شعلههای مقاومت و امید در ترکیه
•
طارق علی، روشنفکر، نویسنده و فعال اجتماعی در گفتگویی با زینب بیلجهان که برای روزنامه ی ترکی «حریت» صورت گرفته است، جنبش اعتراضی ترکیه را بخشی از مبارزه ی جهانی ضدنئولیبرالیسم می خواند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱ تير ۱٣۹۲ -
۲۲ ژوئن ۲۰۱٣
زینب بیلجهان: شما از آنکارا یک پیام همبستگی برای تظاهرکنندگان ارسال کردید. اول بگویید چه مدت در آنکارا بودید و هدف از این دیدار چه بود؟ [۱]
طارق علی: من به دعوت شهرداری کانکایا [۲] برای یک سخنرانی عمومی که از چند ماه پیش دربارهاش توافق شده بود سه روزی در آنکارا بودم. طبیعتاً شبها شاهد اوضاع بودم. حملهی بیدلیل به تظاهرات مسالمتآمیز، استفادهی مدام از گاز اشکآور و ماشینهای آبپاش، به پارک سر زدم و با جوانانی که آنجا بودند صحبت کردم.
در مجموع دربارهی رویدادهای اخیر چه فکر میکنید؟ از دید شما در ترکیه چه دارد روی میدهد؟
تلفیقی از تیزهوشی و پردلی و زایش دوبارهی امیدی که شاهدش بودم بسیار الهامبخش بود. خیلی بیشتر از بهار عربی تا حدودی اروپا (پاریس و پراگ) ۱۹۶٨ را به یادم آورد. چیزی که الان در ترکیه اتفاق میافتد خیلی روشن است. یک دولت اقتدارگرای منتخب مردم، متعهد به نولیبرالیسم و جنگ، و دچار این تصور که با موضع دموکراتیک گرفتن میتواند هرکاری که دلش خواست بکند.
چند ماه پیش که استانبول بودم، سخت ممکن بود متوجه هالهای از افسردگی که فعالان و مخالفان را در خود گرفته بود نشوم. تعطیل شدن یکی از قدیمیترین سینماهای شهر در خیابان استقلال به اعتراضهای ملایمی منجر شده بود. چنان ملایم که دولت تصور کرد میتواند به مأموریت گزینش و تخریب خودش شتاب بخشد. اما بدجوری محاسباتشان غلط بود. بهخصوص نخست وزیر، یک سلطان درست و حسابی صنایع ساختمانی، از عقبنشینی امتناع کرد و به سرکوب متوسل شد. این یک نقطهی عطف بود. مردمی که به برنامهی تخریب پارک گزی اهمیتی نمیدادند اینک به تعداد بیشمار میآمدند تا اعتراض کنند. هرچه سرکوب بیشتر شد، اعتراضها گستردهتر شد، و عملاً به تمامی کشور غیر از چهار شهر با اکثریت کردنشین سرایت کرد. یک کمپین برای نجات دادن پارک تبدیل شد به قیامی ملی علیه رژیمی خیرهسر و تبهکار.
شما میگویید تظاهرکنندگان ترک در اروپا امید را شعلهور کردند. به چه معنی امید را شعلهور کردند؟
به این معنی که آنچه در ترکیه روی میدهد بخشی از بحران سرمایهداری نولیبرال است. در اسپانیا، یونان، پرتغال اعتصابهای عمومی و تظاهرات و غیره برگزار شده است. حتی در حالی که اردوغان از ماشین سرکوب حکومتی برای حمایت از صنایع ساختمانی استفاده میکرد، ائتلاف یونان تلویزیون و رادیوی دولتی را تعطیل کرد تا روزنامهنگاران را اخراج کند. شهروندان شجاع ترک در دورانی مهم یک جبههی جدید گشودند. و کاملا ممکن است که سرمشقی باشند برای فرانسه و، کسی چه میداند، شاید حتی در ماههای آینده انگلیس و آلمان را هم بگیرد.
فکر میکنید نتیجهی این اعتراضها چه خواهد بود؟
همانطور که در پیام همبستگیام گفتم آنچه مهم است این است که دولت، با کمک رسانههای توسری خور و حاضر به خدمتی که اشغال کنندگان میدان تقسیم را در هفتههای اول نادیده گرفتند، بیاهمیت شمردند و به باد تهمت گرفتند، خود را بیاعتبار کرد. روزنامهنگارانی که به این همکاری تن دردادند باید شرمسار باشند و دست از نوشتن بردارند. در مورد اینکه مخالفان نوین حکومت چه گروهبندیهایی خواهند داشت سخت میتوان نظری داد. اما اگر یک جنبش نوین سیاسیِ بهطور دموکراتیک ساختار یافته (برای مثال، مانند سیریزا در یونان) شکل گرفته باشد میتواند صدایی پایدار به تودههای مردم بدهد. گردهماییهای عمومی ماهانه در استانبول، آنکارا، بُدروم، انتاکیه و شهرهای دیگر به منظور بحث دربارهی موقعیت داخل کشور و خارج و گزارش دربارهی بنا نهادن جنبشی نوین چیزی ماندگار خواهد آفرید و پر و خالی کردن میدان کمی بی معنی خواهد شد. این امید من است.
در پیامتان به طور مختصر اشاره میکنید که «در درازمدت سیاست ترکیه دگرگون خواهد شد». ممکن است در این مورد بیشتر صحبت کنید؟ چه روی خواهد داد؟ ترکیه چهگونه دگرگون خواهد شد؟
ترکیه دگرگون شده است. این امر در آنچه شاهدش هستیم به روشنی پیداست. همان طور که پیش از این گفتم اکنون مسئلهی عمده این است که این دگرگونی نهادینه شود تا دموکراسی ترکیه بال و پر بگیرد. دموکراسی واقعی برخلاف دموکراسی فعلاً موجود گلی است شکننده. باید به آن رسید و خوراک رساند اما نه با خون شهروندانش یا نظارت مدام (یادآور استاسی [٣] سابق در آلمان شرقیِ معدومشده اما در سطحی به لحاظ فناوری بالاتر ـ و بنابراین فرومایهتر) یا پهپادها و شکنجه یا زندانی کردن آنهایی که حقیقت را میگویند. سرمایهداری نولیبرال دموکراسی را از درون تهی میکند. آنان که با هجوم سرمایهداری مقابله میکنند دموکراسی را هم تقویت میکنند.
در مصاحبهی قبلیمان دربارهی بهار عربی صحبت کرده بودیم. شما گفتید «بهار به زمستان بدل شده است.» میتوانید آنچه را که در ترکیه اتفاق میافتد با بهار عربی مقایسه کنید؟ چه چیزهای آن شبیه است و به چه مفهوم متفاوت است؟
شباهتش در وسعت قیام است، اما در موارد دیگر شرایط متفاوت است. همانگونه که پیشتر گفتم ترکیه در حیات فکری و فرهنگ سیاسی به اروپا نزدیکتر است. باید به کتابهایی نگاه کرد که از زبانهای اروپایی ترجمه شده اند، به دانشگاه و برنامههای درسی مدارس و غیره، تا این را تشخیص بدهیم و سبک و غریزهی تظاهرکنندگان نیز این را تأیید میکند، دستکم به نظر من. دیکتاتورهای نظامی در اسپانیا، پرتغال، یونان و ترکیه سابقه دارند. در دوران حاضر که ایالات متحد از دیکتاتوریها در دولتهای دوست خود فاصله میگیرد، ترکیه سود برده است. اما رژیم جدید و، بهویژه، نخست وزیر بزنبهادر آن، فکر میکنند که هنوز میتوانند به شیوهی گذشته حکمرانی کنند. پروژهی اردوغان این است که خودش را با استفاده از زبان ناتو در لباس اسلام میانهرو در نقشی ضد آتاتورک نشان دهد. ما در هفتههای اخیر شاهد این «میانهروی» بودهایم. تصور اینکه محافظهکاری اسلامی بتواند مشکلات واقعی را حل کند و ترکیه هم الگوی آن باشد اینک در ترکیه شکل یک شوخی بیمارگونه گرفته است، مصر و تونس که دیگر جای خود دارند.
میتوانیم این را بهار ترکی بنامیم؟ و چرا؟
چرا زحمت استفاده از این عبارت را به خود بدهیم. دیگر گندش درآمده.
هیچ امکان دارد که این جنبش هم به زمستان تبدبل شود؟ چهطور میتوان جلوی این را گرفت؟
تاریخ به ما میآموزد که هیچ جنبشی تا به ابد در همان سطح اولیه نمیماند. بنابراین نباید حتی چنین امکانی را بپذیریم. سوال واقعی این است که چهطور بعد از مرحلهی نخست جلوتر برویم. و من پیشنهادهایی در اینباره کردهام. سازماندهی از پایین برای ایجاد سیاستی نوین. یک جنبش وسیع و متحد نیاز به پلاتفرمی سیاسی خواهد داشت، چیزی که بتوان در سالهای پیش رو برایش تلاش کرد.
این جنبش چه تأثیری بر خاورمیانه خواهد داشت؟
اخیراً هنگامی که وزارت خارجه سوریه اعلام کرد که شهروندانش به دلیل اوضاع متلاطم و سرکوب نباید به ترکیه سفر کنند، این در بهترین تعریف هجوی رسمی بود و جواب سوال شما را میدهد. در آنکارا کیش شخصیت اردوغان مرا کمی به یاد مبارک و اسد انداخت.
شما آخر پیامتان میگویید «شروع کنید به اینکه از حدّت اشغال بکاهید اما متحد شوید تا نشان دهید که هنوز آنجا هستید.» میتوانید در اینباره بیشتر توضیح بدهید؟
منظورم این بود که همیشه برای جنبشها بهتر است که گاهی وقتها به لحاظ تاکتیکی و نه سیاسی تصمیم به عقبنشینی بگیرند.
آیا شما فکر میکنید که یک جنبش سیاسی میتواند از اینجا پدید بیاید؟ آیا این جنبش باید پدید بیاید یا این باید یک مقاومت مدنی باقی بماند؟
همانگونه که پیشتر گفتم، تولد یک جنبش نوین سیاسی بهترین راه پیشروی است. ترکیه سرزمینی است بدون یک دشمن واقعی از آنجا که هم اسلامگرایی محافظهکار و هم ملیگرایی محافظهکار موافق با نولیبرالیسم، ناتو، و کنترل شدید رسانههای جمعی، زندانی کردن روزنامهنگاران (ترکیه در این جبهه مدال طلا را برده است) و غیره هستند. بنابراین یک خلأ وجود دارد. زمان موافق است. عوامفریبی اردوغان برخی از همقطاران او را از دورش پراکنده کرده است.
حزبی که قدرت را به دست دارد صدای مردم خیابان را به خاطر اسلامگرایانی نایده گرفت که به لحاظ اجتماعی محافظهکار، به لحاظ سیاسی بیوجدان، به لحاظ اقتصادی وابسته به صنایعی خاص و به لحاظ نظامی محبوب ناتو هستند. حقایقی که شهر به شهر جریان داشت برای دولت قابل هضم نبود، اما ارزش آن بیش از شیرینزبانیهای روزنامهنگاران مزدور و گویندگان تلویزیون در رسانههای رسمی بود. و چه اتفاقی برای آن ۶۰ «مرد خردمند» منتخب رژیم افتاد؟ آیا وجدان جمعی آنان مرده است؟
* منبع: نقد اقتصاد سیاسی
[۱} Flame of Resistance and Hope in Turkey. این مصاحبه را زینب بیلجهان Zeynep Bilgehan ژوئن برای روزنامه ترکی حریت انجام داده است.
[۲] . Cankaya
[٣] . Staatssicherheit، وزارت امنیت کشور در جمهوری دمکراتیک آلمان یا آلمان شرقی سابق.
|