سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

"اعتراف گیری مخملی"


مسعود نقره کار


• و درست در سالگرد فتل عام هزاران زندانی سیاسی و عقیدتی در اوین, چنان تصویری از اوین نقش زده می شود که گویی ۲۷ سال است روشنفکران و روشنگران, دگراندیشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی, و بسیاری از قربانیان نظام ستمگرانه را در هتلی ۴ ستاره زندانی, شکنجه, اعدام و سنگسار کرده اند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱٣ شهريور ۱٣٨۵ -  ۴ سپتامبر ۲۰۰۶


حکومت اسلامی ایران از مبتکرین روش های "نوین" دستگیری, اعتراف گیری, شکنجه (تعزیر), تواب سازی و کشتار دگراندیشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی ست. تاکنون حداقل ٨ مورد شکنجه به نام حکومت اسلامی ایران به عنوان بدعت گذار این شکنجه ها ثبت رسمی و جهانی شده است. بدون تردید در دیگر عرصه های اشاره شده نیز بسیاری از ابتکارات حکومت اسلامی نمونه وار و به نام این حکومت ثبت جهانی و تاریخی خواهد شد. روش اعتراف گیری از رامین جهانبگلو, فیلسوف روشنفکر و روشنگر میهنمان تازه ترین ابتکار این حکومت و از نمونه های قابل   ثبت است.
نگاهی به این شیوه ی به ظاهر "متمدنانه و مخملی" و نیز مسایل و نطراتی که   جهانبگلو   در این "مصاحبه" بر زبان آورده   بار دیگر توانایی حکومت اسلامی در بکار گیری ابتکارات فریبکارانه و ضدانسانی را به نمایش گذاشته است.      
حدود یک ماه قبل محسنی اژه ای, وزیر اطلاعات و دری نجف آبادی دادستان کل کشور حکومت اسلامی اعلام کردند, رامین جهانبگلو به جرم خود اعتراف کرده است و "اعلام آمادگی کرده که مصاحبه‌هایش در اختیار مردم   قرار گیرد و در این اعترافات اعلام کرده که دچار اشتباه شده و عذرخواهی کرده است."
عصر چهارشنبه (٨ شهریور) جهانبگلو که اتهام سنگین "اقدام علیه امنیت ملی کشور و ارتباط با بیگانگان" به او تفهیم شده بود و او نیز این اتهام و جرم را پذیرفته بود, خلق الساعه و "غیر منتظره" در محل خبرگزاری دانشجویان ایران   ظاهر شد تا "هیجان زده, بدون مقدمه و مسلسل وار" به "شرح وضعیت خود و طرح برخی مسایل بپردازد":
«من امروز آزاد شدم. صادقانه بگویم عملا می‌دانستم که وقتی قدم بگذارم منزل، از همه جای دنیا می‌خواهند به من زنگ بزنند. می‌خواستم با یک جا مصاحبه کنم و بعد آسوده باشم. خصوصا که می‌خواهم مسافرت بروم. الان برنامه‌ام این است که مدت زیادی را با خانواده‌ام بگذرانم. مقدار زیادی به آرامش احتیاج دارم و به یک فضای سبز. برای این‌که شما وقتی در زندان در یک چهاردیواری هستید حتی اگر دو هفته هم در آن‌جا باشید دلتان می‌خواهد یک جایی بروید و بدوید. مثل یک اسب سرکش.»
و   در پاسخ به این نظر که "آیا بهتر نیست این گفت‌وگو در روزهای آتی، با فرصت و مجال بهتر و با حضور خبرنگاران دیگر رسانه‌ها انجام شود، خاطرنشان کرد":
«کار من کار فکری و تحقیقی است. خصوصا وقتی آدم از زندان خارج می‌شود یا در شرایط سختی بوده عملا روحش آسیب دیده است دلش می‌خواهد که آرامش داشته باشد. بنابراین اینکه آدم ترجیحا با انتخاب خودش صحبت کند، راضی‌تر است تا این‌که با تماس‌های مکرر بخواهند به زور با دیگر رسانه‌ها حرف بزند. واقعا پیش خودم گفتم که بهتر است خودم انتخاب کنم. همانطور که گفتم می‌خواستم با یک جا و در اولین فرصت مصاحبه کنم."
  "من در مدت بازداشت، هیچ کدام از سایت‌ها را ندیدم. حالا باید بروم تک تک سایت‌ها را ببینم. خدا می‌داند چه چیزهایی گفتند..."
"اسب سرکش "پس از رهایی از بند, و به قول خودش   به جای "رفتن و دویدن" و یا دیدار با خانواده سر از اتاقک خبرگزاری دانشجویان   درمی آورد تا سناریو ی امنیتی های حکومت اسلامی   را به اجبار اجرا   کند,
سناریویی که همین دو پاراگرف ساختگی و باسمه ای بودنش را نشان می دهد .   
 
جهانبگلو   همچون همه ی قربانیان حکومت اسلامی که در زیر وحشیانه ترین شکنجه های روانی و جسمانی تن به "اعتراف" و "توبه" دادند قبل از هر چیز   می بایست از حدیث مکرر و نخ نما شده ی "بازجو ها و شکنجه گران   بسیار مودب" نیز سخن می گفت و از اوین, بزرگترین شگنجه گاه و قتلگاه روشنفکران و روشنگران ایران, تصویری تکراری و "توابانه" ارایه می داد. حرف هایی که ۲۷ سال است مردم میهنمان بارها از دهان فربانیان حکومت اسلامی شنیده اند.
:«من در فرودگاه دستگیر شدم. همیشه من در فرودگاه که می‌آمدم پاسپورتم را چک می‌کردند و سئوال و جواب می‌کردند ولی این بار گفتند لطفا با ما تشریف بیاورید. البته هیچ برخورد خشنی نکردند.»
:«به من هیچ فشار جسمی و روحی وارد نشد و از همان ابتدا بازجویی‌ها مودبانه بود. به من گفتند این اتهامات شماست و شما با این افراد رفت و آمد داشتید که گفتم بله داشته‌ام..."
:«در زندان برای همه چیز پزشک بود و تنها یک بار برای درد شکم به آنجا مراجعه کردم. من هیچ گاه تا به حال اوین نرفته بودم و فکر نمی‌کردم در آنجا پزشک‌های مختلف وجود داشته باشد که بیایند و به شما سر بزنند و بگویند حال شما خوب است یا خیر؟ بنده در بند عادی نبودم، در بند اطلاعات بودم و پرونده‌ام نیز از طریق دادگاه انقلاب دنبال می‌شد. این اولین تجربه بنده از زندان بود و هیچ گاه آرزو ندارم کسی به زندان برود که طبیعتا تجربه سخت و تلخی است؛ اما صادقانه عنوان می‌کنم که تحت هیچ فشار روحی و جسمی نبودم. ماه اول برایم بسیار سخت بود؛ زیرا به محیط عادت نداشتم و ملاقات هم نداشتم. در سه ماه بعد بنده را در سلول انفرادی گذاشتند که در آن تلویزیون و روزنامه وجود داشت و می‌توانستم با خانواده‌ام ملاقات کنم و تماس تلفنی داشته باشم. نمی‌دانم که این شرایط ویژه تنها برای من بوده است یا خیر؟ اما این شرایطی بود که حداقل برای زندانیانی که در آن بند بودند وجود داشت.»
:«بازجوها با من بسیار مودبانه برخورد کردند و هیچ برخورد نامناسبی با بنده صورت نگرفت.»
علت کاهش وزن نیز «به خاطر این است که تجربه‌ی زندان نداشتم. غذایم عوض شده بود و همچنین به این دلیل که دور از خانواده بودم. البته وضع غذا خوب بود.»
:«فکر می‌کنم اصولا در محیط زندان خیلی بد می‌گذرد. ..بنابراین عملا هرکس فکر می‌کند بعد از این‌که از آن‌جا در می‌آید دیگر به آن‌جا نرود. ولی خوب شرایط دارد، یک موقع شما درباره‌ی گوانتانامو و ابوغریب صحبت می‌کنید که عملا چنین چیزی در مورد من صدق نمی‌کند. من درباره‌ی کسان دیگر صحبت نمی‌کنم ولی شرایطی که برای من بود این بود که از یک دوره به بعد توانستم تلویزیون نگاه کنم، روزنامه و کتاب داشته باشم و حتی چیزی بنویسم. من از آن‌جا تعریف نمی‌کنم. می‌گویم این شرایطی است که برای من مهیا بود ولی می‌دانستم برای افراد دیگر هم مهیاست. عملا در سلول‌های دیگر می‌دیدم که کسانی که درازمدت بود قرار بود آن‌جا باشند دوش و توالت داشتند، تلویزیون هم داشتند.»
و درست در سالگرد فتل عام هزاران زندانی سیاسی و عقیدتی در اوین, چنان تصویری از اوین نقش زده می شود که گویی ۲۷ سال است روشنفکران و روشنگران, دگراندیشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی, و بسیاری از قربانیان نظام ستمگرانه را در هتلی ۴ ستاره زندانی, شکنجه, اعدام و سنگسار کرده اند.
  البته "بازجوهای مهربان و با ادب" و صدالبته ضدخشونت به فضا و مسایل و مباحث روشنفکرانه در این اعتراف گیری نیز توجه داشتند چرا که برآن بودند با زبان یکی از فیلسوفان روشنفکر و روشنگر و از آگاهان به امور فرهنگی و سیاسی ایران و جهان سخن بگویند, اما علیرغم   توجه و تلاش شان تو گویی   نه جهانبگلو ی فیلسوف که "آفای هالو" را به "مصاحبه" نشانده اند.
به این چند فراز از اعترافات جهانبگلو, که نیازی به توضیح و تفسیر ندارد نگاهی بیاندازید, آیا این ها گفته های رامین جهانبگلو ست؟:
"...... بنده با قوه   قضاییه ایران چندان آشنایی ندارم..."
"اتهام اقدام علیه امنیت ملی را پذیرفتم منتها با این عنوان که نمی‌دانستم آنچه انجام می‌دهم اقدام علیه امنیت ملی است.»
".....مدتی که در زندان بودم احساسم این بود که نهادهای آمریکایی مرا در جریانی قرار دادند که این جریان، جریانی نبوده که من بخواهم در آن قرار بگیرم.»
"در حقیقت یک نوع لغزش و انحراف از کار تحقیق فلسفی و روشنفکری من به سمت یک کار سیاسی صورت گرفته است."
"من همیشه کار تئوری و نظری کردم و کار سیاسی نکردم. فکر می‌کردم این کار تئوریک کار خیلی خطرناکی نباشد.»
«انگیزه انجام این کار از طرف من شاید به دلیل جاه‌طلبی روشنفکری بود."
"طرحم یک طرح نظری بود. طرحی برای یک گروه سیاسی نبود. ولی می‌بینم نتیجه علیه آن چیزی است که من به آن فکر می‌کنم یعنی عملا به عنوان آدمی که گذشته روشن و غیرسیاسی، اجتماعی و روشنفکری در سطح جهانی دارد می‌بینم که از کارهای من از نظر سیاسی سوءاستفاده شده است.»
"در کنفرانس‌هایی شرکت می‌کردم که ماموران اطلاعاتی و عناصر صهیونیستی هم در آن‌جا حضور داشتند."
"من با یک سایت اسراییلی – فلسطینی همکاری می‌کردم که عملا تا مدت‌های مدید نمی‌دانستم که کسی که این سایت را اداره می‌کند یک مامور اطلاعاتی است"
و...
در این اعتراف گیری از زبان جهانبگلو رهنمودها و نظراتی نیز طرح شده است که سرا پا متناقض اند و با نظرات پیش از دستگیری او تفاوت دارند, رهنمودها و تغییراتی که چیزی جز دستاورد "مهربانی, نزاکت و ادب" بازجوهای شکنجه گر اوین نیستند. به یک نمونه اشاره می کنم"
جهانبگلو در اعترافاتش بیش از هر چیز تلاش دارد خود را غیرسیاسی بنمایاند, او نه فقط میان فرهنگ و سیاست, میان روشنفکری و سیاست نیز خط قرمز می کشد   اما به یک باره رهنمود و پند صادر می شود که: "...من فکر می کنم هر چه قدر بتوانیم باید به تعامل بیشتری بین دولت و روشنفکران برسیم" و دلسوزانه به "بخشی از عناصر دولت" نیز هشدار می دهد که دچار خطای او نشوند و با "نهادها و موسسات امریکایی" ارتباط برقرار نکنند و....
***
در این میان آنچه پراهمیت و شادی آفرین است آزادی جهانبگلوست, درست به همان اندازه که درهم شکستن اش اندوه ساز است, اندوهی که بر انزجار از گورزادهایی که نمی فهمند "انسان, تاریخی پایان نیافته است" دامن می زند.  
 
پنجشنبه ٣۱ اگوست ۲۰۰۶ (امریکا)


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست