابطه میگوید: «اینقدر فرهنگهای مختلف را نادیده گرفتهاند که تعجب ندارد مثلاً یک بختیاری وقتی میبیند محسن رضائی لباس و کلاه آنانرا تن کرده است و با ساز و دقل جلویش راه باز میکنندف خوشحال میشود و احساس میکند به فرهنگ او توجه کردهاند. خود خامنهای یکبار رفته بود یک شهری که آلان اسمش یادم نیست. چند کلمه به زبان ترکی با آنها سلام و علیک کرده بود. تلویزیون چند بار نشان داد. این چیزها تاثیر دارد روی فرهنگها».
کنترل فضای بیرون حوزه های رای گیری اصلی!
در هر شهری معمولا یک یا چند حوزه رای گیری مهم و پر رفت و آمد وجود دارد. به نظر میرسد نیروهای امنیتی ایران تلاش کردهاند فضای بیرونی این حوزه های رای گیری را نیز کنترل نمایند. در نزدیکی درب ورودی یکی از مراکز اصلی رای گیری در شهر خرم آباد یک خانم خوش لباس و خوش چهره در پیاده رو قدم میزند و به کسانی که حدس میزند قصد ورود به حوزه رای گیری را دارند لیستی از نامزدهای انتخابات شورای شهر را میدهد و سعی میکند با چند جمله توجه رای دهندگان را به حرفهای خود جلب کند. در لحظهای چند زن و مرد جوان دور او حلقه میزنند که به ناگاه یک فرد با لباس فرم سپاه پاسداران به همراه یک جوان با تیشرت آبی و شلوار لی از شعبه رای گیری خارج میشوند. حضور فرد سپاهی سوال برانگیز است. در بیشتر شعبه های اخذ رای معمولا یک یا دو سرباز وظیفه که مسلح به اسلحه کلاشنیکف هستند به همراه یک درجه دار نیروی انتظامی با اسلحه کمری و بیسیم دیده میشوند اما حضور یک نفر با لباس فرم سپاه و آرم سپاه پاسداران روی سینه، بدون مشخصات و درجه کمی عجیب است.
فرد سپاهی خانم خوش لباس و خوش چهره را به سوئی میکشد و با او مشغول صحبت کردن میشود. در همین حین یک ماشین تویوتا با پلاک سپاه کنار آنها نگه میدارد. خانم را داخل ماشین میکنند و به سرعت از محل دور میشوند. جوانی که تیشرت آبی و شلوار لی به تن دارد وظیفه کنترل فضای بیرونی حوزه رای گیری را به عهده دارد. محل خود را تغییر میدهد و منتظر طعمه بعدی مینشیند.
من گیج شدهام!
ساعت ۲٣:۱٣ دقیقه است. درب حوزههای رای گیری بسته شده است. چند ماشین جلوی شعبه ترمز میکنند و افرادی با شناسنامه میخواهند پیاده شوند اما درجه دار نیروی انتظامی از داخل شعبه و از پشت نرده های محافظ صدا میزند که: «رای گیری تمام، رای گیری تمام. پیاده نشو خانم. تمام شد»! هر چند ثانیه یکبار درب باز میشود و فردی از شعبه خارج میشود. رای گیری از کسانی که درون شعبه بودهاند ادامه دارد اما فرد جدید پذیرفته نمیشود.
آزاده خبرنگار یکی روزنامههای داخلی ایران است. او بعد از ساعت ۲٣ از شعبه خارج شد به همین دلیل از او میپرسم که چرا اینقدر دیر برای رای دادن مراجعه کرده است. در پاسخ میگوید: «من قصد نداشتم در انتخابات شرکت کنم. امروز اینقدر خبرهای عجیب به من رسید که نظرم عوض شد. اینطور که خبرها نشان میدهند روحانی پیش افتاده. در مواقعی مانند انتخابات، بلایای طبیعی، جنگها و اتفاقاتی از دست بازار شایعات داغ است. اینبار اگر هم شایعه است باید بگویم خیلی یک دست و ازنظر منطقی همپوش است. پرس و جو از افراد غیر سیاسی در شهرستانها به خبرهائی که تا آلان پخش شده است نزدیک است.
من نمیدانم چه اتفاقی دارد میافتد. گیج شده ام. رای آوردن آقای روحانی و تایید آن یعنی اینکه تقلب و مهندسی آرا نشده است. با توجه به سوابق روحانی در پرونده هستهای ایران شاید به یک معنی تغییر سیاست هستهای و بینالمللی جمهوری اسلامی است. این را باید به فال نیک گرفت. البته امیدوارم آمریکا این تغییر را بپذیرد و تحریمها برداشته شود. اگر آمریکا قبول نکند معنایش این است که جمهوری اسلامی در حال شکست خوردن است و آمریکا موفق شده زمینه را برای حمله به ایران فراهم کند».
می رود به دور دوم!
آقای ذوالفقاری میوه فروش است. اعتقاد دارد: «انتخابات میرود به دور دوم. بیشتر مردم یا روحانی هستند یا محسن رضائی. اینقدر میگفتند جلیلی قرار است رای بیاورد کسی رای نمیداد به جلیلی. غرضی دیدم چند تا رای دادند. شهردار تهران هم رای میدهند. اما جلیلی رای ندادند.»
به مذاکره بیشتر شبیه است تا انتخابات!
اسماعیل کارمند اداره پست است. میگوید: خیلی دوست دارم فعالیت سیاسی بکنم اما کارمند دولت هستم. نمیشود. اخبار را دنبال میکنم. مقاله میخوانم. میزگردای سیاسی را نگاه میکنم. سیاست دنیای شیرینی است. هیجان دارد.
این انتخابات به مذاکره بیتشر شبیه است تا انتخابات. پشت درهای بسته همه چیز با حساب و کتاب است. تایید صلاحیت کاندیداها، رد صلاحیت هاشمی، همه چیز! من کارشناس نیستم و تجربه ندارم. نظرم خودم را میدهم شاید اشتباه باشد. به نظرم من دولت برای خارج شدن از بحران دارد برنامهریزی میکند. برای همین همه چیز عجیب است. موقع ثبت نام آقای هاشمی همه را استرسی کردند. شورای نگهبان همه را منتظر گذاشت. چند روز صبر کردند. فکر میکنم این یعنی اینکه دارند فکر میکنند. منظورم این است برای دولت مهم است چون موقعیت پیچیده است».
همسایه مهمتر است یا رئیس جمهور؟
کامران در طبقه همکف یک پاساژ معروف مغازه لباس فروشی دارد. طول شناسنامه ایرانی از طول جیب پیراهن او بزرگتر است برای همین لبه قرمز شناسنامه او مشخص است. او را تعقیب میکنم تا و به صورت اتفاقی مهم کار او که در نزدیکی یک شعبه اخذ رای است را پیدا میکنم. وارد مغازه میشوم و به بهانه خرید لباس سر صحبت را با او باز میکنم. او دلیلی رای دادن خود را اینگونه توضیح میدهد: «آقای... کاندید شورای شهر شده. همسایه ما است. مغازههای کنج پاساژ همه برای اوست. در عالم همسایگی باید رای میدادم. از این بیشتر از دستم بر نمیآمد. خدا را چه دیدی شاید رای آورد. بد است آدم یک آشنایی در این مملکت داشته باشد؟»
از کامران درباره انتخابات ریاست جمهوری میپرسم و او جواب میدهد: «اجباری بود. دو تا برگه را با هم دادند. اول خواستم سفید بیاندازم بعد فکر کردم که چه کاری است. نوشتم روحانی. وسوسه شدم بنویسم غرضی. به خدا بهترین رئیس جمهور برای ایران است. به جای اینکه حرفهای بی سر و ته آخوندها را گوش کنیم سخنرانی غرضی را گوش میکنیم. مثل برنامه مهران مدیری است. مردم نان ندارند بخورند حداقل دل شاد داشته باشند. بد میگویم؟»
امیدی ندارم اما وظیفه ملی است.
نرگس در شهری اطراف لندن درس میخواند و اکنون برای گذراندن تعطیلات خود در ایران به سر میبرد. میگوید: «من به عنوان یک ایرانی وظیفه داشتم در انتخابات شرکت کنم و این کار را کردم. امیدی ندارم که رای من خوانده شود اما احتمال تقلب دلیلی خوبی نیست که از انتخابات دلسرد شویم. باید سالها رای بدهیم تا قدم به قدم مجبور به عقب نشینی شوند. وگرنه عده وحشی از رادیکال شدن اوضاع سواستفاده میکنند و انقلاب میکنند».
مهم این است که بعدش چه کار کنیم؟
نیما نیز چون بسیاری دیگر از ایرانیان به حسن روحانی رای داده است و میگوید: «من رای خودم را دادم و اطمینان دارم رای آقای روحانی از همه بیشتر است. شاید اجازه بدهد به دور دوم برود و بعد تقلب کنند. شاید نگذارند به دور دوم برود. همه ما میدانیم احتمال تقلب هست. با وجود تقلب قبول کردیم در انتخابات شرکت کنیم. مهم این است که بعدش چه کار کنیم؟ وقتی نتیجه انتخابات اعلام میشود و تقلب میشود باید چه کار کنیم؟ مثل ۴ سال قبل بریزیم توی خیابان؟ نمیدانم مردم میآیند یا نه. خیلی هزینه دادیم. خیلی از بچه ها رفتند. مردم میترسند. خود من هم میترسم. نمیدانم چطوری و چه جوری، این را میدانم اگر کاری نکنیم از این به بعد تقلب میکنند و هیچ کس کار نمیکند.
این وسط یک ایرادی هست. میرحسین اهل اعتراض بود. سر رای خودش ایستاد. از حق مردم دفاع کرد. روحانی مثل میرحسین نیست. از اول گفت اعتراض نمیکند. سابقه خوبی ندارد. باید همینجا تمامش کنیم. از این بدتر دیگر راه ندارد. انتخاب بین بد و بدتر بلاخره یکجائی به ته خودش میرسد. از روحانی بدتر، میشود کاندیدای خامنهای. خط قرمز این باشد که به مردم دروغ نگویند و زیر بار دروغ نروند»!
|