بعد از انتخابات
پیرامون «برخورد حیثیتی» جامعه ی سیاسی با موضوع انتخابات در ایران
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۰ تير ۱٣۹۲ -
۱ ژوئيه ۲۰۱٣
موضوع این یادداشت نه بررسی نتایج انتخابات، بلکه نگاهی است از درون به رفتاری که ما صاحبان حق رای در جریان این انتخابات با یکدیگر داشته ایم. نگاهی انتقادی بدون این که قصد محکومیت کسی و جریانی در میان باشد.
انتخابات در شکل سالم خود، یک روند دموکراتیک است، اما رفتاری که فعالین سیاسی در ایران در جریان انتخابات نسبت به یکدیگر انجام می دهند، نشانه ای از دموکراسی و رعایت حقوق دیگران ندارد و در برخی مواقع تا حد انواع فشارهای روانی، ترورهای شخصیتی و روش های مشابه برای «قانع کردن» دیگران، سقوط می کند.
حق رای، حقی است عمومی که همه ی مبارزین و فعالین سیاسی دموکراتیک به آن قائل هستند و برای آن مبارزه می کنند، چگونگی استفاده از این حق رای اما موضوع شخصی و تصمیم گیری فردی هر کسی است و اعمال فشار برای «رای دادن» و یا «رای ندادن» و بدتر از آن «توبه» کردن از تصمیم خود، تعرض به این حریم شخصی است. متاسفانه در انتخابات خرداد ماه امسال این حق به طور عمومی و دسته جمعی از سوی بخش عمده ای از فعالین سیاسی ایرانی پایمال شد. استفاده از فشارهای روانی و سیاسی برای متقاعد (و در بسیاری موارد مجبور) کردن دیگران به رای دادن و رای ندادن، ابعاد گسترده ای به خود گرفت. یک طرف آن هایی را که رای نداده اند از صفوف ملت بیرون کردند و طرف دیگر آن هایی را که رای داده اند تا حد عوامل حکومت اسلامی متهم نمودند. همه ی این جو فشار و ترور ناشی از آن بود که حق مخالف به رسمیت شناخته نشد و دعوایی به راه افتاد که سودش قطعا به نفع فعالین چپ و دموکرات در ایران نبود.
بر اثر این نوع برخوردها سیاست در ایران به رای دادن و یا رای ندادن خلاصه شد. همکاران و همراهان دیروز در برابر یکدیگر صف کشیدند و جبهه های مصنوعی و شکاف هایی به وجود آمد که جنبش دموکراتیک را تضعیف کرد. در روزهای بعد از انتخابات، همچنان تلاش برای «تواب سازی» ادامه داشته و هر طرف به هر وسیله کوشیده است طرف دیگر را «متقاعد» کند که اشتباه کرده است.
این رفتارها همه نشانه هایی از رسوخ فرهنگ مستبدانه حکومت اسلامی در صفوف اپوزیسیون و در میان مردم است. «انتخابات» و «رای دادن» و یا «رای ندادن» در جامعه ی سیاسی ما به یک مساله ی مرگ و زندگی و حیثیتی تبدیل شده است. این سنت را حکومت اسلامی پایه گذاری کرده است. حکومت از ابتدا انتخابات را با مشروعیت نظام خود گره زد و به این ترتیب اساسا آن را از مفهوم واقعی خود خالی و به یک امر حیثیتی تبدیل کرد. انتخابات همواره «مشت محکمی» شد که قرار است به دهان «آمریکا» و «ضدانقلاب» بخورد. سی و پنج سال است که حکومتگران گفته اند و تکرار کرده اند: رای بدهید، مهم نیست به چه کسی...
این سیاست واکنش متقابلی را در اپوزیسیون بر انگیخت و بخش بزرگی از اپوزیسیون را متقاعد کرد که انتخابات در ایران کارکرد شناخته شده ی خود را – تا حدی که ممکن است – ندارد و وسیله ی مشروعیت بخشی و یا مشروعیت زدایی از حاکمیت است. در این درک از انتخابات که هم حکومت و هم اپوزیسیون در آن به توافق رسیده اند، اصل مساله ی انتخابات جنگ بر سر «رای دادن» یا «رای ندادن» است. نامزدهای انتخابات، برنامه های آن ها، وابستگی شان به این یا آن جناح سیاسی کشور، اگر اهمیتی پیدا کند بعد از اهمیت مرکزی است که «رای دادن» یا «رای ندادن» پیدا کرده است.
برخی از نیروهای سیاسی مطابق اهداف خود به این تلقی از انتخابات دامن می زنند. آن ها آشکار و پنهان می گویند و می کوشند که همه ی سیاست در ایران به «انتخابات» خلاصه شود و نه تنها مردم بلکه احزاب و سازمان های سیاسی برپایه ی این که در انتخابات شرکت می کنند یا شرکت نمی کنند، تقسیم بندی شوند، و با این معیاز از رده خارج شوند یا ارج و غرب بیابند. آن ها می کوشند کسانی را که به هر دلیل در انتخابات جمهوری اسلامی شرکت نمی کنند، خارج از سیاست مسالمت آمیز قرار داده و خشونت طلب و جدا از مردم معرفی کنند.
این برخوردها کمک می کند که انتخابات در نزد ما ایرانی ها به یک «مساله ی ناموسی» - آن هم در مفهوم شرقی – اسلامی آن - تبدیل شود.
بعد از تجربه ی انتخابات اخیر،چقدر خوب است ایرانی ها بتوانند با «انتخابات» به عنوان یک موضوع امروزی و مدرن برخورد کنند.
