لزوم بازنگری مبانی سیاست ورزی جنبش چپ در انتخابات - برزویه طبیب
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۹ خرداد ۱٣۹۲ -
۱۹ ژوئن ۲۰۱٣
انتخابات انجام شد و شخصی بنام حسن روحانی ، انتخاب گردید . اینکه او کیست ، چه کرده و یا چه خواهد کرد ،یا انتخاب او چه نتایجی خواهد داشت ، اینهمه را به دیگران ، وامیگذارم . موضوع این مقاله بررسی مبانی تاکتیک های جنبش چپ ، در جریان انتخابات ، بعنوان نمونه بارزی از مبانی نظری انتخاب تاکتیک های سیاسی در کل ، توسط جنبش چپ است
بخشی از چپ ، بر روی حقیقت مهندسی شدن انتخابات تکیه کرد . این بخش به ماهیت ضد مردمی برگزار کنندگان انتخابات ، سوابق و نیز برنامه های ارایه شده توسط نامزد ها ، اصلاح ناپذیری رژیم ، ناتوانی رئیس جمهوری آینده در انجام تغییرات قابل اعتنا ، تحت ساختارکاملا متمرکز ولایی ، انگشت گذاشت . این بخش از چپ ، شرکت در انتخابات را بعنوان مشروعیت بخشیدن به رژیمی ضد مردمی ، و حتی گاهی بعنوان ، خیانتی به کوشند گان راه آزادی ، ارزیابی کرده ، انتخابات را تحریم نمود . وضعیت اسف بار مردم ، این بخش را واداشت که راه حل غلبه بر این فلاکت را در تغییری بنیادی ولی عاجل بجوید
بخش دیگری از چپ ایران ، به این حقیقت اشاره میکرد که مهندسی کامل انتخابات ، بویژه در شرایطی که تضاد های بین جناح ها ، حدت یافته ، و در صورت شرکت گسترده مردم ، ممکن نخواهد بود . علیرغم پذیرش ضد مردمی بودن ماهوی رژیم ، این بخش از چپ ، سوابق و برنامه های نامزد ها را با جزییات انها ، سبک و سنگین کرد ، و ابتدا از خاتمی شروع ، و در نهایت از روحانی پشتیبانی کرد . از نظر این بخش ، رژیم ، هنوز ظرفیت هایی هرچند محدود ، برای اصلاح دارد ، و ساختار ان کاملا متمرکز نیست ، بنابراین رئیس جمهور آتی ، قدرت مانور خواهد داشت . آنها با توجه به وضع اسف بار مردم ، به لزوم تغییرات هرچند کوچک ولی عاجل ، پای فشردند . از نظر این بخش ، شرکت در انتخابات ، اگر به نفع کاندیدایی که بیشترین زاویه را با ولی فقیه دارد ، صورت بگیرد ، به معنای مشروعیت دادن به رژیم نیست ، بنابراین راه مشارکت را برگزید
همچنانکه در آغاز این نوشتار عنوان کردم ، هدف این مقاله بررسی صحت و سقم دلایل طرفین نیست ، بلکه به بنیاد گزینش این تاکتیک ها خواهیم پرداخت
در همان نگاه اول آشکار میشود که هردو گروه ، بررسی ماهیت حکومت و چگونگی انتخابات و کیفیت نامزدها را اساس تحلیل خود قرار داده اند . هیچکدام از انها به سطح موجود مبارزه مردم نمیپردازند . سئوال اساسی در انتخاب هر تاکتیکی برای مبارزه ، مقبولیت این تاکتیک در بین مردم و میزان پذیرش هزینه های آن توسط مردم است ، نه مختصات حریف . سئوال اینست که آیا مردم ما از مرز مبارزه در چارچوب قانون و مبارزه پارلمانی ، و با هدف اصلاح حکومت و نه تعویض آن ، عبور کرده اند یا نه ؟ سئوال معروف آیا پایینی ها میخواهند...؟ پس از انتخابات قبلی ، و مسئله تقلب ، برای مدت کوتاهی این مرز، توسط بخشی از مردم ، درنوردیده شد ، ولی به دلایلی خارج از چارچوب این مقاله ، این ارتقای سطح مبارزه موقتی بود ، و در طی این چهار سال ، با نزول این سطح ،به محدوده مبارزه در چارچوب قانون ، مواجه بوده ایم . برگزاری بدون حادثه انتخابات و شرکت قابل ملاحظه مردم در آن ، نمایانگر واقعیت مقبول بودن مبارزه در چارچوب رای و قانون ، در بین مردم است . حتی آنهایی که رای ندادند ، فقط رای ندادند و اقدامات فعالی بر علیه رای گیری ، و حتی در اعتراض به رد صلاحیت ها ، انجام نگرفت ، و دلیلی مبنی بر عدم پذیرش فعالانه نتایج انتخابات توسط آنها ، وجود ندارد . البته باید عنوان کرد که این مرز ناپیموده ، فوق العاده شکننده و ناپایدار است ، حقیقتی که بصورت وقوع جشن های شادمانی مردم ، علیرغم اعلام مخالفت قبلی حکومت و حتی نامزد ها ، نمود پیدا میکند
سئوال اساسی دیگری که مبنای گزینش تاکتیک جنبش چپ نبوده است ، مسئله توانایی حکومت در پیشبرد اهداف خود در چارچوب قانون ، هرچند قانونی خود بریده و خود دوخته ، است . سئوال معروف آیا بالایی ها میتوانند...؟ حکومت توانست مهره های وزینی چون رفسنجانی و مشایی را حذف کند ، بدون اینکه با مقاومت قابل اعتنایی مواجه گردد . این خود نشانگر وجود قدرت مانور حکومت در محدوده قوانین خویش است . اینکه اهداف حکومت از این مانور ها چی بود یا نبود ، اهمیتی ثانوی داشت ، ولی ده ها مقاله در این مورد نگاشته شد ، که هرکدام سازی دگر، میزدند . البته باید تذکر داد که این توانایی حکومت در مانور های قانونی ، فوق العاده محدود شده است ، زیرا دیگر نمیتواند حضور فعال جناح های دیگر را تحمل کند و بنابراین به پاسیو کردن این نیروهای خودی ، و نه جلب پشتیبانی فعال آنها ، بسنده میکند . ولی این واقعیتی است که تقریبا تمام جناح های حکومت ، چه آنها که در قدرتند و چه آنهایی که سابقا قدرتی داشتند ، توانستند که بر روی ریاست جمهوری حسن روحانی توافق کنند
نتیجه عدم توجه عنصر آگاه چپ به دو سئوال اساسی فوق ، وجایگزینی بررسی ماهوی حکومت و انتخاباتش و مشخصات نامزد های بالفعل ، بعنوان مبنای گزینش تاکتیک ، از یک طرف موجب دنباله روی چپ و تبدیل شدن آن به زایده بخشی از نیروهای غیر انقلابی ، اینبار اصول گرایان معتدل ، در قالب آقای روحانی ، و ایجاد امید کاذب در بین مردم خواهد شد . این بخش از چپ مسئول شکست های دولت جدید ، و برباد رفتن امید های واهی مردم ، شناخته خواهد شد ، بدون اینکه شریک پیروزی های هرچند نامحتمل آن ، باشد . تجربه ای مشابه رای دادن ها به خلخالی ها و خامنه ای ها در انتخابات قبلی . از طرف دیگر چپی که تحریم را برمیگزیند ، به دوری از مردم و عدم پشتیبانی از مبارزه جاری آنها متهم شده ، و مسئول عدم پیشروی دولت جدید قلمداد خواهد گردید . بیایید برای لحظه ای تصور کنیم که بجای پیروزی روحانی ، کار به دور دوم میکشید و روحانی با ائتلاف نیروهای اصول گرای غیر معتدل روبرو شده و نیازمند رای تحریمیان برای پیروزی میبود . آیا باز بدلیل ماهیت حکومت و انتخاباتش ، این چپ ، تحریم را ادامه داده و مسئولیت شکست روحانی و عدم حصول شق القمر کردن های خیالی او را برعهده میگرفت ؟ هنوز که هنوز است ، چپ ایران به غیرمنصفانه ترین شکلی ، بعلت شرکت در جنبش مردم در سال ۵۷ ، مورد طعنه است ، انهم توسط کسانی که که عکس امام را در ماه و یا فروغ ایزدی را در شاه ، میدیدند . از طرف دیگر هنوز میراث خواران مصدق ، چپ ایران را مسئول شکستی میدانند که بیش از هرچیز نتیجه بی عملی و تزلزل کسانی بود که کودتاچیان را قبل از کودتا قلع و قمع نکرده بودند
مشکل چپ در اتخاذ اصول گزینش تاکتیک مرحله ای خود ، دید اراده گرایانه او است . از یک طرف اراده نامزد ها را عمده میکند و از طرف دیگر اراده ولایت فقیه را . آنچه در این میان غایب است ، تاثیروجهت گیری اراده مردم ، بر این معادلات است . درست است که حکومت ، ارگان تحمیل اراده بالا دست ها بر فرودست ها است ، ولی این تحمیل در خلا انجام نمیشود . چگونگی ذهنیت فرودست ها در این فعل و انفعال ، تعیین کننده است . آیا مردم فرودست ، اسیر توهم منجی بودن حسن روحانی ها هستند ؟ و بنابراین از ضرورت فشار متشکل مردمی از پایین غافلند ؟ در اینصورت هدف عنصر آگاه چپ ، میبایست زدودن اینگونه توهمات باشد ، نه اینکه سرکوب حکومتی را عامل پراکندگی خویش و مردم قلمداد کند . سرکوب همیشه و همه جا وجود داشته است ، و اصولا اگر سرکوبی وجود نداشت ، نیازی به تشکل و مبارزه نبود . دامن زدن به چنین توهماتی ، مانع ارتقای سطح مطالبات مردم شده و آنها را به امید روحانی ها و یا خاتمی ها در حالت انتظار منفعلانه ، و تشتت دائمی ، اسیر خواهد کرد . آیا مردم ، حکومت را صخره ای یکپارچه میپندارند که تنها راه متلاشی کردن آن ، بمب های چندین تنی آمریکایی است ؟ بنابراین از امکان پیشروی قدم به قدم خود در برابر حکومت ، نه برای تبدیل آن به حکومتی مردمی ، بلکه برای افزایش قدم به قدم توان خود برای نبرد نهایی ، از طریق بهره گیری از تضاد های درون حکومتی ، که از یک طرف سرکوب را نیمه فلج ، و از طرف دیگر امکان تمرین عمل سیاسی جمعی را فراهم میکند ، مایوس هستند ؟ در اینصورت ،نمایاندن تشتت و اختلافات حکومتیان ، نه بعنوان جنگ زرگری ، بلکه به مثابه تضاد های واقعی ، و حصول پیروزی های هرچند کوچک ، بعنوان نمود موثر بودن عمل جمعی ، بعنوان پادزهر این یاس ، باید بکار روند . مثلا تحمیل فلان کاندیدای نه چندان ایده ال به حکومت و جشن پیروزی در شرایط انفعال نیروی سرکوب ، دستاورد های بزرگی برای مردم نیستند ، ولی هرچه باشد دستاوردی هستند ، که از آن مردم است
دومین ایراد ذهنیت چپ ، دیدگاهی است که خود را ،عنصر آگاه را ، و نه توده مردم رادر تقابل با حکومت می بیند . این ذهنیت ، سطح مورد قبول مبارزه خود را ، و میزان هزینه ای را که خود حاضر به تقبل آنست ، مبنای حرکت خویش قرار میدهد . بخشی از چپ ، چون حاضر به تبدیل انتقاد از وضع موجود، به تقابل با این وضعیت و طرح آلترناتیوی اساسا متفاوت ، نیست ، از هرگونه پیشروی از چارچوب مبارزه قانونی ، به سوی مبارزه منفی ، که ممکن است متعاقبا ، تقابل جدی با حکومت را در پی داشته باشد ، خودداری میکند . مشارکت انتخاباتی ، برای این چپ ، راهی برای فرا رفتن از مبارزه انتخاباتی در چارچوب حکومت ، نیست ، بلکه راهی برای کاهش سطح مطالبات مردم ، به سطح مورد قبول حکومت است . آنها مخالفان ابدی و ازلی تحریم انتخابات هستند . بخش دیگر ، چون حاضر است که همین الان ، به نفی بنیادی حکومت اقدام کند ، حاضر نیست اهستگی قدم های مردم در رسیدن به نقطه نفی کامل حکومت ، چه جمهوریت تقلبی آن و چه اسلامیت ناب محمدی آنرا ، تحمل کند . بنابراین نقطه شروع مبارزه برای این بخش ، مبارزه منفی مثلا از نوع تحریم است ، و هرگونه مشارکت مثبتی ، سازشی با شیطان ، بیش نیست . آنها مخالفان ازلی و ابدی مشارکت در انتخابات هستند
جنبش چپ در رابطه با اقشار متزلزل و ناپیگیر در هر مرحله از انقلاب نیز مشکل دارد . بدینسان گاه با زد و بند های این نیروها با ضد انقلاب و گاه با مبارزه جویی و پایداری آنها ، شگفت زده میشود . این مبحث ، هرچند یکی از پایه های سردرگمی تاکتیک های جنبش چپ است ٬ بررسی مفصل و جداگانه ای را می طلبد
به اصل بحث خویش بازگردیم . واقعیت موجود که در انتخابات خود را نشان داد چیست ؟ بخشی از رای دهنده ها به ادامه وضع موجود ، به اصولگرایی افراطی رای دادند . وزن این بخش در اجتماع برای من روشن نیست ، زیرا آمار حکومتی را غلو آمیز میدانم . ولی اگر حتی وزن انها را ، یک یا دو میلیون فرض کنیم ، نشان دهنده این حقیقت خواهد بود که هنوز بخشی از فرودستان ، اسیر توهماتی هستند که حکومت به آنها القا میکند ، به این دلیل ساده که تعداد بالا دست ها و مزدوران انها دو میلیون نیست . بخش دیگری از مردم به روحانی رای دادند . ولی این بخش از دو گروه متفاوت تشکیل شده است . بخشی به روحانی رای مثبت ندادند ، بلکه در واقع به جلیلی و سایرین رای منفی دادند . به نظر میرسد که عمده رای روحانی ، از این نوع است . این بخش حالتی ناپایدار دارد ، و هر آن ممکن است به نفی کامل حاکمیت پرداخته و یا با بهبود نسبی اوضاع ، به امید واهی اصلاح قابل قبول ارکان حاکمیت ، منفعل شود . بخشی دیگر به تحقق اصلاحات بنیادی در حاکمیت ، از طریق روحانی معتقدند ، که توهمی مشدد ، بیش نیست . بخشی از مردم نیز رای ندادند ، که شامل بخش کاملا غیر سیاسی شده جامعه ، با توهم امداد غیبی آسمانی و یا ماورای بحاری ، است ، و بخش دیگری که در واقع کل حکومت را نفی میکند . تمامیت این بخش دوم ازگروهی که رای ندادند ،لزوما انقلابی و مترقی و غیر متوهم نیستند ، و جمعی از آنان از زاویه نگاه مثلا سلطنت طلبی ، و توهم بازگشت دوران طلایی رضا شاهی ، به نفی حکومت رسیده اند
نگاهی به تصویر فوق از جامعه ، نشان میدهد که بیش از آنچه شبح تحریم در آسمان ایران در پرواز باشد ، توهم غلیظی ، این آسمان را مه آلود کرده است . وظیفه چپ ، آزاد کردن این مردم ،از قید توهماتشان است ، آنگاه آنها خود ، خویشتن را از جور جباران آزاد خواهند کرد . این رهایی با همگامی چپ ، با شیوه مبارزه ، و سطح مبارزه توده مردم ، ممکن است ، مشروط بر اینکه چراغی بدست داشته باشیم تا عقب نشینی های دشمن را از پیروزی قاطعانه مردم تمیز دهیم ، و در عین حال این عقب نشینی های دشمن را نیز ، چون پیشروی او ، نقاشی نکنیم . ولی همیشه بیاد داشته باشیم که وظیفه چپ ، جنگیدن با توهم است ، نه نزاع با انسانهای متوهم.
|