سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ترجمه ی دو شعر از شاعر هلندی الن وارموند


اکبر ایل بیگی


• چشم باز کن و آهسته تناول کن
اینک تکه ای از روشنایی برای تو بریده ام
یا: چشم باز مکن و ظلمت را بنوش
اکنون شب را برای تو به خدمت آورده ام
(جایی گرم برای زندگی) ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۶ مرداد ۱٣۹۲ -  ۷ اوت ۲۰۱٣



 
الن وارموند، 1930 – 2011، (نام اصلی: پیترونلا فان ایپرن) در روتردام به دنیا آمد و دوره دبیرستان را در همین شهر به اتمام رساند. در همین سال ها بمب باران وحشتناک روتردام در جنگ جهانی دوم و پیامد های آن تاثیز زیادی بر او و شعرش گذاشت. در سال 1946 رشته رقص ( بالت) را انتخاب کرد و تا سال 1953 ادامه داد و چون با رقص برای هزینه های زندگی کم می آورد، در یک مرکز تجاری در روتردام شروع به کار کرد. او عاشق رقص و شعر بود اما چون نمی خواست در مرکز تجاری به عنوان شاعر شناخته شود شعرهایش را با نام مستعار "الن وارموند" منتشر کرد و با همین نام نیز به شهرت رسید.
شعر خانم وارموند شعر زنی ست که حس و تجربه هایش را از تنهایی و عشق، نفرت از جنگ و امید به آینده بر کاغذ می آورد.      

از این شاعر چندین مجموعه شعر به چاپ رسیده است و نیز به چند جایزه ی ادبی دست یافته است.


جایی گرم برای زندگی


عشق و آگاهی
از عشق در میان آن دو برپا می کنند
آدم ها جایی گرم برای زندگی

و به سخن می آیند و می گویند: عشق
چشم باز کن و آهسته تناول کن
اینک تکه ای از روشنایی برای تو بریده ام
یا: چشم باز مکن و ظلمت را بنوش
اکنون شب را برای تو به خدمت آورده ام

عشق و آگاهی زیرا
از عشق با آگاهی چشم ها روشن می گردد
و روشنایی را آواز می دهد
که در آن لب ها می شکفند
که از آن شعر بر کاغذ می نشیند.




تقریبا برای هیچ


   دیری ست تمام واژه هایم را
بین تو و از تو و برای تو قسمت کرده ام
بیشتر از این مرا توانی نیست.

دست هایم را
بر تخته ی خردکننده ی تردید می هلم
پرندگان را فرا می خوانم
برای همدلی.
   
    باد غایب است
ابرهای دریا دل اما سخن می گویند
. اندوه به پایان رسیده است



متن اصلی لشعار به زبان هلندی:

Warmte, een woonplaats

liefde en het besef
van liefde daartussen bouwen
mensen een warmende woonplaats

en sprekende zeggen ze: liefde
open je ogen nu langzaam en eet
ik heb het licht voor je aangesneden
of: open je ogen niet drink nu het donker
ik heb de nacht voor je omgekocht

want liefde en het besef
van liefde daaraan ontsteken
ogen en stemmen hun licht
daarin ontbloeien de lippen
daaruit ontstaat het gedicht.

Bijna om niets


Al mijn woorden heb ik al opgedeeld
tussen jij en jou en jouw
meer kan ik niet doen.

ik leg mijn handen op
het hakblok van je argwaan.

ik roep de vogels aan
om bijval.

de wind houdt zich afwijzig
maar goedmoedige wolken zeggen
dat het verdriet voorbij is.

Ellen Warmond,) Pietronella van Yperen(

 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست