حزب حکمتیست: "کنگره ملی کرد" و واقعیت پشت آن
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۴ مرداد ۱٣۹۲ -
۵ اوت ۲۰۱٣
مقدمه:
در ژوئیه ۲۰۱٣، مسعود بارزانی، "رئیس اقلیم کردستان عراق"، نمایندگان اکثر احزاب و جریانات سیاسی در کردستان عراق٬ ترکیه٬ ایران و سوریه را برای تدارک "کنگره ملی کرد"، جمع کرد. بارزانی هدف از این کنگره را، امر تعهد به "صلح و آشتی" با همه ملت ها و دولت های منطقه، اعلام کرد.
پشت این ادعا و تبلیغات عامه پسند، روایت متفاوت و واقعیات مهمی نهفته است، که این بیانیه در خطوط کلی آنها را بیان میکند.
هدف از تشکیل کنگره ملی کرد، چیست؟
طرح اخیر "کنگره ملی کرد"، تماما بر متن تغییر سیاست دولت امریکا در منطقه صورت میگیرد، و در راستای انطباق با سیاست امروز دولت آمریکا در منطقه است.
منشا تغییر سیاست دولت امریکا، عقب نشینی امروز غرب و امریکا و متحدین منطقه ای آنها، در سوریه است.
پروژه امریکا و غرب در مقابل دولت سوریه و متحدین جهانی و منطقه آن، عملا عقیم ماند. این واقعیت، منشا یک عقب نشینی موقتی امروز "دنیای آزاد"، در مقابل "محورشر" در خاورمیانه است.
تقلای دول امریکا و ترکیه و ناتو، و سایر متحدین محلی شان چون عربستان سعودی و قطر، برای سرکار آوردن یک حاکمیت متحد غرب در سوریه، و از این طریق منزوی کردن جمهوری اسلامی و حزب الله در منطقه، و در پرتو آن کوتاه کردن دست روسیه و چین، عملا عقیم ماند. این شرایط جدید تغییری در سیاست دول غربی در قبال جریانات سیاسی، و در قبال دول منطقه را، در دستور غرب گذاشته است. یکی از این جریانات سیاسی، احزاب ناسیونالیست کرد در چهار جغرافیای مهم در منطقه است.
استفاده از "مسئله کرد" در منطقه، و در این راستا "به خط کردن" احزاب ناسیونالیست کرد، به منظور اعمال فشار به دولت های منطقه، برای "رام شدن" در مقابل دولت امریکا و دول غرب، صورت میگیرد.
دنباله روی قدم به قدم احزاب و سازمانهای ناسیونالیست کرد منطقه از امریکا و سیاست های آن، در طول دهه های بعداز فروپاشی بلوک شرق، کمپ احزاب ناسیونالیست کرد را به نقطه قابل اعتماد و اتکایی برای امریکا تبدیل کرده است. بورژوازی کرد تاریخا نشان داده است که تنها به این ترتیب شانس به قدرت رسیدن دارد.
پس از تجربه شکل گیری دولت قومی اسرائیل در منطقه، "کنگره ملی کرد" میتواند شرایط شکل دادن به قدرت ملی – قومی دیگری، کردی، را در نقطه دیگری در خاورمیانه، فراهم کند. قدرتی که جای پای محکمی برای پیشبرد سیاست های میلیتاریستی دولت آمریکا و دول غربی، در منطقه باشد.
چرا مسعود بارزانی در راس این حرکت است؟
بارزانی و حزب او، سنتا متحد "امتحان پس داده" رگه معینی از ناسیونالیسم کرد در منطقه است. حزب و دولت آن، در دل جنگ خلیج و به موازات بمباران بغداد، شانس و امکان به قدرت رسیدن یافت. بارزانی و حزب آن همواره پادوی سیاست های دولت آمریکا در عراق و منطقه بوده است. ساختار سیاسی و امنیتی حکومت آن، توسط دول آمریکا و هم پبمانهای آن در منطقه، شکل گرفته است. در مقطع حاکمیت صدام حسین، هم پیمان شاه ایران، در راستای سیاست های بورژوا امپریالیستی آمریکا در منطقه، بود. گلوگاه زیست این جریان، سیاست های امپریالیستی و میلیتاریستی غرب در منطقه، است. در جنگ با نیروهای پ ک ک در سالهای دهه نود میلادی در خدمت، ترکیه، متحد امریکا بود. در سازماندهی نیروهای متخاصم بشار اسد، برای ایجاد سناریوی سیاه در سوریه، شرکت مستقیم داشت. در کمک به کنار آمدن پ ک ک با دولت ترکیه، نقش ایفا کرد. در سالهای اخیر در به خط کردن ناسیونالیسم کرد ایران، برای اتحاد با اپوزیسیون طرفدار "رژیم چینج" در ایران که با شعار "بعد از سوریه نوبت ایران است" به میدان آمد، نقش ویژه ای داشته است. در دوره قبل عامل فشار دولت آمریکا به دولت مالکی بود، برای دوری از جمهوری اسلامی ایران. تهدیدهای گاه و بیگاه او در مقابل مالکی، و به اهتزاز درآوردن پرچم کردستان مستقل بر ساختمان پارلمان اربیل، و طرخ "آرزوی کردستان مستقل"، همه و همه در راستای اعمال فشار به دولت مالکی برای تغییر جهت به سمت دولت آمریکا بود. نقشی که همواره با استفاده از برگه "مسئله کرد" ایفا شده است. این تاریخ، تنها مقاطع مهم تقلای جریان بارزانی، در اجرای سیاست های بورژوا - امپریالیستی امریکا و متحدین نزدیک آن، را نشان میدهد.
و امروز در دوره "پسا سوریه ای" و با چرخش سیاست آمریکا، این بار مامور ایفای نقش دیگری در همان راستاست. این بار، "پیام دوستی" با دول منطقه جای "تهدیدهای قبلی"، را گرفته است. به دولت مالکی پیام، نه تهدید که، دوستی می فرستد! پیامی که انعکاس جهت گیری امروز دول غربی است، برای جلب مالکی و کشاندن او از همسویی با جمهوری اسلامی و بلوک روسیه و چین، به همسویی با آمریکا.
این جهت گیری با سیاست امروز پ ک ک در ترکیه و سوریه و ایران، خوانایی کامل دارد. جهت گیری که قرار است طی آن از طریق شرکت در حاکمیت این کشورها (ترکیه و سوریه و ایران)، به پروژه تقویت جناح های پروغرب در این دولت ها کمک شود. بر این بستر است که ناسیونالیسم کرد در ایران هم، قرار است از طریق و به نام "کنگره ملی کرد"، با دولت روحانی همراه شود تا جناح بورژوازی پروغرب در حاکمیت ایران را تقویت کند. امری که، مستقل از عملی بودن یا نبودن، سیاست این دوره امریکا و غرب در قبال ایران هم هست.
بعلاوه حاکمیت بورژوازی کرد در کردستان عرا ق، که برای دو دهه اقیانوسی از ثروت افسانه ای به جیب الیت حاکم و فاسد بارزانی و حزب او ریخته است، به بارزانی و حزب او در میان احزاب ناسیونالیست و قوم پرست کرد، موقعیت بالا دست و ویژه ای بخشیده است.
چرا کومه له با این بلوک ناسیونالیستی همراه شده است؟
کومه له، که خود را کمونیست میداند، اما عملا جناح چپ جنبش ملی در کردستان ایران است، سالهاست که سرنوشت خود را به پیشروی جنبش ناسیونالیستی در کردستان ایران و عراق گره زده است. و در مقابل سیاست های راست جریانات ناسیونالیستی در ایران و عراق، نه بعنوان مخالف، که "در بهترین حالت" بعنوان جناح چپ و منتقد آن، ظاهر شده است.
کومه له در پاسخ به انتقاد کمونیست ها در مورد شرکت این سازمان در پروسه شکل گیری "کنگره ملی کرد"، پاسخ سنتی و رایج چپ در دنباله روی از جریانات بورژوایی، از نوع توجیه شرکت کمونیسم بورژوایی ایران در جنبش سبز، را مطرح میکند. و توضیح میدهند که نمیتوان "بی تفاوت بود و کنار نشست"! و با این توجیه، برای جلب توجه طبقه کارگر و کمونیسم در کردستان، و تبدیل آن به نیروی این پروژه، تقلا میکند.
آیا این پروژه برای حل مسئله ملی کرد است؟
در سطح نظری و تجریدی، مستقل از امکانات واقعی تحقق آن، "مسئله کرد" میتواند علاوه بر جنبش کمونیستی طبقه کارگر، توسط نیروهای بورژوایی هم، به نوعی حل شود. این مسئله با رجوع به آرا مستقیم مردم مناطق کرد نشین این کشورها، ممکن است. واقعیت این است که ناسیونالیسم کرد در هر چهار جغرافیای موجود، تاریخا چنین جهت و هدفی نداشته است و امروز هم فاقد چنین هدف و توانایی است.
بعلاوه دول حامی بورژوازی کرد، امریکا و متحدین منطقه ای آن، از دولت ترکیه تا عربستان سعودی، برنامه و هدفی برای حل این معضل تاریخی، برای حل "مسئله کرد"، ندارند. اینها هریک، در دل شرایط پر تحول جهان پس از جنگ سرد، بدنبال تغییر در تناسب قوای سیاسی در منطقه، به نفع خود هستند.
قدرت فعلی ناسیونالیسم کرد در عراق محصول همراهی آنها با سناریوی سیاه در عراق بود. قدرت فعلی ناسیونالیسم کرد در سوریه در دوره جنگ دولت بشار اسد و نیروهای متحد غرب در متن سناریوی سیاه این کشور است. سازش دولت ترکیه با پ ک ک، محصول نیاز دولت ترکیه برای ایفای نقش بعنوان یک قدرت منطقه ای در خاورمیانه، و استفاده از "مسئله کرد" و نیروی احزاب ناسیونالیست کرد، در تخاصمات منطقه است.
از این روست که ناسیونالیسم کرد، بدون اتکا کامل به پروژه های سیاسی، نظامی و اقتصادی امریکا و غرب در منطقه، برای خود نقطه روشنی در چشم انداز نمی بیند.
این پاشنه آشیل ناسیونالیسم کرد، آنرا از در پیش گرفتن مستقل یک پروژه برای حل "مسئله کرد" ناتوان کرده است. این ناتوانی به سادگی قابل جبران نیست. چرا که ناسیونالیسم کرد، هرگز در تعریف برنامه خود یک استراتژی روشن برای حصول پیروزی، ندارد. هرگاه قدرت های حاکم آنرا به بازی بگیرند، قادر است "نقشی" ایفا کند! و در فقدان تخاصم منطقه ای که به استفاده از این نیرو "مطلوبیتی" داده باشد، بی خاصیت میشود. و چون آواره گان سیاسی، در انتظار فرصتی که به بازی گرفته شوند، در حاشیه به حیات خود ادامه میدهند.
انتقاد چپ ضد رژیمی به ناسیونالیسم کرد
چپ ضد رژیمی، به عنوان جناح چپ ناسیونالیسم پروغرب، از زاویه "مخاطرات" ضعیف شدن "دوز دشمنی" ناسیونالیسم کرد با جمهوری اسلامی است، که به سیاست "مماشات" اینها انتقاد دارد. انتقاد کمونیستها به ناسیونالیسم کرد، صرفا به سازشکاری آنها محدود نمیشود. همچنان که انتقاد ما، به "پ ک ک" و "پژاک" و احزاب دمکرات کردستان، از زاویه "سازشکاری" آنها و یا "معاملات" شان با دولت نیست. ما در هرحال فعالیت آنها را مانعی در مقابل پیشروی جنبش کمونیستی طبقه کارگر، و جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی میدانیم. پیوستن اینها به جبهه دشمنی با دولت های مرکزی، و زدن رنگ ناسیونالیستی به مبارزه طبقه کارگر علیه بورژوازی، همچون پیوستن شان به دولت، برای پیشروی طبقه کارگر مضر است.
در فضایی که جریانات قومی و ملی، آن را به سموم تفرقه ملی و نژادی و مذهبی آغشته نکرده باشد، طبقه کارگر با سهولت بیشتری میتواند متحد شود و برای مطالبات خود مبارزه کند. از این رو، یک رکن سیاست کمونیستی، افشای ماهیت طبقاتی احزاب و سازمانهای ناسیونالیست و قومی است.
مبارزه دائم و روتین کمونیست ها در امر سرنگونی دولت بورژوایی، نه در اتحاد با ناسیونالیست ها، که علیرغم آن است و باید بتواند در هرلحظه کلیه نیروهای ناسیونالیست را افشا کند. تا سیر سرنگونی دولت را، به طریقی انقلابی هدایت کند. و مناسب ترین شرایط را برای پیشروی طبقه کارگر، برای اتحاد و انقلاب خود، فراهم کند. چنین کاری زمانی میسر است که تاثیرات ناسیونالیست ها و سایر نمایندگان طبقه حاکم، در اعتراضات و مبارزات جاری محرومین جامعه، کم و کمتر شده باشد.
عواقب زیانبار "کنگره ملی کرد" برای طبقه کارگر و کمونیسم
"کنگره ملی کرد" میتواند، به عنوان یک نیروی خدمتگذار دول غربی، در طرح سناریوهای سیاه و مخرب، در تخاصمات دول غربی با دولت های منطقه، بکار گرفته شود. و بعنوان یک عامل سناریو سیاهی در تخریب سیاسی و اقتصادی جوامع موجود، نقش ایفا کند. و استفاده از کارت "مسئله کرد"، در حل و فصل جدالهای ارتجاعی در منطقه، را تسهیل کند. آنطور که در جنگ خلیج در عراق اتفاق افتاد.
در ذهن کارگر و مردم زحمتکش در کردستان این توهم را ایجاد میکند، که گویا تمام مردم ساکن چهار بخش کردستان، از دولت حاکم بارزانی و سرمایه دار و مالتی میلیارد تا کارگر و زحمتکش، همگی یک درد و یک سرنوشت مشترک دارند! و "کنگره کرد" سخنگوی آنها در جامعه و در مجامع بین المللی است!
محیط فعالیت کارگر کمونیست را به این سم آغشته میکند که گویا طبقه کارگر باید به جای مبارزه برای ایجاد و تقویت صف مستقل خود، همواره نیم نگاهی به این روزنه دروغین امید داشته باشد. و مقتضیات رهایی خود، برای کاهش مشقات و مصائب ش را میتواند در دستان این کنگره بگذارد.
بعلاوه این واقعیت که امروز منطقه خاورمیانه، بیش از پیش، میدان تاخت و تاز نیروهای مخرب امپریالیستی و متحدین مرتجع محلی آنها است، افشا این تلاشها را عاجل میکند. دول غربی و دولت امریکا، دست اندرکار سازماندهی "بدیل" های مختلف برای مقابله با انقلابات و تحرکات آزادیخواهانه در منطقه، اند. امری که ریشه آن نه در خاورمیانه، که در رقابت و تقابل های جهانی سرمایه برای تقسیم مجدد جهان در دنیای چند قطبی آینده است. نقش این نیروها در لیبی، مصر، سوریه و عراق، این واقعیت را که دول غربی بیش از پیش برای حفظ برتری خود بر جهان سرمایه، این منطقه را به میدانی از فعالیت های مخرب و میلیتاریستی تبدیل کرده اند و میکنند، خطرات استفاده از کنگره ملی کرد، را برجسته میکند.
از این رو، یک اولویت جنبش کمونیستی طبقه کارگر، مخالفت فعال علیه شکل گیری کنگره ملی کرد است، و بر متن آن توضیح اهمیت سازماندهی مستقل طبقاتی و کمونیستی طبقه کارگر. متحد شدن حول پرچم و افق کمونیستی موجود در جامعه، در مقابل بلوک طبقاتی احزاب ناسیونالیست در کردستان، امر فوری جنبش کمونیستی است.
شکل گیری کنگره ملی کرد، در مضمون کار کمونیستی ما در مقابل ناسیونالیسم کرد تغییری نمیدهد. این امر تنها نشان میدهد که سازماندهی یک بلوک قدرتمند کمونیستی و کارگری در منطقه، تا چه اندازه یک ضرورت و یک نیاز مبرم و فوری است.
حزب کمونیست کارگری – حکمتیست
hekmatist.com
٥ اوت ۲۰۱۳
|