در یک برخورد مدرن با انتخابات، باید به انتخابات به همان صورتی نگاه کرد که کارکرد واقعی آن ایجاب می کند. انتخابات یعنی قدرت در چارچوبه های محدود و یا وسیع تر بازتقسیم می شود. عده ای کاندید می شوند – در ایران تحت نظارت استصوابی شورای نگهبان – عده ای به هر دلیل می پذیرند که به کاندیدایی رای بدهند و عده ای به هر دلیل از رای دادن به همه ی کاندیداها امتناع می کنند و در انتخابات شرکت نمی کنند. کسی برنده می شود و کسی بازنده می شود. در کشورهای دموکراتیک برنده ها با جنگ روانی نمی کوشند بازنده ها را به خود ملحق کنند. برنده ها ادعا نمی کنند که آن ها دارای حقانیت تاریخی هستند و بازنده ها نباید جایی در میان مردم داشته باشند. آن ها که رای داده اند و آن ها که رای نداده اند همدیگر را به چشم دشمن نگاه نمی کنند، حتی سعی می کنند دلایل یکدیگر را بفهمند. بر اثر انتخابات دنیا به پایان خود نمی رسد. اکثریت و اقلیتی به دست می آید که چهار سال دیگر می تواند دگرگون شود و دگرگون می شود.
در جمهوری اسلامی ایران پیش از همه ی این ها، ما با یک مساله ی مقدماتی تر روبرو هستیم و آن این است که این انتخابات دموکراتیک نیست. عده ای از این چنین نتیجه می گیرند که مهم ترین مساله برای آن ها افشای وجه غیردموکراتیک انتخابات است و گروهی می پذیرند که علیرغم غیردموکراتیک بودن انتخابات استفاده از روزنه های ایجاد شده مفیدتر است. واقعیت این است که این گروه بندی ها هر دو سال یک بار و یا هر چهار سال یک بار تغییر می کند. کسانی که امروز در این جا ایستاده اند ممکن است فردا در جای دیگری ایستاده باشند. یعنی انتخاب یک بار برای همیشه نیست، انتخاب بین مرگ و زندگی نیست. به خصوص در نظام سیاسی که «نظام انتخاباتی» حرف آخر و نهایی را در آن نمی زند.
این یک دروغ بزرگ است که اپوزیسیون و فعالان سیاسی و مردم بر اساس رای دادن و یا رای ندادن، بر اساس شرکت در انتخابات یا تحریم صندوق ها تقسیم بندی شوند. این هم دروغ است که اقلیت باید حقانیت اکثریت را بپذیرد و مثل او رفتار کند. شرط ابتدایی دموکراسی پذیرش رای اکثریت و همزمان پذیرش حقوق اقلیت است. اقلیت بودن نه جرم است و نه دلیل نفی شدن. در هر جامعه ای اقلیت ها موتور تحولات بعدی هستند.
در ایران یک تقسیم بندی بزرگتر و اساسی تر برای امروزه روز وجود دارد. کسانی که خواهان تغییرات دموکراتیک هستند و حکومت اسلامی ایران را نمی خواهند و کسانی که در صدد حفظ این حکومت به هر دلیل می باشند. نه همه ی آن ها که رای می دهند خواهان حفظ حکومت اسلامی هستند و نه همه ی آن ها که تحریم می کنند خواهان تغییرات دموکراتیک می باشند. نباید این تقسیم بندی اساسی را تحت الشعاع «رای دادن یا رای ندادن» قرار داده و سمت گیری اصلی جبهه های سیاسی ایران را به سوی هدف های انحرافی که با اغراض سیاسی معینی ساخته شده اند، منحرف کرد.
طبیعی است که گفتگوها و نقدها در مورد سیاست های احزاب و گروه ها و جامعه ی ایران در انتخابات اخیر باید ادامه پیدا کند، اما در عین حال باید کمک کرد که با انتخابات برخوردی امروزی و مدرن صورت گیرد، و به بازی همه یا هیچ تبدیل نشود.
اکنون ما در شرایط تازه ای قرار گرفته ایم. مبارزه در جامعه ی ما می رود بر سر این موضوه کانونی شود که آیا باید در برابر دولت آقای روحانی «فتیله ها» را پائین کشید و «سهم» نخواست؟ یا باید خواست های خود را با قدرت بیشتری مطرح کرد؟
به نظر می رسد حکومت انتخابات را به فرصتی برای برخی عقب نشینی ها تبدیل کرده است. موضوع اساسی این عقب نشینی ها رسیدن به سازشی با کشورهای غربی بر سر مساله ی هسته ای است که می تواند به لغو تحریم ها و یا کاهش آن ها بیانجامد. هر سازشی در این زمینه الزاما نمی تواند به بهبود وضع جامعه منجر شود. نمونه ی آن تسلیم لیبی معمر قذافی در برابر «جامعه ی جهانی» است. برای جنبش دموکراتیک ایران سازش و زد و بندی که با غرب در سطح حاکمیت صورت بگیرد به خودی خود یک ارزش و هدف نیست. جامعه ی سیاسی و مدنی ایران باید تلاش کند هر گونه پیشرفت در حل مساله ی اتمی ایران با روند دموکراتیزه شدن کشور پیوند بخورد. گشایش در فضای سیاسی ایران و آزادی زندانیان سیاسی و بهبود وضعیت اقتصادی مردم و رفع نیازهای اولیه ی کارگران و زحمتکشان، خواست های همین امروز است.
ما در این صف خواهیم ایستاد.
|