نارنجک دفاعی، دو خواهر کُرد را به کام مرگ فرستاد
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۲ تير ۱٣۹۲ -
٣ ژوئيه ۲۰۱٣
روزنامه بهار: رفته بودنـــد گوسفندهایشان را به طویله برگردانند؛ در فاصله ۱۰ متری خانهشان. لابد کار را هم بین خودشان تقسیم کرده بودند. «لیلا» گوسفندها را جمعآوری کند، «غزال» آنها را به جایشان برگرداند.
حادثه روز اول تیر اتفاق افتاده؛ خانه همان خانه بوده، گوسفندها همان گوسفندها بودهاند، زمین اما آن روز همان زمین همیشگی نبوده، خاک هم همینطور. خاک آن روز با غزالِ ۲۰ ساله و لیلای ۱۴ ساله یار نبوده، محافظشان نبوده، مهربان نبوده. کرد بودهاند، از اهالی روستای شریفآباد از توابع منطقه قوچی ارومیه. دو خواهر آن روز رفته بودند گوسفندها را به جایشان برگردانند که جسمی زردرنگ در خاک توجهشان را جلب کرده است. کنجکاوی همان و حادثه همان. آنها نمیدانستهاند که همین جسم زردرنگ قرار است بشود بلای جانشان، بشود تمامکننده زندگیشان، راهِ بستن نفسشان.
جسم زردرنگ، نارنجک بود؛ از نوع نارنجکهای ۴۰میلیمتری که مردم به آنها میگویند، نارنجکهای تخممرغی. لیلا و غزال فیروزی، دو دختر کرد روستای شریفآباد ارومیه روز اول تیرماه امسال، یعنی همین ۱۱روز پیش، یک نارنجک زرد تخممرغی را پیدا میکنند، آن را به خانه میبرند، شروع میکنند به نگاه کردن، کمی این ور آن ور کردن و... و ناگهان مرگ از راه میرسد. مرگ از جسم توی دستهایشان از راه میرسد، میرود توی ترکشها، ترکشها میروند توی سر و گردن و صورت آنها، نفسشان را میبرد، صورتشان را از هم میپاشاند، پوستشان را میکند و تمام. زندگی غزال و لیلا آن روز در خانه خودشان با نارنجکی که باد و باران از جلوی پاسگاه قدیمی نزدیک خانهشان به محل زندگی آنها آورده بود، تمام میشود. لیلا در دم میمیرد، یکضرب. غزال اما هنوز وقتی پدر، خالد فیروزی، به دنبال شنیدن صدای انفجار به خانه میدود، هنوز داشته خسخس میکرده، هنوز ترکشی که پوست گردنش را شکافته و داخل رگ و استخوانهایش گیر کرده بوده، درست عمل نکرده بوده است. خانواده دست به کار میشوند، زنگ میزنند به اورژانس تا ماشین بفرستد برای کمک. دقیقهها میگذرند، صدای جیغ خانواده بلند و بلندتر میشود اما هنوز از ماشین اورژانس خبری نیست. بعدها مسئولان اورژانس به خانواده فیروزی میگویند که اورژانس فقط برای مصدومان جادهای آمبولانس میفرستد، نه کسانی که در داخل روستاها دچار حادثه میشوند.
خانواده، خودشان دست به کار میشوند، غزال را سوار ماشین میکنند و راه میافتند به سمت نزدیکترین بیمارستان و اینبار گردنه قوشچی میشود محل مرگ غزال و داستان زندگی این دو خواهر آن روز تمام میشود.
مادر غزال و لیلا حالا دیوانه شده است، افتاده گوشه خانه. بدن پدرشان خونریزی داخلی کرده و در بیمارستان بستری شده است. غزال میخواسته تازه کنکور بدهد، در رشته حسابداری. لیلا هم بهتازگی مقطع دوم راهنمایی را تمام کرده بوده؛ حالا همکلاسیهای آنها دیگر غزال و لیلا ندارند. غزال و لیلا با بدنهای از همپاشیدهشان زیر خاکند و عزای خواهر و برادرهایشان هنوز ادامه دارد.
خبر را پسرعموی لیلا و غزال به «بهار» میدهد. لیلا و غزال اولین قربانیان مین و نارنجک در روستای شریفآباد نیستند. از اول انقلاب تا به حال شش نفر از اهالی این روستا به دلیل انفجار مین جانشان را از دست دادهاند: «اطراف پاسگاه قدیمی نزدیک روستای شریفآباد سالهاست که مینگذاری شده است. این مینها در سالهای بعد از انقلاب و در زمان جنگ برای مقابله با ضدانقلاب در اطراف پاسگاه کارگذاشته شدهاند. این پاسگاه هشت سال است که تخلیه شده، ما بارها به آقای احمدینژاد نامه نوشتهایم تا دولت این مینها را جمعآوری کند ولی هیچ اتفاقی نیفتاده است. در سالهای اول بعد از انقلاب هم دو تا از پسرعموهایم در اثر انفجار مین کشته شدند، حالا هم که دو دخترعمویم به این دلیل جانشان را از دست دادند.» فیروزی میگوید که پدر و مادر غزال و لیلا از ناجا و اورژانس شکایت کردهاند ولی هنوز جوابی دریافت نکردهاند: «ماموران ناجا از بقایای حادثه فیلمبرداری کرده ولی فیلم را به ما تحویل نمیدهند و ما در حال حاضر دنبال وکیل میگردیم که این موضوع را برای ما پیگیری کند.»
سعید، تنها برادر لیلا و غزال است. صدایش گرفته، نا ندارد برای حرف زدن. او به «بهار» میگوید که حالا از خانواده هشت نفریشان دو نفر کم شده و عزا اینبار بدجور گردنشان را گرفته است: «ما پنج خواهر بودیم و یک برادر. غزال و لیلا حالا از میانمان رفتهاند. مادرم که از قبل کمی سابقه بیماری روانی داشت، حالا بیماریاش عود کرده و تبدیل به یک بیمار روانی شده است. دو تا از خواهرهایم به دلیل فشار عصبی چندروز در بیمارستان بستری بودند. روز حادثه یکی از خواهرهایم به خانه میرود و میبیند که آنها در دستهایشان نارنجکی دارند، به آنها میگوید آن را دور بیندازید، کنجکاوی نکنید و میرود بیرون و تا در را میبندد، نارنجک منفجر میشود.» حالا او و پدرش یک پایشان خانه است، یک پایشان آگاهی. ماموران آنها را به کلانتری دعوت میکنند، آنها میروند، حرف میزنند، جوابی نمیگیرند، برمیگردند. این شده داستان این روزهای خانوادهای که انفجار مین مثل خیلی از همولایتیهایشان، عزادارشان کرده است.
قاضیپور : اینها کار ضد انقلاب است
نمایندههای آذربایجان غربی در مجلس هم خبر را شنیدهاند. یکیشان اساسا رسانهای شدن این حوادث را به خبرنگارها توصیه نمیکند و یکیشان از وجود گزارشی به «بهار» اطلاعات میدهد که نهادهای امنیتی در اختیار او گذاشتهاند.
نادر قاضیپور، یکی از نمایندگان آذربایجان غربی تا خبر را میشنود، میگوید این اتفاقات دیگر عادی شده، از بس اتفاق افتاده است: «این مینها در منطقه ما زیادند و ما دیگر به این اتفاقات عادت کردهایم.» قاضیپور حرفی هم میزند که برای اولینبار است از زبان مسئولان رسمی درباره وضعیت مینگذاریها شنیده میشود: «این مینها را ضدانقلابها در اطراف خانههای مناطق غربی کار میگذارند. قبلا هم آنها را در اطراف پایگاههای نظامی کار گذاشته بودند و حالا باد و باران آنها را جابهجا کرده و به اطراف خانههای مردم آورده است.»
جواد جهانگیرزاده، دیگر نماینده استان آذربایجان غربی و عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس اما در گفتوگو با «بهار» از اطلاعاتی میگوید که درباره این حادثه به دستش رسیده است: «روستای شریفآباد از روستاهای پایانی حوزه شهر ارومیه است که از آن به بعد روستاهای سلماس شروع میشوند. براساس گزارشی که مسئولان امنیتی دراینباره به ما دادهاند، این دو خواهر به داخل پایگاه قدیمی مبارزه با ضدانقلاب میروند و در آنجا این نارنجک را پیدا میکنند و به خانه میبرند.» او ادامه میدهد: «در این مناطق امکان مینکوبی وجود ندارد، زیرا باد و باران این مینها را به اطراف خانهها آورده و بنابراین منطقه گستردهای را درگیر کرده است. به همین دلیل هم باوجود زحماتی که برای مینروبی در این منطقه انجام شده، نمیشود این را تضمین کرد که دیگر شاهد چنین حوادثی نباشیم. ما سالهاست که بین چوپانها، کودکان و زنان قربانیان زیادی را به دلیل انفجار مینها داشتهایم. مقابله با این مشکل نیازمند بودجه لازم و اراده ویژه است. سالهاست که بودجههای لازم هم به نهادهای نظامی برای مینروبیها داده شده و امیدواریم این روند تسریع پیدا کند.»
آذربایجان غربی پاکسازی شدهاما هنوز مین قربانی میگیرد
انفجار مین در روستاهای استان آذربایجانغربی در حالی اتفاق میافتد که در سال ٨۶، رییس وقت مرکز مینزدایی اعلام کرد همه مناطق آلوده به مین استان آذربایجانغربی مینزدایی شدهاند. بعد از آن هم و در روزهای پایانی سال ۸۹، رییس مرکز مینزدایی گفت از مجموع ۲/۴میلیون هکتار زمینهای آلوده به مین، تنها ۷۰هزار هکتار برای پاکسازی باقیمانده است. بعد از آن هم وزیر دفاع اعلام کرد که براساس مدارک معتبر نزدیک به ۲۰میلیون مین در سرزمینهای مرزی ایران کار گذاشته شده است.
با اینکه تعداد واقعی قربانیان مین در کشور معلوم نیست و معمولا از انتشار تعداد این افراد جلوگیری میشود؛ اما این فعالان غیردولتی حوزه مینروبی هستند که هرازچندگاهی در اینباره آمارهایی اعلام میکنند. مثلا آمارهای غیررسمی نشان میدهد که از آغاز فروردینماه سالجاری تاکنون در مجموع ١٧ شهروند کرد در مناطق مختلف کردنشین ایران قربانی انفجار مین کاشته شدهاند که از این تعداد سه نفر جانشان را از دست دادهاند و ١٤نفر دیگر نیز مصدوم و قطع عضو شدهاند.
ششم تیر امسال هم انفجار مین در چزابه باعث شد یکی از کارکنان ستاد مینروبی در زمان عملیات پاکسازی میادین مین بر اثر برخورد با مین ضدنفر گوجهای از ناحیه پا مجروح شود. در خرداد گذشته هم سه نفر از مینروبان در شهرهای چزابه و سردشت به دلیل انفجار مین زخمی شدند.
این اتفاقات بعد از آن میافتد که همین سه روز پیش، رییس سابق دفتر کمیته صلیبسرخ و هلالاحمر که به تهران آمده بود، گفت «در صورت موافقت هلالاحمر، این کمیته پروژه آزمایشی را در کردستان برای شناسایی قربانیان مینی که از خدمات بنیاد شهید بهرهمند نمیشوند، اجرایی خواهد کرد تا با هزینه صلیبسرخ توسط جمعیت هلالاحمر ایران درمان شوند.» او بعد از آن از این موضوع صحبت میکند که در مهر سال ٨۹ احمدینژاد قانونی ابلاغ کرد که براساس آن بنیاد شهید و امور ایثارگران موظف است جانباختگان مناطق آلوده به مین و مواد منفجره را که به پاکسازی مناطق اقدام میکنند، در حکم شهید بپذیرد.
نگاه امنیتی به مین، دلیل کند شدن پاکسازیها
عثمان مزین، وکیل و فعال حوزه مینروبی در مناطق کردنشین، در گفتوگو با «بهار» مینهای به جامانده از دوران جنگ را یکی از مشکلات بزرگ مناطق غربی میداند: «هشتم فروردین سال گذشته بود که دو کودک در شهر سقز به دلیل انفجار مین زخمی شدند. قبل از آن در سال ٨٨ در سردشت ۱۲ مورد انفجار مین داشتیم که چهار مورد آن به مرگ منجر شد. در اردیبهشت گذشته هم دونفر از افراد مینروب که تحتنظارت ستاد مینروبی هستند دچار حادثه شدند و یکی از آنها جانش را از دست داد. اینها تنها نمونههایی از اتفاقاتی است که در سالهای گذشته به دلیل انفجار مین رخ داده است.» مزین میگوید که مین یک سلاح دفاعی است، نه تهاجمی: «در سالهای بعد از انقلاب و در زمان جنگ نیروهای داخلی برای دفاع از خود این مینها را اطراف پایگاههای نظامی کار گذاشتند. حالا که جنگ تمامشده، این پایگاهها تخلیه شدهاند ولی هنوز این مینها جمعآوری نشدهاند.» مزین نقش آموزشوپرورش را هم دراینباره مهم و تاثیرگذار میداند: «اگر به این کودکان و نوجوانان درست آموزش داده میشد ما حالا شاهد این حادثه نبودیم.
آموزشوپرورش دراینباره کوتاهی میکند و مسئولان آن فکر میکنند با پخش جزوههای چهارصفحهای و بدون برگزاری هیچ کلاس آموزشیای میتوانند دانشآموزان مناطق غربی را درباره خطرهای مین آگاه کنند. از طرف دیگر کسانی که در این مناطق دچار حادثه میشوند به دلیل نگاه امنیتیای که درباره قربانیان مین وجود دارد، بسیاری از مواقع حتی این حوادث را گزارش هم نمیدهند. آنها فکر میکنند اگر وضعیتشان را رسانهای کنند، ۴۵هزار تومانی که در ماه بهزیستی به آنها میدهد، قطع میشود.» برادر عثمان مزین هم یکی از قربانیان انفجار مین است. او در سال ٨٨ وقتی از یکی از گذرهای روستای دولکان میگذشته، مینی زیر ماشینش منفجر میشود و او و ماشینش در آتش آن میسوزند. او حالا و بعد از گذشت چهارسال کمکم در حال بازیافتن بهبودیاش است.
شرایط جوی مناطق غربی، مزید بر علت
بهنام صادقی، یکی از مینروبانی است که در جنگ هشتساله ایران و عراق جنگیده و در سالهای بعد از جنگ چندین سال در استان خوزستان مینروبی کرده است. او که حالا بازنشسته شده، حرفهای زیادی برای گفتن درباره این موضوع دارد: «مناطق مینگذاریشده در استانهای کردنشین و خوزستان با هم متفاوت است. زیرا در مناطق خوزستان چون مناطق جنگی بوده، مکان این مینها مشخص است و پیداکردنشان خیلی کار سختی نیست اما در استانهای آذربایجانغربی، چون کوهستانی هستند و شیب زیادی دارند، این مینها به دلیل شرایط جوی جابهجا میشوند و یافتن آنها بهویژه در فصل زمستان بسیار کار دشواری است.» صادقی میگوید با اینکه مسئولان ستاد مینروبی اعلام کردهاند استان آذربایجانغربی کاملا مینزدایی شدهاند اما هنوز به این مناطق سر میزنند و این جدا از گزارشهایی است که مردم درباره انفجارهای ناشی از مین میدهند. او معتقد است این امر نشان از آن دارد که هنوز اطمینانی درباره پاکشدن کامل این مناطق از مین وجود ندارد.
|