یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

این کجایش اعتدال است؟
ریوار آبدانان


• واقعیت این است که رئیس‌جمهور جدید از سوی جریانات ضدتغییر، در تنگنا قرار داده می‌شود تا از شعارهایی نظیر «تدوین حقوق شهروندی، اجرای اصل ۱۵ و رفع تبعیض‌ علیه خلق‌های مختلف ایران» دست بکشد. اما اگر دولت وی تن به این تحمیلات بسپارد، جریان اعتدال و تحول از همان بدو امر به سمت «خطای استراتژیک» جهت‌دهی خواهد شد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۰ تير ۱٣۹۲ -  ۱۱ ژوئيه ۲۰۱٣


رهاورد اندیشه‌ها‌ی وارداتی اروپا، به‌ویژه اندیشه‌هایی که حول «دولت‌ـ ملت»گرایی شکل گرفتند، برای خاورمیانه چیزی بدتر از بلایای آسمانی بود. به ویژه آنکه کهن‌ترین فرهنگ‌ها و هویت‌های این منطقه زیر تیغ علوم آلوده به سلطه‌گری قرار گرفتند و همانند جسدی مرده، تشریح شدند. پسوندهای تصغیر و تحقیر به نام و عنوان خلق‌ها الصاق گردید و دولت‌ـ ملت به تنها سمبل مقدس و خدای خدایان مبدل گشت. کوردها که سلول بنیادین هویت آریایی هستند، حتی نامشان نیز با حذف و انکار رویارو گشت. حتی به‌کار بردن واژه‌ی فرهنگ نیز در حق آن‌ها روا دیده نشد. فرهنگ هزاران‌ساله‌‌ی آن‌ها، خرده‌فرهنگ نامیده شد. نام سرزمین‌شان را کلمه‌ی ممنوعه عنوان کردند. آن‌جا هم که نامی از آن باقی گذاشتند، آنقدر پسوند و پیشوند تحقیر و تصغیر بر آن زدند تا ماهیت تاریخی‌اش به چشم نیاید. این مسئله‌ به‌ویژه در ایران تراژیک‌تر از سایر کشورهاست. چرا که نام کورد و فرهنگ آریایی‌اش با نام ایران گره‌خورده و عجین است؛ اما این‌همه مورد ستم و انکار واقع می‌شود. تا جایی که واقعیت کوردهای شرق کوردستان به‌شکلی بسیار نرم و تدریجی به سمت نابودی کشانده می‌شود. تاریخ، گواه حضور پررنگ کوردها در عرصه‌ی تاریخ ایران است. اما چه شد که این سنگ‌بنای ایران چنین با بی‌مهری و ظلم رویارو گشت؟
خرده‌فرهنگ نامیده‌شدن فرهنگ‌های کهن ایران از کورد و بلوچ و ترکمن تا آذری و عرب و گیلک به معنای به صدا درآمدن دوباره‌ی زنگ خطر است. زنگ خطر موج تازه‌ی نسل‌کشی‌های بی‌رحمانه‌ی فرهنگی. به‌ویژه اینکه رئیس‌جمهور جدید در دیدار از رسانه‌ی ملی، از تک‌بودن ملت ایران و خرده‌فرهنگ بودن سایر فرهنگ‌های غیرملی در ایران بحث کرده است. پیداست که در دولت‌ـ ملت‌ها، رسانه‌های ملی مجریان نسل‌کشی فرهنگی، فتح ذهنیتی جامعه و نابودی زبان‌ها و گویش‌های به‌‌اصطلاح خودشان غیررسمی هستند. بنابراین حق داریم که به‌عنوان فرهنگ‌هایی در حال نسل‌کشی شدن، احساس خطر کنیم.
واقعیت این است که ملت واحد ایرانی وقتی معنا دارد که کلیه‌ی ملیت‌هایی که در چارچوب مرزهای سیاسی ایران زندگی می‌کنند بتوانند فرهنگ و هویت خود را حفظ نمایند، ساختاری دموکراتیک بیابند و با آزادی سیاسی خویش و به‌طور داوطلبانه در ایران مشارکت کنند و کلیت فوقانی‌تری را به نام ملت دموکراتیک ایران بسازند. وقتی کورد و بلوچ و آذری و عرب و… زبان و هویت و فرهنگ‌شان نابود شود، چیزی که باقی می‌ماند ملت ایران نخواهد بود بلکه یک ساختار اجتماعی شبیه‌سازی‌شده‌ی مصنوعی خواهد بود. این یک فاجعه خواهد بود. وحدت و یکپارچگی، اگر با نابودی تنوعات و تکثرهای اجتماعی و فرهنگی همراه باشد، هیچ معنایی نخواهد داشت و امری ناپذیرفتنی است. چرا که این امر، نوعی تحمیل یک‌جانبه‌ی دست‌کشیدن از «خودبودن» و مبدل‌شدن به «دیگری» است.
دشمنی با فرهنگ‌هایی که در فرهنگ رسمی دولتی ادغام نشده‌اند، به معنای دشمنی با دموکراسی است. چرا که فرهنگ‌هایی که دولتی نشده و خود را شبیه ساختار ساخته‌وپرداخته‌ی مرکز نکرده و می‌خواهند خودشان باشند، از نیروی بالقوه‌ی عظیمی جهت دموکراسی برخوردارند. اصرار دولت بر یک‌دست‌سازی فرهنگ‌ها، در اصل تلاشی است تا ساختار فرهنگ‌ـ تاریخی خلق‌های مختلف را از بین برده و آن‌ها را از جوهره‌ی دموکراسی‌خواهی و قدرت‌ستیزی‌شان تهی نماید. بنابراین فرهنگ‌ها را تکه‌تکه‌کردن و تحت‌نام خرده‌بودن بر آن‌ها برچسب و انگ‌زدن، به معنای دشمنی با دموکراسی(مردم‌سالاری) است. از همین رو از آقای روحانی رئیس‌جمهور تازه‌ی ایران می‌پرسیم:‌ آقای روحانی، خرده‌فرهنگ نامیدن فرهنگ‌های هزاران‌ساله و پرقدمت ایران از کورد و بلوچ گرفته تا آذری و گیلک و عرب، کجایش اعتدال است؟ مگر قرار نیست شما پاس‌دار اعتدال و بازگشت‌ از افراط‌گری‌های دولت قبلی باشید؟!
تک‌گرایی هم با اعتدال در تضاد است و هم با اصلاح‌طلبی. چرا که تک‌گرایی و انحصاری‌بودن همه‌چیز در ید یک فرهنگ و ملت رسمی و انکار سایرین، نوعی افراط‌گری است که می‌تواند تا سطح فاشیسم گسترش یابد.
فرهنگ، تمام گذشته‌ی تاریخی هر ملت و هر عضو جامعه را دربر می‌گیرد. وقتی فرهنگ‌های متکاثر موجود در پهنه‌ی یک کشور خطرناک تلقی شوند و جهت رفع خطر و توهم تجزیه‌شدن، خرده نامیده شوند، به معنای انکار تاریخ ملت‌ها و خلق‌های منسوب به آن فرهنگ‌ها می‌باشد. ما اگر خرده باشیم، برای نسل‌کشی‌شدن، بی‌ارادگی و سلطه‌پذیری مساعد خواهیم گشت. خرده، همیشه از منظر فرادستان همان ماهی‌های کوچکی هستند که بایستی توسط نهنگ گرسنه‌ی «تک‌فرهنگ و تک‌ملت» بلعیده شوند.
فرهنگ، عبارت از تمام ذهنیت‌ها، معانی و نهادهای ملموس جامعه است که در طول تاریخ جریان یافته و به اکنون رسیده‌اند. فرهنگ، معنای ماست و ما بدون فرهنگ، بی‌معناییم. فرهنگ، جهان زیبایی‌شناختی ماست. بدون فرهنگ، زیبایی بی‌معناست. بنابراین انکار فرهنگ‌ها، ‌به معنای کمر به قتل «زیبایی و معنا» بستن است. مرگ فرهنگ، مرگ معنویت و انسان است.
آقای روحانی از گل‌های باغچه‌ی فرهنگ و ملت ایران بحث می‌کنند. باید پرسید وقتی گل‌های باغچه زیر پا لگدمال شوند و فرصت تنفس و زندگی از آن‌ها سلب شود، دیگر باغی باقی نخواهد ماند. برای موجودیت‌داشتن باغ، باید به همه‌ی گل‌ها فرصت زندگی آزاد داد. از یاد نبریم که فرهنگ‌ها،‌ گیاهان سرسختی هستند. آن‌ها حتی در سخت‌ترین شرایط و از میان کوره‌ی حوادث و از دل سنگ‌های سخت دشواری‌ها نیز ریشه دوانده و سبز می‌مانند. دولت‌ها و تمدن‌هایشان یکی از پی دیگری می‌آیند و می‌روند، اما فرهنگ‌ها همیشه ماندگار و پویایند.
بنابراین سخن ناسنجیده و ملی‌گرایانه‌ای همچون «ایران، کثیرالمله نیست و تنها یک فرهنگ داریم و باقی همه خرده‌فرهنگ هستند» اصرار بر ادبیات واگرایی، تنش‌زایی و تقابل دولت با جوامع است. این نه اعتدال، بلکه کپیه‌ای بدرنگ از هجویات همان کسانی است که خلق‌های ایران را «خس و خاشاک» می‌خوانند.
واقعیت این است که رئیس‌جمهور جدید از سوی جریانات ضدتغییر، در تنگنا قرار داده می‌شود تا از شعارهایی نظیر «تدوین حقوق شهروندی، اجرای اصل ۱۵ و رفع تبعیض‌ علیه خلق‌های مختلف ایران» دست بکشد. اما اگر دولت وی تن به این تحمیلات بسپارد، جریان اعتدال و تحول از همان بدو امر به سمت «خطای استراتژیک» جهت‌دهی خواهد شد و فرجامش را از همان روز نخست رقم خواهند زد. امیدواریم که رئیس‌جمهور جدید با درک این مهم، دوراندیشانه عمل کند. فرهنگ‌ها را فرهنگ ببیند و ملت‌ها را ملت؛ همان فرهنگ‌ها و ملت‌هایی که تاریخی از همزیستی و همپذیری داشته‌اند و اینک از کمترین حقوق و آزادی بی‌بهره مانده‌اند. ایران تنها با چنین نگرشی می‌تواند ایران بماند.
در پایان بایستی خاطرنشان ساخت که واقعیت تاریخی خلق‌های ایران چنان صریح است که هیچ فرمان «خرد باش»ی را گوش شنوایی ندارد. ما همانیم که هستیم: فرهنگ‌هایی کهن، اراده‌هایی در جستجوی آزادی و دستانی که به کار پیشبرد دموکراسی در تلاشند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست