روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
٣۱ تير ۱٣۹۲ -
۲۲ ژوئيه ۲۰۱٣
«پنج وزیر مهم تر از برنامه هسته ای!» عنوان یادداشت روز کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می خوانید:
ریاست جمهوری دکتر روحانی دو هفته دیگر با برگزاری مراسم تحلیف و تنفیذ آغاز می شود. او ۴ چالش مهم را پیش رو دارد.
۱- چالش اقتصادی.
۲-چالش سیاست خارجی به بهانه برنامه هسته ای.
٣- جریان بی اعتبار و افراطی دخیل در فتنه گری های ۷٨ و ٨٨ (چالش سیاسی-امنیتی).
۴- چالش فرهنگی.
این چهار چالش کمابیش با یکدیگر، تقاطع و هم پوشانی دارند. طلبکاری غرب و جریان افراطی مدعی اصلاح طلبی، یک چالش مهم در برابر حجت الاسلام والمسلمین روحانی است. او برنده خواهد بود اگر در برابر این دو طیف-از موضع حق و قانون و واقعیت ها- برخورد عزتمندانه و از سر اقتدار داشته باشد و خدای نکرده بازنده خواهد شد اگر در موضع بدهکاری مقابل غرب و جریان فتنه قرار گیرد. شاید تعجب کنید اما اولین مطالبات هر دو طیف بر سر کابینه و به ویژه پنج وزارتخانه کلیدی کشور، اطلاعات، علوم، فرهنگ و ارشاد اسلامی و خارجه است. این ادعا را باید مستند کرد.
اما پیش از ارائه مستند ادعای فوق لازم است به این موضوع توجه داشته باشیم که غرب و جریان فتنه در قبال انتخابات ریاست جمهوری طابق النعل بالنعل پیش آمده اند. مقامات آمریکایی و متحدان آنها تحریم های فلج کننده را از حدود دو سال پیش وضع کردند تا تحریم انتخابات را نتیجه بگیرند.
به موازات همین امر، تحریم انتخابات از سوی افراطیون مدعی اصلاحات علی الدوام زمزمه شد به نحوی که دکتر عارف روز گذشته در مصاحبه با روزنامه شرق تأکید می کند اصلاح طلبان دنبال تحریم انتخابات بودند و حتی او را به جرم اعلام نامزدی، اصلاح طلب بدلی خوانده اند.
در همین چارچوب، جان کری وزیرخارجه آمریکا روز سوم خرداد اعلام کرد «با توجه به رد صلاحیت ٨۰۰ نامزد، ٨ نامزد تأیید شده خواسته مردم ایران را نمایندگی نمی کنند و براساس اینکه در راستای منافع حکومت حرکت می کنند، تأیید شده اند.
به سختی می توان گفت که روندی آزاد بر انتخابات ایران حاکم است». پیش از او وندی شرمن معاون وزارت خارجه ضمن اسم بردن از دو نامزد جریان فتنه و حلقه انحرافی ادعا کرده بود انتخابات ایران مشروعیت ندارد.
دو روز پیش از انتخابات نیز شورای امنیت ملی آمریکا در اقدامی کم سابقه اعلام کرد «انتخابات ایران آزاد و عادلانه نیست و اراده و خواسته مردم ایران را نمایندگی نمی کند».
بعد از انجام انتخابات و وقوع حماسه مشارکت ۷۲درصدی لحن آمریکایی ها موقتا برگشت. آنها این بار مدعی شدند که مردم ایران به سازش و تسلیم در برابر غرب رأی داده اند و این نشانه یک تغییر بزرگ در ایران است.
جریان افراطی مدعی اصلاحات نیز که حتی در میان چهار نامزد خویش برای اجماع، نام حسن روحانی را نگذاشته بود پس از انتشار نتایج نظرسنجی ها یقین کرد به خودی خود بیش از هفت درصد آرا را در حالتی خوش بینانه ندارد و بنابراین به معنای واقعی کلمه به اعتبار آقای روحانی آویزان شد تا از این نمد کلاهی برای خود دست و پا کند و بتواند از این طریق به عنوان مسافر قاچاقی دوباره به قطار سیاست سوار شود.
این تعبیر از عباس عبدی است که «اصلاح طلبان با یک پیروزی مفت و مجانی می خواستند قلم نسیان بر گذشته بکشند» (روز آن لاین، ۱۹ تیر ۹۲). روحانی قبل و بعد از انتخابات چندین بار تأکید کرد که «مستقل» است.
ژست استقبال مقامات آمریکایی از انتخابات ایران- با این هدف که نقطه مقابل حماسه ملت ایران دیده نشوند- به زودی رنگ باخت.
باراک اوباما چند روز پس از انتخابات گفت «انتخاب یک رئیس جمهور میانه رو در ایران بیانگر این است که ایرانی ها می خواهند به سمت و سویی متفاوت حرکت کنند اما من اطمینان ندارم که این راه جدید لزوما به پیشرفت قابل ملاحظه ای در زمینه جاه طلبی هسته ایران ختم شود. نتایج این انتخابات به این معنا نیست که ایالات متحده آماده است بی درنگ با دولت ایران مذاکره کند.
مردم ایران باید بفهمند که تحریم های اقتصادی علیه این کشور لغو نخواهد شد مگر اینکه ایران گام های قابل توجهی برای شفاف سازی بردارد و نشان دهد که در پی دستیابی به سلاح هسته ای نیست». این سخن گزاف در حالی بیان می شد که به تصریح گزارش های مکرر جامعه اطلاعاتی آمریکا (۱۶ نهاد اطلاعاتی) از سال ۲۰۰۷ تا امروز، ایران در پی ساخت سلاح اتمی نبوده است.
سخنان اوباما پاسخ پیشاپیش همه خوش باوران یا مغزضانی است که به استناد لفاظی کسانی چون جک استراو وزیر خارجه اسبق انگلیس یا بیانیه بی اعتبار یک چهارم اعضای مجلس نمایندگان آمریکا و یا خبر واشنگتن پست درباره تاخیر در ارسال لایحه جدید تحریم ها به دولت اوباما چنین تصور یا القا می کنند که باب تعامل با آمریکا و اروپا گشوده شده و از این طریق می توان از فشار تحریم ها کاست.
این طیف خوش بین یا مغرض توجه نمی کنند که دولت آمریکا دو هفته پیش تحریم های جدید ضدایرانی جدیدی را که ژانویه گذشته در حوزه های مالی و پولی، انرژی، کشتی رانی و فروش و جابه جایی کالاهای اساسی به تصویب رسیده تحت فشار کنگره به اجرا گذشت. واقعیت این است که کنگره در آمریکا اختیاردار دولت است و اکثریت قاطع اعضای دو مجلس، موضع ضد ایرانی شدیدی دارند و به شدت متأثر از لابی صهیونیستی آیپک هستند.
یک مسئله کلیدی در این میان وجود دارد و آن اینکه رصدگران سیاسی و اطلاعاتی غرب به خوبی می دانند دکتر روحانی، یک اصلاح طلب مطلوب غرب- از آن جنس که مقامات آمریکایی مکرر می گفتند ما از رفورمیست ها و اصلاح طلبان در ایران و عراق و لبنان و سوریه حمایت می کنیم- نیست بلکه به جمهوری اسلامی وفاداری و دلبستگی کامل دارد.
تحلیل ۱۰ روز پیش مایکل سینگ مدیر انستیتو واشنگتن تکرار ترجیع بند بسیاری از سیاستمداران با نفوذ در آمریکاست مبنی بر اینکه «روحانی برای آمریکا و متحدانش به خوبی شناخته شده است زیرا با توجه به مواضع گذشته اش معلوم است که او نه تنها یک اصلاح طلب نیست بلکه از افراد درون نظام است و نقش مهمی در پیشبرد برنامه هسته ای، فعالیت های منطقه ای و حتی سرکوب های داخلی ] فتنه گران[ داشته است».
سینگ سپس هم پوشانی موضع آمریکا با جریان فتنه را بازگو می کند و می گوید «از طرفی بعید هم نیست روحانی با توجه به مشکلات اقتصادی به ضرورت تغییر در کشور نیاندیشیده باشد لذا باید به دنبال برخی نشانه های اولیه باشیم، مثلا سران مخالفان را از بازداشت و حبس خانگی رها بخشد و تصمیم هایی برای سیاست ایران در ارتباط با مسائل راهبردی مانند سوریه اتخاذ کند»! مستند دیگر مربوط به گزارش دو روز پیش روزنامه واشنگتن تایمز است که تصریح می کند دولت جدید ایران باید گام هایی برای تغییر در عرصه داخلی- حوزه هایی مربوط به وزارتخانه های کلیدی کشور، اطلاعات، ارشاد و علوم- بردارد و «اگر روحانی به سوی این تغییرات گام بردارد ولو پیشرفت مربوط به مذاکرات هسته ای به کندی صورت گیرد، ثابت خواهد شد که وعده تغییر او واقعی بوده است.
غرب نیز که امیدوار است شاهد تغییراتی در سیاست خارجی ایران باشد، براساس تغییرات و اصلاحات در سیاست داخلی درباره روحانی قضاوت خواهد کرد. انتصاب اعضای کابینه نخستین نشانه در این زمینه است»!!
تحلیل واشنگتن تایمز فراتر از این وارد جزئیات توقعات غرب در زمینه سیاست داخلی ایران شده و می نویسد «البته انتخاباتی را که نامزدهای آن از پیش تأیید شده بودند و با محدودیت نامزدها برگزار شد نمی توان آزاد و عادلانه نامید. سابقه روحانی نیز از اجرای اصلاحات مهم از سوی او خبر نمی دهد.
او یک روحانی میانه رو و از خودی های رژیم است که در هنگام سرکوب شدید اعتراضات خیابانی در سال ۱۹۹۹ (تیر۱٣۷٨) از مقامی بالا در شورای عالی امنیت برخوردار بود.
با این وجود آنچه روحانی درباره حقوق بشر می گوید و انجام می دهد، حائز اهمیت خواهد بود. این اهمیت به ویژه از آن جهت است که برخی اعضای مهم کابینه او باید به تأیید رهبر عالی ایران برسند. اگر روحانی به اجرای اصلاحات متعهد است می تواند از چند اقدام اول به عنوان شاهدی برای اثبات ادعای خود کمک بگیرد. همه این اقدامات نیازمند برخورداری از جرئت و شهامت است! نخست اینکه زندانیان بازداشتی را آزاد کند. گام بعدی آزادی مطبوعات و بازگشایی انجمن صنفی روزنامه نگاران است که سال ۲۰۰۹ منحل شد.
گام سوم، آزادی تحصیل و کاهش نفوذ نیروهای امنیتی در دانشگاه هاست. او باید شخصی مصمم به این موضوع را به سمت وزارت علوم منصوب کند، کمیته های انضباطی را تعطیل نماید و افراد اخراجی به خاطر فعالیت هایشان را بازگرداند. گام دیگر، آزادسازی نهادها و سازمان های مدنی است که مورد حمایت خاتمی در سال های ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۵ بودند. روحانی باید محدودیت های مربوط به خانه سینما، کانون وکلا و سندیکاهای کارگری را از میان بردارد. در این صورت است که ولو پیشرفت مذاکرات هسته ای کند باشد، ثابت خواهد شد که روحانی دنبال تغییر است»!
با این اوصاف، اولین آزمون استقلال و اقتدار حجت الاسلام والمسلمین روحانی در معرفی تیم خود در کابینه رقم خواهد خورد. بی دلیل نیست طی دو هفته اخیر سیاست بازان و رسانه های فعال در سازمان فتنه از جانب خود برای کابینه و وزیران کشور، اطلاعات، ارشاد، علوم و خارجه نسخه پیچیده و حتی با وقاحت وزیر را معرفی کرده اند که آخرین آن را در سخنان خاتمی شاهد بودیم. دکتر روحانی با کیاست تمام می داند که اگر در این موضع کوتاه بیاید، طلبکاری فتنه گران ورشکسته و حامیان خارجی آنها حد یقف نخواهد داشت البته طبیعی است که نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی نیز همچنان که بارها موضع صریح مقابل فتنه گران گرفته اند، ضمن پشتیبانی و حمایت از دکتر روحانی، اجازه تجدید حیات این جریان انگلی را نخواهند داد.
درباره سیاست خارجی نیز فعلا باید به همین تحلیل فارین پالیسی بسنده کرد که یک هفته پس از انتخابات تأکید کرد «رهبر ایران درست می گوید؛ توپ در زمین آمریکاست. آیت الله خامنه ای می گوید دولت اوباما با رفتارش و نه با گفتار سنجیده خواهد شد. ایران از چرخه هسته ای خود دست نخواهد کشید.
متأسفانه اوباما نشان داده که متأثر از کنگره و لابی صهیونیستی است و شجاعت و قاطعیت لازم را برای تعامل با ایران ندارد... روحانی ۱۰ سال پیش مذاکراتی داشت که به امید اعتمادسازی، تعلیق را پذیرفت اما این امید به شکست انجامید. رئیس جمهور منتخب ایران یک بار شرمنده و مارگزیده شده و احتمالا بار دیگر برای اتخاذ موضع نرمش در برابر غرب پا پیش نمی گذارد.
او تنها در صورتی امتیاز می دهد که مطمئن شود در قبال آن امتیاز خواهد گرفت بنابراین به جای ریسک امتیازدهی صبر می کند ببیند آمریکا برای امتیاز دادن جدی است یا نه. اتفاقات ۱۰ سال قبل ننگی برای اصلاح طلبان شد و اکنون توپ در زمین آمریکاست که باید امتیاز بدهد وگرنه تغییری صورت نخواهد گرفت».
جمهوری اسلامی: «دولت یازدهم و آمارهای تاریک»
«دولت یازدهم و آمارهای تاریک» عنوان سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
گزارش هایی که در هفته های پایانی فعالیت دولت دهم از زبان مسئولان قوه مجریه درباره عملکرد این دولت و دولت نهم منتشر می شود، بار دیگر ضرورت توجه به مقوله آمار را در حوزه اقتصاد در کانون توجه کارشناسان و افکار عمومی قرار داده است. مجموعه گزارش هایی که دولتمردان از شرایط اقتصادی ارائه می دهند همچنان با واقعیت هایی که بدنه جامعه و ناظران از نزدیک با آن مواجه هستند در تناقض است و همین ناهمخوانی بین گزارش های رسمی و مشاهدات عینی، این موضوع را برای چندمین بار در فضای رسانه ای و کارشناسی مطرح ساخته که گزارش های رسمی دولت تا چه حد می تواند گویای واقعیت های اقتصاد ایران تلقی شود.
سابقه چندین سال اخیر به روشنی نشان می دهد که آمارهای ارائه شده توسط دولت در برخی موارد از صحت و دقت لازم برخوردار نبوده و همین عدم دقت نیز امکان در اختیار داشتن تصویری حتی نسبتاً شفاف از پازل اقتصادی کشور را تا حد زیادی از بین برده است.
همین مسئله مناقشات فراوانی را در مورد عملکرد نهادهای تولید کننده، تجمیع کننده و منتشر کننده آمار خصوصاً در حوزه اقتصاد دامن زده که متأسفانه به نتیجه روشنی نرسید و این اختلافات همچنان باقی است.
اهمیت موضوع زمانی بیشتر روشن می شود و ضرورت دستیابی به آمار صحیح و به موقع را بیش از پیش آشکار می سازد که بدانیم دولت آینده و تمامی نهادهای برنامه ریزی و مسئول تدوین راهبردهای آینده نگرانه برای اینکه بتوانند برنامه هایی کوتاه و بلند مدت برای کاهش چالش های حال حاضر اقتصاد و جبران عقب ماندگی های کشور در مسیر دستیابی به اهداف سند چشم انداز بیست ساله تدوین کنند، به آمارهایی دقیق، شفاف و قابل استناد نیاز دارند و درصورتی که به هردلیل و علتی چنین آمارهایی دردسترس نباشد، بدیهی است که فرایند برنامه ریزی دچار اختلال خواهد شد.
نکته مهم دیگری که ضرورت تهیه و انتشار گزارش های آماری واقعی و روشن را افزایش می دهد، حفظ و افزایش سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی در کشور به صداقت و شفافیت مسئولان اجرایی و دولتمردان است. روشن است که عدم اطمینان عمومی به آمارهای ارائه شده که ممکن است از تضاد آشکار این آمارها با واقعیات ملموس و روزمره در جامعه بروز کند، باورپذیری عمومی نسبت به صداقت، گفتار و کردار مسئولان را دچار خدشه می کند.
از این رو گذشته از اهمیتی که ارائه آمارهای روشن برای برنامه ریزی های آتی در کشور دارد، نقش و تأثیر این آمارها در هم افزایی سرمایه اجتماعی نیز بسیار مهم است که به هیچ وجه نباید از آن غافل بود.
با این حال و علیرغم آشکار بودن این اهمیت و ضرورت متأسفانه طی سال های اخیر در اکثر قریب به اتفاق موارد جامعه و نخبگان کشور با گزارش هایی از سوی دولتمردان بودجه بوده اند که دستکم با دریافت های پیرامونی مردم و ناظران هم خوانی نداشته است.
این عدم همخوانی را می توان در دو حوزه دسته بندی و ارزیابی کرد؛ دسته نخست به شاخص هایی باز می گردد که دولت، به اصطلاح از مترهای جدیدی برای اندازه گیری استفاده کرده و دسته دوم هم مربوط به عدم انتشار گزارش های آماری است. برای دسته اول می توان به مواردی مانند تغییر تعریف اشتغال و معیار بیکاری اشاره کرد که باعث ایجاد تغییرات معناداری در نرخ بیکاری و اشتغال شده است.
نمونه دیگر نیز به آمار ارائه شده در مورد سرمایه گذاری خارجی در کشور مربوط است چرا که به نظر می رسد در این آمارها، سرمایه هایی که توسط شرکت ها و اشخاص حقیقی ایرانی خارج از کشور در داخل سرمایه گذاری می شود نیز در آمارهای سرمایه گذاری خارجی لحاظ می شود.
در مورد دسته دوم نیز باید به تأخیر بی سابقه در انتشار نماگرهای بانک مرکزی، آمار رشد اقتصادی، تولید ناخالص داخلی و... اشاره کرد که تازه ترین آن ها مربوط به حداقل دو سال قبل است.
در چنین شرایطی پرواضح است که علاوه بر اینکه هیچ تصویر روشنی از شرایط اقتصادی کشور دردست نخواهد بود، عملاً امکان بررسی میزان دقت آمارها و گزارش های عملکرد ارائه شده توسط دولتمردان نیز وجود ندارد.
به این ترتیب دور از واقعیت نخواهد بود اگر گفته شود کشور طی سال های اخیر گرفتار نوعی گنگی آماری و تاریکی شده است که خود، چالشی بزرگ برای دولت آینده به حساب می آید و همین چالش نیز دولت یازدهم را ناگزیر از کسب آمارهای دقیق تر از سایر منابع کرده است تا بتواند به تصویری که مقداری واضح باشد از شرایط اقتصاد ایران دست پیدا کند و به جامعه گزارش دهد که کشور را در چه وضعیتی تحویل گرفته است.
مردم سالاری: «فشردن دست چدنی»
«فشردن دست چدنی» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم علی ودایع است که در آن می خوانید:
شیخ دیپلمات به عنوان یازدهمین رئیس جمهوری منتخب مردم پس از پیروزی جمهوری اسلامی در ایران، آماده تحویل گرفتن کلید نهاد ریاست جمهوری در میدان پاستور تهران است.
این روزها موضوع مذاکره مستقیم واشنگتن با تهران به نقل محافل سیاسی و اجتماعی در ایران تبدیل شده است. این سوژه جنجالی موافقان و مخالفان سرسختی دارد که هر کدام بخشی از واقعیت مذاکره با آمریکا را بیان می کنند. در همین حال احتمال سفر وزیر خارجه سابق بریتانیا برای مراسم تحلیف رئیس جمهوری یازدهم نیز جنجال برانگیز شده است.
جک استراو که روزگاری به عنوان دیپلمات شماره یک لندن به دیدار حسن روحانی در جریان مذاکرات اتمی می رفت حالا با عنوان یک دولت می خواهد قفل سفارت انگلستان را بگشاید. در کشورهایی نظیر بریتانیا و ایالات متحده روسای جمهور سابق و مقامات پیشین همچون تونی بلر، بیل کلینتون، جیمی کارتر و حالا جک استراو سعی می کنند با توجه به سابقه و مقبولیتی که در کشورهایشان دارند به عنوان سفیران حسن نیت عمل کنند که نمونه معروف آن را در سفر کارتر به کره شمالی می توان دید. حمله و تسخیر سفارت انگلستان که در نهایت با نکوهش رهبر معظم انقلاب روبرو شد بهانه به دست دشمنان نظام اسلامی داد و آنها بر روی تخریب و جهه صلح دوستی ایرانیان با یک عملیات گسترده متمرکز شدند.
مردم سرزمین پارس مهمان نوازترین قوم در خاورمیانه هستند که همواره حرمت مهمان را همانند ناموس خود نگاه می دارند البته ایرانیان هر دستی که به سوی خاک این کشور دراز شود کوتاه و چشم طمع دشمنان را کور می کنند! در حالیکه کت قرمزها با ولع خاصی سعی دارند با دولت جدید ایران وارد تعامل شوند از واشنگتن پالس های مثبتی برای تهران مخابره می شود که در طول تاریخ روابط خصمانه کاخ سفید با جمهوری اسلامی بی سابقه است؛ باراک حسین اوباما هم آرزو دارد نام خود را به عنوان کسی که قفل رابطه دوستانه با ایران را شکسته در تاریخ ثبت کند.
ایالات متحده برای باز کردن قفل های زیادی به تعامل با ایران نیازمند است، فارغ از مباحث اقتصادی کلان که آمریکا دنبال می کند، در خاورمیانه سلفی های تندرو به شکلی غیرقابل مهارتر از قبل بعد از پیوندهای جدید با القاعده در حال رشد هستند.
تا جایی که اروپا آرام آرام خطر نفوذ تروریسم سلفی های تندرو را نیز در کنار کابوس القاعده مزه مزه می کند. نیروهای چندملیتی سلفی که به عنوان غده بدخیم در دل بهار عربی به وجود آمده اند اکنون پس از تجربه حضور در جنگ داخلی سوریه چشم به دیگر کشورها دوخته اند. پیوند القاعده، طالبان و نیروهای سلفی در خاورمیانه و حتی اروپا می تواند فاجعه خلق کند.
در موضوع خصمانه بودن تحریم های غرب علیه ایران اسلامی هیچ شک و شبهه ای نیست. تحریم هایی که مستقیم جان و رفاه مردم را نشانه رفته اند. اما حالا تعویق ارایه لایحه تحریم های جدید ایران و تمایل غرب برای مذاکره سقوط قیمت ارز و سکه را در پی داشته است البته امید به برنامه های جدید اقتصادی پرواز شاخص های بورس را در پی داشته است و همه اینها در کنار هم می تواند افزایش درصد رشد اقتصادی را به ارمغان آورد البته نه براساس آمارسازی!
در حالی که بسیاری از کاهش قیمت ها ذوق زده اند می توان نگرانی را در چشم دلال های میلیاردر ارز، سکه، اتومبیل های لوکس خارجی، دارو و هزاران جنس دیگر همراه با تورم و گرانی که دامن مردم را گرفته است دید که بی توجه به صدای استخوان های مردم برای چندین سال اسکناس روی اسکناس گذاشتند و از ویلاهای لوکس شمال تهران تا ماشین های میلیاردی با چراغ روشن به مردم فخر فروشی می کنند، اکنون باید در انتظار زلزله ای مهیب باشند.
آیا برای سودجویی های برخی اشخاص و گروهی از سیاستمداران مساله دار خط پایانی وجود دارد؟! آنهایی که برای رسیدن به پول هرکاری را برای خود حلال می دانند و از جیب جمهوری اسلامی به بدترین شکل هزینه می کنند.
در همین راستا گروهی دیگر نیز دلنگران بهبود رابطه ایران با غرب هستند؛ رژیم صهیونیستی که این روزها از کابوس سبک جدید دیپلماسی ایرانی خواب ندارد با عناوین مختلف سعی بر تخریب وجهه ایران با متدی جدید دارد به همراه آنها منافقین که این روزها با اخراج از عراق پناهگاهی ندارند پرونده های جعلی جدیدی مطرح می کنند تا حسن نیت ایران در موضوع اتمی را زیر سوال ببرند. در داخل ایران در مورد مذاکره با غرب به خصوص آمریکا دلنگرانی هایی نیز وجود دارد.
آمریکایی ها دست چدنی دراز کرده اند با روکش مخملین برای فشردن دست ایران اما یک رئیس جمهور دیپلمات باید بداند که این دست را چگونه بفشارد تا از یک تهدید یک فرصت پدید آید. امروز همه کشورهای جهان پشت لبخندهای تصنعی به دنبال کسب موقعیت و منفعت برای کشور خود هستند. این موضوع غرب و شرق نمی شناسد.
متاسفانه در دولت دهم بسیاری از فرصت ها به تهدید تبدیل شد اگرچه در برخی موارد نیز به برکت نام جمهوری اسلامی موفقیت هایی حاصل شد.
مذاکره با آمریکا که با موافقت ضمنی رهبری در پیام نوروزی همراه بود، باید زیر نظر مستقیم شخص مقام معظم رهبری و دیپلمات های کار کشته صورت گیرد تا منافع ملی ایران به بهترین شکل تامین شود.
ایالات متحده برای بهبود رابطه با تهران باید بیش از این حسن نیت خود را به ملت ایران نشان دهد؛ رابطه خصمانه غرب با ایران تنها به نفع رقیب نفتی آنها روسیه و چین است. این دو کشور اگرچه در حساس ترین لحظه ها دست های خود را همراه غرب علیه ایران بالا بردند اما همانند دوران استعمارگری کت قرمزها سرمایه های ایران را تاراج می کنند. راستی وعده راه اندازی نیروگاه بوشهر توسط روس ها به کجا رسید؟!
خراسان:«تهدیدها و فرصت های «لبخند» در سیاست خارجی»
«تهدیدها و فرصت های «لبخند» در سیاست خارجی» عنوان یادداشت روزنامه خراسان به قلم محمدسعید احدیان است که در آن می خوانید:
رئیس جمهور شدن آقای روحانی آن هم بعد از ادبیاتی که آقای احمدی نژاد در سیاست خارجی انتخاب کرده بود، این فضا را ایجاد کرده است که دوره «لبخند» به دنیا در سیاست خارجی ایران آغاز شده است و از این رهگذر برخی امیدهای زیادی به آینده بسته اند. سوال این است راهبرد «لبخند» در سیاست خارجی چه فرصت هایی ایجاد می کند و آیا در کنار این فرصت ها «لبخند» می تواند برای منافع ملی ما تهدیدهایی نیز ایجاد کند؟
پاسخ بخش اول سوال چندان دشوار نیست چرا که تقریبا همگان برداشت هایی از فرصت هایی که استفاده از ادبیات نرم در ایجاد ارتباط مناسب با طرف های مقابل ایجاد می کند دارند، حتی براساس برخی الگوها که عرصه دیپلماسی را عرصه چانه زنی ها می دانند و قواعد پیشنهادی خود را براین اساس از میان تجربه های زندگی جاری تنظیم می کنند، بسیاری از مردم در زندگی های روزمره خود دیده یا چشیده اند که استفاده از روی خوش تا چه میزان می تواند در حل بسیاری مسائل راه گشا باشد.
با این وصف روی کارآمدن آقای روحانی مجموعه ای از فرصت ها را پیش روی سیاست خارجی جمهوری اسلامی گذاشته است که برای دولت آقای احمدی نژاد ناممکن به نظر می رسید یا حداقل سخت به دست می آمد مهمترین این فرصت ها امکان شنیده شدن حرف های اصلی جمهوری اسلامی و تعامل با بسیاری از کشورهای دنیا است که پیش از این امکانش سلب شده بود چرا که به دلیل تصویری که در فضای رسانه ای علیه ایران ایجاد شده بود بسیاری کشورها به سادگی حاضر نبودند حرف های منطقی و اصولی ما را بشنوند اما با تغییر رئیس جمهور به خصوص آمدن آقای روحانی این فرصت ایجاد شده است که ایران بتواند مواضع و حرفهای منطقی اش را به گوش بسیاری از کشورهای دنیا برساند اهمیت این فرصت به گونه ای است که صاحب نظران و تصمیم سازان باید راهبردهای عملیاتی روشنی برای استفاده از آن طراحی و اجرا کنند در همین راستا پیشنهاد مشخصی دارم که انشاءالله در یادداشتی دیگر ارائه خواهم کرد اما اجازه بدهید در این مجال اندک به بخش دوم سوال بپردازیم و تاکید کنیم همانطور که انتخاب ادبیات نرم فرصت های مهمی پیش روی ما می گذارد اما نه تنها صرفا با «لبخند» نمی توان همه مسائل را حل کرد بلکه فراتر از آن تمرکز بر این راهبرد می تواند لطمه های جبران ناپذیری به منافع ملی کشور بزند.
باید توجه داشت که انتخاب ادبیات نرم به خودی خود موضوعیت ندارد بلکه ابزاری است برای رسیدن به منافع بیشتر با هزینه های کمتر و طبیعی است اگر در شرایطی این رویکرد باعث هزینه بیشتر یا منافع کمتر شود باید نسبت به آن تجدیدنظر کرد اصول چانه زنی ایجاب می کند که شما گاهی نرم سخن بگویید و گاهی تند؛ گاهی تاکید بر ادامه مذاکره کنید، گاهی میز مذاکره را با اعتراض ترک کنید؛ گاهی مستقیم مذاکره کنید گاهی واسطه تراشی کنید و... شاید مثالی موضوع را بیشتر روشن کند تصور کنید اگر شما در حل اختلاف خود با فردی بعد از این که با این نیت که از زیادشدن اختلاف جلوگیری کنید و برای حل شدن دوستانه مشکل به وجود آمده، رفتار نرمی از خود نشان دادید اما واکنش های طرف مقابل تان به گونه ای بود که شما را به این جمع بندی رساند که نرم سخن گفتن باعث می شود طرف مقابل از لبخند شما به غلط برداشت کند موضع شما از سر ضعف است به همین دلیل بر مواضع غیرمنطقی خود پافشاری بیشتری خواهد کرد و احیانا به زیاده خواهی روی خواهد آورد، آن گاه منطق چانه زنی حکم می کند که شما شیوه خود را تغییر دهید و استفاده از ادبیاتی تند را درپیش گیرید و حتی در صورت لزوم با تهدید به قطع مذاکره، آمادگی تان را برای پذیرش هرپیامدی به طرف مقابل اعلام کنید و به این شیوه نشان دهید که در موضع ضعف نیستید.
انتخاب شیوه برخورد تند توسط شما با این هدف صورت می گیرد تا طرف مقابل تان را برای مذاکره ای منطقی آماده کنید. اینجا شما راهبرد «اخم» را جایگزین راهبرد «لبخند» کرده اید چرا که برایتان مشخص شده است که در چنین شرایطی موضع صریح و تند برای حل مساله کمک بیشتری می کند در حالی که لبخند و نرمش در این شرایط بیشتر باعث عدم نتیجه گیری دلخواه می شود.
واقعیت این است که هم منطق حکم می کند هم تجربه این ادعا را اثبات کرده است که ما در سیاست خارجی در شرایطی هستیم که اگرفقط با «لبخند» سخن بگوییم تنها چیزی که عایدمان می شود هزینه بیشتر و منافع کمتر است.
آمریکا حدود شش سال است که استراتژی خود را به صورت رسمی سیاست «دوسویه» یا «دوگانه» اعلام کرده است براساس این استراتژی آن ها برای تمکین ایران مبنی برتعلیق کامل فعالیت های هسته ای سیاست «فشار» همزمان با «مذاکره» را پیش کشیده اند در طول این چند سال با تلاش زیاد توانسته اند فشارهای اقتصادی و بین المللی برکشور را تا حد قابل توجهی بالا ببرند نتیجه اینکه این تصور در آنها ایجاد شده است که بخش اول این راهبرد یعنی «فشار» در حال تاثیرگذاری است و کم کم دارد زمان اینکه در «مذاکره» ایران را مجبور به عقب نشینی از مواضعش کنند فرامی رسد.
البته مشارکت گسترده مردم در انتخابات ۹۲ و رجوع همه به سازوکارهای درون نظام، ضربه مهلکی به سیاست های آن ها بود و امید آن ها به فروپاشی از درون را به یاس تبدیل کرد اما در عین حال آن ها را از نتیجه بخش بودن استراتژی خود ناامید نکرده است و اجرایی کردن تحریم های سخت گیرانه بلافاصله بعد از رای آوردن آقای روحانی نشان از این مسئله دارد که آنها از رای آوردن آقای روحانی به غلط برداشت تاثیرگذاری تحریم هارا کرده اند با این وصف در شرایطی که آمریکا استراتژی «فشار» برای عقب نشینی ایران در «مذاکره» را درپیش گرفته است «لبخندی» که همراه با «اخم» نباشد همانند مثال ذکر شده نه نمایانگر حسن نیت ایران که نشانه ضعف تلقی شده و براساس اصول چانه زنی باعث امتیازخواهی بیشتر و درنتیجه فشار بیشتر و تحریم های شدیدتر می شود.
جناب آقای روحانی هم در دورانی که خود مسئولیت پرونده هسته ای را به عهده داشتند و هم بعد که به عنوان نماینده رهبرانقلاب در شورای عالی امنیت ملی در جریان جزئیات مسائل پرونده هسته ای ایران بودند، حتما تجربیات زیادی از گذشته به عنوان شاهدی برادعای مذکور به یاد دارند.
به عنوان مثال زمانی که آقای احمدی نژاد خلاف رویه گذشته خود تصمیم به زدن «لبخند» کرد و خبر از موافقت خود مبنی بر تفاهم برسر تعلیق غنی سازی بیست درصدی درقبال تامین اورانیوم داد، تنها حدود یک هفته پس از امضای بیانیه سه جانبه بین ایران، برزیل و ترکیه درباره اورانیوم بیست درصدی، شدیدترین قطعنامه سازمان ملل علیه ایران تصویب شد دلیل آن هم یک مساله بود به جای اینکه نرمش ایران گامی برای حل مساله تلقی شود متاسفانه از آن نتیجه بخش بودن فشارها برداشت شد و این برداشت ناشی از «لبخند بی موقع» حتی روسیه و چین را دچار خطای استراتژیک کرد و آنها هم مجاب شدند سیاست فشار برایران جواب داده است و در جهت منافع خود با آمریکا هم راستا شدند.
به عنوان مثالی دیگر در مفید بودن اخم در کنار لبخند جناب آقای روحانی خوب به یاد دارند مهمترین و تنها سند رسمی امضا شده توسط آژانس ( مشهور به مدالیته) که در آن در قبال یکسری تعهدات توسط ایران، آژانس متعهد شد پرونده ایران را عادی کند، در حالی با تایید کشورهای ۱+۵ امضاشد که آقای احمدی نژاد مرتب «اخم» نشان می داد و همزمان لاریجانی با «لبخندی محتاطانه» با دیپلماسی خلاقانه و فعال، از فضای ناشی از لحن تند آقای احمدی نژاد استفاده می کرد و پرونده را پیش می برد و جالب اینجا بود که این موفقیت زمانی صورت گرفت که ایران گام به گام در حال پیشرفت در فعالیت های هسته ای اش بود.
در شرایطی که آمریکا در اولین اقدام بعد از انتخاب آقای روحانی با اجرایی کردن تحریم های جدید نشان داد که برداشتش از شرایط جدید این است که باید فشار را بیشتر کرد و در حالی که آمریکا به صورت رسمی بر استراتژی «دوسویه» فشار و مذاکره تاکید می کند، آقای روحانی و تیم هسته ای شان باید ادبیاتی مشابه مواضع اخیر آقای موسویان که در دوره آغازین نفردوم پرونده هسته ای ایران بعد از آقای روحانی بودند را در پیش بگیرند ادبیاتی که در آن حتی از احتمال خارج شدن ایران از ان پی تی هم سخن گفته شده است. مسئولان آینده دیپلماسی هسته ای به ویژه رئیس جمهور نباید فراموش کنند «لبخند بی موقع» یا «بدون اخم» می تواند لطمات جبران ناپذیری به منافع ملی بزند.
رسالت:«خلق پول؟»
«خلق پول؟» سرمقاله روزنامه رسالت به قلم مصطفی میرسلیم است که در آن می خوانید:
آنچه با تغییر نرخ مبادله ارز در سال ۹۱ انجام گرفت و در حدود ٣۰۰ درصد ارزش پول ملی را کاهش داد، خلق پول نیست بلکه در درجه اول سقوط ارزش پس اندازهای مردم است.
هر تغییر نرخ مبادله ارز دارای آثار متعدد اقتصادی و اجتماعی است که در این یادداشت به چند نمونه از آن اشاره می شود: از نظر اقتصادی اگر دولت بتواند تغییر قیمت ها را پس از تغییر نرخ ارز مهار کند و به فرض رونق داشتن تولید، صادرات می تواند رشد کند و متقابلا واردات گرانتر شود.
متاسفانه در کشور ما تقریبا قیمت بسیاری از کالاها و خدمات معادل افزایش نرخ ارز رشد یافت (گاهی بیش از سه برابر) بنابراین مزیتی که می توانست از تغییر نرخ ارز به نفع صادرات کالاها و خدمات تولید داخل حاصل شود سریعا و به مقدار معتنابهی از بین رفت ولی گرانی ناشی از افزایش قیمت واردات و نیز گرانی ناشی از افزایش قیمت عرضه تولیدات داخلی فشار مضاعف خود را بر مردم تحمیل کرد. نتیجه این شد که ارزش پس اندازها به حدود یک سوم قبل از تغییر نرخ ارز کاهش یافت و این امر احساسی از فریب خوردگی و عجز را در مردم ایجاد کرد.
در کشور ما چند سالی است که دولت به صورت مزمن به بانک ها و پیمانکارها بدهکار است. بدهکاری وابسته به قراردادهایی است که بین آنها و دولت منعقد گشته است. معمولا در این قراردادها پیش بینی می شود اگر نرخ ارز تغییر کند، متناسب با وابستگی کالاها و خدمات مشمول قرارداد به ارز، هزینه های قراردادی اصلاح شود. این اصلاح مغفول مانده است و بعید است دولت بدان تن در دهد. در نتیجه عایدات پیمانکاران و بانک های طلبکار از دولت از محل مطالبات واقعی شان از دولت نیز به یک سوم ارزش واقعی کاهش می یابد.
از نظر اجتماعی، تغییرات هنگفت نرخ ارز و کاهش شدید ارزش پول ملی بتدریج به بی اعتمادی مردم به پول ملی می انجامد و گرایش به دست برداشتن از پس انداز و تبدیل پول سپرده شده به نظام بانکی به کالاهایی که قابل اعتمادتر باشند را تقویت می کند و ممکن است باعث رشد جریانات اقتصادی انحرافی در جامعه و به وجود آمدن برخی التهاب ها بشود.
بانک مرکزی حافظ ارزش پول ملی است و نمی تواند در این ماجرا مدعی خلق پول شود بلکه در این شرایط باید صحبت از یک فاجعه اقتصادی بکند که به ضرر پس اندازکنندگان و طلبکاران است. اقدام به پرداخت دیون دولت از محل افزایش درآمد ناشی از تغییر نرخ ارز، به مفهوم دست بردن در پس اندازهای مردم برای تادیه دیون دولتی است و این ظلمی است آشکار با تبعاتی ناگوار از لحاظ اجتماعی و اقتصادی.
امید است در طرح دو فوریتی مجلس به این موضوع عمیقا رسیدگی شود.
تهران امروز:«بدهی بانکی دولت و چند پیشنهاد»
«بدهی بانکی دولت و چند پیشنهاد» یادداشت روزنامه تهران امروز به قلم محمدعلی عبدالله زاده عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی است که در آن می خوانید:
بدهی های دولت به بانک مرکزی مبحثی تازه نیست و به شکل معمول دولت ها به بانک مرکزی مقروض هستند. اما رقم ۷۴هزار میلیارد تومان رقم بسیار بزرگی است که دولت دهم به جا گذاشته است. اما نکته مهم این است که این رفتارها در طول ٨ سال گذشته با سیستم بانکی به کرات رخ داده است.
در واقع دولت دهم با برخورد غلط با سیستم بانکی، بانک مرکزی را به عنوان یک قلک فرض کرده بود که هر وقت لازم دید از آن پول بردارد. این رفتار منجر به وضعیت فعلی پایه پولی و نقدینگی در کشور شد البته این رفتارهای غیرعلمی و خلاف اصول علم اقتصاد تنها به بانک مرکزی محدود نبود؛ بارها دولت بانک های بزرگ کشور را ملزم کرده بود تا اعتبارات خود را در زمینه هایی سرمایه گذاری کنند که دولت تشخیص داده است و هر مدیرعاملی که مقابل این تصمیم های دولت ایستادگی می کرد، برکنار می شد.
به عنوان مثال هنوز تکلیف صدها میلیارد تومان وام پرداختی به بنگاه ها معلوم نشده است. برای بررسی چگونگی به بار آمدن بدهی سنگین دولت به سیستم بانکی بهتر است یک هیات کارشناسی تشکیل شود تا بررسی کند، اعتباراتی که به عنوان بنگاه های زودبازده پرداخت شد، تا چه اندازه کارشناسی بود و به بانک ها بازگشته است.
از این دست مثال هایی که دولت با رفتارهای غیرکارشناسی سیستم بانکی کشور را تحت فشار قرار داد، کم نیست. تبعات اینگونه رفتارها می تواند اقتصاد کشور را با مشکل مواجه کند و لاجرم باید بدان پایان داده شود.
با این حال بدهی سنگین بانکی دولت واقعیتی انکارناپذیر است که برای کاهش این بدهی چاره ای نیست مگر اینکه دولت جدید برای حل آن گام بردارد. اما دولت یازدهم چگونه باید با این بدهی سنگین برخورد کند؛ سوالی است که باید دید سیاست های دولت حسن روحانی چگونه خواهد بود. نکته در اینجاست که پرداخت این بدهی به یکباره امکان پذیر نیست و باید به شکل های مختلف مانند استفاده از درآمد ناشی از فروش نفت یا واگذاری اموال و دارایی های دولت پرداخت شود.
در واقع می توان گفت دولت یازدهم می تواند از طرق مختلف که قانون پیش بینی کرده است نسبت به بازپرداخت این بدهی ها اقدام کند. رفتار دولت درخصوص پرداخت این بدهی از طریق یک مصوبه در بانک مرکزی که با جابه جا کردن عدد نرخ ارز برای خودش کسب درآمد کند، رفتاری غیرقانونی است.
این رفتار که بخواهد اشتباه قرض های متعدد از سیستم بانکی را با یک مصوبه درون سازمانی پرداخت کند، اشتباهی مضاعف است. چرا که دولت برای پرداخت این ۷۴هزار میلیارد تومان بدهی، درآمدی نداشته است.
از طرف دیگر دولت از این اعتبارات استفاده کرده است و کسانی که معتقدند که بازپرداخت این بدهی توسط دولت، باعث نقدینگی می شود، نظرشان کارشناسی نیست. زمانی می توان گفت این پول باعث تورم و نقدینگی می شود که دولت یازدهم بخواهد آن را خلق کند و با استفاده از چاپ اسکناس آن را تسویه کند که بعید است چنین اتفاقی رخ دهد.
ابتکار: «دکتر روحانی و دیگ جوش مطالبات»
«دکتر روحانی و دیگ جوش مطالبات» عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم هادی وکیلی است که در آن می خوانید:
وضعیت منتهی به انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ به گونه ای بود که نقد وضع موجود به مهمترین ویژگی نامزدها تبدیل شد. شرایط در تمام عرصه ها بحرانی و تغییر وضعیت به مهمترین مطالبه تبدیل گردید.
برخی تلاش دارند که مطالبه تغییر را تنها به حوزه معیشت تقلیل دهند، در حالی که این مهمترین آن بود ولی تمام آن نیست. مردم هم اصلاح اخلاق عمومی را طلب دارند و هم کار آمدی را هدف گرفته اند.
درست است که اثر محسوس و زود هنگام نا کار آمدی در بخش اقتصادی و سفره مردم خود نمایی می کند ولی این تنها اثر نیست. مردم نمی خواهند نا امید و پژمرده و دل آشوب فردا باشند. بیم نان و ترس جان در نتیجه احساس نا امنی مهلک خواهد بود بنابراین امنیت نقطه اوج مطالباتشان را تشکیل می دهد. احساس نا امنی، منشاء احساسهای منفی بیشماری در جامعه است.
احساس نا امنی می تواند احساس فقر را بیش از واقعیت فقر، نمایش دهد و خطرات دهشتناکی را به بار آورد احساس نا امنی قادر است احساس نبود آزادی را دامن بزند. احساس نا امنی موجب نا امنی اخلاقی و نبود همبستگی اجتماعی می شود. به هر روی مردم در شرایطی به استقبال انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ رفتند که «دیگ مطالبات» به جوش آمده بود. اگر چه عده ای سر در زیر برف کرده و مدعی بودند که این سیاه نمایی رسانه هاست و وضع آنقدر هم که می گویند بد نیست ولی مسابقه نامزدها در نقد عملکردها نشان داد که آنان هم برای جلب رأی مردم مجبور به تمکین واقعیت های جامعه اند و نسبت به شرایط بحرانی جامعه آگاهی دارند اما حقیقت مسئله این است که اگر هر کدام از نامزد های منتسب به اردوگاه اصولگرایان، پیروز ۲۴ خرداد می شد حرارت دیگ مطالبات بیشتر و راههای ممکن برای تخلیه فشار دیگ همچنان مسدود می ماند و درب به همان پاشنه گذشته می چرخید و در نتیجه احتمال انفجار دیگ به جوش آمده وجود داشت.
اگر پیروز ۲۴ خرداد آقای دکتر عارف به عنوان نماد اصلاح طلبی می بود، به لحاظ رویکرد و سطح انتظارات او مجبور بود سر دیگ به جوش آمده را یکباره بر دارد و تصور کنید که با چنین اقدامی چه اتفاقی رخ می داد. بر داشتن سر دیگ به جوش آمده همچون بر داشتن درب رادیاتور به جوش آمده ماشین، می توانست سر و دست جریان پیروز را بسوزاند و بخش عظیم آب دیگ نیز سر ریز می کرد و به بیرون می پاشید.
در تحولات اجتماعی هم بر داشتن سر دیگ به جوش آمده مطالبات، بدون ملاحظه آمادگی ها، به ریزش نیروها و صرف هزینه های سر سام آور منجر می شود و در کوتاه مدت نوعی سر خوردگی را به بار می آورد. اما مهمترین و بنیادی ترین کار در چنین شرایطی این بود که با پاشیدن آب سرد بر روی دیگ و به جای بر داشتن ناگهانی درب، ماسوره آن را باز کرده و اجازه دهند که فشار دیگ به تدریج خارج شود و آرام گیرد. این اتفاق میمون ممکن نیست مگر اینکه همزمان با ریختن آب سرد بر روی دیگ آتش زیر دیگ را هم مهار نمایند و شعله آنرا مدیریت کنند.
آقای روحانی با شعار اعتدال در حقیقت راه مهار آتش و باز کردن دریچه تخلیه فشار را بر گزیده است. بی شک بسته نگه داشتن درب دیگ و دمیدن حرارت آن، می توانست فاجعه جبران ناپذیر به بار آورد آنچنانکه بر داشتن ناگهانی درب آن، بدون مهار حرارت هم خسارت بار بود.
بهترین اقدام مهار آتش و باز کردن دریچه تخلیه فشار می باشد این روش را اکنون دکتر روحانی به عنوان استراتژی خود بر گزیده است ولی آنچه در این روزها مشاهده می شود این است که عوامل بحران شرایط، ظاهراً مصمم اند مانع مهار آتش شوند و سناریوی تشدید حرارت دیگ را در دستور کار دارند.
پیروزی گفتمان اعتدال، حکم آبی را داشت که بر روی دیگ به جوش آمده ریخته شد خوشحالی وصف ناپذیر مردم دلیل فرو کش کردن تب مطالبات بود. امیدواری کنونی مردم و آرامش ایجاد شده، نشان می دهد که دریچه تخلیه فشار خوب کار می کند. اما اینهمه موقتی است باید آتش زیر دیگ مهار شود و حرارتش متناسب با سطح نیاز تنظیم گردد. کابینه نقش مهمی در چشم انداز مهار آتش ایفا می کند. تندروها و افراطیون بنزین آتش بر افروخته می باشند. اگر اینان مهار نشوند در مواقع حساس حکم بنزین روی آتش را پیدا می کنند.
آفرینش: «توافقات ایران و عراق و سرنوشت میدانهای مشترک»
«توافقات ایران و عراق و سرنوشت میدانهای مشترک» عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می خوانید:
دو کشور ایران و عراق از بزرگترین دارندگان ذخایر و تولید نفت در بین کشورهای اوپک و جهان هستند به طوری که حجم ذخایر نفت این دو کشور در مجموع بیش از ٣۰۰ میلیارد بشکه برآورد می شود.
همچنین جدا از اینکه ایران به واسطه ی برخورداری از مرزهای دریایی و زمینی گسترده ، دارای منابع و میدان های هیدروکربنی مشترک کشف شده و کشف نشده بسیاری با دولت های همسایگان خود است دارای میدان های گازی و نفتی زمینی (نزدیک به ۲٣-۲۲ حوضچه مشترک ) مشترک با عراق است. در واقع نگاه راهبردی کشورها به برداشت از میدان های مشترک در نقاط مختلف جهان متفاوت بوده و از یک سو بهره برداری از میدان های مشترک نفت و گاز در بیشتر بخش های جهان به خصوص در اروپا و آمریکا به گونه ای است که منافع همه ذینفعان در این ثروت های زیرزمینی تامین می شود. یعنی علاوه بر حفظ سهم همه طرف ها، بهره برداری از میدان ها بدور از رقابت منفی و به صورت کاملا صیانتی اتفاق می افتد.
در مقابل نیز در مناطق نفت خیز چون کشوهای در حال توسعه و خاورمیانه و آمریکای لاتین، برداشت از مخازن نفتی به شدت رقابتی و غیر صیانتی است. چنانچه جدا از نوع نگاه کشورهای دخیل و شریک به رقبا در واقع بازیگران و عناصر و شرکت های بزرگ و چند ملیتی نفتی نیز رقابت بین کشورهای همسایه را به شدت دامن می زنند.
آنچه عملا در این مسیر رخ می دهد برداشت سریع تر از میدان های مشترک و افزایش اختلافات و سود های یک طرفه و زیان های برخی رقبا همانند کشور ایران از میدان های مشترک است. مثلا برداشت از میدان های مشترک توسط قطر در پارس جنوبی باعث شد تا که ما بازنده اصلی رقابت با قطرلقب بگیریم. در این حال اگر به نقش این میدان های مشترک در روابط ایران و عراق و آینده همکاری و تنش دو کشور بنگریم باید گفت با توجه به نوع میدان های مشترک دو کشور از یک سو در یکسال گذشته تاکنون چندین قرارداد استراتژیک نفتی امضا کرده اند که توسعه مشترک برخی از میدان های مرزی یکی از مهمترین توافق های نفتی این دو کشور است.
از سوی دیگر نیز به نظر میرسد که اخیرا ایران و عراق برای توسعه میدان های مشترک دو کشور کمیته مشترکی تشکیل داده اند و تلاش می کنند تا با ارزیابی میدان های در حال تولید، میدان های در حال توسعه و میدان های اکتشافی امکان توسعه و تولید و کار پژوهشی مشترک روی این میدان ها فراهم شود.
در این راستا اهمیت این رویکرد بدان اندازه ای است که اولین بار است که بین ایران و همسایگان برای بهره برداری مشترک از میدان های اقدامی عملی انجام می شود و در حقیقت با توجه به مشکلات تحریم ها و... اگر این رویکرد مد نظر بیشتر دو کشور قرار گیرد نه تنها حقی از ایران ضایع نخواهد شد و بهره برداری برد - برد انجام خواهد شد، بلکه میتواند الگویی برای همکاری بین ایران و دیگر کشورهای منطقه باشد و جدا از توجه به مهمترین میدان های مشترک ایران از جمله میدان آزادگان در مرز عراق توسعه مشترک و تحت مدیریت واحد میدان های مشترک ایران و عراق در شرایط کنونی به نفع هر دو کشور خواهد بود.
منبع: جام جم آنلاین
|