یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

گفتگوی اخبار روز با منصور اسانلو
اگر بخواهیم حرفمان شنیده شود باید خود را نیرومند کنیم


• منصور اسانلو می گوید با توجه به فرصت پیش آمده کارگران، معلمان، پرستاران، کارمندان و همه مزدبگیران بایستی با تشکیل مجامع عمومی، تهیه و تصویب اساسنامه هر کدام تشکلهای خاص خودشان را شکل دهند. انجمن های صنفی مستقل که وابسته به خانه ی کارگر نیستند، بایستی فعالیت هایشان را بیشتر کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۶ مرداد ۱٣۹۲ -  ۲٨ ژوئيه ۲۰۱٣



اخبار روز: زمانی دردل تپنده جنبش مردم بود و حضور فعال و پررنگی در خبرهای جنبش کارگری در داخل داشت. ماموران امنیتی رژیم همیشه در زندان اوین جایی برایش داشتند و وقتی قادر به کنترل جنب و جوش او نبودند، شبانه و یا در روز روشن برای از نفس انداختن مبارزه کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران او را دستگیر می کردند و به زندانبانان اوین می سپردند. حالا تبعید، آن حضور فعال را در زندگی منصور اسانلو رئیس پیشین هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه را کمتر کرده است. با این حال اسانلو همچنان در جنب و جوش است تا در کنار یاران پیشین و در دل آب روان جنبش کارگری و دموکراتیک، مثل گذشته کارساز باشد.
برای پیگیری علت مرگ برادرش افشین اسانلو در زندان و این که با گذشت چند هفته از این فاجعه، پرونده تحقیق مرگ وی به کجا انجامیده است، به سراغ منصور اسانلو رفتیم، با این آمادگی که گفتگوی ما به یکی و دو سوال محدود نخواهد ماند. مصاحبه اخبار روز با اسانلو را می خوانید.
این گفتگو توسط علی مختاری و صادق کار انجام گرفته است.




اخبار روز: روز پنجشنبه زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین که ۴۴ تن از آنان با انتشار پیام تسلیت دسته جمعی به مناسبت مرگ افشین اسانلو بی توجهی مسئولان قضایی را عامل اصلی مرگ وی خوانده بودند، با یورش گارد زندان به این بند مواجه شدند؛ به نظر شما هدف از این اقدام در شرایط فعلی چیست؟

منصور اسانلو: بازتاب مرگ مظلومانه افشین تکان دهنده بود. انتشارخبر مرگ او همه کسانی را که احساس مسئولیت می کردند و توانایی عکس العمل داشتند رابه واکنش واداشت. رسانه ها با بازتاب وسیع خبرمرگ افشین، در برانگیختن واکنش هایی که صورت گرفت نقش زیادی داشتند. زندانیان بند ٣٥٠ که در شرایط بدی در زندان به سر می برند و خودشان همواره شاهد برخورد بد زندانبانان بوده اند، از جمله کسانی بودند که بلافاصله با وجود مشکلات و خطراتی که به خاطر این گونه واکنش ها آنها را تهدید می کند، پیام تسلیت دادند و در آن با شهامت، مسولان قضایی را عامل اصلی مرگ افشین اعلام نمودند. آنهایی که مثل من اسیر زندان بوده اند، میدانند که چنین موضع گیری هایی بدون پیامد برای آنان نخواهد بود. با این حال آنان مبادرت به اعتراض کردند.
متاسفانه این گونه مرگ ها، کم در زندانها اتفاق نمی افتد و دامنه آن محدود به زندانیان سیاسی نیست. تعداد زیادی از زندانیان عادی نیز، بخاطر کمبود دکتر و دارو، شرایط غیربهداشتی زندانها، بدی و ناکافی بودن غذا، کاهش بودجه، کمبود و گران شدن دارو در اثر تحریم ها، بی توجهی و سهل انگاری مسئولین زندانها، سلامتی شان از دست میرود و می میرند. مسئولین هم از این وضع خبر دارند، ولی کاری در این زمینه انجام نمی دهند. در شرایطی که اکثر مردم در خارج از زندان به دلیل گرانی، دستمزد پائین و بیکاری، قادر به سیر کردن شکم شان نیستند، وای به حال زندانیان.
یورش به زندانیان ظاهرا به بهانه بازرسی نوبتی انجام می گیرد؛ این در شرایطی است که بندهای زندان، محیط های بسته ای هستند که حتی ملاقاتهای حضوری هم در آنها وجود ندارد. همه می دانند بازرسی نوبتی، بهانه ای است برای وارد کردن فشار و تهدید زندانیان. هدفشان این است که نگذارند زندانی راجع به حقایق درون زندانها و شرایط زندانیان اظهارنظر کند. اینها هزینه های هستند که زندانیان بخاطر افشای شرایط دشوار زندانها و زندانیان می پردازند. مرگ زندانیان بازتابی است از بی مسئولیتی حکومت در قبال جامعه. این رفتار غیرمسئولانه، در رابطه با زندان و زندانیان خود را به شکل شدیدتری نشان می دهد. البته در رابطه با بند ٣٥٠ یک اتفاق دیگری هم افتاد. سعید متین پور یکی از زندانیان سیاسی این بند را به انفرادی ٢٤٠، که شرایط آنجا بسیار بدتر از بند ٣٥٠ است منتقل کردند. یکی از خواستهای دیگر زندانیان بند ٣٥٠، باز گرداندن سعید متین پور از انفرادی به بند ٣٥٠ است. همچنین ٦ نفر از زندانیان در اعتراض به انتقال متین پور و بازگرداندن وی دست به اعتصاب غذا زده اند، که یکی از آنها رضا شهابی، عضو هئیت مدیره سندیکای واحد است. رضا وضع جسمی خوبی ندارد و باید پس از عمل جراحی درمانش ادامه پیدا می کرد. او برای ادامه معالجاتش باید از زندان بیرون بیاید، اما به وی اجازه نمی دهند که برای ادامه معالجه زندان را ترک کند. با زندانیانی که پس از مرخصی به زندان بر می گردند نیز به اشکال مختلف بدرفتاری می شود، به عنوان نمونه، رفتاری که با بهنام ابراهیمی کارگر زندانی بعد از برگشت از مرخصی انجام دادند.

اخبار روز: فکر می کنید بعد از انتخابات هم فشارها به زندانیان ادامه پیدا کند؟

منصور اسانلو: فعلا که خبری از کم شدن فشارها بر زندانیان نیست. شاید با ادامه فشارها به زندانیان، می خواهند به آنها بگویند اگر فکر می کنید یک انتخاباتی انجام شده و از جانب روحانی به مردم قولهایی داده شده که وضع زندانیان و زندانها را نیز دستخوش تغییر خواهد کرد، اشتباه می کنید. حرفهای اخیر محسنی اژه ای و تهدید تبعیدیان در صورت برگشت و انتقال متین پور و فشارها، برای این است که زهرچشم از زندانیان بگیرند و مانع فعالیت زندانیان شوند و به کسانی که به روحانی به امید آزادی زندانیان رای داده اند، نشان دهند که انتظارشان بیجا است.

اخبار روز: آقای اسانلو، بیش از یک ماه از مرگ زنده یاد افشین اسانلو در زندان رجایی شهر کرج می گذرد، پیگیری علت مرگ برادر شما افشین در چه مرحله ای است؟

منصور اسانلو: پیگیریهایی از طرف مادر ما، برخی وکلایی که پیگیر ایجاد سندیکاها ی کارگری بوده اند به نوعی دنبال می شود. نامه نگاریهای هم توسط وکیل افشین به قوه قضایی جهت پیگیری در جریان است. خود من هم با همکاری عده ای از دوستان مطلع در اینگونه امور، داریم در مورد مناسب ترین نحوه پیگیری حقوقی این مرگ مشکوک و ظالمانه تحقیق می کنیم و قضیه را می خواهیم از این جنبه پیگیری کنیم. فعلا خانواده دارد تلاش می کند، به رغم موانعی که وجود دارند، مراسم شب چهلم افشین را که نزدیک است بر گزار کند. پیگیری ها به هر حال از جوانب مختلف دنبال خواهند شد.

اخبار روز: سهراب سلیمانی، مدیرکل زندانهای استان تهران روزاول تیرماه مدعی شد که افشین اسالو پس انتقال به بیمارستان بر اثر سکته قلبی درگذشته است. به گفته خانواده شما افشین سابقه بیماری قلبی نداشته و پرستاران بیمارستان تائید کرده اند فوت افشین اسانلو قبل از رسیدن به بیمارستان بوده است. مقامات زندان چه نقشی در مرگ افشین داشتند؟

منصور اسانلو: قبل از این هم زندانیان زیادی، مانند افشین جان شان را در زندانها از دست داده اند، محسن دکمه چی، علیرضا کرمی خیر آبادی، هدی صابر، ستار بهشتی و زندانیان دیگری از میان زندانیان سیاسی و عادی، همین شکلی و به دلایل مشابه دچار مرگ شده اند. به غیراز کمبود دارو و پزشک و...، یکی دیگر از دلایل اینگونه مرگ ها در زندانها، این است که وقتی که یک زندانی نیاز به کمک فوری دارد، به دلیل موانع متعددی که بر سر راه ارتباط گیری با مسئولین زندان وجود دارد و مراحلی که باید طی شود زمان زیادی طول می کشد که خبر و درخواست کمک به گوش مسئولین زندان برسد و آنها موضوع را جدی بگیرند و اقدام کنند. من خودم که زندانی بوده ام با این مسئله خیلی خوب آشنا هستم و می دانم که حتی اگر اتلاف وقت مسئولین از روی نقشه و هدف از پیش حساب شده ای نباشد، با موانعی که برای دسترسی به دارو وکمک پزشکی اضطراری ایجاد کرده اند، نجات مواردی از بیماران اورژانسی از مرگ به دشواری میسر است. در مورد افشین حتی اگر آنطور که گفته شده، دلیل مرگ، سکته قلبی بوده باشد، اگر اینگونه موانع و تاخیر زیاد وجود نداشت، شانس نجات وی از مرگ وجود داشت. ولی در مورد اظهارات متناقض سرپرست زندانها راجع به فوت افشین با پرستاران، خوب این تناقض گویی، باعث افزایش شک و شبهه می شود.

