در باره ی کتاب «ریشه در خاک» نوشته ی زهره تنکابنی
امیرحسین بهبودی
•
از فشارهایی که بر او وسایر زندانیان اعمال شده می نویسد.، از اعدامهای سال ۱۳۶۷، از اعدام شوهر و هم رزمش که عاشقانه همدیگر را دوست داشتند، سخن می گوید. و بسیار آرام و متین سخن می گوید. عشق به آزاد زیستن و شورش علیه بی عدالتی و تبعیض، انگیزه ی این زن شورشی است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۶ تير ۱٣۹۲ -
۱۷ ژوئيه ۲۰۱٣
کتاب با مقدمه ای موجز و قوی در باره ی محتوا وعلل نگارش آن آغاز می شود وبا قلمی ساده، خودمانی و خالی از پیرایه های ادبی، از کودکی، جوانی، عشق و ازدواج، زندان، انقلاب، زندان و دوباره زندان سخن می گوید.
زهره تنکابنی اکنون دیگر ۶٨ ساله است که بیش از ۴۰ سالش را در مبارزه برای تحقق آرمان هایش یعنی آزادی و عدالت اجتماعی گذرانده است و چون ۱۲ سال از عمرش را در زندانهای شیخ و شاه سپری کرده، به ناچار قسمت اعظم خاطراتش را مسایل و حوادث زندان در بر گرفته است.
از فشارهایی که بر او وسایر زندانیان اعمال شده می نویسد.، از اعدامهای سال ۱٣۶۷، از اعدام شوهر و هم رزمش که عاشقانه همدیگر را دوست داشتند، سخن می گوید. و بسیار آرام و متین سخن می گوید.
عشق به آزاد زیستن و شورش علیه بی عدالتی و تبعیض، انگیزه ی این زن شورشی است.
زنی که از کودکی علیه انقیاد سنتی و مذهبی که مزاحمش بوده می جنگید و همین امروز هم به نوعی این مبارزه را ادامه می دهد.
کتاب «ریشه در خاک» از طرفی شبیه دیگر کتاب های خاطرات زندانیان و یا مبارزان سیاسی است ولی از طرف دیگر ویژگیهایی دارد که این ویژگی ها عمدتا به وضعیت خود نویسنده برمی گردند.
اینکه نویسنده تجربه ی زندانش مربوط به دو رژیم شاه و جمهوری اسلامی است و حتی در سال ۱٣٨٨ در رابطه با جنبش اعتراضی مردم و تظاهرات میلیونی سکوت دوباره به زندان افتاده و حکم هم گرفته در نتیجه نویسنده زندانهای سیاسی دوره اخیر را که تغییرات زیادی نسبت به دهه ی شصت کرده اند، از نزدیک تجربه کرده است. نکته ی دیگر آنکه او هنوز در ایران زندگی می کند (البته کتابش در آلمان چاپ شده و مسلما بدون داشتن مجوّز از جمهوری اسلامی).
او جزء معدود زندانیان سیاسی زمان شاه از سال ۵۴ به بعد است که چه در زمان شاه وچه در دوره ی جمهوری اسلامی، مواضع سیاسی اش را علنی بیان می کرد و با بازجوها کم و بیش وارد بحث می شد. بسیاری از زندانیان آنموقع بحث با بازجو را قبول نداشتند یا آن را بی فایده و نهایتا به ضرر زندانی می دانستند ولی زهره ویژگی خودش را داشت. از لا به لای صفحات کتاب به خصوص در ٨ سال زندان جمهوری اسلامی می توان به مبارزه ی علنی و پر حوصله اش با زندانبان ها پی برد به طوری که با همه ی سختی ها و افت و خیزهایش، همواره روی اعتقاداتش ثابت قدم می ماند.
بسیاری از بستگانش او را زنی شجاع وسنت شکن می دانستند. او مبارزه برای عدالت و آزادی و مقابله با زورگویی و حق کشی را از کودکی در خانه، مدرسه، و سپس دانشگاه و سر کار تمرین کرده وآب دیده شده بود. او فهمیده بود که مبارزه فقط تحمل سختی و شکنجه نیست، بلکه پیدا کردن راه حل های عملی برای رفع مشکل هم هست. در کتاب می خوانیم که زهره چگونه در ۱۶ سالگی با پدر روحانی اش- آنجا که مجبورش می کند ازدواج کند- با پیشنهادی که خودش می دهد به یک توافق می رسند و نهایتا با برنامه ریزی وشکیبایی و پی گیری به ازدواج تحمیلی تن نمی دهد.
وقتی برای اولین بار با سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در ارتباط مستقیم قرار می گیرد (آبان ۱٣۵۴)، با آنکه آرزوی دیرینه اش برقراری همین ارتباط بود، روی مسئولیتی که بهمن روحی آهنگران (رفیق سازمانی) به او پیشنهاد می کند، - چون به نظر زهره آن کار مناسب با توان و علاقه اش نیست،- راحت مخالفت می کند و با استدلال و بحث نهایتا هر دو به توافق می رسند که زهره مسئولیت دیگری بگیرد.
زهره در این کتاب در مورد سازمانش عمدتا برخورد انتقادی دارد. ضمن آنکه بسیاری از انتقادها مستدل و درست است ولی اینکه چرا تقریبا هیچ نکته ی درستی در دوران فعالیتش در سازمان ندیده، قابل فکر است.
من فکر می کنم همان طور که در کتاب هم اشاره شده، بعد از انقلاب جای تشکیلاتی زهره یعنی رده ی تشکیلاتی و مسئولیتش به هیچ وجه تناسبی با توان سیاسی و تجارب مبارزاتی زهره نداشته. در نتیجه در جایی از تشکیلات قرارش ندادند که با دیدی کلان تر تشکیلات را با ضعف ها و قوت هایش ببیند و در رفع نقایص آن نقش ایفا کند. (تا به آخر هم جای تشکیلاتی اش نتوانست تصحیح شود).
اورا ناگهان با کسانی هم حوزه می کنند که بی تعارف در سطح او نبودند. زهره آنها را سطحی و تازه کار وشاید بعضا پرمدعا ارزیابی می کند و به همین دلیل در باز گویی خاطراتش از تشکیلات با نکات مثبتی از تشکیلات سازمان بر نمی خوریم.
کتاب چه در تصویر وقایع و چه در مواردی که موضوعی را به چالش می کشد، بسیار با ارزش ودارای نکات بکری است. ولی متاسفانه این محتوای غنی با شکلش یعنی نگارش تناسبی ندارد.
کتاب از یک طرف از خطاهای دستوری و مبهم نویسی رنج می برد (البته منظورم مبهم نویسی ناخواسته است. یعنی گاهی جملات به گونه ای فرمول بندی شده اند، که خواننده گیج میشود ومنظور نویسنده را نمی فهمد مانند صفحات ۱۹۲ و ۲۱۹ و...) به خصوص اگر خواننده از نسل جوان باشد، همان نسلی که مورد تاکید خود زهره هم است، و نه از رفقای هم نسل واحیانا هم بند زهره که به هر تقدیر وقایع آن زمانها را می فهمند.
و از طرف دیگر در نقل مسائل ورویدادها، آن موشکافی ودقتی که در زهره سراغ داریم- حداقل در یکی دو مورد- دیده نمیشود. (در اینجا فرصت بررسی آن دو مورد نیست)
نکته ا ی که باعث تعجب من شد، این بود که در چند جای کتاب وقتی از رفقای هم بند خود نام می برد، اسم آنها را با نام همسر و یا پدرشان مزین می کند. اینگونه نامیدن، از زهره ای که در سنت شکن بودنش تردیدی نیست، بعید می نماید. زهره ای که از کودکی و نوجوانی ستم مضاعف را با تمام وجودش حس وعلیه آن مبارزه کرده است.
ضمن آنکه برخی از بخشهای کتاب از لحاظ مضمونی وادبی قوی وغنی اند به عنوان مثال بخش «مبارزه ی مسلحانه، چرا» و یا بخش «تحولات فکری» که بسیار منسجم، مختصر و گویاست، متاسفانه همین روال در تمام کتاب ادامه نمی یابد.
در یک کلام، گویی این کتاب قبل از چاپ توسط خود نویسنده و یا فرد دیگری بازخوانی وادیت نشده در حالی که به احتمال زیاد همه ی این کارها صورت گرفته است.
البته این نکته را باید در نظر داشت که زهره تنکابنی طی ۲۲ سالی که آزاد بوده آن گونه که خودش تاکید می کند همواره با تهدید، احضار و.... مواجه بوده و هیچوقت احساس آزادی نداشته و درست در چنین شرایطی کتاب را نوشته است، یعنی کتاب را مخفیانه نوشته در نتیجه نمی توانسته آزادانه آن طور که در خارج از ایران امکان پذیر است از کمکهای هم بندان و کسانی که برای به یاد آوردن رویدادها و مشاوره به آنها احتیاج داشت استفاده کند.
با امید به این که در چاپ بعدی کاستی های کتاب برطرف شوند که دیگر ذهن خواننده به ناهمواریهای نگارش مشغول نشود، تا کتابی که حقیقتا از قلب زهره بر آمده بر قلب خواننده بنشیند. درست مثل دل نوشته ی زهره برای عزیزش رضا که عمیقا در وجودم نشست.
امیر حسین بهبودی
۱۵.۰۷.۲۰۱٣
|