یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

جنبش های اجتماعی – رهبری –احزاب
و سازمان های سیاسی - شیوه غالب مبارزات مردم


محمدرضا قاسمپور


• در ادامه سلسله مقالات نویسنده، مقوله "رابطه احزاب سیاسی و مردم" مورد بررسی قرار خواهد گرفت که به ترتیب در سه قسمت از انقلاب مشروطه تا نهضت ملی شدن نفت، از نهضت ملی شدن نفت تا انقلاب بهمن و از انقلاب بهمن تا کنون- ارایه می شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۴ مرداد ۱٣۹۲ -  ۵ اوت ۲۰۱٣


توضیح: متاسفانه بدلیل طولانی شدن فاصله انتشار مقالات، لازم به یاد آوری است که تا کنون دو بخش از این سلسله مقالات منتشر شده است. دربخش اول با عنوان "نگاهی اجمالی به جنبش های اجتماعی" ضمن طرح مسئله و تشریح زاویه دید انتخابی، جنبش های معاصر ایران به اجمال مورد بررسی قرار گرفت - دربخش دوم با عنوان "رهبری ، ملت و احزاب سیاسی "- ابتدا چگونگی رابطه رهبر و کادر رهبری با ملت تشریح شد و اکنون در ادامه همین بخش، مقوله "رابطه احزاب سیاسی و مردم " مورد بررسی قرار خواهد گرفت که به ترتیبدرسه قسمت ٣- از انقلاب مشروطه تا نهضت ملی شدن نفت.-۴- از نهضت ملی شدن نفت تا انقلاب بهمن ۵- از انقلاب بهمن تا کنون- تقدیم می گردد.

جنبش های اجتماعی – رهبری –احزاب و سازمان های سیاسی - شیوه غالب مبارزات مردم

٣-رابطه احزاب سیاسی و مردم
درآمد:
   به استثنای ارکان اصلی که ازجایگاه حاکمیتی ناچاراز برقراری ارتباط با سطوح مختلف جامعه می باشند،احزاب وسازمان های سیاسی تنها نهادهای اجتماعی هستند که ازاین جامعیت برخوردارند.درواقع احزاب وسازمان های سیاسی تنها نهادهائی هستند که علاوه برآنکه برخواسته ازفلسفه وجودی و هویت طبقاتی شان ملزم به برقراری ارتباط ارگانیک باجامعه هدف گذاری شده می باشند، دربسیاری ازمیادین بویژه درمیدان خودعرضه گی انتخاباتی، نیازمند برقراری ارتباط با سطوح مختلف جامعه فارغ از طبقه بندی های اجتماعی،سیاسی،اقتصادی آن می باشند. درچنین میدانی حتی یک حزب مدافع نظام سرمایه نیز با تمام توان می کوشدبا طبقات زخم خورده ازسیاست هایش ارتباط برقرارکرده و با انواع ترفندها و یا واگذاری برخی امتیازها آنها را بسوی خود جلب نماید.
اما در ایران افکارعمومی، ارتباط اجتماعی، رابطه هدفمند با جامعه ومهمتر ازهمه ضرورت شناخت کنش سیاسی مردم،مقولا تی ناشناخته اند که اساسا تاقبل ازانقلاب مشروطیت درتفکر سیاسی سیاست ورزان ایرانی جایگاهی نیافته اند. دردوران شکل گیری انقلاب وسربرآوردن احزاب سیاسی ازدرون امواج مبارزه و درک ضرورت به میدان آوردن مردم است که این مقولات جای خود را دراندیشه فعالان سیاسی بازمی کنند تا با طی فرایندی چند ده ساله ضرورتِ شناخت روحیات، دیدگاه ها،نیازها وتمایلات مردم به دل مشغولی اصلی احزاب و اندیشه ورزان سیاسی تبدیل گردد تاهریک به نوعی بدنبال انتخاب راهکاری برای جذب مردم وسازماندهی آنهاباشند. اماساختارسنتی جامعه ایران وویژه گی های اجتماعی،سیاسی وفرهنگی آن درکناربدیع بودن پدیده احزاب ودرک نا درست فعالان سیاسی ازماهیت وکارکرداین نهاد مدنی، باعث می گردد تا علیرغم تفاوت درمواضع طبقاتی، نگرش سیاسی واهدافوروش های اجرائی احزاب، ازبرایند تلاشهای صورت گرفته - که عموما جنبه احساسی وریشه دردرک فردی وسنتی ازروابط اجتماعی دارد-درمجموع سنتی خلق وتثبیت گردد که می توان آنرا در قالب مقوله"رابطه احزاب با مردم" تبیین کرد. تنها با شناخت بستر پیدایش،علل وریشه های تاریخی شکل گیری این رابطه تا کنون نا کارآمد است که می توان با تکیه برشرایط ودرک عمیق تحولات فرهنگی بوقوع پیوسته وساختاراجتماعی متحول شده، نسبت به ترمیم وبازسازی آن اقدام کرد.
درداده های تاریخی،قبل ازانقلاب مشروطه ازحزب وسازمان سیاسی به مفهوم نوین آن یعنی سازمانی که خواهان تغییر،اصلاح ویادردست گیری قدرت سیاسی باشد،نشانی به چشم نمی خورد. درواقع باغلیان احساس مشترک تحقیر و بی پناهی در برابر فشار ستمگرانه نظام سرمایه و حکومت تزاری وچرائی پذیرش تحمل حکرانی استعمار برکشور است که نطفه مقاومت درذهن ایرانیان مهاجر منعقد می گرددوضرورت مقابله دربرابرظلم وهم گرائی وهم کاری درمبارزه،بین مهاجران عینیت می یابد.پیرواین دریافت جمعی وآگاهی اجتماعی است که متاثرازاندیشه ومبارزات سوسیال دموکرات های روسیه، به مرورایده اولیه تشکل یابی وسازماندهی نوین نوین طی فرایندی تاریخی به شکل گیری سازمان ها واحزاب سیاسی منجرمی گردد وایده سامان یافته به داخل کشورانتقال می یابد.تجربه رخدادهای منجربه انقلاب اکتبروهمزمانی آن باشکل گیری رویداد مشروطیت که فضای جدیدی برای فعالیت سیاسی درایران بوجودآورده است باعث می گردد که نه تنها اندیشه ایجاد حزب به داخل رخنه کند،بلکه سازمان های تشکیل شده درخارج نیزبه مرورفعالیت های خودرابه داخل انتقال دهند.فضای انقلابی،جذابیت اندیشه های نوو اشتیاق مردم درکنار شرایط مساعد شده برای فعالیتهای سیاسی،بستری بوجود می آورد تا فعالان سیاسی بتوانندبا دستی بازتر به عضوگیری وسازماندهی نیروها بپردازند وارتباط خودرا با مردم گسترده تر نمایند.بدین گونه انقلابیون عدالت خواه دراندک مدتی می توانندباایجاد تشکیلات جدید وترویج لزوم تشکل یابی،به نقش آفرینی درانقلاب دست زنند. طی این پروسه رنج آور است که درهنگامه انقلاب،بویژه پس ازفتح تهران ودرهم شکستن مقاومت استبداد،احزاب شکل گرفته از این توانائی برخوردارمی گردند که رسما درعرصه سیاسی کشورمیدان داری کنند.درچنین فضائی است که به ضرورت تاریخ وشرایط جدید، شیوه ارتباط احزاب وسازمان ها باجامعه که محدودبه برقراری رابطه انفرادی ومخفیانه است نیزبایدتغییریافته وشیوه ارتباط جدیدی شکل گیردکه درشرایط فعالیت علنی بتواند خواست و نیازاعضا را برآورده کرده، نیازهای مخاطبان عام را تشخیص داده و اهداف و برنامه ها را عملیاتی کند.
گفته شد شکل، نوع وماهیت ارتباط کنونی احزاب با مردم یعنی آنچه ازآن تحت مقوله "رابطه احزاب و مردم" نام بردیم، ریشه درانقلاب مشروطیت دارد.درفضای ملتهب وهیجان زای این دوران است که ابتدا نخبگان وسپس معدودی ازمردم بدون اتکابه سابقه ای تاریخی وپس زمینه ای فکری با پدیده اجتماعی نوینی بنام حزب روبرومی شوند. پدیده ای که نه ازدرون روندتکاملی جامعه ودربسترتاریخی آن،بلکه ازفراز تاریخ بعنوان رهاوردی ازتمدن ناشناخته غرب ظهورمی کند وواکنش های متضادوناهمگونی را برمی انگیزاند.پدیداری احزاب درساختاراجتماعی ماقبل سرمایه داری ایران یعنی جامعه ای که فاقدسازکارهای سیاسی اجتماعی لازمه شکل گیری چنین نهادی است، احزاب و سازمان ها راازهمان بدو تاسیس با تناقض های ماهوی مواجه می سازد.تناقضی که به مرور باعث می شود چون دیگردستاوردهای تمدنی غرب،ازجنبه نظری مفهوم دیگری ازاین نهادارائه گردد وازجنبه عملی کارکردی دیگری ازآن انتظاررود.
سنت دگرگون سازی مفهومی وبهم ریختن مفاهیم نوین درجامعه ایرانی- که عموما ابتدا درحوزه روشنفکری کلیدمی خورد،سپس به عرصه عمومی منتقل می شودودرفرهنگ سیاسی جامی افتد- را می توان یکی ازموانع اصلی عدم موفقیتاحزاب وسازمان های سیاسی بشمارآورد،عدم موفقیتی که احزاب و روشنفکران چپ درآن نقش بسزائی داشته اند.هرچند چگونگی فرایند این دگرگونی پژوهشی مستقلِ می طلبد،اما بنظرمی رسداشاره به این نکته کلیدی می تواند به درک مطلب کمک کند.
درابتدااین یادآوری ضروری است که فراینددگرگون سازی مفاهیم،دهه هاقبل ازنفوذ اندیشه سوسیال دموکرات درایران وقبل ازاوج گیری مبارزات وشیوع فکرمشروطه خواهی توسط انتقال دهنده گان اندیشه غرب یعنی پیشقراولان تجددومشروطه خواهی(نظیر مستشارالدوله، میرزاملکم خان وحتی طالبوف واخوندوف) در عرصه نظری ایران درابعادی گسترده صورت پذیرفته است.اما تاکیداین مقاله بیشتردرارتباط بادریافت ایرانی از ماهیت وکارکرد نهادهای مدنی بویژه احزاب وسازمان های سیاسی است نه درحوزه صرف اندیشه.
هرچند فعالان سیاسی دوران مشروطه یعنی بنیانگذاران اولین احزاب سیاسی کشور در دو حوزه اندیشه متفاوت سیر می کنند،اما ازآنجا که شکل گیری احزاب سیاسی بیشتر متاثر از اندیشه سوسیال دموکراسی است که توسط ایرانیان مهاجر به داخل انتقال یافته است،(حتی احزابی مانند دموکرات، اجتماعیون و عامیون باز سازی شده پس از فتح تهران و حزب سوسیالیست نیز نه تنها سعی بر الگو برداری و انتقال دستاورد های سازمانی و تشکیلاتی احزاب سوسیال دموکرات داشته اند، بلکه در حوزه نظری نیز این تاثیر را پذیرفته و درمرامنامه ویا برنامه های آنها باز تاب داشته است.) دگرگون سازی مفاهیم در این حوزه تاثیر عمیق تری برانتخاب شیوه مبارزه احزاب و سازمان های سیاسی می گذارد.پس از آن که به موازات عملیاتی شدن ایده تحزب توسط انقلابیون وفعالان سیاسی، سنت اپیدمیک دگرگون سازی مفاهیم از حوزه اندیشه و ادب به حوزه سیاست ونظریه پردازی سیاسی سرایت می کند و احزاب و فعالان چپ به ناقلان عمده آن تبدیل می گردند چند دهه زمان نیاز است تا این پدیده مرز های چپ را شکسته و آنچنان گسترش یابد که از دهه بیست تا انقلاب بهمن گستره آن حتی احزاب ملی و مذهبی را نیز پوشش دهد. ریشه این مسئله در این واقعیت نهفته است کهدریافت پیشگاما ن و مبارزان ومبارزان اولیه جنبش چپ(که مستقیما" تحت تاثیر فضای سیاسی روسیه و زیر سلطه ایده ئولوژی حزب سوسیال دموکرات دست به تشکیل احزاب وسازمان های سیاسی نوین میزنند،) از اندیشه سوسیالیسم و مفاهیم نوین قرابت بیشتری باواقعیت های جاری وپذیرفته شده درجامعه تولیدکننده (روسیه) داردتا واقعیت های موجود جامعه ایران.این شاخصه که عموما دریافتی ازجنبه تئوریک درسنامه ای وازجنبه پراتیک الگوبرداری احساسی است، باعث میشودکه مبارزان پس ازانتقال به ایران وگسترش دامنه فعالیت شان درداخل، یعنی آنگاه که خودرا ازجایگاه درس آموزبه ضرورت شرایط، به جایگاه تبیین کننده وتحلیل دهنده ارتقایافته می بینند،دربرخورد باواقعیت های جامعه ایرانی وفرهنگ مقابله جوی وطردکننده آن باتناقضی جدی روبروشوند. همین تناقض است که این کنشگران را وادار می سازدیا تلاش کنندباگرفتن رهنموددرصدد رفع آن برآیند.