یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نقدی آنارشیستی بر
روند بولیواری در ونزوئلا یا انقلاب نمایشی


• رافائل ئوزکاتگی یک آنارشیست است. جان ورهوون و ادیت ووست فلد به بهانه ی انتشار آخرین کتاب رافائل ئوزکاتگی که عنوانش "ونزوئلا، انقلاب نمایشی، نقدی آنارشیستی به دولت بولیواری" انتخاب شده است، با وی مصاحبه کرده اند. هر چند این مصاحبه پس از مرگ چاوز و پیش از انتخاب مادورو صورت گرفته است، اما حاوی نکات جالبی ست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٨ تير ۱٣۹۲ -  ۲۹ ژوئن ۲۰۱٣


توضیح مقدماتی مترجم:
هوگو چاوز پس از چهارده سال ریاست جمهوری در ونزوئلا روز ۵ مارس ٢٠١٣ درگذشت. بسیاری از تشکلات چپ مارکسیست و از جمله حزب کمونیست ونزوئلا از چاوز پشتیبانی کردند. این حزب او را "رفیق رئیس جمهور" خطاب می کرد. چاوز می گفت که ارمغان آور "سوسیالیسم سده ی بیست و یکم" است. البته در طی ریاست جمهوری او نه فقط مالکیت خصوصی بر وسایل تولید حفظ شد، بلکه آزادی های سیاسی نیز لگدمال گردیدند. دولت چاوز و اکنون مادورو در زمینه ی سیاست های خارجی اشان با حکومت های سرکوب گری مانند جمهوری اسلامی ایران، جمهوری کوبا و رژیم معمر قذافی پیش از سرنگونی در لیبی روابط بسیار محکم سیاسی و اقتصادی داشته و دارند. آنان همچنین از بشار اسد، دیکتاتور خون آشام سوریه حمایت کرده و می کنند و این پشتیبانی را در چارچوب "ضدامپریالیست" بودن خود و آنان قرار می دهند. جان اتکینسون هوبسون که برای نخستین بار در سال ١۹٠٢ امپریالیسم را در کتابی به همین نام تشریح کرد تا پانزده سال بعد لنین با برداشت از آن، اثر خود را به نام "امپریالیسم، بالاترین مرحله ی سرمایه داری" بنویسد، احتمالاً برخی از احزاب و سازمان ها که نمایندگان سرمایه داری را ضدامپریالیست می دانند، نمی پذیرفتند. باری، نباید فراموش کرد که چاوز نه فقط خامنه ای، اسد، قذافی، کیم ایل اون و افرادی ازاین قبیل را ضدامپریالیست می دانست بلکه عیسا مسیح و فیدل کاسترو را قهرمانان خود معرفی می کرد.
فدراسیون آنارشیست در فرانسه یک هفته نامه و یک دو ماه نامه منتشر می کند که هر دو "لوموند لیبرتر" نام دارند. در شماره ی ۴۹ دو ماه نامه که در ژوئن ٢٠١٣ منتشر گشته، مصاحبه ای با رافائل ئوزکاتگی انجام شده است. رافائل ٣٩ سال دارد. او جامعه شناس و فعال سیاسی آنارشیست است. وی از سال ٢٠٠۶ در "Provea" فعالیت می کند که یک تشکل دفاع از حقوق بشر است. رافائل در این سازمان هماهنگ کننده تحقیقات است. وی همچنین با چند نشریه مستقل همکاری می کند. او از سال ١۹۹۵ در نشریه آنارشیستی "ال لیبرتاریو" قلم می زند.
جان ورهوون و ادیت ووست فلد به بهانه ی انتشار آخرین کتاب رافائل ئوزکاتگی که عنوانش "ونزوئلا، انقلاب نمایشی، نقدی آنارشیستی به دولت بولیواری" انتخاب شده است، با وی مصاحبه کرده اند. هر چند این مصاحبه پس از مرگ چاوز و پیش از انتخاب مادورو صورت گرفته است، اما حاوی نکات جالبی ست که مرا به ترجمه ی آن به فارسی تشویق نمود، با این امید که فارسی زبانان در ایران و دیگر کشورها بتوانند از تجربیات ونزوئلا در مبارزه برای دستیابی به آزادی بی قید و شرط و بی حد و حصر و رهایی از استثمار در هر شکل و قیافه ای بهره ببرند. این مصاحبه بار دیگر این واقعیت را نشان می دهد که حتا اگر دولتی خود را انقلابی بنامد در عمل با مضمون انقلاب و اقدام انقلابی در تضاد قرار می گیرد. دو مضمون متضاد نمی توانند با هم وجود داشته باشند و چاره ای نیست که بین این دو یکی را انتخاب نمود. متن کامل مصاحبه را در زیر می خوانید.
ن. تیف
٨ تیر ١٣٩٢


پرسش: برای آغاز و رفتن به اصل مطلب، چرا عنوان کتاب "انقلاب نمایشی" است؟

پاسخ: بحث این کتاب بر این محور قرار گرفته است که روند بولیواری گسست از نظمی که موجود بود، نیست بلکه ادامه ی آن است. نمی توان از ونزوئلا تحلیلی ارائه داد بدون آن که تاریخ این کشور نفت خیز را شناخت. فرهنگ و سیاست ونزوئلا بر پایه ی ثروتش که از نفت می آید، شکل گرفته است. نفت یک الگوی تولیدی را به وجود آورده است که اساسش را استخراج آن تشکیل می دهد، استخراجی که پول لازم را می آورد تا برای مدرنیزه کردن ونزوئلا تلاش گردد. این الگوی توسعه را روند بولیواری و رئیس جمهور چاوز عمیق کردند. اما این "انقلاب" خودخوانده به خصوصی سازی بهره برداری نفت ونزوئلا ادامه داد. چاوز شرکت های نفتی را با شرایطی بسیار مناسب برای آن ها به ونزوئلا فراخواند.
اگر چنین چیزی ممکن شد به این خاطر است که چاوز موفق شد با انقلابی نامیدن دولت خود جلوی اعتراضات مردمی را بگیرد. شرکت های خارجی نفتی به شرکای دولت ونزوئلا تبدیل شدند و به آن نام "حق حاکمیت بر انرژی" داده شد، در حالی که در عمل هیچ حق حاکمیتی تأمین نگردید. مردم هنوز گمان می کنند که دولت چاوز حق حاکمیت را بر منابع انرژی تأمین کرده است، چرا که اکنون نفت هزینه های سیاست های اجتماعی را می پردازد. اکنون تبلیغات فراوانی وجود دارد مبنی بر این که نفت خوب است و بهای "مأموریت" ها (برنامه های اجتماعی چاوز) را می پردازد. به همین دلیل است که در ونزوئلا مقاومتی علیه جهانی سازی اقتصادی نمی شود. و تمام این ها به نام انقلاب صورت می گیرد در صورتی که جهانی سازی اقتصادی سرمایه داری و انقلاب کاملاً متناقض هستند.
من هنگامی که کتاب را به پایان می رساندم به متنی از گی دبور برخورد کردم که مفهوم "نمایش" را در سیاست توضیح می داد. چیزهای فراوانی وجود داشتند که برای من باورناکردنی بودند. در ونزوئلا تصویری ساخته شده است که با متن و آن چه واقعاً اتفاق می افتد، جور درنمی آید. کتاب من می خواهد این موضوع را نشان دهد.


پرسش: آیا به نظر تو در ونزوئلا انقلابی وجود ندارد؟

پاسخ: به گمان من در ونزوئلا چیزی وجود دارد که می توان آن را یک روند نامید. البته نباید این واقعیت را در نظر نگرفت که دولت چاوز هیچ تغییر مثبتی را به وجود نیاورده است. برای مثال فقر و تبعیض اجتماعی در کانون بحث ها هستند. مردم زیادی هم برای این ها بسیج شدند. شاید این روند مختصاتی انقلابی داشته باشد، اما خود انقلاب نیست.
برای مثال اخیراً یکی از رهبران بومی را که مخالف بود کشتند. بیست سال پیش که سابینو رومرو مانند او کشته شد در تمام سطح کشور اعتراضات گسترده ای صورت گرفت. امروز که یکی از فعال ترین رهبران بومی ها کشته می شود در کاراکاس فقط دویست نفر اعتراض کردند. علت چیست؟ اگر ما واقعاً در یک روند سیاسی شدن رادیکال بودیم، ماجرا تغییر می کرد. واقعیت این است که یک همبستگی عمودی با چاوز به وجود آمده است، اگر این همبستگی افقی بود، وضعیت هم تغییر می کرد.
من می توانم بپذیرم که ما در روندی از سیاسی شدن هستیم که می تواند بسیار بیش تر رادیکال شود، اما این روند یک روند انقلابی نیست.


پرسش: جنبش های اجتماعی در چه وضعیتی قرار دارند؟ تو در کتابت بسیار از کمبود خودمختاری آن ها نوشته ای.

پاسخ: من بسیار مایل هستم که از سطح خودمختاری جنبش های اجتماعی سخن بگویم. اگر ما از خودمختار و غیرخودمختار بودن جنبش های اجتماعی حرف بزنیم، آن هایی که خودمختار هستند بسیار اندکند. کشمکش های فراوانی بین طرفداران چاوز و هواداران خودمختاری در جنبش های اجتماعی وجود دارند. بوروکراسی و سیستم حکومتی چاوز تلاش می کنند که از خودمختاری جنبش های اجتماعی جلوگیری نمایند. چاوز در یکی از بحث هایش گفت:"متشکل شوید و برای حقوق تان مبارزه کنید." اما سیستم چاوز در عمل هر تلاشی را که می تواند انجام می دهد تا نیروی های جنبش های اجتماعی را در اختیار اهداف خود قرار دهد. دولت چنان عمل می کند که خودمختاری جنبش های اجتماعی حتی المقدور تضعیف گردد.


پرسش: تو در کتابت همچنین از این موضوع می نویسی که فضای کمی در اختیار نقد دولت چاوز وجود دارد.

پاسخ: بله. چاوزیسم جنبشی ست که با انتقاد مدارا نمی کند. منظور من در این جا فقط اپوزیسیون نیست، جنبش چاوزیست حتا از صداهای مخالف درون خود نیز می هراسد. در جنبش چاوزیست جایی برای ابراز وجود هویت های سیاسی درونی نیست و همه باید خود را به آن چه از بالا می آید قانع نمایند. در سال های اخیر مخالفت درونی هر روز بیش تر شده است. هنگامی که مخالفت ها از چارچوب های نهادینه شده ی چاوزیسم عبور می کنند و نمی توانند پاسخی دریافت نمایند، آن گاه سرکوب آغاز می شود، همان گونه که پیش از چاوز دولت های دیگر می کردند و همان گونه که هر دولتی در سطح جهان چنین می کند. پلیس در دوره ی چاوز چندین فعال جنبش های اجتماعی و دانشجویی را به قتل رسانده است. باید اضافه کرد که پس از کودتای سال ٢٠٠٢ (علیه چاوز) یک رشته قانون وضع شد که در عمل اشکال مبارزات همیشگی را سرکوب می کنند. برای مثال اگر کسانی تصمیم بگیرند یک خیابان را به نشانه ی اعتراض ببندند، به دو تا شش سال زندان محکوم می شوند.
دولت چاوز مکانیسمی را درست کرده است که بتوان از اعتراض جلوگیری کرد. مردم را در خیابان ها دستگیر می کنند و دو سه روز به زندان می اندازند و سپس آنان را به دادگاه فرامی خوانند تا پاسخگوی اشکال مبارزاتی مسالمت آمیزی باشند که انتخاب کرده اند. دستگیرشدگان را گاه تا پنج سال درگیر دادگاه می کنند و دست آخر هم جوابی نمی دهند. البته پیام این است که کسی جرأت اعتراض کردن نداشته باشد. سه سال پیش گفته شد که ٢۵٠٠ نفر در صف معرفی به دادگاه ها قرار دارند، کسانی که جرمی به جز شرکت در یک جنبش اجتماعی ندارند. اما جالب توجه است این است که ۸٠ % این افراد که منتظر برگزاری دادگاه هستند خود را چاوزیست می دانند. بنابراین، موضوع دیگر این نیست که اپوزیسیون را مجرم جلوه دهند، موضوع این است که هر گونه اعتراض خارج از چارچوب های نهادینه شده را سرکوب نمایند. من اغلب گفته ام که روندی وجود دارد که می خواهد چاوزیست هایی را که بحث های خود چاوز را جدی می گیرند به مجرم تبدیل نماید. در این روند، بسیاری از چاوزیست ها که خواسته اند بحث های چاوز را به عمل دربیاورند به کنار می گذارند، به حاشیه می رانند یا به مجرم تبدیل می کنند.


پرسش: آیا این دلیلی ست که موجب می شود جلوی روند واقعی انقلابی گرفته شود؟

پاسخ: بله، گمان می کنم. یک عنصر دیگر، موضوع قطبی شدن جامعه است که با کودتای ناکام علیه چاوز صورت گرفت که سدی در برابر انتقادها ایجاد نمود. موضوع انتخابات را نیز نباید فراموش نمود، چرا که تقریباً هر سال انتخاباتی برگزار شد. جنبش مردمی با انتخابات گوناگون مطالباتش را متوقف نمود، چرا که هر بار لازم بود تا طرفداران چاوز انتخاب شوند. چه کسی تقویم انتخابات را مشخص می کند؟ به نظر من این مهم است که درک کرد چرا جنبش مردمی استعدادهای بالقوه ی انقلابی خود را گسترش نداد. انتخابات گوناگون که جنبش مردمی نقشی در تعیین تقویم آن نداشت چنین ایستایی را ایجاد نمود. هدف بر این قرار گرفت که چاوز و طرفدارانش مدام در انتخابات پیروز شوند.
بسیاری از کسانی که در سال های ١۹۹٠ مبارزات مهمی را پیش بردند – مبارزه برای حفظ محیط زیست، مبارزه بومی ها، جنبش زنان ... – نمی توانند امروز دور هم بنشینند تا به جای تقویم انتخابات تقویم مبارزه ی مشترک را تهیه نمایند. علت این است که یکی خود را چاوزیست تعریف می کند و دیگری ضدچاوزیسم. هویت های سیاسی جدید جای هویت های پیشین را گرفته اند. تمام مشغولیت های مبارزاتی کنار گذاشته شده اند و امروز کار به کشمکش های به قدرت رسیدن چاوزیست ها یا اپوزیسیون خلاصه شده است. اما مسائلی که با مبارزه حل می شوند به مسائلی درجه دومی تبدیل شده اند.


پرسش: چاوز چند روز پیش درگذشت. تو چه چشم اندازی داری؟

پاسخ: آسان نیست بتوان آینده را پیش بینی نمود. نیکولاس مادورو (نایب رئیس جمهور) برنده ی انتخابات خواهد بود. مشکلات اصلی پس از انتخاب وی خواهند آمد. رئیس جمهور جدید تلاش خواهد نمود تا برای یک دست کردن جنبش بولیواری گروه های منتقد و رادیکال را بیش از پیش به حاشیه براند. مسئله دیگر این است که چاوزیسم مردمی که رابطه ی مستقیمی با خود چاوز داشت چگونه به نبود وی پاسخ خواهد داد؟


پرسش: در روزهای اخیر، فراخوان هایی برای یک "رهبری جمعی" داده شده است. نظرت در این باره چیست؟

پاسخ: امیدوارم چنین چیزی متحقق شود. فکر می کنم که این نظر حدود شش ماه پیش مطرح شد، هنگامی که معلوم شد چاوز درمان پذیر نیست. جنبشی که روی کیش شخصیت پی ریزی شده با مشکل مواجه گشته است، چرا که چاوز به تنهایی تصمیماتی می گرفت و اکنون تلاش می شود که ماجرا در جهت عکس پیش برود. اما من بر این باورم که مشکلات فراوانی برای ایجاد یک رهبری جمعی وجود دارند. یک رشته تصمیمات اقتصادی باید گرفته شوند که دولت آینده ی مادورو را به چالش خواهند طلبید. ارزش پول ونزوئلا کاهش یافته است و این موضوع روی تصمیمات اقتصادی تأثیر خواهند گذاشت. به همین جهت یک روند کشمکش و نزاع آغاز خواهد شد. علیرغم آن چه می گویند، به نظر من شرایط برای رادیکالیزه نمودن روند بولیواری که چاوز می توانست بکند، مهیا نیستند.


پرسش: در شرایطی که تو برای ما توضیح دادی، آنارشیست ها چه نقشی می توانند بازی نمایند؟

پاسخ: من در گروهی هستم که از سال ١۹۹۵ نشریه "ال لیبرتاریو" (El Libertario) را منتشر می کند. گسترش این نشریه با پیش روی سیاسی ما میسر شد. این نشریه از یک نشریه ی تبلیغی با نقل قول هایی از باکونین و غیره، امروز به نشریه ای تبدیل شده است که مبارزه ی اجتماعی مردم را بازتاب می دهد.
گمان ما این است که برای گسترش نظرات و ارزش های آنارشیستی باید فضائی برای جنبش های اجتماعی خودمختار و مبارز ایجاد نمود. چند سالی ست که ما هدف خود را بالا بردن سطح خودمختاری جنبش های اجتماعی در مبارزه گذاشته ایم. نظر ما چیست؟ این است که ما باید در این جنبش ها شرکت نماییم. اما هرگز نمی گوییم که ما پیشروان این مبارزات هستیم، ما جزئی از آن ها هستیم و می خواهیم گسترششان بدهیم. بی جهت نیست که ما به جنبش هایی که علیه سوء استفاده های پلیسی، علیه بهره برداری ذغال سنگ یا اشغال زمین ها هستند بسیار نزدیک هستیم... مردمی که در این جنبش ها شرکت می کنند می توانند خود را چاوزیست یا ضدچاوزیست بدانند، این موضوع به ما ربطی ندارد. من نمی روم با کسی در این مورد جدل بکنم که آیا چاوز خوب بوده است یا نه؟ چرا که او دیگر نیست، همان گونه که نمی روم با کسی در رابطه با وجود یا عدم وجود خدا بحث بکنم. چرا که این مسائل در مبارزات اجتماعی در اولویت قرار ندارند و مهم نیستند. اگر مردم در جنبشی شرکت می کنند که علیه قدرت سیاسی ست، مسلماً ما توان خود را برای گسترش آن بسیج می کنیم. به نظر من در حال حاضر که یک دوران گذار است هدفمان باید یاری دادن به جنبش مردمی و اجتماعی باشد که بتواند تقویم مبارزاتی خود را تدوین نماید. ما همچنین باید آن چه را در سیزده سال اخیر در کشور رخ داده است تجزیه و تحلیل بکنیم تا اشتباهات تکرار نشوند و مبارزه ی توده ای بتواند رادیکالیزه گردد.

ساختن غیرممکن
سفر- گزارش برای خود گردانی
http://www.utopiasproject.net


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست