جنبش کارگری فقط یک راه دارد
ناصر اصغری
•
اعتراضات قدرتمند کارگران فولاد زاگرس کردستان، کارگران نیشکر هفت تپه و کارگران کیان تایر، فصل دیگری از اعتراضات کارگری را رقم زدند. به پاس بزرگداشت این سه اعتراض، به یک نکته گرهی که جنبش کارگری در این دوره با آن روبرو خواهد بود، خواهم پرداخت
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۵ مرداد ۱٣۹۲ -
۶ اوت ۲۰۱٣
اعتراضات این دوره جنبش کارگری و مشخصا اعتراضات قدرتمند کارگران فولاد زاگرس کردستان، اعتراض کارگران نیشکر هفت تپه و اعتراض قدرتمند کارگران کیان تایر، فصل دیگری از اعتراضات کارگری را رقم زدند. به پاس بزرگداشت این سه اعتراض، به یک نکته گرهی که جنبش کارگری در این دوره با آن روبرو خواهد بود، خواهم پرداخت.
اخیرا به نوشتهای در سایت یکی از سازمانهای سیاسی برخوردم که به "سه رویکرد" در میان فعالین کارگری در این دوره اشاره کرده بود. یکی از این سه رویکرد را رویکرد افرادی می داند که مطالبات را از حسن روحانی می خواهند. نوشته است این افراد فکر می کنند طرح مطالبات باید بگونه ای باشد که از ظرفیت جناح حسن روحانی بالاتر نرود. رویکرد دوم را هم رویکرد افرادی می داند که فعلا لیبرالیسم و اصلاحات و غیره را "نقد" می کنند و مشغول حرافی و روده درازی درباره "توده های متوهم" هستند. رویکرد سوم را هم گرایشی می داند که "مطالبه را مطرح می کند اما منتظر اقدام دولت نمی ماند. سازماندهی را مطرح می کند اما نه به عنوان بحث نظری مجرد، بلکه از طریق پیوند خوردن با اعتراضات موجود و جاری."
به نظر من باید صریحا در سطح جامعه و مشخصا در بین کارگران گفت که افراد "رویکرد اول" کارگران را دست بسته به مسلخ می برند. این افراد و گرایش در هر دوره ای خواسته اند کارگران را ملعبه دست بخشی از جمهوری اسلامی بکنند و امروز هم دست بسته به خدمت حسن روحانی می برند. اینها کسانی هستند که رسما گفته اند می خواهند کارگران پا را از چهارچوب قوانین جمهوری اسلامی فراتر نگذارند. اینها چشمشان به خانه کارگر و زیرمجموعه های آن است، چشمشان به حسن روحانی، رفسنجانی و خامنه ای است که به کارگران اجازه نفس کشیدن بدهند. این گرایش مثل آن روباهی است که به دم شتر بسته شده و شتر هر کجا برود، روباهه هم می رود. جمهوری اسلامی بیافتد، اینها هم بساطشان را جمع کرده و به تاریخ خواهند پیوست. فقط در باتلاق و زیر عبای حسن روحانی می توانند سیاست بکنند.
این به اصطلاح "رویکرد دوم" هم کسانی هستند که همیشه بوده اند و مشغله شان با مشغله جنبش کارگری و با کارگران و خانواده های کارگری متفاوت است. یک مقاله از جان پیجلر و یا پال کروگمان و چنین اشخاصی می خوانند و نسخه ایرانی آن را بیرون می دهند و مدتها در معنای مقولاتی مثل "نئولیبرالیسم" و "گلوبالیزاسیون" غور و تفحص می کنند. اگر کسی توهمی به جمهوری اسلامی و رسیدن به مطالبات از طریق اشخاص جمهوری اسلامی داشته باشد، همین تیپ اشخاص هستند که شکست خود را در برآورده نشدن مطالباتشان توسط افرادی که به مناصب مختلف رژیم اسلامی انتخاب می شوند، شکست "توده متوهم رأی دهنده" می دانند. خودشان متوهم هستند، دیگران را هم متوهم می بینند! محاسبات توده هایی که جائی رأی ای به کسی از جمهوری اسلامی می دهند با محاسبات این تیپ اشخاص کاملا متفاوت است. اگر کارگری رأی ای به خاتمی و یا حسن روحانی داده باشد، محاسبه اش این است که بلکه با آن رأی شکاف بین جناح و باندهای رژیم را عمیقتر بکند و سرنگونی آن را تسهیل کرده باشد. اما این تیپ اشخاص واقعا انتظار دارند که با آمدن حسن روحانی مانندی وضع مردم بهتر می شود و ایران، بقول فارسی کویت می شود. اینها را نمی شود "گرایش"ی در جنبش کارگری قلمداد کرد. در بهترین حالت مددکاران اجتماعی هستند که فکر می کنند با جابجائی اقتصاد دولتی با اقتصاد بازار آزاد مشکل جامعه حل خواهد شد.
اما جلوی طبقه کارگر ایران، جز متشکل شدن و تقویت و روی آوری وسیع به "رویکرد سوم" چاره ای نمانده است. اعتراضات کارگران در فولاد زاگرس کردستان، تهدید این کارگران توسط فرماندار کردستان در قروه که اگر دست از اعتراض برندارید نیروهای امنیتی را سراغشان خواهد فرستاد، اعتراض کارگران کیان تایر و اعتراض کارگران نیشکر هفت تپه در همین یکی دو هفته اخیر و بالاخره آخرین نامه رضا شهابی در تاریخ ٦ مرداد از زندان اوین همگی بر این حقیقت صحه می گذارند که تنها راه جلوی کارگران سازمان یافتن، مبارزه و اعتراض متحدانه و یکپارچه است. هیچوقت کارگران نتوانسته اند با گدائی از مقامات دولتی، که نقش مستقیمی در فقر و فلاکت تحمیل شده بر آنها دارند، یک قرص نان به سفره شان اضافه کنند. بقول رضا شهابی، "حق گرفتنی است!" هیچ وقت "نقد" کردن صرف گرهی از مشکلات کارگران باز نکرده است.
قانونیت، علنیت
بحث "رویکرد اول" و "رویکرد سوم" را باید از منظر قانونیت و علنیت هم توضیح بدهیم. آن سندیکالیستهای ایرانی ای که در مقاله مورد اشاره بعنوان "رویکرد اول" از آنها نام برده می شود، قوانین جمهوری اسلامی را برای کارگران مشروع می دانند و از نظر آنها کارگران اجازه ندارند پا را از این قوانین فراتر بگذارند. اگر قانونی هست که سرکوب اعتراض کارگر به بیحقوقی را رسمیت بخشیده، سندیکالیست ایرانی به آن قانون تن می دهد و کارگران را به تبعیت از آن فرا می خواند. علنیت ابراز وجود کارگر هم در همین چارچوب برای این "رویکرد" معنا می دهد.
اما توجه به آن گرایش سوم اهمیت بسزائی دارد. "مطالبه را مطرح می کند اما منتظر اقدام دولت نمی ماند. سازماندهی را مطرح می کند اما نه به عنوان بحث نظری مجرد، بلکه از طریق پیوند خوردن با اعتراضات موجود و جاری." مطالبه کارگری را مطرح می کند، اما می داند که قوانین در این مملکت قوانین طبقه دیگری و برای حفظ منافع آن طبقه دیگری وضع شده اند. نیروی که باید پشت این مطالبات مطرح شده برود، نه قوانین طبقات دیگر، بلکه نیروی طبقه ای است که مطالباتش مطرح شده اند. سازماندهی کارگران هم نمی تواند غیرعلنی باشد. مسئله سازماندهی را مطرح می کند و بطور علنی برایش نیرو جمع می کند. رژیم این را قبول نمی کند، اما رژیم کدام مطالبه کارگری را با زبان خوش قبول کرده است که این را قبول کند؟! باید برایش نیرو جمع کرد و متحد شد و متحد کرد. سازماندهی و طرح مطالبات کارگران جزو اصلی زندگی کارگران است و در نتیجه زندگی کردن نمی تواند غیرعلنی باشد.
|