( ۱) ویا به بناچارخود به تحلیل انتزاعی وغیر منطبق با واقعیات موجود پرداخته ومفاهیم جدیدی خلق کنند. باچنین پس زمینه ایست که درگذرزمان وبه نسبت سست ترشدن ارتباط مستقیم وبیواسطه باکانون نشراندیشه (روسیه) و به موازات تحول ایده ئولوژیکی و تجدیدنظرهای تئوریک دراتحاد شوروی و کمینترن، فرایند دگرگونی مفاهیم درداخل کشورازسرعت بیشتری برخوردارمی گردد(۲). این خط سیرتاآنجا پیش می رودکه دردهه های بعد بویزه پس ازکودتای شاه وقطع ارتباط فعالان سیاسی با مراکزاندیشه،درپیدریافت های ذهنی وتاثیر پذیری احساسی از اندیشه و جریان های فکری نو ظهوری چون: ازاوروکمونیسم، چپ امریکای لاتین، مادوئیسم چینی و کمونیست آسیائی ودربعد دیگر سوسیال دموکراسی اسکاندیناوی و تروتسکیسم احیا شدهبه عینه می توان گفت دیگردرآستانه انقلاب بهمن ودهه منجربه آن، با خلطی عمیق، مفاهیم جدیدی جایگزین مفاهیم اولیه شده است.با این تاکید که این جایگزینی را نمی توان ازسنخ تحول یا تطابق اندیشه برزمان دانست! چرخ روزگارآن چنان می چرخد که تاریخ باستان با تحلیلی مارکسیستی دفع می شود وبردیا به مبارزه با امپریالیسم هخامنشی برمی خیزد، بابک بنیانگذار سوسیالیست میشود، تفنگ چه گوارا اندیشه مارکس را می قاپد، دهقانان با محاصر شهر ها پرولتاریا رخوت زده را برقله حکومت سوسیالیستی می نشانند، سوسیالیسم ازعلی آموخته می شود،هگل بر مخده مولانا تکیه می زند،جامعه بی طبقه توحیدی خلق می شود. فاطمه فاطمه می شود، ابوذربه مقام سمبل مبارزه خلق مبعوث می گردد....و درآخر خمینی امام شده در ماه، به رهبر زحمتکشان ایران مبدل می گردد. همه این ها واقعیت های تاریخ ایران است که با خلط نخبگانِِ گرفتار درفقر اندیشه، دستمایه مبارزه احزاب و سازمان های سیاسی رنگارنگی می شود که از برقراری ارتباط با مردم و شناخت شیوه مبارزه آنها عاجز مانده اند.
درپروسه شکل گیری احزاب وسازمان های سیاسی علیرغم فرازوفرودمنحنی استقبال و طردآنها توسط مردم، دو گرایش به وضوح قابل مشاهده است. ابتدادریافت منفی عام ومشترک بین مردم عادی وغالب روشنفکران غیرحزبی است که احزاب را به گروه، دسته وفرقه های منفعت طلب فرومی کاهد وفردحزبی رانه درقالب کنشگری دارای اندیشه وحمیت ملی،بلکه صرفا" بازیگری حرفه ای وسواستفاده چی جهت کسب موقعیت،مقام شهرت وثروت می پندارد. دیگر دریافت مثبت بخش هایی از مردم و روشنفکران غیرحزبی، وحتی فعالان وروشنفکران حزبی از فعالیت حزبی است که آن نیز عموما منطبق برماهیت وکارکرد این نهادها نیست .زیرااین طیف ناهم گون مثبت نگر، درمقاطع هیجانی- بویژه درهنگامه حنبش های اجتماعی که حزبی موردحمایتجامعه قرارمی گیرد- بابرداشتی یکسان،حزب وسازمان سیاسی خارج ازساختارحاکمیتی را که فاقدابزاروامکانات اجرائی وحتی قدرت سیاسی جهت ایجاد تغییرات وتحول ساختاری است، تاحددولت ارتقا داده وکلیه تقاضا ها وامیال برآورده نشده ملی( وگاه شخصی خود) را ازآن طلب می کنند.عوارض منفی این برداشت عام ِنا متعادل وغیرواقع از ماهیت وکارکردحزب درجامعه ایرانی،باعث می شود که مردم وغالب کنشگرانی که دردوران اوج گیری مبارزات سیاسی وارد عرصه می شوند عدم موفقیت را صرفاحاصل عملکرد حزب بدانند.ازاینروست که درپی شکست های مقطعی بشکلی موج وار،تمایل عمومی نسبت به احزاب وفعالیت های سیاسی کاهش یافته ویاس ورخوت جایگزین آن می گردد.این پدیده درمقاطع مختلف تاریخ مبارزات اجتماعی معاصر کشور،ازهنگامه مشروطیت تا جنبش سبزتکرارشده است. شیوه برخوردعمومی نسبت به حزب توده ایران پس از شکست جنبش ملی شدن نفت در دهه سی و جنبش سبز (که درافکارعمومی جنبش ورهبری آن جایگزین حزب می گردد) در سال های اخیر نمونه روشنی است ازاین نگرش جمعی. درکشورهائی مانند ایران که نظام های حاکم وجود احزاب مردمی را مانع آسایش خودمی دانند،تقویت واشاعه هدفمندانه این برداشت دردستورکاردائم دولت ها وسرویس های اطلاعاتی و نهادهای اندیشه سازحامی آنهاست. نظام اسلامی پس از انقلاب بهمن با تمسک به همین حربه است که باتخریب چهره احزاب وسازمان های سیاسی دربین مردم وبیهوده انگاری فعالیت سیاسی درقالب احزاب،اساسا این تنها نهادسازمان دهنده مردم را ازمعادلات سیاسی وازسطح جامعه حذف کرده وفعالیت حزبی را به ضد ارزش تبدیل می کند(٣).درپایان بایدگفت هرچندبه اعتقاداکثرپژوهشگران ومحققان اجتماعی دوران انقلاب مشروطه ازنضج گیری تاشکست،دورانی تاثیرگذاردرتاریخ معاصرایران است امااهمیت آنرا نبایدصرفا درتحولات اجتماعی وتغییرات سیاسی، اقتصادی ای جستجوکرد که بدلیل ناپایداری شرایط ، خوددرگذرزمان دچار تغییروتحول می شوند.تاثیراین انقلاب درشکل دهی به فرهنگ نوین بویژه فرهنگ سیاسی کشور تاثیری است شگرف وتاکنون ماندگارکه متاسفانه نخبگان ایرانی در حد لازم به آن نپرداخته ومیدان رابرای بد تعبیری تاریخ نگاران وپژوهشگران نا آشنا وبی ارتباط با ساختارفرهنگی ایران خالی گذاشته اند، تاهرآنچه لازم می دانند درمخیله خود پرورش داده و به این جامعه جامانده ومشتاقِِ فراراز تاریخ تزریق نمایند.

رابطه احزاب و مردم درانقلاب مشروطه

گفته شدکه به موازات گسترش اندیشه تجددخواهی بین نخبگان وروشنفکران کشور،اندیشه سوسیال دموکراسی اوج گرفته به مددرخدادهای انقلابی روسیه نیزبه بخشی ازجامعه روشنفکری انتقال می یابدتا این اندیشه نیزجایگاه خودرا درصف عدالت خواهان باز کرده وپیروان آن دربسیاری جهات گوی مبارزات،بویژه مبارزات هدفمندانه را ازتجدد خواهان بربایند.(۴) وبازگفته شد که درهمین دوران است که احزاب وسازمان های سیاسی نوین با گرایشات عدالت خواهانه توسط همین فعالان شکل می گیرند ودرروندانقلاب به ایفای نقش می پردازند تانه تنها نخبگان سیاسی وروشنفکران،بلکه بخش درگیرمردم را نیزبااین نهاد آشنا سازند. قصدورودبه تاریخ وبازبینی عمکردسیاسی احزاب نیست.آنچه درچهارچوب مقاله موردنظر است تبیین رابطه احزاب بامردم وشیوه ارتباطی آنهاست که دراین مقطع تاریخی بنایی را استوارساخت که بااندک تغییراتی به جبر ِزمان،تا کنون سرپا ایستاده است. ازبدوپیدایش احزاب درایران تاشکست انقلاب، سقوط قاجاریه وتثبیت حکومت کودتا،درسطح کلان ازسوی احزاب دونوع برخورد کاملا متفاوت باجامعه ، ودرواقع دو شیوه برقراری ارتباط با مردم قابل شناسائی است. برخورداول شامل گرایش چپ است که ازپیدایش سازمان هائی مانند همت وعدالت درخارج کشورتاارتقای آنان به حزب کمونیست درداخل کشورپی گرفته میشود.برخورددوم شامل احزاب عامی چون اجتماعیون عامیون،اعتدالیون عامیون،فرقه دموکرات و.. است که پس ازفرازو نشیب های فراوان درمجلس دوم رسمیت می یابند.

احزاب چپ:
روش برقراری ارتباط احزاب چپ بامردم روشی است شناخته شده واستراتژیک که ازبدو پیدایش احزاب کمونیست کاربرد داشته و بارها امتحان خودرا پس داده است. هرچند درنگاه اول بنظر می رسداین احزاب که درچهارچوبی ایده ئولوزیک جامعه هدف خودراانتخاب کرده اند با تناقضی جدی روبرونیستند وباتکیه برتجربه سازماندهی وتشکیلات سازی احزاب هم مسلک روسی می توانندرابطه موفقی بامخاطبان خود برقرارنمایند. اما واقعیت های تاریخی نشان داد کهاین نگاه چندان جامع نیست و نیازبه تجدید نظر جدی دارد. دراین مقطع بطورهمزمان دوروش ارتباط گیری باجامعه ازسوی احزاب چپ بکارگرفته می شود.
الف)- روش ارتباط تشکیلاتی - سازمانی: یعنی عضو گیری وسمپات سازی ازدرون جامعه هدف. بمنظور عملیاتی کردن راهبرد کلاسیک تشکل سازی،جهت دهی و رهبری این جامعه.
ب)- روش ارتباط عمومی : یعنی تهیج وتحریک توده فرودست وبالا بردن آگاهی طبقاتی آنها برای مقابله با استثمارو نظام حاکم .
دوشیوه ای که با اندک تغییرات شکلی، حتی پس ازیک سد سال هنوز ازسوی اکثر احزاب وسازمان های چپ دنبال می شود وگذرزمان خلل جدی ای درآنها ایجاد نکرده است. اگر ازیک سو بپذیریم که گذشت زمان، کسب تجربه وخلق ابتکارات توانسته است طرق روشمندانه تروبه روزتری ازاین شیوه ها ارائه دهد وبه نوعی به تکامل آنها یاری رساند، ازسوی دیگر قابل مشاهده است که درمقاطعی دقیقاهمان شیوه ها بازسازی شده است.حال باید دیددرمحدوده تاریخی موردنظر کدامیک ازاین شیوه ها توانسته اند احزاب چپ را دررسیدن به هدف موفق گردانند. درارتباط با روش اول می توان گفت: سازمان های چپ که پس ازطی دوران پر فراز و نشیب و رنج آورِ ِنوزائی درحزب کمونیست متشکل شده اند وبا توسل به این روش به عضو گیری پرداخته اند، با بهره گیری ازتجربه کسب کرده درقفقاز دراندک مدتی می توانندباایجاداولین اتحادیه های صنفی وتشکیل اتحادیه مرکزیبا متشکل کردن کارگران وزحمتکشان (۵)تحت هدایتورهبریغیرمستقیم حزب فعالیت خودرا گسترش داده به موفقیت بزرگی نائل گردند.شیوه موفقیت آمیزی که دردهه بیست نیزحزب توده ایران به مدد بازماندگان جنبش اولیه آنرا بازسازی کرد و توانست بزرگترین وموفق ترین تشکل کارگری تاریخ کشوررا بوجودآورّد. اماحزب کمونیست ایران دراین مقطع نتوانست ازروش دوم ارتباطی خودبهره چندانی برده وموفقیت قابل توجه ای کسب کند. در این باره باید گفت: حزبدرهمان ابتدای فعالیت علنی درداخل با ایجاد هسته های دهقانی وتکیه برکینه وخشم انباشته مردم از اربابان، می تواند باتهیج وتحریک دهقانان علیه خوانین وفئودال ها آنها رابه سرکشی وطغیان واداردو برای مدتی کوتاه باخلق فضائی انقلابی، جریانی مردمی بوجود آورده و با شعار دفاع ازعدالت اجتماعی بخشی ازدهقانان رابا خودهمراه سازد.(۶) اما جدای از تحلیل نادرست از شرایط اجتماعی ازآنجا کهدرشرایط ِ دشوار فعالیت سیاسی ناچاراست فعالیت خودرا فقطدرمنطقه مستعد ودورمانده ازتسلط مرکز،یعنی گیلان متمرکزکند؛ از این توان سازمانی برخوردار نیست که جریانی گسترده بوجود آورده و مبارزه با فئودال ها و خان ها را به نقاط دیگر تعمیم دهد(۷). تند روی های اولیه حزب که بر مبنای تحلیل نادرست از شرایط اجتماعی و هیجان حاصل ازورورد ارتش سرخ و تشکیل جمهوری سوسیالیستی گیلان استوار است باعث می شود که حزب نه تنها باواکنش منفی بخشی از مردم روبرو شود،بلکه ازدرون وبیرون (کمینترن) نیزبه تندروی وعدم درک شرایط تاریخی وفرایند تحولات اجتماعی متهم شود. آنچنان که مجبوربه تغییر مواضع، ارائه تحلیل جدید ازساختار اجتماعی کشورو سازماندهی مجددگردد(٨). ازاین مقطع به بعد حزب دیگرنمی تواند دراین زمینه به فعالیت مشخصی دست زده وارتباط خودرابااین بخش از جامعه حفظ نماید.
واقعیت آنست که گروه های چپ ودرراس همه حزب کمونیست ایران بدلایل بسیاری که درادامه به آن اشاره خواهدشد،حتی درهنگامه وجودفضای نسبی آزادی فعالیت های سیاسی نیزنمیتوانند درعرصه عمومی ارتباطی تعریف شده با مردم برقرارنمایند وخودرابعنوان یک نیروی سیاسی مورداقبال عامه وتاثیرگذاردرجامعه تثبیت کنند.ازاینروست که علیرغم استقبال هیجانی اولیه به هنگام وزش اولین نسیم های استبدادرضاخانی بابی تفاوتی مردم روبروشده وازمیدان خارج میشوندتا کماکان با تکیه برروش اول به فعالیت پنهان پرداخته و درانتظارموقعیت هائی بنشینند که برخلاف دوران شکل گیری انقلاب مشروطه خوددربوجود آوردن آن هانقشی نداشته اند.روند تکرار شونده ای که با وجودتغییر شرایط وظهور جنبش های اجتماعی همه گیری چون نهضت ملی شدن نفت وانقلاب بهمن با فرازونشیب های بسیار هنوزهم بقوت خود جاری است. بدون قصد ورودبه بررسی تاریخی و چگونگی فعالیت نیروهای چپ، بویژه حزب کمونیست ایران دراین دوره تاریخی( که متاسفانه در اکثر پژوهش های انجام شده عموم نقد ها برپارامتر هائی چون:ضعف تئوریک،بیگانگی بافرهنگ حاکم برجامعه،فقدان شناخت ونداشتن تحلیل علمی ازساختاراجتماعی کشورو... ودنباله روی ازحزب مادراستواراند.) آنچه ازدیدگاه مطرح شده دارای اهمیت است، شناسائی نوع وشکل رابطه احزاب بامردم و درصدانطباق روش های عملیاتی آنها با شیوه های مبارزه مردم است.ازاین زاویه نگرش است که می توان دربررسی روند فعالیت هاهر حرکت موفقیت آمیزوشکست حزب را به شیوه برقراری ارتباط حزب با مردم وبه میدان آوردن آنها نسبت داد و ریشه های تئوریک آن راجستجوکرد.بطورخلاصه می توان گفت شیوه اول با تمرکز آگاهانه روی غرایز طبقاتی ، قدرت جمع و برانگیحتن احساس لذت بخش حضور در کانون قدرت، درانطباق با شیوه مبارزه مردم(مشخصا جامعه هدف )قرارمی گیرد، ازاینرو موفق می نماید وبه تناوب تکرارمی گردد.وحتی دردوران سکون وخفقان رضا شاهی نیزمی تواندباتکیه بر این روش اعتصاب درخور توجه ای مانند اعتصاب ۱٣۰٨ جنوب را سازمان دهد.(۹) اما شیوه دوم یعنی درعرصه عمومی ( که ممکن است بخشی ازجامعه هدف را نیزشامل گردد) هرچند گاه درابعاد منطقه ای، جوامع مشخص ودوره زمانی کوتاه موفقیت آمیز نشان داده می شود،اما ازآنجا که برآن وجه ازشیوه مبارزه سنتی مردم منطبق می گردد که براحساس عدالت خواهی و طغیان گری مقطعی استوار است، نمی تواند تداوم داشته باشد.باید گفت نوع رابطه حزب با مردم در این مقطع دقیقا"بازسازی همان شیوه های عملیاتی شده توسط فرقه عدالت درباکواست که شیوه اول آن در تشکیل اتحادیه کارگری و شیوه دوم درتهاجمات احساسی مانند هجوم به کنسولگری ایران بازتاب یافته است.(۱۰) تفصیل این مبحث در بخش های بعد ارائه خواهدشد.

احزاب عمومی - غیر چپ:
برخلاف احزاب وسازمان های ایده ئولوژیکی چپ- که ازیک سومسلح به جهان بینی و اندیشه ای انسجام یافته اندوبه منبع الهام فکری وپشتوانه ای نظری متکی اند وازسوی دیگرازتجربه عملیاتی و تشکیلات نسبتا"منسجم برخورداراند- احزاب غیرچپ که پس ازفرازوفرودهای بسیاردرروندمجلس دوم توانسته اند به یک شخصیت حقوقی دست یابند،فاقد ابزارهای لازم برای سیاست ورزی دراین میدان ناشناخته می باشند.به همین دلیل علیرغم تلاش های صورت گرفته تا پایان دوره فعالیت خود وشُک حاصل ازاستقرارحکومت خودکامه رضاخانی نیزنمی توانند خودرا درجایگاه یک حزب سیاسی مدرن تثبیت نمایند تا همانند احزاب چپ بتوانند در مقاطع تاریخی بعدحضوری دوباره درعرصه سیاست داشته باشند.درروند فعالیت بیست ساله این احزاب هیچ رابطه شناخته شده ای که بتوان آنرا درقالب یک شیوه ارتباطی مدون ویاحتی واکنشی وخودبه خودی جای داد، قابل شناسائی نیست.آنچه دراین مدت قابل شناسائی است صرفا درچهارچوب اقدام برای تحریک مردم قابل تعریف است.آنهم نه درارتباط بااهداف کلان مدون شده،بلکه عموما بمنظورجلب حمایت مقطعی مردم ازتصمیمات سیاسی درقالب مجلس ویابرخی فعالیت های موضعی ومنطقه ای منفک ازعرصه ملی مانند جنبش خیابانی است.
در انقلاب مشروطهرابطه این دسته ازاحزاب وسازمان های سیاسی بامردم،عموما ازاین سرشت پیروی می کند.زیراهرچند فرایندتاسیس آنها ازجنبه شکلی به پیروی ازاحزاب اروپائی و بشیوه کلاسیک توسط هسته هایی ازپیشروان وکنشگران سیاسی صورت می گیرد.اما ازآنجا که این فرایند خروجی حاصل ازجمعی ناهمگون ومحدودبه تدوینی گرته برداری شده ازمرامنامه واساسنامه های اقتباسی است، ماهیتا" نمی تواند مانع شود که تاثیرگذاری عوامل تحریب کننده ای چون بی تجربگی سیاسی- شناخت حداقلی ازکارکردتشکیلات وسازمان حزبی- درک نا روشن ازمفاهیمی نوینی چون انضباط ودموکراسی درون حزبی، حنثی گردند و به تزلزل در اندیشه دامن نزنند. از سوی دیگرتضادمنافع واندیشه رهبران واعضای اصلیوابهام درجهت گیری طبقاتی ومشخص نبودن جامعه هدف این احزاب درکنارتوسعه نیافتگی فرهنگی وسیاسی،غریب بودن فعالیت سیاسیدرچهارچوباحزاب وبیگانگی مردم با ساختارسیاسی جدید و نهادهایمدنی نوین،اجازه نمی دهد این احزاب بتوانند به جایگاه تثبیت شده ای دست یابند و رابطه ای پایدار وتعریف شده ای با مردم برقرارنمایند.از جنبه نظری می توان این وضعیت را حاصل ِچالش ذهنی ی گذرِ ِشتابزده وبی پشتوانه ازجهان بینی الهی وخراشیدن پوسته جهان بینی نوظهورماتریالیستی،برافراختنعّلم تجدخواهی بدون نفوذ به ریشه ها،گذرپاورچین ازکناراندیشه سنتی بدون نقدسیستماتیک وهمه جانبه آن،درعین وابستگی عمیق وریشه ای به اندیشه سنتی وتفکرمذهبی دربین همین کنشگران دانست. همین چالش رنج آوراست که اجازه نمی دهد احزاب وفعالان سیاسی تکلیف خود را روشن کرده و لزوم برقراری ارتباط با جامعه را درک کنند. آنها به تبعیت ازاندیشه سیاسی سنتی هنوزدرکی گنگ ومحدود ازفعالیت حزبی دارند ودرنهایت درقالب فعالی سیاسی، مبارزه را تلاشی درون گروهی برای اصلاح امورمی دانند نه مبارزه ای درسطح جامعه ودرجهت تاثیرگذاری برروند تحولات اجتماعی. به همین دلیل است که فعالیت خودرادرپایتخت ودرقلب سیاست آنروزیعنی مجلس متمرکزمی کنند.باید گفت هرچندحزب دموکرات به اقداماتی جهت ایجاد شعبات درایالت ها دست می زند(۱۱) اما نمی توان آنرا برنامه ای مدون برای سازماندهی، گسترش تشکیلات و برقراری ارتباط بیشتر با مردم دانست.
جدای ازعدم شناخت این کنشگران ازمفاهیم نوینی چون تاکتیک واستراتژی سیاسی ونا توانی ازتبیین منافع ملی وحزبی درچهارچوب این مفاهیم وعدم تدوین برنامه وترسیم چشم اندازمنطبق برواقعیات اجتماعی ایران،بایدگفت کنشگران و احزاب سیاسی که دربرخورد با واقعیت های جامعه و تحولات بوقوع پیوسته با تناقض های بسیاری مواجه اند، دررابطه باسامان دهی ساختار نظام سیاسی دستاوردانقلاب وساختار تشکیلاتی متناسب با این دستاوردوارائه تبیینی جدید ازقدرت نیز درمی مانند وجدال شبه نظری شان اساسا" ورای با ورهای تاریخی مردم نسبت به قدرت وخارج ازذهنیت جاری آنها شکل می گیرد. لذا از این زاویه یعنی اندیشه سازی که امروزه با گفتمان سازی خلط شده است نیز نمی توانند رابطه ای با مردم برقرار نمایند. کنشگران خودآموزش دیده درعرصه انقلاب کهفاقدتجربه کنشگری سیاسی درچنین عرصه ی نوظهوری هستندازاین توان برخوردارنیستند که پاراازبن بست تشکل های الگوبرداری کرده فراترگذاشته وچون اسلاف اروپائی خویش حداقل بابیان آرزوها وتاکیدبرخواست های عمومی مردم آنهارابه میدان آورند.دراین انقلاب نه دراوج جنبش ونه پس ازپیروزی وتشکیل مجلس وتثبیت اولیه نه تنهاازمردم به معنای عام، بلکه ازتودهی حزبی نیزاثری نیست که نقش نیروی میدانی وبازوی اجرائی احزاب را برعهده گرفته واندیشه وبرنامه حزبی راراهنمای مبارزه عمومی وکنش سیاسی خودقراردهند! آنچه مردم را به حرکت درمی آورد ویژه گی شخصی وقدرت نقوذ شخصیت های ملی یا ملی شده درروند انقلاب است.دراین مقطع آنچه به رشد آگاهی ملی مردم تعبیرشده است صرفا معطوف ومحدودبه درک ضرورت مقاومت دربرابرکشورهای استعمارگروعمال مستبدآنها است که مردم سال هاازسوی آنان ضربه خورده وتحقیر شده اند. بنیان فکری و انگیزه شکل گیری کلیه جنبش های اجتماعی دراین دوران ازجنبش جنگل گرفته تا جنبش خیابانی درگام اول بر این دریافت استواراست. اگر جنبش جنگل بر مبنای خشم ازبی خردی وفساد وتسلیم پذیری هئیت حاکمه دربرابر دول روس وانگلیس شکل می گیرد، جنبش خیابانی دقیقا برمبنای مخالفت با قرارداد ۱۹۱۹وفروش کشوربه انگلیس استواراست. احزاب وسازمان های سیاسی بدلیل عدم شناخت شرایط و نداشتن تحلیل درست حتی نمی توانند ازاین شاخصه ملی - که اکثر حرکت های مبارزاتی مردم برمبنای آن شکل می گیرد و درمناطق مختلف بویژه اذربایجان بارها مردم را از لاک دفاعی خارج کرده و به میدان مبارزه می آورد(۱۲)- آگاهانه بهره برداری کرده و با مردم همراه شوند. فقط درهنگامه التیماتوم روسیه و مهاجرت از تهران است که رابطه احزاب با مردم بر شیوه مبارزه مردم منطبق می گردد واحزاب با پیوستن به مردم می توانند بطورموقت ودرمحدوده زمانی کوتاه با تهیجوبرانگیختن احساسات ملی، بخش هائی ازجامعه رابمنظور مقاومت دربرابر الیتیماتوم و زیاده خواهی روسیه بسیج نمایند(۱٣). هر چند در این رخداد نیز شخصیت های شناخته شده و ملی برفراز احزاب قرار می گیرند.
درپایان باید گفت اولین حضور رسمی احزاب و سازمان های سیاسی مدرن در ایران هرچند تاریخ ساز و آغاز کننده است اما آشفتگی اندیشه وبی تجربگی سیاسی اجازه نمیدهد علیرغم فضای گشوده شده، اولین آزمایشِِ ِحضوررسمی درعرصه عمومی باموفقیت روبرو گردد.درواقع احزاب درارتباط بامردم هم درحوزه عمل یعنی سازماندهی وایجاد تشکل های مردمی،هم درحوزه نظریعنی آگاهی بخشی،اندیشه سازی وانسجام دهی به تفکرات وآرزوهای مردم ناکام میمانندودربرابرپس زدگی ساختارسیاسی درحال تکوین کشور بدون مقاومتی جدی عقب نشسته وازکسب جایگاه درخورنیزبازمی مانند، تا آنجا که کنشگری چون بهار درعین نا امیدی آن هم دردوران طفولیت احزاب ادعا کند مردم از احزاب خسته شده اند(۱۴) .درعین حال باید گفت پیروزی وشکست اولین انقلابِ مردم این تجربه را برجای می گذارد که با استفاده ازشیوه های مبارزاتی گوناگون می توان حاکمیت را به زیرکشید ویا به تمکین واداشت! اما حفظ،تداوم وتعمیق انقلاب نیازمند اندیشه نظام مند، ثبات درتصمیم گیری، وحدت سازمانی ،انسجام رهبری وهمراه سازی مردم بااهداف تعیین شده است.تجربه ای نادیده انگاشته که حتی درنهضت بعدی نیزکه به فاصله تاریخی نه چندان طولانی بوقوع پیوست،بهره لازم ازآن گرفته نشد تا مددرسان مبارزان گردد. از سوی دیگراولین تجربه احزاب چپ نشان دادکه علیرغم بی بهره گی آنها ازتوان ونفوذ شخصیت های شناخته شده ملی،برخلاف اشاعه وفرهنگ سازی کاذبی که ایرانیان رافاقد خمیره تشکل یابی، فردگرا وجمع نا پذیرقلمداد می کند،حتی درشرایط نبودزیرساخت های سیاسی وفرهنگی لازم بویژه غیبت مقوله آگاهی اجتماعی وطبقاتی نیزمی توان باشناخت نیازهای مردم وهمراهی وهمدوشی با آنان دربیان خواسته های عینی شان ، کارهای بسیار کرد. ومهمتر ازهمه باشناخت شیوه مبارزه مردم و ارائه برنامه های منطبق وهماهنگ شده باشیوه مبارزه آنها،به سازمان یابی وتشکل نیروها دست زد و موفقانه مردم را وارد میدان عمل کرد.
در این جا بد نیست اشاره شود که علت حذف یا ناپایداری حزب کمونیست ایران و یادمانده های آن در اذهان عمومی و یا ناشناخته ماندن شخصیت های تاثیرگذاری چون حیدرخان عمو اوغلی در جامعه سیاسی و حتی دربین نیروهای چپ (علیرغم پژوهش های صورت گرفته در باره آنها و اندیشه هایشان ۱۵) را باید در همین شکست در برقراری ارتباط پایدار با مردم دانست. هرچند نباید مخالفت سرسختانه حکومت ها و ممانعت آنها از طرح نام و اندیشه این احزاب و شخصیت ها در جامعه را نادیده گرفت اما واقعیت آنست که فارغ از نوع عملکرد، نام و یاد شخصیت ها و بازیگران سیاسی بسیاری از این رخداد تاریخی سینه به سینه در لوح خاطر جامعه نقش بسته است که مشخصا نشان دهنده تفاوت در شیوه بر قراری ارتباط آنها با مردم است .

محمد رضا قاسمپور – سی تیر نود و دو

زیر نویس:
۱- اسنادباقیمانده ازجنبش کمونیستی ایران بویژه مکاتبات فعالان سیاسی این دوره باتئوریسین های مرجع بمنظوردریافت تحلیل راه گشا واخذ راهکارمنطبق برجامعه ایران، از نامه های آرشاویر چلنگریان و تیگران درویش و....به کائوتسکی و پلخانف گرفته تا نامه های پیشه وری به استالین بیانگراین واقعیت است.
۲- متاسفانه دررابطه با شکل گیری حزب کمونیست ایران پژوهش قابل تاملی حتی از سوی پژوهشگران چپ در دست نیست آنچه تا کنون انجام شده است وقایع نگاری یا تاریخ نگاری روائی متکی برخاطرات ونقل های پراکنده ازبرخی بانیان اولیه و شخصیت های تاثیر گذاری،مانند حیدرعمواوغلی ، پیشه وری وسلطان زاده است که پیوسته تکرارمی شود و در این تکرار نشانی از تاریخ تحلیلی وتبیین اندیشه سیاسی نیست. به گونه ای که عموما به بیان شکل گیری هسته های اولیه سازمان های چپ درقفقاز با تاکید برسازمان ها و احزابی مانند: همت، اجتماعیون عامیون ، عدالت است نه تبیینی ازروند نضج گیری اندیشه سوسیال دموکراسی وانتقال آن به داخل کشور.تا بتوان دربستر زمان وبا توجه به ساختاراجتماعی و فضای سیاسی وفرهنگی حاکم، ریشه ها وعلل دگرگونی وتحریف بنیانی مفاهیم اولیه را شناسائی کرد وبه تطور اندیشه سوسیال دموکراسی از سازمان همت بعنوان سازمانی درون حزب روسی سوسیال دموکرات قفقاز،به حزب عدالت یعنی حزب ایرانی تحت سیطره ایده ئولوژیکی آن رسید. درحالیکه حتی پروسه شکل گیری همین سازمان ها بویژه حزب عدالت بعنوان مادرِ ِحزب کمونیست ایران نه تنها ازجنبه تکامل اندیشه،بلکه از نظر شکلی نیزفرایند بسیار پیچیده ای را از سرگذرانده که مستقیما درارتباط با رخداد تاریخی انقلاب اکتبر،جدال تئوریک وتحولات سازمانی درون حزب کمونیست روسیه ، تحولات سیاسی اجتماعی روسیه بعد از انقلاب، ضرورت ادغام جمهوری های مسلمان نشین و یک پارچه گی کشورشوراها ، و درنهایت نظریه هائی چون نگاه به شرق، انقلاب جهانی وامورملیت ها قابل تبیین است. - برای آشنائی بابرخی زوایای کمتر شناخته شده از روند شکل گیری حزب عدالت نگاه کنید به:
- فرقه عدالت ایران از جنوب قفقاز تا شمال خراسان   محمدحسین خسرو پناه – الیور باست . شیرازه کتاب ۱٣٨٨
- فراز و فرود فرقه دموکرات آذربایجان . جمیل حسنلی نشر نی ۱٣٨٣
٣- بایدگفت درهنگامه های شکست جنبش ها وسلطه رخوت بر جامعه، طیف هائی مانند: روشنفکران سیاسی مستقل، روشنفکران سرخورده ازمبارزه، کادرها وفعالین بریده ازاحزاب سرکوب شده، بدلیل نفوذ وقدرت تاثیر گذاری شان بر جامعه، نا خواسته بیشترین نقش را در ترویج این ترفند حاکمیتی برعهده می گیرند. ازملک الشعرای بهار مشروطه، آل احمد دهه سی تا ریزو درشت های انقلاب بهمن و جنبش سبز رهروان این راهند. این وضعیت آن چنان قوام یافته است که درحال حاضر خود برچسب زنی و تمسک به اصطلاح بی مفهوم "فعال سیاسی مستقل "به یک ارزش تبدیل شده است. نگاهی به عبارتی این چنین از روشنفکر چپ گرائی که از یک سو برای سازماندهی جنبش کارگری می کوشد و ازسوی دیگر کلیه احزاب وسازمان ها و نحله های سیاسی را می شورد و ولا می کند.
" چنین توصیه ای از سوی کسی صورت می بندد که به گواهی آثارو مصاحبه هایش کم ترین سمپاتی به هیچ جریان سیاسی متشکل داخل و خارج ندارد وحکایت اش وصف حال همان نی زن نیمای یوشی است:
به ره نی زن که دایم می زند نی
درین دینای ابر اندود
راه خود را دار اندر پیش "                        
نشانگر عمق تحمیقی است که نظام اسلامی بر این جامعه تحمیل کرده است تا هر کنشگر سیاسی راه خود را پیش گیرد.
۴- برای اطلاع از گستره و شیوه فعالیت احزاب وسازمان های وابسته به آنها بنگرید: به اسناد تاریخی جنبش کارگری و سوسیال دموکراسی ایران . خسرو شاکری – نظری به تاریخ جنبش کارگری ایران: عبدالصمد کامبخش . حزب توده ایران
۵-   به نقل از اسناد تاریخی جنبش کارگری ایران برخی از مبارزان از جمله سلطان زاده تعداد کارگران متشکل شده در این اتحادیه را چهار هزار نفر اعلام کرده اند.
۶- اسناد تاریخی جنبش کارگری . خسرو شاکری- نظری به تاریخ جنبش کارگری. عبدالصمد کامبخش
۷- جالب توجه آنست که دهه ها بعد یعنی درهنگامه انقلاب بهمن، همین شیوه این بارتوسط سازمانی چپ (فدائیان خلق) که آن نیز اولین حضور میدانی خود درجامعه وارتباط مستقیم با مردم راآزمایش می کرد با تشکیل شوراها درترکمن صحرا تکرار وهم چون گذشته با شکست مواجهه می گردد.
٨- اسناد تاریخی جنبش کارگری – خسرو شاکری
۹- جبیب لاجوردی. تاریخ سندیکاها - مهدی کیهان جزوه تحلیلی هفتاد سال مبارزه سندیکائی
۱۰- تاریخچه حزب عدالت . سید جعفر پیشه وری علم ۱٣۵۹
۱۱- باید گفت انگشت شمارشعبات مطرح ایجادشده درایالت هائی نظیر خراسان وآذربایجان نیزنه درپی سازمان دهنده گی مرکز،بلکه بیشتربه خواست واشتیاق نخبگان بومی است که ایجاد می گردد وبا مرکز ارتباط برقرارمی نمایند.
۱۲- برای آشنائی با شیوه مبارزه مردم بنگرید به تاریخ هیجده ساله آذربایجان – احمد کسروی.
۱٣- تاریخ مختصر احزاب سیاسی بهار جلد دوم
۱۴- تاریخ مختصر احزاب سیاسی بهار امیر کبیر سال ۷۲ ج ۲. ص ۲٣
۱۵- جدای ازرد پای باقی مانده ازاین شخصیت ها در بسیاری از اسنادانقلاب مشروطیت ، در مورد همین شخصیت نام برده شده یعنی حیدر خان مطالب بسیاری به رشته تحریر در آمده است که دو پژوهش مستقل اسمائیل رائین و رحیم رضا زاده ملک از آن جمله اند. اما باستثنای پیشه وری بدلیل نقش ویژه اش در حکومت اذربایجان، نقش و شخصیت مبارزان اولیه جنبش سوسیال دموکراسی ایران و یا جنبش چپ در عرصه عمومی کاملا ناشناحته مانده است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست