یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

انتخابات و پس از انتخابات
گفتگوی اخبار روز با دکتر کاظم علمداری


• اکثریت بودن به معنای درست بودن نیست. باید مراقب بود بار دیگر دچار توده زدگی نشد. برخی که در انتخابات شرکت نکردند بعد از آنکه دیدند اکثریت به روحانی رأی دادند، فکر کردند که نظرشان نادرست بوده است. اینطور نیست. برای آنها بار فشار اجتماعی که از هر سو می آید قابل تحمل نیست و می کوشند که خود را همرنگ اکثریت کنند تا از بار فشار اجتماعی بکاهند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۹ تير ۱٣۹۲ -  ٣۰ ژوئن ۲۰۱٣


 اخبار روز: دکتر کاظم علمداری، فعال سیاسی، نویسنده و جامعه شناس و صاحب تالیفاتی از جمله کتاب «چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟» می باشد.


اخبار روز: نسبت جنبش سبز با دولت جدید چطور تنظیم می شود؟

دکتر کاظم علمداری: نسل جوان در این انتخابات با تکرار شعارهای جنبش سبز، از جمله آزادی همه زندانیان سیاسی وکسانی که در حصرند، و به ویژه شعار بسیار پرمعنی "دیکتاتور دیکتاتور تشکر تشکر" فهم درست خود از انتخابات و عقب نشینی تاکتیکی خامنه ای و ممانعت احمدی نژاد از دستکاری آرای مردم را نشان داد. آنها به خوبی این دو گانگی را درک کردند و دو کلمه متضاد دیکتاتور و تشکر را در کنار هم بکار بردند. این هوشمندی نسلی است که می داند دیکتاتوری ولایت فقیه متضاد با آزادی و دمکراسی است، نه همسو با آن. نسل جوان می کوشد شیوه زندگی مدرن و سکولار خود را که نسل قبل در پیشگاه ولایت فقیه و شیوه زندگی سنتی و دینی و خرافاتی زیر نام مبارزه با امپریالیسم و سرمایه داری فدا کرد را پس بگیرد. نسل جدید خیال پرداز و ایدئولوژی زده نیست، بلکه پراگماتیست است و می خواهد زندگی خود را تکه تکه از جریانی که گلوی او را می فشارد پس بگیرد. آنها برخلاف کسانی که از انتخابات ذوق زده شده اند، دچار توهم نیستند و می دانند که با انتخاب روحانی، ولایت مطلقه فقیه پایان نیافته است و مشخص نیست که از حسن روحانی با سابقه امنیتی – نظامی و مخالفت با اصلاح طبان و بطور قطع مخالفت با جنبش سبز، نماینده رهبر در شورای امنیت ملی، عضو مجلس فرمایشی خبرگان و عضو شورای مصلحت نظام و غیره چه حاصل شود. ولی پیش داوری هم درست نیست که گفته شود او هیچ کاری نخواهد کرد. او مجبور است که اصلاحاتی را بپذیرد. زیرا رژیم ولایت فقیه در وضعیت بسیار اسفباری قراردارد. او برای نجات نظام و زندگی روز مره مردم و آینده ایران هم مجبور است کاری کند. از جمله باید مخاصمه با غرب را که در سی و چهار سال گذشته سیاست غالب جمهوری اسلامی بوده و با اقتصاد ایران گره خورده است را کنار بگذارد. او فهمیده است که اقتصاد امروز جهانی است و با دشمنی با غرب که سکان دار این اقتصاد است نمی توان مشکلات کنونی ایران را بر طرف کرد. ولی آیا او می تواند این سیاست خصمانه سی و چهار ساله را کنار بگذارد؟ مجبور است. من همواره گفته ام که رژیم بدون اصلاحات دوام نخواهد یافت و با اصلاحات هم باقی نخواهد ماند. نگرانی حکومت هم همین دو گانگی است. من نمی دانم که روحانی با این نیاز و با این سرنوشت چه خواهد کرد؟ آیا وضعیت وخیم جمهوری اسلامی، و آنچه در کشورهای خاورمیانه رخ داده است، روحانی را وادار خواهند کرد تا در برابر مخالفان درون نظام بایستد یا آنها او را حذف خواهند کرد و یا از او رئیس جمهور بی خاصیتی خواهند ساخت و بحران و سرکوب ادامه خواهد یافت؟ آیا او به مردم اجازه خواهد داد در سرنوشت خود نقش فعال ایفا کنند یا مانند خاتمی از حضور مردم در عرصه علنی سیاست وحشت خواهد داشت؟ آینده به این پرسش ها پاسخ خواهد داد.   

اخبار روز: می توانیم آقای روحانی را نماد تغییر در سیاست حکومت بدانیم؟

دکتر کاظم علمداری: ساختار قدرت حکومتی در یک فرد خلاصه نمی شود که تصور کنیم اگر آن فرد رفتارش را عوض کند مشکلات بر طرف می شود. چه این فرد روحانی باشد، چه خاتمی و یا خامنه ای. یک سیستم، یک نظام، یک رژیم، یک دولت، یک حکومت و هر نام دیگری که بخواهید برآن بگذارید ساختاری است حقوقی، نظامی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی، جغرافیایی، فرهنگی، و در مورد ایران دینی و بنیاد گرا همراه با تنیدگی های بغرنج که آنرا نمی توان به رفتار یک فرد کاهش داد. باید سنجید که با انتخاب روحانی در ساختار قدرت امنیتی سپاه و ولایت فقیه چه تغییری رخ می دهد. این را امروز نمی توان داوری کرد. ظاهرا افرادی از اصول گراهای فرصت طلب می کوشند که پیروزی روحانی را پیروزی خود بخوانند. برخی از آنها رنگ عوض می کنند و شاخک هایشان را بکار می اندازند که باد از کدام سو می وزد و برخی هم که وضعیت یکه تازانه خود را در خطر می بینند و آلوده به فساد و جنایت اند سعی خواهند کرد که با شعارهای توده فریب در برابر دولت جدید که راهی جز کنار آمدن با غرب ندارد بایستند.

اخبار روز: بخشی از مردم به اعتراض در انتخابات شرکت نکردند، اینها چه قدمی باید بردارند تا اعتراضشان دیده شود و بتوانند در تحولات آتی تاثیرگذار باشند؟

دکتر کاظم علمداری: در این زمینه به چند نکته اشاره می کنم. نخست در مورد کسانی که شرکت کردند. و کسانی که از دیدن موج شرکت اکثریت نظراتشان را تغییر دادند و در ساعات آخر خود را به پای صندوق های رأی رساندند. و بالاخره کسانی که رأی ندادند و از شنیدن خبر پیروزی روحانی احساس و اظهار ندامت کردند. از دید جامعه شناسی در تمام این نمونه ها عامل فشار اجتماعی یا سوشال فورس موثر بوده است. در جامعه همواره نیرویی نامرئی ای وجود دارد که افراد را وادار به کاری می کند که لزوما به آن اعتقاد ندارند. آنها می خواهند هم رنگ جامعه شوند و جزو اکثریت باشند تا از درد فشار اجتماعی بکاهند. فشار اجتماعی بخشی از فرهنگی است که شخص خود را مقید آن می داند. با اکثریت بودن به آنها احساس خوبی می دهد. به عبارت عامیانه خیالشان را راحت می کند. گاهی عمل و رفتار آنها ضد منافع خودشان تمام می شود. ولی قادر نیستند در برابر نیروی فشار اجتماعی مقاومت کنند. در زمان انقلاب ۵۷ بسیاری از مردم مدرن و سکولار از کسانی حمایت کردند که حتی تحمل شیوه زندگی آنها را نداشت. آنزمان آنها گوشی برای شنیدن نداشتند و خردمندان و براساس منافع دراز مدت خود عمل نکردند. آنها یا تابع قدرت ایدئولوژی بودند و یا خود را همرنگ جماعت کردند. بدترین نمونه زنانی بودند که در انقلاب شرکت کردند و پس از انقلاب ناگهان دریافتند که از نیرویی حمایت کرده اند که تمام آزادی آنها را سلب خواهد کرد. کمتر از یک ماه از سرنگونی شاه نگذشته بود که دستورات و قوانین ضد حقوق زنان صادر شد. بخشی از زنان به مقابله پرداختند. ولی نه همه زنان. و مردان بخش سکولار جامعه خطر از بین بردن شیوه زندگی خود را ندید. با زنان احساس مشترکی پیدا نکرد و به حمایت از زنان بلند نشد. برعکس آنها با قدرت همراه شدند تا به اصلاح با دشمن اصلی، یعنی سرمایه داری و امپریالیسم مبارزه کنند.
اکثریت بودن به معنای درست بودن نیست. باید مراقب بود بار دیگر دچار توده زدگی نشد. برخی که در انتخابات شرکت نکردند بعد از آنکه دیدند اکثریت به روحانی رأی دادند، فکر کردند که نظریان نادرست بوده است. اینطور نیست. برای آنها بار فشار اجتماعی که از هر سو می آید قابل تحمل نیست و می کوشند که خود را همرنگ اکثریت کنند تا از بار فشار اجتماعی بکاهند. ظاهرا آنها به این دلیل مخالف شرکت در انتخابات بودند چون فکر می کردند روحانی انتخاب نمی شود. نه آنکه تحلیل درستی از تصمیم خود داشته باشند. حال که روحانی انتخاب شده فکر می کنند اشتباه کرده اند. معیار درستی و نادرستی یک نظر و یک سیاست برای آنها این شد که اکثریت چه می گویند. با این معیار تمام احزاب بازنده در انتخابات در دنیا، سیاست نادرستی دارند. اینگونه نیست. گاهی یک اقلیت بسیار کوچک در برابر یک اکثریت بزرگ درست تر می اندیشد. این افراد ممکن است فرض را بر این گذاشته اند که اگر روحانی برنده انتخابات شد، نظریه آنها که می گفتند از این نظام دمکراسی در نمی آید غلط بوده. زیرا اکثریت به ایشان رأی داده اند. آیا صرف انتخاب روحانی ثابت می کند که از این نظام دمکراسی در می آید؟ با این معیار تمام کسانی که در انقلاب ۵۷ دنبال خمینی راه افتادند درست فهمیده بودند. چون اکثریت بودند. و آنهایی که به این حرکت توده وارهشدار می دانند در خطا بودند. تاریخ نشان داد درست برعکس است. اکثریت در اشتباه بودند و اقلیت کوچکی درست می اندیشید. ولی توده زدگی جامعه اجازه نداد که مردم در انتخاب خود به دقت اندیشه کنند. برعکس توده زدگی جامعه سبب شد که درست اندیشان سرکوب شوند. بنابراین، اکثریت بودن به معنای درست بودن نیست و کسانی که بعد از انتخاب روحانی از شرکت نکردن شان اظهار پشیمانی کرده اند خود را در برابر فشار اجتماعی و احتمالا مقابله با آن ضعیف یافته اند.
در باره وجه دوم پرسش شما. در مورد کسانی که شرکت کردند چند نکته باید بگویم. انتخابات هدف نیست و رأی دادن برای کسی اعتبار نمی آورد و رأی ندادن هم برای کسی بی اعتباری نمی آورد. انتخابات یک کار زار و یک اهرم در فرایند ساخت دمکراسی است. و البته در جوامع دمکراتیک ابزار قانونی برای تعیین دولت برای یک دوره. اما در جوامع غیر دمکراتیک مانند ایران، یک بار شرکت در انتخابات لازم و مفید است و یک زمان دیگر شرکت نکردن. این بار حتی اصلاح طلبان تا پای شرکت نکردن در انتخابات و واگذار کردن آن به مردم پیش رفتند. سیاستی که در انتخابات مجلس نهم بکار گرفتند. گروه هایی هستند که از پیش می دانند در انتخابات شرکت می کنند ویا برعکس شرکت نمی کنند. من نام آنها را اعضای ثابت قدم رأی دادن و رآی ندادن می گذارم. آنها رأی دادن و رأی ندادن را وظیفه خود می دانند. آنها هیچ کاری به شرایط و تحلیل مشخص از آن ندارند. نظر این افراد هم اعتباری ندارد. ولی رأی شان ممکن است تعیین کننده باشد. ولی کسانی هستند که برای شرکت کردن ونکردن در انتخابات تحلیل دارند. ممکن است در آغاز مشتاق شرکت باشند در مهندسی انتخابات به این نتیجه برسند که از آرای آنها برای مشروعیت بخشیدن به نظام سواستفاده می شود و عقب می نشینند. یا برعکس در آغاز قصد شرکت نداشتند و به دلایلی به نتیجه می رسند که بهتر است شرکت کنند. این تصمیم بر خلاف تصمیم اعضای ثابت قدم رأی دادن و ندادن ارزش و اعتبار دارد. چون در باره آن فکر شده است.

اخبار روز: رابطه ای میان انتخابات ایران و تحولات خاورمیانه به ویژه مصر و ترکیه می بینید؟

دکتر کاظم علمداری: در همه این کشورها نزاع فرهنگی برسر دو شیوه متضاد زندگی مدرن و سکولار با سنت و دینی در گرفته است. این کشورها از مسیرهای متفاوتی به این وضعیت مشترک رسیده اند. یکی از جنبه های برجسته انقلاب ایران تضاد و کشاکش فرهنگی بین سنت و مدرن بود. با پیروزی انقلاب سنت گرایان دینی بر قدرت و جامعه سلطه پیدا کردند. چپ ها هم با اسیر بودن در ایدئولوژی ضد سرمایه داری و ضد امپریالیستی و کلیشه سازی های تضاد و مبارزه طبقاتی در کنار سنت گرایان قرار گرفتند و بازنده اصلی انقلاب شدند. با بلوغ فیزیکی و فکری نسل جوان، مدرن ، تحصیل کرده، شهری و سکولار ایران، حکومت سنت گرایان برای مهار آنها راه سرکوب همه جانبه را پیش گرفت. حکومت بر دو پایه درآمد نفت و اهرم سرکوب تا به امروز دوام یافته است. از درآمد سرشار نفت و گاز طبقه نو پایی بوجود آمده است که از نظر اقتصادی زندگی خود را مدرن کرد، ولی از نظر فرهنگی و عقیدتی همچنان سنتی و شدیدا مذهبی و خرافی باقی مانده است. این ویژگی دو گانه سبب شد که هم با طبقه مرفه مدرن ایران کنار بیاید و هم با طبقات تحتاتی و سنتی جامعه. ولی سنت گرایان ایران همزمان تضاد و ضدیت خود با غرب را نیز ادامه داد. با این سیاست غرب را متحد مدرن ها و سکولارهای ایران کرده است. سلطه سنت گرایان بر قدرت و به دلیل بیگانگی آنها با نیازمندی های اقتصادی جهانی، و به جای آن چسبیدن به نظامی گری در داخل و منطقه، سبب شد که حکومت جمهوری اسلامی به بن بست برسد. اگرچه با سرکوب، مخالفان مدرن خود را مهار کرده اند ولی اقتصاد فلج شده گریبان آنها را گرفته است. طبقات مدرن تر و سکولار جامعه تلاش کرده است که با توسل جستن به اصلاح طلبانی که پایی در قدرت و سنت مذهبی دارند، قدرت سرکوب سنت گرایان را کاهش دهند. ولی سنت گرایان، اصلاح طلبان دینی را هم تحمل نکردند. انتخاب حسن روحانی از میان قدرتمندان تلاش دیگر بخش مدرن و سکولار، و اصلاح طلب جامعه برای محدود کردن قدرت سرکوبگر سنت گرایانی است که انحصار همه امور را در دست گرفته اند و جامعه را بسوی تخریب می کشانند. انتخاب روحانی، انتخاب فردی است از میان حکومتی یان تا خواست این بخش از جامعه را پیش ببرد. اما به درستی او نماینده واقعی مردم نیست. بخش مدرن و سکولار جامعه توهم ندارد، راه دیگری برایش باقی نمانده است. سنت گرایان بر سر یک دو راهی جدید قرار گرفته اند. یا باید حسن روحانی، متحد خود را هم تخطئه کنند و با او هم مانند خاتمی و رفسنجانی گلاویز شوند و یا با شیوه اعتدالی او مطالبات حقوق شهروندی بخش مدرن و اصلاح طلب جامعه را بپذیرند. آنها از تلاش برای منزوی و بی اعتبار کردن خاتمی و رفسنجانی درس جدیدی گرفته اند. زیرا شیوه کار آنها به اعتبار این دو فرد افزود. سنت گرایان آنها نمی خواهند به وضعیت کنونی تن بدهند، ولی راه دیگری برای شان نمانده است.
اما با مقدمه بر گردم به اصل مطلب. اگر این وضعیت در ایران با انقلاب ساخته شد، در ترکیه با رشد جامعه مدنی سنتی و مذهبی و از طریق انتخابات، و در مصر با رشد ناگهانی جنبش دمکراسی خواهی علیه دیکتاتوری و سو استفاده سنت گراهای مذهبی (اخوان المسلمین) از آن بوجود آمده است. تجربه ایران بخش مدرن این جوامع را هشیار کرده است که نگذارند سلطه مطلق سنت گرایان بر جامعه حاکم شود. آنچه در مصرو ترکیه جریان دارد ادامه برخورد دو فرهنگ و دو شیوه زندگی است که در ایران تجربه شده است. گروه ها و طبقات مدرن و سکولار در هرسه این جوامع بازندگان اصلی تحولات اقتصادی و سیاسی بوده اند. نزاع فرهنگی پدیده ای که ساموئل هانتینگتون در سطح جهان میان اسلام گرایان و تمدن غرب پیش بینی می کرد در درون این جوامع میان سنت گرایان دینی و مدرن های سکولار رخ داده است. این باز تاب جهانی شدن اقتصاد و فرهنگ نیز هست.
در کشورهای دیگر منطقه، جنبش دمکراسی خواهی و مقاومت حکومت اسد در برابر آن، بخشی از سنت گرایان خارج از قدرت را هم علیه دیکتاتوری های سکولار فعال کرد. در سوریه جنبش دمکراسی خواهی نسل جوان قربانی تداوم دیکتاتوری حزب بعث و متحدان خارجی آن مانند جمهوری اسلامی، حزب الله لبنان و روسیه از یکسو و برخوردهای سنی و شیعی از دگرسو شده است. تلاش جمهوری اسلامی و روسیه برای حفط دیکتاتوری اسد بعنوان سکوی نفوذ خود در منطقه برخی از کشورهای منطقه مانند حکومت فلسطین، عربستان، و قطر را به سود نیروهای آپوزیسیون فعال کرد. نیروهای ارتجاعی تر دینی نیز از فرصت استفاده کرده اند تا از این وضعیت بهره گیری سیاسی بکنند. همین فاکتور حل مشکل سوریه را بغرنج تر کرده است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست