با این بیراهه رفتن و اجحاف در حق ادبیات
مگر ما مستحق جهانی شدنیم؟! (بخش ۳)
عرفان قانعی فرد
•
راستی هر کس قلم به دست گرفت و شروع بهنوشتن کرد، آیا درست مینویسد؟ آیا زبان فارسی را میداند که مدعی ترجمه یا تألیف است؟ راستی چند نفر از مترجمان ما آثار داستاننویسان ایرانی را خواندهاند؟ غیر از احمد محمود و براهنی و دولتآبادی، چندنفر از نویسندگان ۲۰ سال اخیر را میشناسند؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱٣ شهريور ۱٣٨۵ -
۴ سپتامبر ۲۰۰۶
توضیح : سعی دارم در چند نوشته سریالی ، آنچه که دغدغه های واقعی و پرسش های ذهنی کنش گران عالم ادبیات و تفکر معاصر ایران است را بازگو کنم تا که شاید اهل هنر و ادب داخل و خارج از ایران بدانند با این دغدغه ها چگونه باید رفتار کرد و چاره ای اندیشید و راهکاری را آزمود....
----------------------
حال به نتیجهای میرسم؛ راستی هر کس قلم به دست گرفت و شروع بهنوشتن کرد، آیا درست مینویسد؟ آیا زبان فارسی را میداند که مدعیترجمه یا تألیف است؟ راستی چند نفر از مترجمان ما آثار داستاننویسانایرانی را خواندهاند؟ غیر از احمد محمود و براهنی و دولتآبادی، چندنفر ازنویسندگان ۲۰ سال اخیر را میشناسند؟
فرشته ساری، معروفی، احمدی، علیزاده و...؟ راستی چرا همه شتابدارند؟ آیا ترجمه و تألیف از سر تفنن است و رفع تکلیف؟وفتی مطلبی انسجام و قوت و پختگی ندارد، راستی چرا باید چاپ شود؟گناه خواننده چیست؟ هنوز زنی را به یاد میآورم ـ یکبار قبل از جلسه سخنرانی فریبرز رییس دانا در یک انتشاراتی،که اتفاقاً محمد خلیلی و حسن اصغری هم حضور داشتند ـ از سر لطف ومحبت، داستان تازه منتشر شدهاش را به من هدیه کرد. از او پرسیدم آیادرباره داستاننویسی، آثار افرادی مانند جمال میرصادقی و ابراهیم یونسی ومیمنت میرصادقی و سیما داد را خوانده است یا خیر؟ در پاسخم گفت: «آنهاکیستند؟»؛ از تعجب شاخ درآوردم که خدای من، چه حرفی را باید گفت؟،راستی هر کسی که در این جرگه وارد شد، معیار و ملاک غربال او چیست، جززمان و جامعه؟ در رأس امور فرهنگی کشور، چه کسی به این سراشیبی وهمهمه و جنجال و کتابسازی و نزول و سقوط کمک میکند؟
کسی که یک زبان غیرفارسی را نمیداند، چگونه یا از روی فرهنگ لغت،کلمه به کلمه ترجمه میکند، یا به قول عبداله توکل، «ولی و اما و باید و شاید وبودن و شدن» را تغییر میدهد و بعد در روی جلد کتابی اسمش را مترجممیگذارد؟ آیا ترجمه و تألیف، در ایران جایگاهی فراتر از حسادت و حب وبغض و رقابت دارد؟ اما براستی ، چند نفر از زنان و دخترانِ مترجم ایرانی، جانشین نسل دوم مترجمان زنایران خواهند شد؟ راستی چند نفر شبیه لیلی گلستان، گلی امامی، روشنکداریوش، فریده رازی، مهستی بحرینی، دلآرا قهرمان و نازی عظیما میشود؟
چند نفر در اندیشه و جهانبینی شاعران و نویسندگان و روشنفکرانجوامع دیگر، مانند زهرا خانلریکیا غور و کنکاش میکنند؟راستی چندنفر با فضای ادبیات و شعر خارج از ایران، مانند مهری آهی،شناخت دارند و آن را در کلاس درس، تدریس میکنند؟ البته در بعضی جاهاناشران، نقش بسیار معرکه میشوند؟ یاد نویسندهای افتادم به اسم «...»، وقتی چشم منتقدان را دور دیده بود، کتاب شاپور اردشیر(ریپورتر. جی) را دست گرفت و با اندکی افزودن روغن و آب، به اسمفرهنگ اصطلاحات فارسی ـ انگلیسی منتشر کرد، بعدها توسط دوستارجمندم دکتر تفرشی، برای شاپور که الان ٨۴ سال سن دارد، سرلشکربازنشسته اینتلجنس سرویس بریتانیا (MI۶) و مقیم انگلستان است، ارسالکردم؛ با خنده گفته بود، «لااقل ۱۰ جمله را در هر صفحه تغییر میداد، نه ۲کلمه!» نویسنده محترم ، از وقت، درست استفاده کرده بود. چون در روزنامههای بعد ازانقلاب ۵۷، شاپور ریپورتر را جاسوس انگلیسی معرفی کرده بودند و هرلحظه از روزنامهها، و با اغراق وبزرگنمای، نقش او را فراتر از آنچه هست، معرفی میکنند؛ حال جدای ازنقش او، معنی این سرقت ادبی چیست؟
یا معنی آن غرور و تفرعن و ادعای «همهچیز دانی» چه مفهومی دارد؟ آیاهر کس در زبانی فارغالتحصیل شده است، لایق مترجم و نویسنده شدناست؟ مترجم دختری را میشناسم، لیسانس ادبیات فارسی دانشگاه آزاداست، ۱۰ دقیقه به زبان انگلیسی نمیتواند تکلم کند، آن وقت اشعار عاشقانهسیلویا پلات شاعر آمریکایی را ترجمه کرده است و ناشری شیاد، از خداخواسته، آن اباطیل را به چاپ می سپارد.
حال زمین را به آسمان بچسبان که خانم شما شاعر هستید یا نویسنده یامترجم یا وبلاکنویس یا خبرنگار یا مجری یا سخنران یا مفسر یا منتقد؟ آخراگر میخواهید مشهور شوید، به خدا راههای دیگری هست؛ اما او را مقصرنمیدانم، مقصر و متهم ردیف اول شاید کسانی هستند که موجب شدند تابا کُمباین ، فارغالتحصیل زبان تولید کنند و بازار آشفته نشر ایران، مملو شد از مترجمانتازه از راه رسیده که مانند قارچ یک شبه، از اوج بیکاری و بیپولی، به جانفرهنگ و ادب ایران افتادند! البته قصدم و منظورم جسارت و توهین به همهدانشجویان زبان خارجه دانشگاه آزاد و دولتی نیست، شاید اگر نظام آموزشی ایران منظم وروشمند تر بود، این بحران و منجلاب درست نمیشد، و گرنه جایگاهدانشجوی خلاق و هوشنمد محفوظ است.
من استادانی را دیدهام، که یک کتاب را بهعنوان تحقیق میان دانشجویان خود تقسیم کردهاند، آنها هم به سودای گرفتننمرهای، زبان آن متن را فقط فارسی میکنند نه ترجمه، بعد همان مجموعه بهاسم حضرت استاد، روانه بازار نشر میشود تا در دانشگاه، حقوق و پایهافزایش یابد! یا ناشری را میشناسم، با اسمی من درآوردی، آثاری از نویسندگان بزرگمانند مارکز، ساراماگو و کوندرا را روانه بازر نشر میکند؟یا استادی را میشناسم که هرگز ۲ خط در کیهان بچهها ترجمه نکردهاست، فقط به خاطر داشتن فوق لیسانس زبانشناسی یا آموزش زبانانگلیسی، اصول و روش ترجمه را تدریس میکند؟، دیگر چه توقعی باید ازمترجمش داشته باشم؟راستی متهم اصلی کیست؟ چه باید کرد؟
وبلاگ قانعی فرد :
http://www.erphaneqaneeifard.blogfa.com
|