آیا بهار عربی شکست خورده است؟
اکونومیست - ترجمه جهان اله کرم
•
تقریبا دو سال و نیم پس از انقلابات دنیای عرب، به سادگی می توان دریافت که هنوز حتی یکی از این کشورها به ثبات و دموکراسی صلح آمیز دست نیافته است. کشورهایی نظیر تونس، لیبی و یمن که بیشتر از دیگران جای امیدواری بودند، همچنان در کشمکش به سر می برند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۴ تير ۱٣۹۲ -
۱۵ ژوئيه ۲۰۱٣
تقریبا دو سال و نیم پس از انقلابات دنیای عرب، به سادگی می توان دریافت که هنوز حتی یکی از این کشورها به ثبات و دموکراسی صلح آمیز دست نیافته است. کشورهایی نظیر تونس، لیبی و یمن که بیشتر از دیگران جای امیدواری بودند، همچنان در کشمکش به سر می برند. تجربه ی دمکراسی بی نظم و پر هرج و مرج در مصر یعنی پر جمعیت ترین آن ها، یک رئیس جمهور منتخب را به پشت میله ها فرستاد و سوریه لبریز از خون های یک جنگ داخلی شده است.
جای تعجب نیست که برخی به این نتیجه رسیده اند که بهار عربی شکست خورده است. این افراد معتقدند که خاورمیانه آمادگی تغییر را ندارد. یکی از دلایل آنان این است که در خاورمیانه نهادهای دموکراتیک وجود ندارند و در نتیجه قدرت مردم به پرتگاه های آنارشیسم یا تولد یک دیکتاتوری جدید درمی غلتد. دلیل دیگر این که یکی از نیروهای گریز ناپذیر منطقه دین اسلام است که به اعتقاد آنان نمی تواند با دموکراسی مجموع آید. نتیجه گیری این افراد در نهایت این است که برای خاورمیانه بهتر می بود اگر بهار عربی اصلا اتفاق نمی افتاد.
این دیدگاه در منصفانه ترین قضاوت نیز، کاملا اشتباه است. گذار به دموکراسی اغلب خشن و طولانی است. نتایج ناخوشایند بهار عربی - ابتدا در لیبی و اکنون در سوریه - وحشتناک بوده اند. اما همچنان که در یک گزارش ویژه اکونومیست آمده است، بیشتر اعراب نمی خواهند که زمان به عقب برگردد.
پیش داوری های نادرست
کسانی که ادعا می کنند بهار عربی شکست خورده است، زمستان طولانی قبل از آن و تاثیراتش بر زندگی مردم را نادیده می گیرند. در ۱۹۶۰، مصر و کره ی جنوبی در شاخص های امید به زندگی و سرانه ی تولید ناخالص ملی دارای رتبه های مشابهی بودند. اکنون اما آن ها دو دنیای متفاوت می باشند. اگر چه بیشتر مصری ها اکنون در شهرها زندگی می کنند و سه چهارم جمعیت کشور باسواد هستند، اما سرانه تولید ناخالص ملی مصر تنها یک پنجم کره ی جنوبی است. فقر و کوتاهی قد به دلیل سوء تغذیه به مراتب بیش از حد معمول است. حکومت کم دوام و بی کفایت اخوان المسلمین برای تغییر این موارد کاری انجام نداد، اما قبل از این که اخوان بر سر کار آید، این مشکلات به واسطه ی مرد قدرتمندی بوجود آمده بود که پیش از آنان بر مصر حکومت می کرد. و این در حالی است که بسیاری از دیگر کشورهای عربی وضعیت بهتری ندارند.
همین مسائل سبب شده است که بهار عربی در مسیرهای ناهموار و سنگلاخی قرار گیرد. بسیاری می گویند چاره ی مسائل مدرنیزاسیون استبدادی است؛ یک "آگوستو پینوشه"، "لی کوان یو" یا "دنگ ژیائوپینگ" که بتواند نظم را بر قرار ساخته و اقتصاد را ترقی دهد. بر خلاف جنوب شرق آسیا، دنیای عرب نمی تواند به داشتن یک فیلسوف-شاه که دموکراسی را پرورش داده و در کنار آن به توسعه ی اقتصادی بپردازد، مفتخر باشد. در عوض، دیکتاتور اخوانی و بستگان بانوی اول مملکت کلیه ی مشاغل عالی را تصاحب می کنند؛ و ستمگران همیشه نگران از قیام توده ها، تمایل دارند تا بزرگترین چالش ها برای تغییر را معلق کنند، نظیر حذف تدریجی یارانه ی انرژی که تنها در مصر ٨ درصد تولید ناخالص ملی را می بلعید. حتی در زمان حاضر نیز سلاطین نفتی ثروتمند در تلاش هستند تا صلح را با پول خریداری کنند؛ اما زمانی که یک جوان تحصیل کرده و صاحب حق رای، به درک اهمیت آزادی می رسد، روش های گذشته دیگر کارآمد نخواهند بود، مگر این که مانند سوریه، حاکم بخواهد برای ماندن در قدرت خون های زیادی بریزد. برخی از متهورترین سلاطین عرب، برای مثال در کشورهای مراکش، اردن و کویت در حال تغییر دادن نظام قانون اساسی کشور برای ایجاد فضای بیشتری جهت ابراز نظر مردم شان هستند.
در این جا ممکن است برخی بگویند که دموکراسی عربی تنها منجر به روی کار آمدن اسلام گرایانی می شود که از سویی ظرفیت شان برای ایجاد تغییرات، بیشتر از دیکتاتورهای پیشین نیست، و از سوی دیگر عدم مدارا و غیر دموکراتیک بودن عمیق اسلام سیاسی را ارج می نهند. "محمد مرسی" اخوان المسلمی که به شکلی دموکراتیک انتخاب شده بود و اوایل ماه جاری با حکم آشکار میلیون ها مصری توسط ژنرال ها از قدرت خلع گردید، هنوز هم بهترین نمونه از کسی است که در طی دوران کوتاه ریاست جمهوریش هنجارهای دموکراتیک را مورد بی احترمی و استهزاء قرار داد. بسیاری از سکولارهای عرب و دوستان آنان در غرب، اکنون اظهار می دارند که چون اسلام گرایان تمایل دارند که حکومت خود را موهبتی از سوی خداوند بدانند، هرگز نخواهند پذیرفت که یک دموکراسی مناسب باید دربردارنده ی نظارت ها، قوه ی قضائیه مستقل، نشریات آزاد، قدرت بسط یافته و یک قانون اساسی پلورالیستیک برای حفاظت از حقوق اقلیت ها، باشد.
دیدگاه دوم نیز غلط است. در خارج از دنیای عرب، در کشورهایی نظیر مالزی و اندونزی، اسلام گرایان نشان داده اند که می توانند هنجارهای دموکراتیک را فراگیرند. همچنین در ترکیه اعتراضات علیه نخست وزیر مستبد ولی انتخابی، بیشتر شبیه اعتراضات در برزیل بوده است تا بهار عربی. ترکیه با وجود همه ی مسائل جاری، اکنون دموکراتیک تر از زمانی است که ارتش در پس پرده ی قدرت بود.
مشکلی که در مورد اسلام گرایان وجود دارداین است که آنان به سختی تغییر می یابند. آن ها دهه ها تحت ستم بوده اند، به طوری که جنبش آن ها به واسطه ی اقدامات توطئه آمیز سرپا مانده و سازمان دهی شده است. حامیان اصلی آنان عبارتند از اقلیت های بزرگی در بیشتر کشورهای عربی. واقعیت این است که نمی توان آنان را دستکم گرفت، بلکه باید در روند امور جذب شوند.
این مسائل نشان دهنده ی چرایی تراژیک بودن کودتای مصر است. اگر اخوانی ها در حکومت مانده بودند، امکان داشت که مدارا و پراگماتیسم مورد نیاز برای اداره ی مملکت را فراگیرند. با وجود این بدگمانی آنان در مورد سیاست های دموکراتیک پابرجا خواهد بود. اکنون فرصتی برای تونس، یعنی اولین کشور عربی که یوغ استبداد را دور انداخت، فراهم شده است تا نشان دهد که اسلام گرایان عرب می توانند به شکلی آبرومندانه کشورها را اداره کنند. و این از یک طریق ممکن است: ارائه ی یک قانون اساسی که دربردارنده ی پایه های مقبولیت، منجمله دموکراسی باشد. اگر دنیای عرب بتواند به این سو حرکت کند، سال های زیادی را به این گونه در ثبات سپری خواهد کرد.
این که تغییرات سیاسی یک بازی طولانی مدت است، زیاد جای تعجب ندارد. آگاهی تمایل دارد تا به آرامی از میان تکه های آشفته ی زمان بگذرد. برای نمونه گذار از کمونیزم مثال خوبی برای این روند است. حتی سه سال پس از فروریختن دیوار برلین، اروپا عرصه ی جنایات مافیایی بود؛ سیاست مداران افراطی در لهستان، اسلواکی و حوزه ی بالتیک روی کار آمدند؛ بالکان دچار انحطاط و جنگ شد و در گرجستان نیز آتش جنگ زبانه کشید. حتی اکنون نیز بسیاری از مردم بلوک شوروی قدیم زیر سلطه ی رژیم های ستمگر می باشند و نیز عده ی کمی خواهان بازگشت به دوران گذشته هستند.
نباید نگران نوسانات بود
بهار عربی اغلب به درستی تحت عنوان بیداری تعبیر می¬گردد: یک انقلاب واقعی که بیشتر از آن که در خیابان اتفاق بیفتد، در ذهن رخ داد. اینترنت، رسانه های جمعی، تلویزیون های ماهواره ای و اشتیاق به تحصیلات - در میان زنان عرب به همان اندازه ی مردان - نمی توانند با دیکتاتوری های نابودگر کهنه مجموع آیند. مصری ها، همچون دیگران در حال درک این مهم هستند که دموکراسی نه فقط خواست انتخابات و نه توانایی کشاندن میلیون ها معترض به خیابان ها است. رسیدن به آرمان ها همواره پرهزینه و حتی خونین بوده است. این سفری است که ممکن است دهه ها طول بکشد؛ اما با وجود این هم باید پای در ره سفر نهاد.
منبع: اکونومیست - شماره ۱٣ تا ۱۹ جولای ۲۰۱٣
|