دختر زیبا امشب بر تو مهمانم... گزارشی از مراسم یادمان شهلا فرجاد در برلین- سهیل آصفی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۴ تير ۱٣۹۲ -
۱۵ ژوئيه ۲۰۱٣
مراسم یادمان شهلا فرجاد، پزشک و فعال مارکسیست کشورمان در آخر هفته ی تابستانی و ابری برلین پایان گرفت. حلوایی مطبوع و شراب و چای و قهوه چون همیشه در کنار "بانوی والا" و "انسان بزرگ" و صفت های تفضیلی دیگر و شعر و نثر موزون و "خاطره" قرار گرفت تا جمع بزرگی از "فعالان" این شهر،از دیروز تا امروز را برای ساعاتی گرد هم بیاورد تا این آخر هفته را کمی با بار "سیاسی" و نوستالژیک پیش از صرف نوشیدنی و پیگیری آخرین اخبار جهان و خانه، از جریان غالب رسانه همراه کند.
دوستی انشایی را که از "مهربانی" نوشته بود ارائه داد و دیگری با "بانوی والا" و ذکر "خاطرات" برنامه را تکمیل کرد. شرح و تفضیل سخنرانی های دوستان یحتمل در گزارشی مبسوط و اسامی توسط کسانی از این مراسم نوشته خواهد شد. همه ی صفت های "زیبا" در میان حرف و سخن ها گفته شد اما نه واژه ی "سوسیالیسم". واپسین دیدار با وی آن هنگامی بود که برای عیادت قدیمی ترین زندانی سیاسی ایران همزمان در یک آسانسور به هم رسیدیم. نمی توانستی از زنی یا جثه ی کوچک و با موهای کاهی کوتاه، نظر بر دوزی. آن بیمارستان که بواسطه ی حضور خسرو پارسا محل دیدارها بوده است. بسیار اوقات،واپسین دیدارها گاه وچه باک.
در یادمان برلین،برادر وی فرهاد فرجاد از گوشه هایی از زندگی شهلا فرجاد گفت. از باور او به انسان، از مادربزرگی که شهلا فرجاد با او بزرگ شد، از سالهای پس از کودتا و تکاپوی پزشک جوان و تا زندان قصر و خاطراتی از حضورش در ایران پیش و پس از انقلاب. از تکاپویش برای انسان و برای حقوق زنان در همه ی جهان، از زلزله ی بم و رودبار تا روستاهای شمال و افغان ها. از مراسمی در تورنتو توسط افغان ها با حضور جمعی چند صدنفره برای پاسداشت یاد او که در رسانه های فارسی انعکاسی نداشته است. از وفاداری او به آرمانش و جریان سیاسی که همراهش بود تا واپسین دم گفته شد. از همراهی با حزب توده ایران و تشکیلات دمکراتیک زنان در گیلان تا سالهای زندان و "زیباترین فرزندان آفتاب و باد..." از همراهیش با جریان مردم در دوم خرداد 76 و امیدش به روز دیگر و نیز همراهیش با مردم در انتخابات اخیر که می گفت نگاه کن،مردم چه شوری دارند... از رسیدنش به مارکسیسم در پراتیک زندگی و از طریق عاطفه با ریشه هایی درونی تر از آنها که تنها در سطح پدیده ها گام می زنند و پیوند عمیقش با رنج انسان. از توقیف پاسپورتش در ایران پس از آخرین سفر و از تاکید او بر حضور و تکاپو در ایران،با هر هزینه ایی به عنوان "فعال سیاسی" و اینکه گفته است هرگز نمی خواهد در خارج از کشور بماند و معنای او حضور در ایران است،"اگر اینجا بمانم خل می شوم".
از فروتنی وی بسیار گفته شد. باورش به همکاری با همه ی نیروهای سیاسی با اندیشه های گوناگون در عین حال که بطور مسلم در سویه ی چپ ایستاده بود و امیدواری تا واپسین دم. شاید بخش پر رنگ تر یادمان در کنار انبوه انشاها،بخشی از سخنان یکی از همبندان زندان قصر وی بود که به همراه شمار دیگری از زندانیان دوران ستمشاهی به یادمان آمده و پشت تریبون رفت. از خشک اندیشی و دگماتیسم حاکم بر اولین بند زنان سیاسی ایران در قصر "خب اکثریت چریک بودیم..."
به هیستری ضد توده ای بخش بزرگی از این زنان و معدود زندانیان توده ای زن در اولین بند زندان سیاسی زنان در ایران، در دورانی که یکی در میان چریک بودند و روایت های دیگر ناگفته ی آن "داد بیداد" ناکامل است و مناسبات جاری در زندان چیزی روشن گفته نشد،هرچند به پختگی شهلا فرجاد اشاره شد از همان آغاز ورود به زندان و در برخوردش با جمع بزرگی از دیگر زنان زندانی. مناسبات واقعی در میان افرادی "آرمانگرا"،ویژگی های شخصیتی افراد در یک محیط بسته که انسان را وا می دارد تا به جایی که هر یک از این افراد ورای وابستگی حزبی و سازمانی خود در لحظه ی حاضر ورای مرثیه های آشنا،نسبت به تحولات جهان و آن اندیشه ی سیاسی به آن رسیده اند بیانشید. اینکه بعد از ذکر همه ی "خاطرات"، هر یک امروز، عملا کجا ایستاده اند؟ خیل محافظه کاران "واقع بین" دورانی از فرود تاریخ، منتظر فرصت که مشتری فراوان دارد در بازار و یا...
از جستجوی برخی برای شنیدن موسیقی کلاسیک در اولین بند زندان سیاسی زنان گفته شد.یکی از همبندانش با اشاره ای گذرا به مناسبات میان زندانیان،از سلیقه ی موسیقایی پزشک زندانی تا نگاهش به انسان در ریشه ها،زمانی که نفراتی از زندانیان زن که از"خارج" آمده و دستگیر شده بودند و انبوه دیگر "طرفداران چریک ها"، گفت که امروز فهمیده است که "ما از شهلا عقب بودیم..."
از خنده های شهلا فرجاد و امیدش پای تلفن گفته شد، بعد از انتخابات اخیر، زمانی که می دانست هیچ فرصتی دیگر رو به روی او نیست و اوج حال ناخوش خودش در حالی که نگران حال دیگری بود و به یکی از بستگانش توصیه می کرد حتما نزد یک دکتر مغز و اعصاب خوب برود و اشاره شد به سخن "بامداد" و همت نهادن به در کشیدنِ جامِ قهقهه، "هم از لحظهای گریانِ میلادِ خویش...".
از چهره ی شهلا فرجاد،فعال حقوق بشر، در همین لحظه ی حاضر، ورای مرثیه ها و انشاهایی به رنگ بازار روز اما در اعتصاب غذای سی هزار زندانی در کالیفرنیا در اعتراض به مدت طولانی سلول انفرادی، در اعتصاب غذا در گوانتانامو و غزه،از شهلا فرجاد در آتن و مادرید و لیسبون،قربانیان برنامه های ضد حقوق بشری ریاضتی "اتحادیه ی اروپایی" و نوبلش، از شهلا در بند لین استوارت وکیل مدافع نامدار نیویورکی همچنان درگیر سرطان پشت میله ها که عملا محکوم به مرگ شده است، از شهلا در کنار اعتراض بومیان "آیدل نو مور" کانادا علیه سیاست های هارپر و جنبش دانشجویی در شیلی،و جنبش معلمان علیه برنامه های نئولیبرالی همفکر نزدیک باراک اوباما،رام اسرائیل امانوئل شهردار شیکاگو، از شهلا همپای اعتصاب گسترده ی کارکنان "وال مارت" و "فست فودها"،از شهلا در سلول بردلی منینگ و نیز در بند مومیا ابوجمال و در کنار آساتا شکور، از شهلا در همبستگی با فعالان محیط زیست علیه مجوز احداث خط لوله انتقال نفت از کانادا به امریکا موسوم به «کی استون ایکس ال» که یکی از سهام داران اصلی آن سوزان رایس از مشاوران ارشد اوباما و تئوریسن های امپریالیسم بشردوستانه است (استفاده از حقوق بشر برای قالبکردن جنگ)، از شهلا در کنار قربانیان پهبادها مایل ها دورتر از خاک ایالات متحده، و یا در ترانزیت مسکو،آنجا که نگاه ناظران "وضعیت ورا اورولی" در ایالت متحده را به سرنوشت ادوارد اسنودن برده است و همین روزها خشم نسبت به نتیجه ی دادگاه قتل تریوان مارتین و... قاعدتا چیزی در میان "صفت های تفضیلی" و انشاهایی به رنگ روز گفته نشد. 1988 میلادی، درست همان تابستان و یا همین، در خانه ، مقارن است با تقارنی فراموش شده و آن بزرگ ترین تظاهرات ضد بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در برلین غربی است.
بخش یگانه ی یادمان اما ترانه ای بود در انتها که گفته اند ترانه ی محبوب شهلا و برادر جانباخته اش مهرداد فرجاد بوده است بر تصاویری از وی، از بسیار جوانی،از تکاپو در روستاهای شمال میان مردم، تا کنار خانواده و دوستانش، داخل و خارج از ایران و تا گورستان، و بخشی ناگفته از تکاپوی وی در زندگی شخصی خود که لختی جدا از آرمانش نبود: دختر زیبا امشب بر تو مهمانم،در پیش تو می مانم تا..."
www.youtube.com
|