اخبار روز: افشین را به چه اتهامی دستگیر کرده بودند؟

منصور اسانلو: من آن موقع زندان بودم و بطور دقیق ازعلت بازداشت وی خبر نداشتم. وقتی بیرون آمدم، او را برای معالجه غده بزرگی که در پشتش بوجود آمده بود در بیمارستان دارآباد بستری کرده بودند. به اتفاق همسرم به ملاقاتش رفتم. البته قبل از این ملاقات از طریق نامه نگاری هایی که میان خانواده و او انجام گرفته بود، تا حدودی از وضعش خبر داشتم. در واقع علت بازداشت افشین، فعالیتهای کارگریش بود. او به این مسایل علاقه داشت. زمانی که محلی در دفتر یکی از وکلای مردمی در اختیار سندیکا قرار گرفته بود تا در آنجا بتوانیم امور سندیکایی را رسیدگی و پیگیری کنیم، افشین هم به آنجا می آمد و به ما کمک می کرد. واز این طریق با رانندگان میان شهری که هیئت موسس سندیکای رانندگان میان شهری را تشکیل داده بودند ارتباط داشت و مطالب آموزشی و سندیکایی، آموزش قانون کار را که ما تهیه می کردیم برای آشنایی آنها به امور سندیکایی برایشان می برد و خودش نیز جز هیئت موسس بود. قبلا نیز بخاطر فعالیتهای که در محل کارش داشت، اخراج شده بود. او بعد از مدتی به عنوان راننده استخدام شده بود و به خارج از کشور هم سفر میکرد و مطالب سندیکایی را برای رانندگان می برد.

اخبار روز: چطور باز داشت شد؟

منصور اسانلو: وقتی که بار آخر از سفر خارج برگشته بود، گویا در بین راه مدارک او را کنترل می کنند و می فهمند که برادر من است؛ موضوع را به تهران خبر می دهند و موقعی که افشین مشغول استراحت در خوابگاه مخصوص رانندگان در ترمینا ل جنوب تهران بود، دستگیر و ابتدا به شهر ری و سپس به اوین منتقل شد.

اخبار روز: به او موقع بازداشت، نگفتند به چه اتهامی باز داشت شده است؟

منصور اسانلو: به او اتهام گروهکی زده بودند. گفته بودند با ضد انقلاب همکاری می کرده. رابط بین سندیکا و گروهک ها بوده و پیام بین سندیکا و گروهک ها را رد و بدل می کرده. بخاطر همین اتهام او را خیلی در انفرادی شکنجه کرده بودند تا بلکه اقرار کند که تعلق گروهی دارد و با یکی از احزاب مخالف همکاری داشته؛ ولی او حاضر به قبول چنین اتهامی نشد. به پاها و کمرش آنقدر شلاق زده بودند که تاول زده وکبود شده بود. بعداز شلاق خوردن های طولانی و تحمل چند روزه دستبند قپانی، پشتش شاید بخاطر شلاقهای که به کمرش زده بودند، غده در آورده بود و بخاطر غده او را به بیمارستان منتقل کردند. چهار ماه درانفرادی بند ٢٠٩ زیر شکنجه و بازجویی بود. حتی برا ی اینکه بتوانند مدرکی علیه وی گیر بیاورند، افشین را یک ماه به زندان سنندج انتقال دادند تا بلکه زندانیان کرد بگویند که او را می شناسند. اما در آنجا هم چیزی دستگیرشان نشده بود. در سال ٩٢ طی نامه ای که از زندان به بیرون فرستاد، رفتاری را که با او در زندان شده بود شرح داده بود. در مدت زندان، افشین روی عقاید کارگریش ماند و در مقابل زورگویی های زندانبانان و آدم فروشان ایستاد. او مسایل کارگری را با مسایل دیگر قاطی نمی کرد. می گفت ما کارگران باید روی مواضع خودمان بایستیم. ایستادگی و مقاومت او مورد تائید همرزمان افشین، از جمله آقای طبرزدی هم بود و پس از مرگ افشین آ‌قای طبرزدی که شخصیت معتبری است، در اینمورد در نامه ای که نوشت، حرفش را زده است. بعضی ها هم ماجرای مرگ افشین را به نوعی انتقام جویی از ما می دانند، چون او در زندان قبل از مرگ، علایمی از سکته قلبی از خود نشان نداده بود. بهر حال من فکر می کنم او هم مانند بسیاری از مبارزین دیگر هزینه فعالیت هایش را با جانش پرداخت کرد.

اخبار روز: با اینکه اتهام "گروهکی" را نتوانستند ثابت کنند، ولی با این وجود افشین را به زندان محکوم کردند؟

منصور اسانلو: بله، همین طور است.

اخبار روز: افشین به حکم زندانش اعتراض نکرد؟

منصور اسانلو: چرا، هم اعتراض کرد و هم تقاضای استیناف کرد. ولی نپذیرفتند.

اخبار روز: این اولین بار نیست که یکی از زندانیان به دلیل رفتار مسئولان زندان و عدم دسترسی به دکتر و دارو جان خود را از دست می دهد. امکانات درمانی در زندان ها چطور است و تا چه اندازه مسئولان امنیتی و زندان برای شکستن مقاومت زندانیان آگاهانه مانع از درمان به موقع زندانیان می شوند؟

منصور اسانلو: می تواند مسئله بخاطر در هم شکستن مقاومت زندانیان باشد. حتی آن موقع که هنوز وضع دارو به اندازه امروز خراب نبود، همان موقع هم زندانیان به دارو و درمان دسترسی نداشتند. من یادم هست دوسال قبل از تحریم ها که در زندان بودم، برای دسترسی به دارو و درمان محدودیت های زیادی برای زندانیان بیمار، حتی آنهایی که مبتلا به بیماریهای خطرناک بودند، وجود داشت. دکتر و دارو کم بود و مانع مراجعه به موقع بیماران به درمانگاه می شدند و تجهیزات پزشکی در درمانگاه بسیار اندک بود. در کنار این محدودیت ها، وضع تغذیه و بهداشت در زندان ها هم خیلی بد بود، خطر سرایت بیماری های مسری بخاطر وجود بیماری های مختلف میان زندانیان زیاد بود وبا تراکم بالای جمعیت زندانی، این وضع تشدید می شد. پس از تحریم ها و گرانی، اینها خود هم نوعی شکنجه بود و هم سلامتی زندانی را به خطر می انداخت و هم وضعیت کسانی را که سابقه بیماری داشتند بدتر می کرد. الان من شنیده ام که وضعیت تغذیه و درمان و دارو بسیار وخیمتر از گذشته شده و خطرات بیشتری زندانیان را تهدید می کند. من شنیدم حالا وضع در بند ٣٥٠ و بند دوازه زندان رجایی شهر برای زندانیان سیاسی از همه جا بدتر است. در زندان که بودم، یک پیرمرد ٨٥ ساله هم به خاطر اینکه ١٨ سال پیش یک حرفهایی زده بود و به ١٥ سال زندان محکوم شده بود، در زندان دچار سرطان خون بود و آزادش نمی کردند. تازه وقتی هم که به زندانی بیمار اجازه رفتن به بیمارستان در خارج از زندان را می دهند، زندانیانی امثال سحرخیز و سلیمانی و امثالهم به غیر از هزینه درمان، باید هزینه ماموران زندان را که در بیمارستان مراقبشان هستند بپردازند. شنیده ام در زندان کارون اهواز جوانی که اسمش را خوب بیاد نمی اورم، حتی جای خوابیدن هم ندارد و در کریدور زندان سرگردان است. به هر حال این رفتارها با زندانی و این همه فشار نمی تواند بی ربط با شکستن روحیه مقاومت زندانیان و خانواده های آنان باشد.

اخبار روز: به نظر شما چه باید کرد تا حساسیت احزاب، سازمانها، رسانه ها و افکار عمومی نسبت به پیگیری آزادی زندانیان کارگر بیشتر شود و قبل آن که فاجعه ی دیگری تکرار شود، همه امکانات را در جهت اعمال فشار بر   حکومت و آزادی زندانیان بسیج کنند؟

منصور اسانلو: با توجه به اینکه امکانات ما محدود است و تعدادی از سایتها، رادیو تلویزیون های ماهوارهای که اخبار و گزارشاتی را در این زمینه به شکل پراکنده منتشر می کنند و این اخبار و گزارشها نیز زیر آوار کوهی از خبرهای دیگر دفن می شوند. ما باید سعی کنیم اطلاع رسانی منظم کنیم. اگر فعالین کارگری و خود ژورنالیست ها که آنها نیز خودشان کارگرند، گزارشات و برنامه هایی در مورد مسایل کارگری را تهیه کنند و ما هم در خارج، از طریق مراجعه به اتحادیه های کارگری، "آی ال او" و امکاناتی از این قبیل، مطالبات داخل را پیگیری کنیم و اگر بتوانیم در کنار امکانات کنونی، با استفاده از تلویزیون های پرببیننده ماهوارهای هفته ای یکی دو بار، یکی دو ساعت به صورت دراز مدت برنامه ای که اختصاص به اخبار و مطالبات کارگری، از خبر و گزارش گرفته تا آموزش و آزادی زندانیان داده شود و حالت نهاد فعال به آن بدهیم، گام بزرگی در این راستا برداشته شده است. فکر می کنم همه آنهایی که به حقوق کارگر و مسایل کارگری علاقمندند، حداقل باید بتوانند بر محور مطالبات عام، مثلا آزادی کارگران زندانی، فعالیتهای مشترک انجام دهند و بکوشند به سوی یک اتحاد در سطح جامعه حرکت کنند. اگر تعداد سندیکاها و تشکل ها و هیئت های موسسس زیاد شوند و همه آنها همزمان خواستار آزادی کارگران زندانی شوند و کارگران و تشکلهای کارگری در مسیر اتحاد گام بگذارند، مسلم است که گوش های بیشتری برای شنیدن حرفشان وجود خواهد داشت. ما باید آرام آرام با تشکیل اتحادیه های مختلف کارگری، اساس یک کنفدراسیون نیرومند و موثر کارگری را بوجود بیاوریم. در آنصورت است که ما می توانیم به خواست هایمان برسیم و از نیروی لازم برای آزاد کردن کارگران زندانی و رسیدن به سایر مطالبات مان بهرمند گردیم. اگر بخواهیم حرفمان شنیده شود باید خود را نیرومند کنیم، اگر می خواهیم نیرومند شویم باید اتحاد داشته باشیم. باید همه در جهت کمک به ایجاد ارتباطات میان مبارزات پراکنده کارگری تلاش کنیم. اگر گروهی از کارگران در جایی دست به اعتصاب یا یک اعتراض می زنند، دیگران را تشویق کنیم که از آنها حمایت کنند، اگر معلم ها بخاطر مطالباتشان اجتماع و اعتراض می کنند باید همه ما سعی کنیم از آنها حمایت کنیم. تشکل ها و گروه های کارگری را باید در داخل و خارج کشور با هم مرتبط کرد. تشکلهای موجود درحدی که شرایط اجازه می دهد، در داخل فعالیت مشترک کنند، گردهم آیی مشترک تشکیل دهند و سایرین نیز از آنها حمایت کنند. اگر معلمان، کارمندان، پرستاران در جایی برای حق و حقوقشان اعتراض و تجمع و یا اعتصاب می کنند، باید این تشکلها و کارگران بروند از آنها حمایت کنند، تا تدریجا یک همبستگی و پیوندی میان جنبش کارگری به معنی جنبشی که همه مزد بگیران را شامل می شود، بوجود آید. حالا که می گویند آقای روحانی هم آمده تا در حد وعده های حداقلی، یا سانتیمتری، فضا برای فعالیت مردم ایجاد کند، و درفصل سوم قانون اساسی، فعالیتهای مسالمت آمیز مجاز شمرده شده و در برخی مواد قانون کار نیز چنین امکانی وجود دارد، می توان از این فضا برای فعالیتها بهره گرفت. دولت ایران نیز که در زمان آقای خاتمی با امضا قرداد با نماینده سازمان بین المللی کار، مقاوله نامه های ٨٧ و ٩٨ را که مربوط به حق تشکل و پیمان های دسته جمعی می باشد، پذیرفته است.
ما ها هم که در خارج هستیم، باید به تلاش و پشتیبانی خود ادامه دهیم. مثل اقدامی که مدافعان حقوق کارگران به هنگام برگزاری جلسات سالیانه "آی ال او" انجام دادند و از کشورهای مختلف به ژنو رفتند، ایرانی ها و اتحادیه های کارگری خارجی به هم پیوستند و در مقابل مرکز" آی ال او" به حضور خانه کارگری های وابسته در آن نشست و به زندانی کردن فعالین سندیکایی اعتراض شد، نقض حقوق سندیکایی کار گران ایران محکوم گردید، معترضین انجمن صنفی های وزارت کار ساخته را افشا کردند و از" آی ال او" خواسته شد به دولت ایران برای رعایت حقوق سندیکایی کارگران ایران و رعایت مقاوله نامه های بنیادین کار فشار بیاورد و از پذیرش تشکلهای کارگری دولتی خودارای کند و خواهان حضور نمایندگان واقعی کارگران در نهادهای جهانی کارگری باشد. این حرکت تاثیر بسیار خوبی در خارج و داخل داشت و پشتگرمی خوبی برای کارگران و کسانی بود که در راه حقوق سندیکایی کارگران مبارزه و تلاش می کنند. در واقع این گونه اقدامات، کارگران ایران را با ایرانیان علاقمند به حقوق کارگر، اتحادیه های کارگری جهانی و "آی ال او" پیوند می دهد و دولت ایران و تشکلهای وابسته را تحت فشار قرار می دهد
منتهی این حرکات نباید محدود باقی بماند. باید این گونه فعالیتها را با هدف اتحاد دنبال کرد و آنها را در رسانه ها، بخصوص تلوزیونها و رادیوهای پر بیننده، که امکان دسترسی توده کارگر به آنها سهلتر از اینترنت است بازتاب داد تا به گوش کارگران برسد و آنها را دلگرم نگاه دارد.

اخبار روز: شما زمانی که در ایران بودید و فعالیت می کردید، تا چه حد از طریق سایت ها و رسانه ها در جریان فعالیت هایی که در خارج در حمایت از مبارزات کارگران انجام می گرفت مطلع می شدید. منظورم شما کارگران است، بطور کلی باز تاب اخبار و گزارشات کارگری در میان کارگران در چه حدی بود؟

منصور اسانلو: به دلیل مسایلی مانند فیلترینگ و عدم آشنایی عده زیادی از کارگران با کار با اینترنت و عدم دسترسی همگانی کارگران به اینترنت، بازتاب خبرها و فعالیتها در داخل و خارج از این طریق خیلی وسیع و عمومی نیست. اما در مورد تلویزیونها و رادیوهای پربیننده، فرق می کند، زیرا هم امکان دسترسی به آنها در میان کارگران خیلی زیاد است و هم دسترسی به این سایتها در مقایسه با انترنت که مستلزم آشنایی های فنی ضروری می باشد، سهل تر است هم چنان که گفتم، فعلا این گونه رسانه ها بیشترین برد و اثر گذاری را دارند و داشتن آنها خطر پیگرد بیننده و شنونده را ندارد.

اخبار روز: نظرتان در باره وعده های روحانی به کارگران چیست؟ فکر می کنید خواست ایجاد تشکل های آزاد کارگران و کشمکش بر سرقانون کار چه سرنوشتی پیدا خواهند کرد؟

منصور اسانلو: در مورد وعده های داده شده توسط آقای روحانی من سعی می کنم نه خوشبین و نه بدبین باشم، بلکه واقع بین باشم. شما می دانید که قانون اساسی جمهوری اسلامی بیشترین حق و اختیار را به ولی فقیه داده است، از شورای نگهبان و فرماندهی سپاه گرفته تا امام جمعه ها، مساجد و امام زاده ها، روسای رادیو و تلویزیون، قوه قضائیه، ارتش، نیروی انتظامی و کنترل نهادها و بنیادهای اقتصادی بسیاری دراختیار ولی فقیه و نهادهای غیرانتخابی وابسته به ولی فقیه است. رئیس جمهور اختیار و نقش زیادی ندارد. در واقع رئیس جمهور از لحاظ قانونی اختیارات زیادی ندارد که بتواند به کمک آنها وعده هایش را به اجرا بگذارد، مگر اینکه آن ١٨ میلیونی که به او رای داده اند، در احزاب، سندیکاها و نهادهای مدنی دیگر متشکل شوند و جامعه از حالت جامعه توده وار خارج گردد و جای آنرا جامعه مدنی متشکل بگیرد. اساس و نقطعه عزیمت، به جامعه مدنی و رفتن به طرف دمکراسی و پذیرش حقوق مردم می باشد. از این جا است که شروع می شود. خوب پیش از انتخاب قولهای به مردم داده شده و خوشبینی هایی در جامعه نسبت به این قولها شکل گرفته، الان موقع امتحان است. تا بدانیم که مسئولین آیا به وعده هایی که داده اند عمل می کنند یا خیر. از همان زمان پیش از انتخابات، که این قول و قرارها و وعده ها داده می شد، بایستی جامعه منتظر نمی ماند و فعالیت برای سازماندهی، سندیکاها و دیگر نهادهای مدنی آغاز می شد. کارگران، معلمان، پرستاران، کارمندان و همه مزد بگیران بایستی، با تشکیل مجامع عمومی، تهیه و تصویب اساسنامه هر کدام تشکلهای خاص خودشان را شکل دهند. انجمن های صنفی مستقل که وابسته به خانه کارگر نیستند، بایستی تلاش کنند فعالیت هایشان را فعال کنند. تشکلهای سندیکایی سعی کنند خود را تجدید سازمان کنند و اجازه ندهند بیش از این خانه کارگر که از ابتدا تیشه بر ریشه تشکلهای مستقل زده به کارش ادامه دهد. مواد ٢٦، ٢٧، ٢٣ و ٣٨ قانون اساسی نیز حق فعالیت را تایید نموده، تفتیش عقاید، شکنجه را ممنوع کرده است. ما هم در گذشته درست به استناد به همین قوانین بود که دنبال باز گشایی سندیکای واحد رفتیم و سندیکا را باز گشایی کردیم. بنا بر این طبق این اصول ومواد قانون کار، نیز مانع قانونی بر سر ایجاد تشکلهای کارگری وجود ندارد. حالا که آقای روحانی نیز با استناد به قوانین وعده آزادی داده اند، کارگران باید کوشش کنند از این حقوق و شرایط برای متشکل شدن بهره بجویند. کارگرانی که اخراج شده اند، برای باز گشت به کار به کارخانه ها بر گردند، آنهایی که اخراج شده اند، ارتباطشان با همکاران شان را قطع نکنند. مثل همین خبر پیروزی کارگران زاگرس که دیروز پخش شد و تمام ٢٥٣ نفر کارگر هم به سر کارشان برگشتند و هم به خواسته های دیگرشان رسیدند. این خبر خوشحال کننده ای بود که جای تبریک دارد. بقیه هم اگر تلاش کنند و ایستادگی نشان دهند، حتما موفق خواهند شد. هرجا که کارگران متشکل مبارزه کرده اند و روی خواسته هایشان ایستاده اند، موفق شده اند. حتی در جمهوری اسلامی هم اینگونه مبارزه جواب داده است. همه جمع شویم تشکل های خودمان را تشکیل دهیم، تا ببینیم عکس العمل آقایان چه خواهد بود.

اخبار روز: آقای اسانلو، اعضای خانه سینما، دقیقا همین نظر و راهی را که شما طرح می کنید، سعی کردند عملی کنند. اما دیدیم که باز هم علیرغم وعده های داده شده مبنی بر آزاد بودن نهادهای مدنی، حکومت مثل گذشته با آنها رفتار کرد و تنها تفاوت رفتاری این بود که این بار یک خانه سینمای بدلی را سر هم کردند و کوشش کردند درست مانند اوایل انقلاب که برای تشکلهای کارگری بدل درست می کردند این تشکل را به جای تشکل واقعی جا بزنند و همچنان مانع از سرگیری فعالیت خانه سینما واقعی شوند. نکته جالب اینکه خبرگزاری وابسته به خانه کارگر نیز در این کشاکش جانب جریان بدلی را گرفت. اما برعکس خانه کارگری ها، سندیکاهای کارگری به حمایت از هنرمندان و خانه اصلی سینما بر خواستند. به نظر شما کارگران و سندیکاهای موجود الان نمی بایست به غیر از حمایت از این اقدام هنرمندان، خودشان هم مبادرت به اقدامات مشابهی می کردند؟

منصور اسانلو: بله ، این حق اعضای خانه سینما است که بتوانند از مکانی که متعلق به آنها است، برای پیشبرد امور اعضایشان استفاده کنند و کسی مانع کار آنها نشود. بدیهی است که باید از خانه سینما که در واقع یک نهاد صنفی است حمایت کرد. دست اندرکاران خانه سینما، به درستی و به موقع دست به اقدام زدند و خوشبختانه از طرف سندیکاهای موجود نیز به درستی مورد حمایت قرار گرفتند. من فکر می کنم، حمایت سندیکاها از خانه سینما، نباید محدود به اعلامیه دادن باشد. آنها باید سعی کنند از این حرکت پشتیبانی عملی نمایند. حتی فکر می کنم اگر امکانش را داشته باشند باید بروند در تجمع های آنها شرکت کنند و هر کاری که از دستشان بر می آید برای موفقیت اعضای خانه سینما انجام دهند. من به یاد دارم در سال ٨٤، که آموزگاران توانسته بودند تشکلهای نیرومندی بوجود آورند و یک تظاهرات ١٠- ١٥ هزار نفری در میدان بهارستان توسط آنها سازماندهی شده بود. از همه تشکل های دیگر منجمله سندیکای خود ما هم برای حمایت از مطالبات معلمان در تجمع آنها شرکت می کردیم. من خودم نیز که در آن موقع از زندان به مرخصی آمده بودم، در تجمع بهارستان شرکت کردم. ما به آنها گفتیم از آنها حمایت می کنیم، چون خواست افزایش دستمزد و خواسته های دیگر معلمان، خواسته ما کارگران هم هست. همه خواستهای ما و شما مشترک هستند، مبارزه شما برای رسیدگی به خواسته هایتان مبارزه ما هم هست. رعایت حقوق شما به رعایت حقوق ما کمک می کند. الان، هنوز مبارزه هنرمندان برای باز پس گیری خانه سینما تمام نشده، کارگران و معلمان و سایر مزدبگیران باید آماده باشند و از اقدامات بعدی هنرمندان حمایت کنند. همه ما باید از هم حمایت کنیم. ما از معلمان، هنرمندان، پرستاران، کارمندان، باید حمایت کنیم و همه آنها باید در موقع نیاز از ما حمایت کنند. ما وابسته به هم هستیم و سعادت همگی ما مربوط به این حمایتها است. در این اعتراضات همه ما باید به اتفاق خانواده هایمان شرکت کنیم. این مبارزه مبارزه خانواده های ما هم هست. من همیشه گفته ام که در اعتراضات ما خانواده های ما هم باید شرکت کنند. خانواده های ما باید در اعتراضات شرکت کنند تا بدانند که یک لقمه نان با چه مشکلاتی تهیه می شود. الان سرنوشت همه ما مشترک است. الان تنها مردها نان آور خانواده نیستند، چند میلیون زن حالا به دلایل گوناگون نان آور و سرپرست خانواده هستند. به همین دلیل، نه تنها جنبش کارگری، بلکه جنبش زنان، دانشجویان و سایرین نیز سرنوشتشان با هم گره خورده، درد همه مشترک است و این درد مشترک را بایستی با هم مشترکا درمان کنیم. خانه سینما در اصل یک تشکل سندیکایی مستقل است که حتی به رغم حمایت ظاهری احمدی نژاد از آن، وزیر ارشادش از خانه سینما حمایت نمی کند. خانه کارگری های ها هم می آیند و می پیوندند به خانه سینمایی های خانه کارگری و جلو حق خانه سینمایی های اصلی را می گیرند که سینماگران نتوانند حق خودشان را بگیرند. این جا ست که حمایت کارگران از این حرکت کار درستی است. سندیکاهایی که حمایت کردند، دستشان درد نکند. ولی سعی کنند که حمایت هایشان را گسترده و همه جانبه کنند.

اخبار روز: اقای اسانلو، سنت همبستگی و حمایت از همه مزدبگیران یدی و فکری یک سنت دیرینه در جنبش کارگری است و در واقع جنبش کارگری به نوعی در این زمینه نقش آغازگر را داشته. در گذشته نه تنها این احساس که جنبش کارگری جنبشی از آن همه کسانی است که نیروی کارشان را اعم از اینکه فکری یا یدی با شد می فروشند نه تنها در تئوری بلکه در عمل هم وجود داشت. به عنوان مثال اگر نخواهیم خیلی دور برویم، سندیکاها و شوراهای کارگری در دوران انقلاب، رابطه تنگا تنگی با تشکلهای هنرمندان داشتند و آنها را جزیی از جنبش وسیع مزد بگیران تلقی می کردند. همین احساس یگانگی و همبستگی، اگر چه نه در میان همه هنرمندان، بلکه در میان بسیاری از آنها وجود داشت. به عنوان مثال به خاطر دارم که در سال ٥٨ سندیکایی به نام سندیکای هنرمندان، متشکل از تعداد بسیاری از هنرمندان، رشته های گوناگون تاسیس شد که بسیاری از هنرمندان نامدار ایران نیز عضو آن بودند. سندیکا هنرمندان در کنار ده ها سندیکا و شورای کارگری دیگر در مرکزی که انجمن همبستگی شورا ها و سندیکاها بود فعالیت می کرد و رابطه تنگاتنگی بین آنها با سندیکاها و شوراهای کارگری وجود داشت. بنا بر این الان مسئله فعال کردن این مناسبات است. شما فکر می کنید این مناسبات را چگونه می شود فعال کرد؟

منصور اسانلو: پیرو تکمیل سوال و توضیحات درست شما، ببینید بعد از حمله ای که در دهه ٦٠ به احزاب و سازمانها و افرادی که هم آزادی را می خواستند و هم عدالت اجتماعی را، شد و در حمله ای که به انجمن همبستگی شوراها و سندیکاهای کارگری تهران شد، متاسفانه خیلی از افراد و کسانی امثال هدایت اله معلم ها و سایر اساتید جنبش سندیکایی را بازداشت و سرکوب کردند و یا کشتند. انجمن یک نیرویی بود که می توانست با فعالیت هایش جامعه را متعادل نگه دارد. اگر انجمن در آن زمان تحمل می شد و به اینگونه نیروها میدان فعالیت داده می شد الان در فرایند بهتری قرار داشتیم. فکر نمی کنم که ضرورت پیدایش پدیده ای مثل جنبش سبز و این همه کشت و کشتار را شاهد می بودیم. برای نمونه کافی است تجربه ترکیه فقیر ٢٠ سال پیش با ایران را به یاد بیاوریم. ترکیه در آن موقع وضعش از هر لحاظ با ایران متفاوت بود، اما امروز این کشور از هر لحاظ در موقعیتی بهتر از ایران قرار دارد. اگر اینگونه نهادها فرصت فعالیت و رشد و نمو پیدا می کردند و سرکوب نمی شدند و کسانی مانند معلم ها اعدام نمی شدند، من فکر می کنم که نه ما این همه هزینه می دادیم و نه کارمان به اینجا می کشید. من فکر می کنم اگر این اتفاقات نمی افتاد ما الان به مراتب وضعیت بهتری داشتیم. الان با گذشت زمان تجربه کشورهای دیگر و تجربه کشوری مثل ترکیه، با تمام کمی و کاستی هایش نشان می دهد که راهی که در ایران پیموده شده راه نادرستی بوده است.
ترکیه، همین کشورهمسایه ما،٢٠ سال پیش فقیرتر از ایران بود. نه منابع عظیم نفتی ما را دارد و نه معادن طبیعی قابل قیاس با ایران را. حالا از لحاظ موقعیت اقتصادی، خود را به مقام هفدهم در جهان رسانده است. سطح زندگی مردم ترکیه اکنون بسیار بالاتر از سطح زندگی مردم کشور ما است. پیشرفت جامعه ترکیه، عمدتا به دلیل وجود سندیکاها و احزاب کارگری و آزادی نسبی رسانه ها و انتخابات و بطور کلی وجود نهادهای مدنی است. البته اتحادیه ها و احزاب در ترکیه برای رسیدن به موقعیت کنونی شان هزینه پرداخت کرده اند و هنوز هم برای حفظ دستاوردهای خود متحمل هزینه می شوند. ولی هزینه ای که پرداخت کرده اند، کمتر از ما است.
درچارچوب این دستاوردها است که آقای اوجلان رهبر کردهای مخالف، می تواند در زندان برای حل اختلافات شان با دولت مذاکره کند و ترکیه به مسئله اقلیت هایش رسیدگی کند. کردها برای خودشان حزب و نماینده در پارلمان درست کنند و ٢ ملیون نفر در دیاربکر تجمع تشکیل دهند، از پیام صلح اوجلان حمایت کنند و کسی هم کشته نشود. این عوامل بوده اند که سبب دمکراتیزه شدن نسبی جامعه و کاهش فقر شده اند و فضایی بوجود آورده اند، تا هم آزادی ها توسعه یابند وهم وضعیت اقتصادی- اجتماعی در آنجا در مقایسه با دوران دیکتاتوری بهبود های زیادی پیدا کند. اگر در ایران انجمن همبستگی و سندیکاها سرکوب نمی شدند و فضای جامعه بسته نمی شد، وضع کشور ما و بخصوص کارگران ما متفاوت با امروز بود. متاسفانه این تجربیات ارزنده، کمتر گردآوری و در اختیار نسل های جدید قرار گرفته اند. البته اخیر در نشریه فلزکار مکانیک، دیدم مصاحبه بسیار جالبی راجع به فعالیت های سندیکایی، توسط آقای مازیار گیلانی با آقای علی رضا فرهادی از سندیکا لیست های برجسته و قدیمی سندیکای واحد منتشر شده که به نظرم خیلی مصاحبه جالبی است. من آنرا در وبلاگ خودم- منصور اسانلو- منتشر کردم و قابل دسترسی است. منظورم این است که این تجربیات را باید گرد آورد و آنها را نگهداری و به نسل های جدید منتقل کرد و آنهایی که جنبه آموزشی دارند را در کلاسهای آموزش سندیکایی تدریس کرد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست