یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

یک نفر به این ها بگوید که این کارها بد است! - محمدعلی اصفهانی
از جلسه ی استماع کنگره تا بیانیه ی ریاض اسعد، و پیش و پس این و آن



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱٨ مرداد ۱٣۹۲ -  ۹ اوت ۲۰۱٣


یک
ـــــــــــــــــــــــــ

«در شرایطی هستیم که بعضی ملاحظات غیر ضروری در رعایت چپ و راست قضایا، چیزی به جز خیانت به خلق نخواهد بود.
خلقی که عده یی دست به یکی کرده اند تا به روزگاری سیاه تر از آنچه هست بنشانندش؛ خودش را و میهنش را تکه پاره کنند، و نسل ها و نسل های آینده اش را نیز همچون نسل های سوخته ی امروز، در آتش هذیان های تب زده ی خود بسوزانند و خاکستر کنند؛ و سرانجام، خودشان نیز قربانی مالیخولیای نهادینه شده ی خویش شوند.». ٭

دو
ـــــــــــــــــــــــــ

از سرفصل کیفی آنچه «انقلاب ایده ئولوژیک» نام گرفته است، و اگر انفلاب را نه در معنای آرمانی آن، بلکه در معنای لغوی آن، یعنی چیزی معادل زیر و رو شدن و دگرگونی و تغییر کامل ماهیت» در نظر بگیریم، مناسب ترین نامگذاری نیز هست، مجاهدین خلق، هرزه زبانی و هرزه نویسی و عربده کشی و تهدید و افترا و اتهام را به عنوان اصلی ترین حربه برای ارعاب افراد و جریان های سیاسی و رسانه های مردمی، به کار می گیرند.
و این، در کنار تطمیع و بذل و بخشش های سخاوتمندانه، تا حدود زیادی برای آن ها کارساز بوده است.

سه
ـــــــــــــــــــــــــ

تسلیم شدن به این حربه ی سخیف، و با بهانه های مختلف، از برخورد فعال با مجموعه ی انحرافات این تشکیلات، شانه خالی کردن، کار را به جایی رسانیده است که رهبر مجاهدین خلق، و تمام ده پانزده تن اذناب به اصطلاح مستقل او که در مجموعه یی متشکل از نود و چند درصد عضو و هوادار تشکیلاتی و رسمی مجاهدین، تحت نام «شورا» گرد آمده اند، امروز بدون هیچ آزرمی، و تازه از موضع طلبکاری، و فحاشی و اتهام زنی به دیگران، خود را مفتخر می دانند که:

ـ به گفته ی صریح قاضی تد پو (یکی از همین جنایتکاران) در سال های اخیر، برای سازمان های اطلاعاتی آمریکا، از سیا گرفته تا بقیه، جاسوسی فعال می کنند. (۱)

ـ به زیر سایه ی حمایت کثیف ترین جنایتکارانی که می توان در آمریکا و اروپا یافت خزیده اند، و حال و آینده و بود و نبود تشکیلات و مزایای مربوطه را در گرو آن ها می بینند.

ـ همچون پروانه بر گرد شمع وجود فرماندهان نظامی اشغال عراق و قتل عام هزاران و هزاران عراقی می چرخند، و جرج کیسی ها سمبل آزادی و آزادگی و عدالت به نزدشان شده اند

ـ روسای از کار برکنار شده ی سیا و اف بی آی، طراحان نقشه ی خاورمیانه ی بزرگ، لابی های اسراییل، و جان بولتون ها و رودی جولیانی ها را تقدیس می کنند.

ـ در برابر عظمت روح ایران دوستی دینا روهرا باکر ها که رسماً پیشنهاد جدایی آذربایجان از ایران را به وزارت خارجه ی آمریکا ارائه می دهند (۲) و آدمیرال جیمز لیونز ها که در مقالاتی با عناوینی چون «چرا باید به ایران حمله ی نظامی کنیم؟» حمله ی نظامی به ایران را اکیداً توصیه می کنند (۳)، و جان بولتون ها که هیچ فرصتی را برای ترغیب اسراییل به بمباران ایران، و تحمیل ورود آمریکا به این جنایت کثیف از دست نمی دهند (۴)، زانو می زنند.

ـ با گانگستر های موسوم به «ارتش آزاد سوریه»، که فرمانده آن، ریاض اسعد، به گونه یی که در زیر خواهیم داد، اولویت را نجات سرزمین هایی که توسط استعمار ایرانی اشغال شده اند، و در پیشاپیش آن خوزستان و «الاحواز»، می داند، همپیمان و همکار و همرزم می شوند، و از او وعده می گیرند که در «آزاد کردن ایران» (آن هم اینچنین آزاد کردنی) به آن ها کمک کند، و خود نیز، پیاده نظام خود را کاندیدای مأموریت «مرسونری» در سوریه می کنند.

ـ در خدمت جان سانو، مسئول رسمی بخش «عملیات مخفی سیا» در سیاه ترین مقطع تاریخ آن، قرار می گیرند. یعنی در خدمت مسئول بخش:
زندان های مخفی و بی قانون سیا در سراسر جهان،
قتل های در زیر شکنجه در شکنجه گاه های پنهان و غیر رسمی،
ربودن و قتل فعالان سیاسی،
خرابکاری ها و انفجار ها،
فضاحت های «کهریزک» های آمریکایی در گوشه و کنار دنیا،
مأموریت های موسوم به «مأموریت های کثیف»، که حتی سیا هم نمی تواند مسئولیت آن را به عهده بگیرد،
و اموری از این دست، در بدترین دوران فعالیت های بخش «عملیات مخفی سیا» در عصر جرج بوش پسر. و نقطه ی اوج بیماری هاری او.

این جان سانو، از گل های سرسبد محافل شان است، و در بازگشایی «دفتر مقاومت در آمریکا» به منظور بر طرف کردن تردید های آمریکاییان، و مطمئن کردن آن ها از همدستی مجاهدین و شورای مقاومت با خودش و مشابهان خودش، پشت تریبون می رود و اطمینان می دهد که شما ناراحت و نگران نباشید و بگذارید ما کاری که باید بکنیم را بکنیم، آن وقت مجاهدین و شورا را برای تحکیم کارمان حاضر و آماده داریم. (۵)

ـ شبانه روز در حال رله کردن آنچه باید، یک حرف و دو حرف، رله کنند هستند. که فرمود: یک حرف و دو حرف بر زبانم، بنهاد و الی آخر.

ـ «رییس جمهور برگزیده مقاومت» شان، در پیام چهارم اردیبهشت ۱۳۹۰ خود به تظاهرات واشنگتن، موجوداتی از قماش جانوران فوق را «از شریف ترین مقام های ارشد دولت های آمریکا» می خواند و می گوید:
«سلام بر انصاف و روشن بینی آنها که سمبلهای بزرگ تاریخ آمریکا هم چون جفرسون و لینکلن را زنده کرده اند.
«دیدیم که رژیم آخوندی و باندهای بی مقدار هدایت شده از تهران، با چه توحش و سخافتی این انسانهای والا را هدف حمله و کین توزی خود قرار دادند... این است آمریکایی که در کنار مردم ایران قرار دارد.». (۶)

ـ و همینطور بشمار تا آخر. هر چند که این کار، «آخر» ی ندارد، و هر بار هنوز در آغاز خود است و بعدتر و بعدتری را در پی خواهد داشت.

چهار
ــــــــــــــــــــــــ

من نه معتقد به نصیحت کردن و مصلحت جویی و انتقاد سازنده در حق رهبر مجاهدین هستم که بخواهم او وهمدستان او را که خود کاملاً به قبح کار هایی که می کنند آگاه هستند، و دیری است که فروش میهن خود و مردم آن در کریدور های خون آلود ارباب خون و نفت و سلاح و جنایت را به عنوان یک کسب و کار برای خودشان برگزیده اند، طرف صحبت قرار دهم و امیدی به آن ها بسته باشم و توهمی نسبت به اصلاح آن ها داشته باشم، و نه دشمنی و عداوتی شخصی با آن ها دارم که بخواهم بی جهت به کار هاشان گیر بدهم.
و همیشه هم، فقط در آنجا هایی که پای مصالح کلان خلق در ابعاد وسیع در میان ببوده است، اشاره یی به آن ها داشته ام، و به گواهی نوشته هایم، بیش از اندازه ی معمول، رعایت چپ و راست را در موردشان کرده ام. به مصداق «هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش».

نه منتقدم، و نه دشمن. مخالفم. مخالفی که دشمن نیست و معتقد است انزجار و نفرت از اعمال کسانی، با کینه نسبت به آن ها فرق دارد. چرا که کینه، معطوف به خود آدم هاست، و نفرت، معطوف به رفتار ها و حالات. نفرت، با بر طرف شدن عامل ایجاد نفرت در طرف مقابل، از بین می رود؛ ولی کینه، حتی با از بین رفتن طرف مخالف هم از میان نخواهد رفت. این بحث خاص نفرت و مهر و کین، مفصل است و سال ها پیش به آن پرداخته ام. (۷)

هرچند که این قوم، حتی منتقد ـ تا چه رسد به مخالف ـ را هم دشمن می پندارند و می کردارند و می گفتارند؛ و این که کسی محض رضای خدا به ما «لنگ و لگد» نمی اندازد، و چنین شخصی حتماً «مزدور وزارت بدنام اطلاعات» است، و دلیل مزدور بودن او هم همین است که به ما «لنگ و لگد» می اندازد.
دایره یی بسته که از نقطه یی در خود شروع می شود تا به همان نقطه برسد و دوباره از همان نقطه در خود حرکت کند. منطق در عالی ترین مدار!

گفت هان! آخر چه خوردستی بگو
گفت از آن خوردم که باشد در سبو

گفت آخر در سبو برگو که چیست
گفت از آنچه خورده ام، در آن خفی است!

و چنین است که قداره بر زمین می کوبند و قمه دور سر می چرخانند و لش و لوش های نوچه ی خود را بر گرد خود جمع می کنند و برای شکم سفره کردن، نفس کش می طلبند.
و چنین است که خیلی ها را مرعوب می سازند. که النصر بالرعب!

پنج
ـــــــــــــــــــــــــ

با آغاز ریاست جمهوری یکی از مهره های «کمی ویژه» ی نظام ملایان، در نقش و در مسئولیت محلل روابط با قدرت های جهانی و کشور های منطقه، ظاهراً خطر تجاوز نظامی به ایران، و حتی تحریم ها نیز در حال کمرنگ شدن است.
و این امر، جنگ افروزان جهانی، مخصوصاً دولت اسراییل و پیش برندگان سیاست های آن در آمریکا همچون جان بولتون ها و رودی جولیانی ها و جمع دیگری از این جنس مرغوب را که «اسپانسر های سیاسی» کنونی سازمان مجاهدین خلق هستند شدیداً دستپاچه کرده است و به تکاپو انداخته است.

این که شیخ حسن فریدون سابق، و دکتر روحانی لاحق، تا چه اندازه در رفع تنش بر سر مهم ترین بهانه ی جنگ افروزان جهانی برای حمله به ایران، یعنی بحران ساختگی اتمی، موفق شود یا نشود، بحث دیگری است البته.‌
این را تا وقایع بعدی، علی الحساب می توانید از رضا مارمولک بپرسید که تجربه اش اگرچه از شیخنا کمتر است، به هر حال از من و شمای چشم و گوش بسته کمتر نیست.

شش
ــــــــــــــــــــــ

تلاش فعلی «اسپانسر های سیاسی» سازمان مجاهدین در آمریکا و منطقه و کمی هم اروپا، امروز روی آمیزه یی لایتجزا و لاینفک، از سه موضوع زیر متمرکز است:
ـ بمب اتمی یی که طی ساعات یا روزها یا هفته ها یاماه های آینده توسط ملایان ساخته خواهد شد و دنیا را کن فیکون خواهد کرد.
ـ نقش ملایان در سوریه.
ـ با آمدن روحانی، هیچ چیزی در ارتباط با دو موضوع بالا تغییر نکرده است. (و البته زود باشیم هر کاری از دستمان بر می آید بکنیم تا اگر خدای ناکرده تغییر کرده باشد، یک وقت خودمان را دست بسته نیابیم، و کارمان حکایت آش نخورده و دهن سوخته نشود!)

در آن بالا ها ـ آنجا که با استفاده از کارت مجاهدین، قمار بر سر سرنوشت مردم میهن ما و خلق های منطقه، میان لابی های اسراییل و هار ترین جناح های امپریالیسم، با اوباما و متحدین آمریکایی و اروپایی او در جریان است ـ «عنصر» تبلیغات، و انفورمیش، و صد البته دیس انفورمیشن (یعنی راست و دروغ را با هدف جا انداختن دروغ، با یکدیگر در آمیختن) به شدت فعال شده است.

هفت
ـــــــــــــــــــــــــ

می خواستم در این مقاله، هرچند به اختصار کامل، به همه ی این موضوعات بپردازم، که به قول قدما «مقدمه، جای ذی المقدمه را گرفت». مقدمه ی لازم البته.
بنابر این، بسیاری از این موضوعات را به مقالات جداگانه ارجاع می دهم، و در اینجا ـ باز هم البته به اختصار کامل ـ به دو موضوع زیر می پردازم:
ـ بیانیه ی اخیر فرمانده ارتش آزاد سوریه
ـ جلسه ی استماع زیرکمیته ی «خاورمیانه و آفریقا» در کنگره ی آمریکا ، تحت عنوان «پیوند ایران ـ سوریه، و تأثیرات آن در خاورمیانه»

البته در مقاله ی «ضروری بود که اسراییل ایران را همین دیروز بمباران کند» (۸) توضیح داده شده است که چگونه در یک مجموعه اقدامات پی در پی:

ـ نخست، مجاهدین یک مرکز سال های سال پیش از این کشف شده و تحت مراقبت نهاد های بین المللی قرار گرفته را دوباره از نو «کشف» می کنند و تأکید هم دارند که پروژه ی این مرکز را همین حسن روحانی که مبادا به او نزدیک شوید رهبری کرده است و می کند!

ـ بعد، نتانیاهو که با رفتن احمدی نژاد و آمدن روحانی، احساس ضعف می کرد، جانی تازه می گیرد و به وسط میدان می پرد و شروع به عربده کشی می کند، و مردم ما را به بمباران وعده می دهد.
ـ و درست در فردای عربده کشی او، جان بولتون که تازه از وظیفه ی خطیر شرکت در «گردهمایی بزرگ مقاومت در پاریس» فارغ شده است، سر ضرب، با روزنامه ی اسراییلی جروزالم پست مصاحبه یی ترتیب می دهد و خواهان بمباران هرچه سریع تر ایران، بدون فوت وقت، می شود.

بقیه ی موضوعات، که اصلاً کم اهمیت هم نیستند، بمانند برای بعد.

هشت
ـــــــــــــــــــــــ

اول ببینیم که سرهنگ ریاض اسعد، که قرار است برای آزادی مردم میهن ما هم بعد از «آزاد کردن سوریه»، به یاری مقاومت ایران، و رییس جمهوری برگزیده ی آن بشتابد، در مورد خوزستان چه گفته است.

فرمانده ارتش آزاد سوریه، سرهنگ ریاض اسعد، در پی شکست های پی در پی ارتش آزاد، به واسطه ی نقش فعال حزب الله لبنان که به منظور ممانعت از حمله ی سریع اسراییل به لبنان، در پی سقوط احتمالی اسد، به صورت رسمی و علنی وارد معرکه ی سوریه شده است، بیانیه یی به تاریخ دوم همین ماه جاری اوت صادر کرده است علیه حزب الله لبنان، علیه نظام ملایان، و نیز در کنار آن، علیه «استعمار فارس» که توانسته است «الاحواز» و خوزستان را از مام میهن عربی جدا کند.

«فارس»، واژه یی است که در فرهنگ کشور های عربی، معادل «ایران» و «ایرانی» به کار می رود، و ربطی به واژه ی «فارس» در زبان ما ندارد.
همچنان که مبارزه ی فرهنگی و قومی و ملیتی عرب های شریف و مورد ستم مضاعف قرار گرفته ی خوزستان ربطی به تجزیه طلبی ندارد، ولی ملایان زبون و دون سیرت و ضعیف کش که بلدند زورشان را به اسیران پر و بال بسته برسانند، این هموطنان آزاده و پاکنهاد عرب ما را تحت فشار و شکنجه و خطر اعدام قرار داده اند و زندان ها را از این فرزندان عزیز ایران پر کرده اند.
در پستی و دنائتِ آمیخته به زبونی ملایان، همین ضعیف کشی و برای اسیران پر و بال بسته قدرت نمایی کردن بس.

گزارش هایی تلطیف شده از بیانیه ی سرهنگ ریاض اسعد در رسانه های پرآوازه ی عربی، همچون بخش عربی سی ان ان، «النهار» لبنان، و «المستقبل» لبنان (روزنامه ی گروه سعد حریری)، منتشر شده است. (۹)
متن کامل این بیانیه را اما می توان در چند پایگاه خبری عربی هواداران و همراهان ارتش آزاد سوریه، و در صفحات فیس بوکی متعدد مرتبط با آن دم و دستگاه، از جمله در صفحه ی فیس بوک خود ریاض الاسعد، مطالعه کرد.

برای انتقال دقیق تر محتوای بیانیه ی ریاض اسعد، ترجیح می دهم که قسمت مربوط به موضوع مورد بحث را همانطور که در متن کامل بیانیه آمده است ترجمه کنم.
نظر به حساسیت موضوع، و به منظور جلوگیری از هرگونه اقدام در جهت کمرنگ کردن یا تحریف موضوع، بهتر است که اول، عین متن عربی قسمت مربوط، را نه در پاورقی، بلکه در همینجا بیاورم، و بعد، ترجمه ی آن را بنویسم.

نه
ـــــــــــــــــــــــــ

قسمت مربوط به موضوع مورد بحث، به نقل از متن کامل اعلامیه:
«کفوا عن استخدام تضحیات ووجع الناس وخاصه أهل فلسطین لتبطشوا فی أشقاء فلسطین وتبیدوا أهل العروبه لصالح أجنداتکم الاستعماریه الفارسیه , فانسحبوا من الأحواز أولا وبالتالی من سوریا وطهروا مرقد خالد ابن الولید من رجسکم قبل ان تتحدثوا عن قبله المسلمین التی حررها أبانا صلاح الدین الأیوبی...»
«فعلیکم قبل أن تدنسوا رفعه فلسطین وتتبجحون بتحریر القدس أن تنسحبوا من کل الأراضی العربیه المحتله فارسیا وفی مقدمتها الأحواز العربیه ومن المدن السوریه وخاصه من المخیمات الفلسطینیه فلن تتحرر القدس وحمص ودمشق والیرموک محتل من قبل الفرس,"ولا نامت أعین الجبناء.». (۱۰)

ترجمه:
«دست بر دارید از به کار گرفتن قربانیان و رنج مردمان، و مخصوصاً مردم فلسطین، به منظور دست اندازی به برادران فلسطینی؛ و از نابود کردن عرب ها به نفع برنامه های استعمار فارسی خود.
«نخست از احواز، عقب بکشید؛ و بعد، از سوریه. و مرقد خالد ابن ولید [که در حُمص سوریه مدفون است] را از پلشتی وجود خودتان پاک کنید، قبل از آن که از قبله ی [نخست] مسلمین [قدس] حرف بزنید که به دست صلاح الدین ایوبی آزاد شد...
«بر شماست که پیش از بی حرمتی به مقام رفیع فلسطین، و برای آزادی قدس، پهلوان پنبه بازی درآوردن، از تمام سرزمین های عربی که به وسیله ی فارس ها [معادل «ایرانی ها» در زبان عربان غیر ایرانی ـ م] اشغال شده است و در پیشاپیش آن ها الاحواز عرب، و از شهر های سوریه، و مخصوصاً اردوگاه های فلسطینی، عقب نشینی کنید. در حالی که حمص و دمشق و یرموک در اشغال فارس ها باشند، قدس هرگز آزاد نخواهد شد. "ولا نامت أعین الجبناء».

مضمون «و لا نامت أعین الجبناء» (چشم بزدلان به خواب نمی رود) که فرمانده ارتش آزاد سوریه، در پایان این رجز خوانی آورده است، اشاره به این سخن است که من در صد جنگ شرکت کرده ام، و در بدنم یک جای سالم باقی نمانده است، اما در بستر خود می میرم. یعنی مرگ، همانطور که مقدر است فرا می رسد، و انسان شجاع، مرتباً نگران آن نیست و از آن نمی ترسد.
و این سخن، نقل قولی است معروف از همان خالدبن ولید، در بستر مرگ. خالدبن ولید از فرماندهان برجسته ی عرب بود که در جنگ با ایرانیان هم شرکت داشت. بر خلاف ابوبکر که با او مدارا می کرد، او را که دارای سوابق شخصی حاشیه داری بود، عمر از فرماندهی عزل کرد.

ده
ـــــــــــــــــــــــــ

همچنان که قبلاً در مقاله ی «رهبری مجاهدین، خود را برای لیبی و سوریه کردن ایران کاندیدا می کند» نوشته بودم، مجاهدین پیوند عمیقی با «ارتش آزاد سوریه» دارند، و حتی نام آن را تغییر داده اند و عنوان «ارتش آزادی بخش سوریه» و «ارتش آزادی سوریه» را از خودشان در آورده اند و روی آن گذاشته اند تا با «ارتش آزادی بخش ملی» و «ارتش آزادی» خودشان قرینه سازی کنند.

و نیز رهبر مجاهدین، با صراحت، و رسماً و علناً در حالی که دست اندر کاران جنبش سبز» را به دلیل موافق نبودن با انحراف جنبش ایران به سمت و سوی انحراف جنبش در سوریه، خائن می نامد، اعلام کرده است که هدف او ـ بر عکس آن ها ـ «ارتقاء دادن جنبش به سطح سوریه» است تا خیانت دست اندرکاران جنبش سبز جبران شود، و قیام خلق، از «زیر خاکستر خیانت»، شعله ور گردد! (۱۱) همانطور که در سوریه پیش آمد.

همانطور که در سوریه پیش آمد یعنی:
با توطئه ی ارتش آزاد سوریه و گانگستر های مشابه، جنبش مدنی و مسالمت آمیز و مردمی سوریه که می رفت تا همچون دیگر جنبش های «بهار عربی»، بدون اجازه ی شیوخ خلیج فارس و پادشاه عربستان سعودی و ملک اردن و ... بدون خشونت زیاد به نتیجه برسد، و به این کشور ها نیز سرایت کند، به منظور حفظ کیان مرتجع ترین حکومت های منطقه، از نیمه راه خود ربوده شد، و سرنوشت صد ها هزار سوری را با کشته شدن و لت و پار شدن و آواره شدن رقم زد.

علاوه بر بلندپایگان ارتش آزاد سوریه، خود این «سردار بزرگ»، یعنی سرهنگ ریاض اسعد، در مورد مریم رجوی و تنها آلترناتیو دموکراتیک» چنین می گوید:
«از طرف خودم و مردم سوریه به خواهر مریم درود می‌فرستم و از او سپاسگزاری می‌کنم. ما برای او احترام خاصی قائلیم و به او افتخار می‌کنیم. او سمبل و رمز مقاومت مردم ایران به‌طور خاص و مردم منطقه به‌طور عام است.
«ما از تلاشهایشان بسیار قدردانی می‌کنیم. ما به این سازمان و به‌طور خاص به خواهر مریم می‌گوییم آرزوهایمان این است که انقلاب مردم ایران در آینده‌یی بسیار نزدیک پیروز شود. و به ایشان تأکید می‌کنیم که تضعیف و سرنگونی رژیم سوریه، تأثیر بسیار زیادی بر رژیم ایران خواهد داشت. و این رژیم را ضعیف‌تر خواهد کرد.
«این بزرگترین کمکی است که ما اکنون می‌توانیم به شما در این مسیر تقدیم کنیم و به شما کمک کنیم و به شما می‌گوییم که شما چهره آینده هستید و شما رهبر آینده هستید.
« آرزو می‌کنیم که انقلاب سریعتر و با موفقیت بیشتر و پر قدرت‌تر به نتیجه برسد. و از مردم ایران می‌خواهم و پیامم به مردم ایران این است که در اتحاد و حمایت از شما رودرروی این رژیم فاسد بایستید تا این ‌که شما بتوانید به مبارزه‌تان ادامه داده و این رژیم را هر چه سریعتر سرنگون کنید.»

و دستیار عمده ی او، فرمانده ارتش آزاد در حلب، سرگرد مالک الکردی، سخنان سرهنگ را تکمیل می کند و وعده می دهد که:
« انشاءالله روزهای اندکی بیشتر به پیروزی ظفرمند بر این رژیم باقی نمانده است و پس از آن ما دست به دست شما خواهیم داد برای رسیدن به آزادی خودتان و آزادی مظلومین در همه جا.» (۱۲)

و از این پیام ها و اعلام حمایت ها طی دو سال اخیر فراوان است.
در ماه رمضان امسال هم، رییس جمهور برگزیده ی مقاومت، در ادامه ی همان خط کلی ویران کردن ایران که قبلاً ذکر شد، کنفرانسی در باریس تحت عنوان «کنفرانس عربی ـ اسلامی» با حضور اعراب مسلمان صائم و ساجد و راکعی مثل «تام ریچ» وزیر وزارت امنیت آمریکا ی جرج بوش پسر (متشکل از بیش از ۱۸ سازمان اطلاعاتی و امنیتی برای هماهنگی های لازم در آستانه ی حمله به عراق)، و رابرت توریسلی و ... تشکیل می دهد و «ژنرال عبدالاله النعیمی، فرمانده شورای نظامی منطقه ی جولان» سوریه هم در آن مشابه همان حرف های همکاران خود را تکرار می کند،
از آنجا که کرد های سوریه، توانسته اند دست ارتش آزاد و گانگستر های دیگر را از مناطق کرد نشین میهن خود کوتاه کنند، این ژنرال محترم در حالی که برای خیر و صلاح مردم سوریه، به شغل شریف مزدوری عربستان سعودی و دیگر کشور های خارجی علیه میهن خود مشغول است، خشم خود را از در امان ماندن کرد ها چنین بیان می کند:
«هیچ کس نمی تواند پروژه های تجزیه طلبانه خودش را در کشور ما اجرا کند و چنین طرح هایی در اذهان ظالمین و سرکوبگران باقی خواهد ماند.»! (۱۳)

یازده
ـــــــــــــــــــــــــ

همچنان که در آغاز مقاله آمد:
تلاش فعلی «اسپانسر های سیاسی» سازمان مجاهدین در آمریکا و منطقه و کمی هم اروپا، فعلاً روی آمیزه یی از سه موضوع زیر متمرکز است:
ـ بمب اتمی یی که طی ساعات یا روزها یا هفته ها یا ماه های آینده توسط ملایان ساخته خواهد شد و دنیا را کن فیکون خواهد کرد.
ـ نقش ملایان در سوریه.
ـ با آمدن روحانی، هیچ چیزی در ارتباط با دو موضوع بالا تغییر نکرده است.

یکی از «اسپانسر های سیاسی» مجاهدین در آمریکا، زن منفور و جنگ طلب و بدنام و به غایت بدسابقه، و به معنای واقعی کلمه، مرتجع و ضد مردمی یی است از حزب جمهموری خواه به نام «ایلنا رز لهتینن» که ریاست زیرکمیته ی «خاورمیانه و آفریقا» در کنگره ی آمریکا را به عهده دارد.
مطابق برنامه یی که باید از پیش برود، او در ۳۱ ژوئیه، یک «جلسه ی استماع» در کنگره تشکیل می دهد با نام «پیوند ایران ـ سوریه، و تأثیرات آن در خاورمیانه».
محور صحبت ها ممانعت از فرصت دادن به روحانی، تشدید تحریم ها، هرچه جدی تر و بزرگتر نشان دادن خطر اتمی ایران، پشتیبانی و تقویت کردن گزینه ی نظامی به طور عینی به جای حرف زدن از آن، فشار بر اوباما، و بازی با کارت مجاهدین خلق بود.

پس از سخنان رییس «زیرکمیته»، ایلنا رز لهتینن، جان بولتون خوش سبیل، برای «ادای شهادت»، و دقیقاً تحت عنوان «شاهد»، به پشت تریبون می رود، و طی یک سخنرانی طولانی، انصافاً و وجداناً برای رهایی مردم خاورمیانه و سوریه و به خصوص ایران، سنگ تمام می گذارد.

سخنان این بزرگوار، آنقدر طولانی است که من علی رغم ارادت خاصی که به او دارم، نمی توانم زحمت ترجمه ی همه اش را بکشم. کسانی که می خواهند متن کامل سخنان او را بخوانند می توانند به لینک پاورقی مراجعه کنند. (۱۴)

این شاهد عادل، در این سخنرانی، راه حل های خود را با محوریت مسائل ایران، در مورد سوریه و خاورمیانه و اسراییل و آمریکا، عرضه می کند.

او می گوید:
«ما باید، هم به صورت علنی، و هم به صورت مخفی، از اپوزیسیون ایران [مجاهدین خلق] حمایت کنیم. چه از طریق حمایت سیاسی، و چه از طریق قرار دادن "ماتریل" در اختیار آن ها، به منظور تغییر رژیم ایران.».
او راه حل حمله ی نظامی به پشتیبانی از اسراییل را پیشنهاد می کند و دلیل می آورد که «تحریم، برای ممانعت از تبدیل شدن ایران به یک قدرت اتمی، کارساز نیست».

طفلک معصوم، به شدت بابت این که اوباما و اتحادیه ی اروپا، گول روحانی را خورده اند، و حتی می خواهند تحریم ها را هم کمی سبک کنند، غصه می خورد، و کلی در باره ی این موضوع جانگداز، داد سخن می دهد و بالا و پایین می پرد و گریه و زاری می کند.

جان بولتون، از شدت عشق و علاقه اش به مردم ایران، در مقام شاهد عادل، اضافه می کند:
«با وجودی که تغییر رژیم ایران، مرجح است، اما بیشترین منفعت آمریکا این است که پیشگیری کند و اجازه ندهد که ایران برنامه ی هسته یی خود را به سرانجام برساند.
«زمان به نفع ما نیست. اوباما مرتباً [به جای عمل] تکرار می کند که همه ی گزینه ها روی میز هستند؛ اما هیچکسی این را باور ندارد.
«برای همین است که لازم است که اسراییل قطعاً و قاطعانه، در زمانی بسیار نزدیک، تصمیم بگیرد که آیا می خواهد به یک اقدام نظامی پیشگیرانه علیه برنامه ی هسته یی ایران دست بزند.».

بولتون، بلافاصله، خودش پاسخ می دهد که:
«اگر اسراییل به این اقدام دست نزند، پیشاپیش، نتیجه، روشن است: ممکن است که ایران به سلاح های اتمی دست بیابد.»
و تأکید می کند:
«اگر اسراییل بخواهد ایران را بمباران کند، ما باید او را از همه نظر تغذیه کنیم. هم به لحاظ سیاسی؛ هم به لحاظ نظامی. و چه قبل از حمله، چه در مدت زمان حمله، و چه بعد از آن، از نظر اطلاعاتی به او کمک کنیم، و آماده باشیم که در سازمان ملل و جا های دیگر، از اسراییل دفاع کنیم. چرا که این اقدام اسراییل، مطلقاً و کاملاً قانونی و برحق و به منظور دفاع از خود است.».

دوازده
ـــــــــــــــــــــــــ

بیم آن می رود که خوانندگان گرامی، مرا به خاطر طولانی تر شدن مقاله، سرزنش و [بیش از این] لعنت کنند، و یادشان برود که باید هرچه سرزنش [و احیاناً لعنت] دارند را نثار جنگ افروزان و جنگ طلبان و خدمتگزاران آن ها و دشمنان خارجی و علی الخصوص داخلی جنبش صلح طلب و مستقل و آزادی خواه و عدالت طلب و ضد وابستگی و ضد وابستگی گرایی و متکی به مردمانی کنند که به همت والای خویش، آرزوی ناکام ماندن جنبش خود علیه نظام حاکم را در جمیع جهات، بر دل حسرت به دلانِ جمیع جهات، خواهند نهاد.
از همین رو، ادامه ی مباحث مطرح شده، و نیز مباحث دیگر مطرح نشده را به مقالات آینده موکول می کنم.
با این کلام همیشه زنده و همیشه تازه ی سعدی که:
دشمن، چون از همهْ حیلتی فرو مانَد، سلسله ی دوستی بجنبانَد. پس آنگاه ـ به دوستی ـ آن کند که هیچ دشمنی نتَواند.

۱۸ مرداد ۱۳۹۲

یادداشت ها
ـــــــــــــــــــــــــ

٭ ضروری بود که اسراییل، ایران را همین دیروز بمباران کند! ـ به همین قلم ـ ۲۶ تیر ۱۳۹۲

www.ghoghnoos.org

۱ ـ اطلاعیه ی رسمی فاضی تد پو، سناتور جمهوری خواه از ایالت تکزاس، و یکی از فعال ترین «اسپانسر های سیاسی» مجاهدین، منتشر شده در صفحه ی رسمی خودش در سایت مجلس آمریکا:
«سازمان مجاهدین، مدت زیادی است که خشونت را کنار گذاشته است؛ و در سال های اخیر، با سازمان های اطلاعاتی آمریکا، برای کسب اطلاع از فعالیت های داخل ایران، فعالانه کار می کند.».
The MEK long ago renounced violence, and in recent years, has been actively working with US intelligence agencies to get information on activities inside Iran
رهبری مجاهدین، خود را برای لیبی و سوریه کردن ایران کاندیدا می کند ـ به همین قلم ـ ۳ آبان ۱۳۹۱

www.ghoghnoos.org

۲ ـ همان مقاله

۳ ـ آدمیرال جیمز لیونز: چرا ما باید به ایران حمله کنیم؟
LYONS: Why we must strike Iran
www.washingtontimes.com

۴ ـ ضروری بود که اسراییل، ایران را همین دیروز بمباران کند! ـ ۲۶ تیر ۱۳۹۲ (همراه با مقالاتی که در آن مقاله به آن ها لینک داده شده است)

www.ghoghnoos.org

۵ ـ از گروگان های لیبرتی تا مسئول عملیات مخفی و شکنجه گاه های پنهان سیا ـ به همین قلم ـ ۴ اردیبهشت ۱۳۹۲

www.ghoghnoos.org

۶ ـ پیام خانم رجوی به تظاهرات ایرانیان در واشنگتن ـ ۴ شهریور ۱۳۹۰

maryam-rajavi.com/index.php?option=com_content&view=article&id=629

۷ ـ گفتاری در باب مهر، کینه، و نفرت ـ به همین قلم ـ بازنشر: شهریور ۱۳۸۷

www.ghoghnoos.org

۸ ـ ضروری بود که اسراییل، ایران را همین دیروز بمباران کند! ـ ۲۶ تیر ۱۳۹۲

www.ghoghnoos.org

۹ ـ گزارش خلاصه ی «المستقبل» از بیانیه ی فرمانده ارتش آزاد سوریه

www.almustaqbal.com

۱۰ ـ متن کامل بیانیه ی ریاض اسعد، فرمانده ارتش آزاد سوریه ـ ۲ اوت ۲۰۱۳
از جمله در:
www.vb.eqla3.com
www.hanein.info
و صفحه ی فیسبوک خود او (طول لینک، چند کیلومتر است!)

۱۱ ـ رهبری مجاهدین، خود را برای لیبی و سوریه کردن ایران کاندیدا می کند ـ به همین قلم ـ ۳ آبان ۱۳۹۱

www.ghoghnoos.org

۱۲ ـ کابوس سرنگونی، وحشت و جنون ارتجاع و پاسخ سخنگوی مجاهدین در اسلو ـ سایت ارگان مجاهدین
mojahedin.org/pages/printNews.aspx?newsid=117045

۱۳ ـ گزارش کنفرانس «عربی ـ اسلامی» در حضور «رییس جمهوری برگزیده ی مقاومت» ـ سایت ارگان مجاهدین

mojahedin.org/pages/detailsNews.aspx?newsid=133306

۱۴ ـ The Iran-Syria nexus and its implications for the Middle East

www.ascfusa.org


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست