این زخم همیشه خون چکان خواهد ماند
مارال سعید
•
پیشنهاد این قلم به مجریان اینگونه پروژه ها آنست که فعلا هر جریان سیاسی به حد توان خود بکوشد بعنوان یک وظیفه ی انسانی و سازمانی از طریق جان به در برده گان و خانوادهای جانباخته گان اسناد، مدارک، عکسها، فیلمها، مصاحبه ها، وصیتنامه ها و... مرتبط با این جنایات هولناک را گردآوری کنند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
٨ مرداد ۱٣۹۲ -
٣۰ ژوئيه ۲۰۱٣
چندیست نشریه "کار آنلاین" ارگان سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت اقدام به نشر پرسشنامه ای در رابطه با کشتارهای دهه ی شصت و بخصوص تابستان سال ۱۳۶۷ نموده است که در نگاه اول تقدیر برانگیز است اما در تعمقی بیشتر بیانگر تلاشی دیر هنگام است از سوی یکی از عمده ترین تشکلاتی که جمهوری اسلامی خیل عظیمی از آن قربانی ستانده است. بدون شک جا داشت برای تنویر افکار عمومی دلایل این تأخیر ۲۵ ساله را دوستان در کنار پرسشنامه می آوردند.
بر تارک این پرسشنامه میخوانیم دلیل اجرائی شدن این پروژه را «... ناروشنیهای فراوان برای دادخواهی از بیداد». بر خواننده مشخص نمی گردد که دست اندرکاران با چه انگیزه ای این پروژه را بدست گرفته اند. آیا قصد دارند بعنوان شاکی وارد یک دادخواهی شوند؟ یا صرفا ً در سدداند از طریق پیش کشیدن این مرحله از بیشمار فجایع جمهوری اسلامی در مجامع جهانی حقوق بشر، از آن بعنوان اهرمی در جهت افشای هر چه بیشتر چهره ی غیرانسانی جمهوری اسلامی استفاده نمایند.
الف- درصورتیکه سازمان فدائیان اکثریت خود را یکی از شاکیان این پرونده میشناسد و قصد دارد در دادگاهی بین المللی این پرونده را در پروسه ای حقوقی به جریان اندازد، جا دارد ابتدا ملزومات یک دادرسی حقوقی فراهم آید. از اساسی ترین این ملزومات آنست که سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت با ارائه اسنادی بتواند ثابت کند که از یک تا هر شماری از کشته شده گان تابستان سال ۱۳۶۷ عضو این سازمان بوده اند و این سازمان بر اساس مسئولیت حقوقی خود، مجاز است بعنوان شاکی ذیل این تعداد از اعضای کشته شده ی خود اقامه ی دعوا کند.
همانگونه که میدانیم سازمان فدائیان اکثریت رسما ً در سال ۱۳۶۵ پس از اولین کنگره و عملا ً پیش از آن با بدنه ی تشکیلات خود در ایران یکطرفه قطع رابطه نمود و طبیعتا ً نمی توانست اطلاعی حتا نصفه نیمه از تعداد دستگیر شده ها و سپس اعدام شده ها، و تاریخ این واقعه داشته باشد. به طریق اولی در بهترین حالت این قطع ارتباط به معنای معلق خواندن عضویت فدائیان باقیمانده در ایران بوده است. (البته بسیار افراد به زندان رفتند، اعدام شدند، و بعضا ً هنوز فعال هستند و هیچگاه بنا به دلایل متعدد موفق به پرکردن فرم عضویت نشدند.) و باز میدانیم که از نظر تشکیلاتی هنوز این سازمان نتوانسته تکلیف فدائیان باقی مانده در ایران را از لحاظ عضویت و حقوق تشکیلاتی روشن نماید. پس به همین دلیل ساده و با همین مختصر میتوان دریافت که از این زاویه «دادخواه بیداد» شدن از طرف سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت صرفا ً یک لفاظی قلمیست نه یک اقدام جدی.
ب- کشاندن پرونده کشتار تابستان ۱۳۶۷ به مجامع جهانی حقوق بشر: این پروژه کاریست پسندیده در صورتیکه بتوان همآهنگ با دیگر سازمانها و احزاب این حرکت را سازمان داد. واضح است که این همآهنگی نیازمند یک ارتباط خوب و تنگاتنگ با دیگر جریانات است که متأسفانه این بزرگ فعلا ً نه در توان سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت است و نه در توان دیگر جریانات. اما نباید این نقصان در عزم علاقمندان خلل وارد کند و در همین بدو امر، پرژه را زمین بگذارند. اگر ایقان به کار هست، فراخوان دادن و به پیش دیگر جریانات دست دراز کردن و گفتن و خواستن اینکه با هم این پروژه عظیم و ملی را پیش ببریم میتواند راهگشا باشد.
ج- در یک نگاه بدبینانه این پروژه یک فرار به جلوست. چرا؟ در عرصه ی سیاست ایران، سالهاست که آرایش نیروها بگونه ای پیش رفته که بخشی از حاکمان به عرصه ی محکومان گریخته اند. در چنین شرایط، کمتر میتوان فعال اپوزسیونی یافت که از این نیروها درباره ی گذشته شان بازخواست کند. عمدتا ً موضوع ارجاع گشته به صداقت سیاسی این افراد، که البته این امید تا کنون چنگی به دل نزده است. در ثانی؛ فراکسیون (غیررسمی) رفورمیستها در درون سازمان اکثریت بعضا ً کمی جلوتر از این حاکمان مغضوب (اصلاح طلبان) هستند و با ادله های نخ نما ترجیح میدهند و حاضرند بر هرآنچه که بر ملت ایران در این سی و اندی سال گذشته چشم فرو بندند تا بلکه «تغییر در رفتار حاکمان» ایجاد گردد. پس دور نرفته ایم اگر بگوئیم پیش کشیدن این پروژه پس از بیست و پنج سال آنهم در این شرایط وانفسا چیزی نخواهد بود جز شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت.
پیشنهاد این قلم به مجریان اینگونه پروژه ها آنست که از اقدامات احساسی و شعاری بپرهیزید و در شرایط مشخص کنونی که اپوزسیون فاقد انسجام و نیروی لازم و کافی برای وادارسازی حکومت جمهوری اسلامی به پذیرش این و دیگر جنایات تاکنونی است و وجدان سیاسی بعضی نیز هنوز چنان به درد نیامده است که صداقت پیشه کنند و دانسته های دوران شرکت در حکومت را بازگویند، هر جریان سیاسی به حد توان خود بکوشد بعنوان یک وظیفه ی انسانی و سازمانی از طریق جان به در برده گان و خانوادهای جانباخته گان اسناد، مدارک، عکسها، فیلمها، مصاحبه ها، وصیتنامه ها و... مرتبط با این جنایات هولناک را گردآوری کنند و در ستون ویژه ای در نشریه ارگان سازمانی خود جای دهند. تا از یک سو شعرا، نویسندگان، پژوهشگران و بالاخره آینده گان و جوینده گان بتوانند حتی الامکان با مراجعه به این آرشیوها در جریان وقوع این و دیگر فجایع انجام یافته در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی قرار گیرند، و از دیگر سو، فردای نیامده را مهیا باشیم تا بتوانیم استبداد و بیداد را در گور کنیم.
مارال سعید
مرداد ۱۳۹۲
|