یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

آن زلفِ دلاویز که بر دوشِ فلان است


علیرضا بزرگ قلاتی (عرفان)


• آن زلفِ دلاویز که بر دوشِ فلان است
زینتکده دیده صاحب نظران است

یک دَم بگذر بر سرِ خلوتگهِ عشاق
بین تارِ سخن از غمِ تو بر چه زبان است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۶ مرداد ۱٣۹۲ -  ۷ اوت ۲۰۱٣


 
آن زلفِ دلاویز که بر دوشِ فلان است

زینتکده ی دیده ی صاحب نظران است

یک دَم بگذر بر سرِ خلوتگهِ عشاق

بین تارِ سخن از غمِ تو بر چه زبان است

توصیفِ گُلِ رویِ تو اندرِ چمنِ دَهر

بلبل به صَدَش حُسن درین گونه بیان است

آزاده رُخان پرده حایل بدرانند

چون حاجبِ عِصمت به سراپرده ی جان است

هر رَطلِ گرانی که زنم در رهِ عشاق

از شیوه یازیدنِ آن ضربِ گران است

مارانِ سیاهی که تو بر دوش فکندی

اندر سرشان شیوه ضحّاکِ زمان است

آن لعلِ بَدَخشانِ تو خود خازنِ گنجی ست

که ار باز شود، خاتمِ دُرهایِ نهان است

هر ناوَکِ حُسنی که ز چشمانِ تو برجَست

از دولتِ پُرغمزه ی آن شاه کمان است

یاران! ز چه رنجید در امروزه، به گیتی

بیدادگری شیوه ی دیرینِ جهان است

واعظ! تو چه گویی ز عدالتگهِ هستی

کان را که تو گویی، همه بازیِ زبان است

هر لُعبتِ شیرین که ببینی تو، نکو دار

کو را دلِ فرهاد به کویَش نگران است

مُطرب چو به سرپرده عشاق نوازَد

عاشق ز رَهِ پرده او جامه دَران است

عرفان! تو چه جویی ز صَدَف خانه قُرآن؟

کین طینتِ بی گوهر او اصل زِکان است.



اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست