اتحاد تحریم کنندگان و رای دهندگان تنها ضامن دستیابی به مطالبات مردمی
علاءالدین فتح راضی
•
من بعنوان کسی که در انتخابات شرکت کرده و به روحانی رای دادهام امروز خود را در کنار همه ی آنهائی میبینم که با دلایل قابل فهم و در بسیاری موارد درست و ارزشمند انتخابات را تحریم کرده و رای ندادند. دلایل تحریم سیاهه ی درازی از عملکرد فاشیستی جمهوری اسلامی در سی و اندی سال گذشته را شامل میشود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲ تير ۱٣۹۲ -
۲٣ ژوئن ۲۰۱٣
دست آخر تحریمهای اقتصادی کارخود را کرد و آخوند باردیگرنشان داد که زبانی جز زبان زور نمیفهمد و نمیشناسد. من با همهی نفرتی که از صهیونیزم دارم این گفته ی بنیامین نتانیاهو را میپذیرم که نباید تحریمها پایان پذیرد. این گفته او نیز درست است که همه سرنخ ها بدست خامنهایست. اما باید افزود که بمصداق شعر معروف "همه ی آوازها از شه بود، گرچه از حلقوم عبدالله بود." حسن روحانی نماینده خامنهای در ارگانهای مختلف دولت بوده وهست و هر آنچه که او میگوید جز با توافق خامنهای میسر نیست. ظاهرا ولی فقیه بخوبی درک کرده ست که ادامه سیاست های هشت سال گذشته به مداخله نظامی ختم خواهد شد و رژیم اسلامی بازنده ی مسلم آن خواهد بود.
از سوی دیگر روی کار آمدن روحانی بدون حمایت تودههای وسیع مردم غیرممکن و غیرقابل تصور بود. آنها با درک درست ار شرایط موجود و با توجه به امکاناتی که عوامل داخلی و خارجی بوجود آورده ست انتخابات را به تریبونی برای ابراز خواسته های خود بکارگرفتند و نشان دادند که جنبش سبز نه تنها از بین نرفته بلکه از همان نقطهای که در ١٣٣٨ فروکش کرده بود دوباره شعله برمیکشد. شعارهائی همچون "مرگ بر دیکتاتور" درمراسم خاکسپاری آیت الله طاهری در اصفهان زنگ خطری بود برای ولی فقیه تا بداند که درصورت مداخله نظامی هیچ امیدی به حمایت مردم نمیتواند داشته باشد. تائید کاندیدهائی از اصلاح طلبان و سرانجام عدم ائـتلاف در میان کاندیداهای اصول گرا نشانه قدرت جریان اصلاح گرائی و نیز تمکین کامل خامنه ای به مشارکت مردم ناراضی در امر انتخابات بود.
با انتخاب روحانی مبارزه مردم ایران اینک وارد مرحله جدیدی گشته است. من بعنوان کسی که در انتخابات شرکت کرده و به روحانی رای دادهام امروز خود را در کنار همه ی آنهائی میبینم که با دلایل قابل فهم و در بسیاری موارد درست و ارزشمند انتخابات را تحریم کرده و رای ندادند. دلایل تحریم سیاهه ی درازی از عملکرد فاشیستی جمهوری اسلامی در سی و اندی سال گذشته را شامل میشود: از قتل تودههای مردم و غارت درآمدهای ملی گرفته تا تقلب در انتخابات سال ١٣٣٨ و سرکوب های پس از آن. اما اعتقاد به همین موارد ایجاب میکند که تحریم کنندگان نیز در کنار مردمی که بر محور مطالبات مشخص به روحانی رای دادند قرار گیرند و از خواستههای آنان دفاع کنند و نگذارند که رژیم با ایجاد جو کینه ونفرت صفوف مردم را از هم متلاشی سازد.
نشانه هائی ازیندست ازهم اکنون پیدا ست. روحانی با همان پیاله اول پیروزی، بنا را بر بد مستی گذارده و برای آزادی زندانیان سیاسی بهانه تراشی میکند و درمورد حصر خانگی موسوی و کروبی "اما و اگر" میآورد. او که ادعای اصلاح طلبی هم ندارد و بگفته خودش خواستار اجرای قانون اساسی است بدون فشارهای مردمی نه خواستار ایجاد تغییرات است و نه توانائی آنرا دارد. پیش از او نیز خاتمی اصلاح طلب در طول زمامداریش نشان داد که به هیچیک از اصول مورد ادعایش پایبند نیست و اینک هم بمردم در مورد "توقعات بیجا از روحانی" هشدار میدهد.
این مسئله لزوم برخورد درست با جریان اصلاح طلبی را بیش از پیش در دستور روز قرارمیدهد. از همان آغاز دو برخورد با این جریان وجود داشت: برخورد اول خواستار حمایت استراتژیک از اصلاح طلبان بود و برخورد دوم تائید تاکتیکی از آنها را در نظر داشت. حامیان استراتژیک اساسا پیروزی اصلاحات را درجمهوری اسلامی امکانپذیر میدانند ازین رو رهبری مبارزه با تعصبات وخرافات رژیم را به دست آنها می سپارند. این چنین حامیانی امروزه انتظار معجزه از امامزاده روحانی دارند و درین راه ناچار باید به پیروی از اندرزهای خاتمی راه انفعال درپیش گیرند. گروه دیگر که از اصلاح طلبان بطور تاکتیکی حمایت میکنند امیدی به انجام هیچگونه اصلاحات درچارچوب رژیم جمهوری اسلامی را ندارند ولی بقدرت رسیدن اصلاح طلبان توسط رای مردم را باعث وسیع تر شکاف درحاکمیت میدانند و شروعی برای پایان رژیم میشمارند. با پذیرش این نظر، از فردای تشکیل حکومت روحانی باید از مردم خواست بهرصورتی که شده مطالبات خودشان را پیگیری کنند و اجرای قول هائی را که روحانی در طول انتخابات داده از او بخواهند. این میان روحانی یا به خواسته های دمکراتیک مردم عمل میکند که درنهایت به الغاء ولایت فقیه می انجامد و یا درمقابل خواسته های مردم میایستد که در اینصورت چارهای جز مناقشه با مردم نخواهد داشت که این، راه را برای جدال نهائی باز خواهد کرد. با برخورد درست تاکتیکی است که بدون انحراف از هدف اصلی مبارزه یعنی سرنگونی جمهوری اسلامی، بقدرت رسیدن روحانی آغازی برای پایان جمهوری اسلامی بشمار میآید.
حـمایت تاکتیکی از اصلاح طلبان سال هاست که امتحان خود را بـخوبی پس داده است و این در حالیست که اکثریت قریب باتفاق مردم ایران دیگر کوچکترین توهـمی درمورد عدم امکان اصلاحات در نظام جـمهوری اسلامی ندارند. با این حال بخوبی از نیمچه فضای باز زمان خاتـمی برای متشکل کردن خود استفاده کردند بطوریکه رشد جنبش های دمکراتیک همچون جنبش زنان و ایجاد NGO ها درعرصه های مـختلف اجتماعی درآن زمان غیرقابل انکار ست. در مقابل، سیاست تـحریم انتخابات چیزی جز منفعل کردن مردم و فرستادن آنـها به خانه هایشان بامید رسیدن فرجی از آسـمان غرب نخواهد بود.
درین میان نتیجه برخورد سازمانهای اپوزیسیون در خارج با انتخابات بسیار اسفبار بود. شرکت وسیع تودههای مردم در انتخابات علیرغم تحریم آن از سوی اکثریت قریب باتفاق سازمانهای سیاسی در خارج، دورافتادن آنها را از جریان سیاسی داخل کشور بروشنی نشان داد که نتیجهای جز بیتاثیری کامل بدنبال نداشت. این سازمانهای سیاسی که با کولباری از تجربیات شکست خورده به خارج گریختهاند آماده ابتلاء به هر دگمی هستند بیآنکه توانائی کوچکترین ارزیابی از شرایطی را داشته باشند که در آن همه چیز اظهر من الشمس است. سازمان فدائیان اکثریت درین مورد مثال گویائی ست: این سازمان پس از تغییر مواضع ١٨٠ درجه خود در حمایت بی چون و چرا از خمینی و رژیم منحوسش و نیز نفی همه نیروهای سیاسی پیشرو درآن زمان، به جبران مافات پرداخته و برای "اعاده حیثیت" از خود تاکنون تقریبا هر انتخاباتی را تـحریم کرده ست از جمله تـحریم سال ١٣٨٤ که باند احمدی نژاد - سپاه را به قدرت رسانید و در انتخابات ١٣٨٨ حاکمیت آنرا تثبیت کرد. جالب اینکه این بار تحریم انتخابات از سوی مرکزیت خارج ازکشور این سازمان با مـخالفت شاخه داخلی روبرو شده و کادرهائیکه فشار حاکمیت فاشیستی را بر گردهی خود احساس میکنند بدنبال سیاست های واقع بینانه تری هستند و این نشان میدهد که سیاست تـحریم مرکزیت سازمان آن را از توده ها جدا و منزوی ساخته است. البته تبریک و تهنیت به تودههای شرکت کننده در انتخابات پس از پیروزی روحانی، آخرین پرده در مضحکه سیاست گذاری این سازمان بود.
قدرمسلم اینکه فعالیت یک سازمان سیاسی براساس برنامه سیاسیاش قابل ارزیابی ست و مواضع و سیاستهای اتـخاذ شده از سوی هرسازمان سیاسی را براساس برنامه سیاسی آن میتوان فهمید و سنجید. مسئله شرکت یا تـحریم انتخابات ازین اصل مستثنا نیست. برای مثال تـحریم انتخابات ازسوی سلطنت طلبها در راستای برنامه آنـها قابل فهم ست و هـمه فعالیتهای سیاسی آنـها از جـمله ایجاد شورای ملی و برگذاری کنفرانسهای متعدد "اتـحاد" در کشورهای مـختلف اروپا با شعار بی پایه و اساس "انتخابات آزاد" را با برنامه سیاسی آنها میتوان تبیین کرد که چیزی جز دعوت به مداخله نظامی آمریکا و اروپا در ایران نیست که در ادامه آن اعلاحضرت رضا شاه دوم قدم رنـجه فرموده پای برایران بگذارند و انتخابات آزاد و فرمایشی خود را برگذار نـمایند! این میان سیاست تحریم یا شرکت در انتخابات از سوی گروههای سیاسی جانبی marginal که شانس بدست آوردن قدرت سیاسی را در شرایط فعلی ندارند فارغ ازینکه به سود کدام نیروی سیاسی اصلی تـمام شود باید تغییرشرایط برای امکان شرکت در مبارزه را هدف خود قرار دهد.
سازمانهای اپوزیسیون خارج از کشور با حفظ خطوط سیاسی خود و در عین پرهیزا ز آویختن بهر دگمی میتوانند در مبارزه برای آزادی و دمکراسی همراه مردم ایران باشند نه اینکه برای آنها نسخه بپیچند ویا تعیین تکلیف کنند. سازمانهای سیاسی با ارزیابی درست کادرهای داخلی شان از شرایط موجود و با توجه به مشاهداتشان از خارج که توانائی دیدن جنگل را بجای درختان تک برایشان فراهم میآورد میتوانند برای ایجاد همآهنگی میان جنبشهای دمکراسی خواه در ایران بکوشند. این هماهنگی در قالب خواستهها و شعارهای مشخص در بزنگاه تاریخی برای آینده سیاسی ایران ارزش حیاتی خواهد داشت.
www.hamraahaan.com
|