داستان دو انرژی هسته ای
بن بست در ایران - رفراندوم در تایوان
حمید شیرازی
•
راه حلی که تایوان در مواجهه در به پایان رساندن چهارمین نیروگاه خود در پیش گرفت یعنی رفراندم شاید بهترین راه برای برخورد به مشکل هسته ای ایران باشد. تصمیم تایوان به همه پرسی عمومی نشان میدهد که روش های دموکراتیک برای حل مسائل ملی وجود دارند و دیگر خواب وخیال و یا خوش بینانه و یا ساده لوحانه نیست
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۵ مرداد ۱٣۹۲ -
۱۶ اوت ۲۰۱٣
از اغاز انقلاب صنعتی ورشد صنایع تا کنون هیچ صنعتی به اندازه صنایع هسته ای و به ویژه انرژی هسته ای مورد بحث و گفتگو نبوده و تا این حد توجه افکار عمومی را به خود جلب نکرده است. دلیل ان روشن است، خطرات این صنعت و ریسک های ناشی از ان برای سلامت عموم که میتواند فرا ملی بوده ونسلها ادامه داشته باشد چنان بالاست که هنوز نتوانسته اعتماد عمومی را کسب کند. با توجه به مخالفت گسترده مردم درکشورهای مختلف با این انرژی، دولت ها سیاست ها متنوعی در برخورد به ان دارند. این سیاست ها تابعی است از میزان احترام دولت ها به افکار عمومی. در این نوشتار ابتدا به دو سیاست کاملا متضاد تایوان و ایران در رویکرد به انرژی هسته ای اشاره میگردد. با توجه به این که رویکرد ج.ا کشور را در بحران عمیقی فرو برده، در ادامه سعی شده در مورد پایان های احتمالی این بحران با توجه به واقعییت های موجود و راه های محتمل پیش روی ایران گمانه زنی هایی انجام شود.
عوامل اصلی تصمیم گیری در مورد کاربری انرژِی هسته ای
انرژی هسته ای و صنایع وابسته به ان نظیر عنی سازی اورانیوم به دلایل گوناگون مورد توجه بسیاری از کشور ها به خصوص کشور هایی است که از نظر سوخت های فسیلی دارای کمبود هستند. برای تصمیم گیری در مورد به کارگیری این انرژی موارد اساسی گوناگونی باید مد نظر باشد که عبارتند از:
توجیه اقتصادی، مسایل ایمنی، مشکلات زیست محیطی، امنیت ملی، ایجاد تنوع در تولید انرژی از منایع گوناگون انرژی زا، مسایل حقوقی، نوع تکنولوژی خریداری شده، توان فنی کشور در بهره برداری ایمن از تاسیسات، اطمینان از داشتن سوخت برای بهره برداری طولانی مدت، نحوه دفع و یا نگهداری پس مانده های اتمی، محافظت در برابر حملات تروریستی و یا سایبری، و مهمتر از همه بعد از حوادثی که در نیروگاه های تری مایل ایلند در امریکا، چرنویل در روسیه، و فوکوشیما در ژاپن اتفاق افتاد توجه به افکار عمومی ( پیشنهاد میکنم که خوانندگان فیلم سینمایی سندرم چین ساخته امریکا را ببینند). در هیچ کشوری مسئله از دید ناموسی، مبارزه با امپریالسم، گرفتن حق از امپریالست ها، حقوقی،اخلاقی، کسب وجهه سیاسی از سوی رهبران، گذاشتن میراث سیاسی بزرگ از سوی رهبران، و ...مد نظر نبوده. انرژی هسته ای با خطرات بالقوه ای که دارد بسیار خطیر تر از ان است که بخواهیم لزوم کاربرد ان را با این مسایل توجیه کنیم. براین مبنا کشور ها نهایت احتیاط را در تصمیم گیری در مورد کاربرد این انرژی به کار میبرند. ولی در کشور ما این انرژی به بزرگترین تهدید برای امنیت ملی و اقتصادی تبدیل شده. مقایسه داستان روش برخورد به این انرژی درتایوان و کشور ما میتواند نشان دهد که دو دولت، در کاربرد این انرژی تا چه حد میتوانند سیاست های متفاوتی داشته باشند.
داستان انرژی هسته ای در تایوان
داستان برخورد تایوان به نیرگاه های هسته ای بسیار جالب است و مثالی است که نشان میدهد یک سیستم سیاسی دموکراتیک و غیر دموکراتیک چگونه به مسایل ملی برخورد میکند. در حال حاضر این کشور دارای سه نیروگاه هسته ای مشعول بهره برداری است. ساخت نیروگاه چهارم در سال ۱۹۹۷ شروع شد. از سال ۱۹٨۷ این کشور ازیک سیستم تک حزبی و نظامی به یک کشور دموکراتیک دو حزبی با دو حزب قوی با نام های حزب ملی و حزب دموکراتیک مترقی تبدیل شد. در این مدت دو حزب به تناوب قدرت را در دست داشته اند. علیرغم این که مطالعات اقتصادی نشان داده که نیروگاه هسته ای چهارم از نظر توسعه اقتصادی یک ضرورت است، ولی به دلایل ایمنی بسیاری از مردم با احداث ان موافق نیستند و عملیات ساختمانی ان تا کنون چند بار بسته به این که چه حزبی در قدرت بوده متوقف شده. در شرایط فعلی حزب ملی که اکثریت را در پارلمان دارد تصمیم میگیرد که عملیات ساختمانی را ادامه دهد. علیرغم این که در پارلمان اکثریت دارد و قادر است که پروژه را به اتمام برسا ند ولی از ترس افکار عمومی برای این که تصمیم خود را با پشتوانه ای مردمی تقویت کند تصمیم میگیرد که مشکل به پایان رساندن این نیرو گاه را به رفراندم بگذارد و در این زمینه لایحه ای به پارلمان تقدیم کرد که قرار بود در مورد ان در مجلسی که اکثریت ان در دست حزب حاکم موافق با پایان عملیات نیرگاه بود یک روز قبل از تنقیذ حکم ریاست جمهوری اقای روحانی به رای گذاشته شود. حزب دموکرتیک مترقی حتی این روش دموکراتیک بر نتافت و جلسه مجلس به محل زد و خورد موافقان و مخالفان تبدیل شد. خوانندگان علاقمند و دیگرانی که در پی یافتن راهی ملی ، شرافتمندانه، و دموکراتیک برای خروج از بن بست هسته ای ایران هستند برای اگاهی بیشتر میتوانند به سایت زیر و یا سایر سایت هایی که در این مورد نوشته اند از طریق جستجوی اینترنتی مراجعه کنند.
www.cbc.ca
شاید یکی از دموکراتیک ترین راه ها برای مواجهه با مسئله بسیار بحث انگیز انرژی هسته ای در جهان معاصر راهی باشد که تایوان اتنخاب کرده است. امید است مردم تایوان در بهترین تصمیم را که متضمن منفع ملی ان ها باشد در این رفراندم تخاذ کند وهمچنین دولت تایوان را به خاطر این تصمیم دموکراتیک باید ستود.
داستان انرژی هسته ای در ایران
اما داستان و یا قصه پر غصه انرژی هسته ای در ایران که میتوان از ان با نام تراژدی هسته ای ویا تراژدی ملی یاد کرد از فقره دیگری است که امروز تمام امنیت ملی و اقتصادی ایران را مورد تهدید قرار داده. امروز بیش از نیم قرن از احداث و بهره برداری اولین راکتور تحقیقاتی اتمی بو سیله امریکا در ایران میگذرد. در ان زمان امارات متحده عربی بیابان برهوتی بود در حالی که امروز در ظرف چند سال صاحب یکی از بزرگترین نیرو گاه های هسته ای میشود. امروزه متجاوز از چهل سال از رویکرد ایران برای افزودن انرژی هسته ای به سبد تولید انرژی خوددر زمان شاه میگذرد. رژیم شاه مانند دیگر رژیم های اقتدار گرا تصمیم برای کاربرد انرژی هسته ای را اتخاذ کرد. منبع خرید و انتقال تکنولوژی عمدتا دو کشور المان و فرانسه بودن و امریکایی ها نه تنها دخالتی در این پروژه نداشتند بلکه با ان روی خوشی هم نداشتند. صرفا بعد از ان که پروژه تثبیت شد ان ها خواستند وارد این بازار شوند و مذاکراتی انجام گرفت که با وقوع انقلاب ناتمام ماند. در مورد تامین سوخت این نیرو گاه سرمایه گذاری سنگینی درشرکت فرانسوی اریدیف انجام گرفت. بعد ها که ایران مطالبات خود را از این شرکت مطرح کرد یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در جلسه ای از این قرار داد تمجید کرد و گفت که" الحق حقوق ملت ایران در این قرار داد به طور کامل تامین شده". با این پیش بینی ها انرژی اتمی در کشور در حال پای گیری بود که با وقوع انقلاب، کاربرد انرژی هسته ای یک باره باطل و خیانت اعلام شد و عباسعلی خلعتبری وزیر خارجه شاه به خاطر امضائ قرارداد های هسته ای به اعدام محکوم شد. دلیل دادگاه این بود که در کشوری که منابع نفتی فراوان دارد کاربرد انرژی هسته ای خیانت است و این همان دلیلی بود که دولت بوش در مخالفت با کاربرد انرژی هسته ای در ایران اقامه میکرد. در زمان جنگ با عراق، ایران در این زمینه اقدام مهمی انجام نداد. بعد از پایان جنگ بازگشت به انرژی اتمی در دستور کار قرار گرفت و در دهه نود میلادی که غرب به شدت در گیر مسایل ناشی از فرو پاشی شوروی بود و توجه چندانی به مسایل دیگر نداشت ایران به شدت در زمینه اتمی و تکنولوژی های وابسته به ان فعال شد و مذاکراتی با المان که روابط تجاری گسترده با ایران داشت در مورد نیروگاه بوشهر شروع کرد. بعد از چند سالی مشخص شد که کشور های غربی از جمله المان به هیچ روی حاضر به همکاری با ایران نیستند. بسیاری از دولت مردان ج.ا این برخورد غرب را دلیل اصلی مشکل فعلی میدانند که ناشی از سیاست های امپریالیستی است که برخورد یک جانبه ای است. به زعم این دولتمردان رویکرد ایران به روسیه برای تکمیل نیرو گاه بوشهر تنها گزینه ایران بوده. بعد از حادثه یازده سپتامبر بسیاری از مسایل صورت دیگری به خود گرفت و ایران و به ویژه فعالییت های اتمی ان زیر ذره بین قرار گرفت . در این زمان دولت بوش به مخالفت با انرژی اتمی ایران برخاست که بعد از مدتها از این مخالفت دست برداشت و ایران توانست به عملیات ساختمانی نیرو گاه بوشهر ادامه دهد. بعد از شناختن حق ایران در مورد استفاده ار انرژی اتمی، ایران که دست اورد بزرگی بدست اورده بود مسئله غنی سازی را در دستور کار قرار داد که این خود اغاز درگیری بود که به ظاهر دلیل اصلی تحریم هاست. در دولت اقای خاتمی تیم مذاکره کننده به سر پرستی اقای روحانی با برداشت درست از شرایط ایران و شرایط بین اللملی سعی داشت تا از ارجاع مسئله به سازمان ملل جلوگیری کند که تلاش هایش به نتیجه نرسید و حداقل یکی از اعضا تیم مذاکره کننده ایشان به جاسوسی متهم شد و مدتی زندان بود و مورد ازار قرار گرفت و در نهایت بعد از ازادی به امریکا مهاجرت کرد.
با انتخاب احمدی نژاد به یک باره داستان عوض شد و تازه به قدرت رسیدگان در انرژی اتمی به عنوان یک مسئله ملی پتانسیل هایی برای تثبیت قدرت خود از طریق دامن زدن به بحران که مورد تایید ولی فقیه دوم بودمی دیدند و افراط کاری در این زمینه با توجه به دلار های نفتی که تنها منبع قدرت ایران بود شروع شد. ناگهان مسئله عنی سازی به یک مسئله ناموسی تبدیل شد. درکشوری که برنج ، روغن، گندم، بنزین، و صدها هزار قلم کالاهای دیگر را وارد میکرد این گونه تبلیغ شد که اگر این یک قلم یعنی اورانیوم در ایران تولید نشود تمام حیثیت و عزت و ناموس ما ایرانیان به خطر میافتد.
این مبارزه میتوانست از حداقل منطق برخوردار باشد اگر کشور حداقل دارای یک سیستم سیاسی سالم بود و با اتکا به مردم مبارزه را به پیش میبرد نه کشوری که فقط ریئس یک بانکش میلیون ها دلار به کانادا منتقل میکند که این فقط یک نمونه است. اگر ویتنامی ها توانستند برای حفظ استقلال به مبارزه جانانه ای دست زنند و پیروز شوند دلیل ان اراده سیاسی سالم، علت درست مبارزه، و استفاده از مردمی بود که به هدف خود و رهبران خود اعتقاد داشتند و رهبران نیز به انان خیانت نکردند. در گیری ایران با یکی از فاسد ترین سیستم داخلی -به گفته دولتمردان ج.ا و نه مخالفین رژیم- در مبارزه ای این چنانی مسلما به فاجعه مینجامد که انجامید.
در ان زمان احمدی نژاد و حامیان او نمیدانستند که سنگی را که ان ها در چاه غنی سازی میاندارند بعد ها هزاران عاقل قادر به خارج کردن ان نیستند، امروزه شاهدیم که چگونه هزاران عاقل ایرانی از زندانیان سیاسی در بند گرفته تا استادان دانشگاه تا بخش های معتدل تر رژیِم تا هر شهروند عادی و ایران دوست به روش های مختلف نظیر نامه نویسی به مقامات غربی و غیره در تلاشند تا کمکی به خارج کردن این سنگ از چاه نمایند، تلاشی ملی که سرانجام ان چندان روشن نیست. این در حالی است که سنگ انداز در جایگاه تشخیص مصلحت نظام جای میگیرد و داعیه ریاست یک دانشکاه را دارد تا از ان طریق یکی دیگراز عقده های روانی خود را ارضا کند که امید است اخرین ان باشد. اقای روحانی در یک ارزیابی واقع گرایانه اظهار داشته اند که شاید اولین اثرات کاهش تحریم ها در بهبود اوضاع را در دو سال اینده شاهد باشیم. هر چند که سنگ غنی سازی بزرگترین سنگی بود که بواسطه سیاست های افراطی به چاه انداخته شد که باعث تحریم ها وکاهش درامد های نفت شد ولی سایر سنگهایی که در مدت هشت سال گذشته به چاه های دیگری انداخته شد نظیر کاهش تولیدات داخلی، افزایش حجم نقدینگی، تجاری کردن کشور، افزایش مناقشات بین اللمللی، افزایش استبداد، بستن قرار داد های خفت بار به خاطر تحریم ها و....چنان محیط مناسبی ابجاد کرد که اثر تحریم ها ده برابر شد. اگر سایر خراب کاری ها انجام نشده بود شاید تحمل تحریم ها برای ایران اسان تر بود و رئیس جمهور بعدی با سختی کمتری در به سامان کردن امور روبرو بود.
پایان داستان
بعد از هشت سال سیاه دو باره سیاست بر این قرار گرفت که شاید از طریق اعتدال بهتر بتوان امور را تمشیت کرد که نتیجه ان انتخاب اقای روحانی به ریاست جمهوری بود که امید است ایشان بتوانند با تدبیر گشایشی در بن بست اتمی ایران در مدت زمانی معقول که مسلما یک شبه و یا حتی یک ساله نیست بوجود اورند و بتواند پایان خوش برای این داستان پرغصه رقم زنند. داستانی که در نیمه اش و تاکتون تیدیل به تراژدی کاملی شده. علیرغم این امید که امروز سراسر کشور را فراگرفته باید توجه داشت که در جهان واقعیت فرق است بین خوش خیالی و مثبت اندیشیدن. امروز ایران در موقعیتی قرار دارد که هر گونه خوش خیالی در مورد حل تحریم ها عواقب وخیمی برای کشور دارد. همانطور که باید گزینه های مثبت را ارزیابی کرد باید گزینه های ناخوش ایند و امکانات و توان های واقعی در در منازعه را نیز در نظر داشت و سناریوها ناخوشایند را نیز از نظر دور نداشت. امروز بزرگترین پرسشی که فکر هر ایرانی را به خود مشغول داشته این است که پایان این داستان چه خواهد بود؟ ایکاش میتوانستم کبوتر خیال را به پرواز در اوریم و پایانی دلپذبر برای این داستان تراژیک نیمه تمام رقم میزدیم. ولی در عالم واقع پایان این داستان را بررسی میکنیم لذا برای یافتن پاسخی نزدیک به واقعییت باید با توجه به واقعیت های موجود پایان های محتمل این داستان را ارزیابی کرد. گزیدن راه درست و یا نادرست از طرف ایران در شرایط کنونی عاملی است که میتواند پایان مسئله در طیفی از قلبل قبول و شرافتمندانه، قابل قبول و حخالت اور، و یافاجعه امیز قرار دهد. برای یافتن راه حلی معقول باید ابتدا حقیقت های موجود قابل اتکا برای برسی را حلاجی کنیم .
اولین حقیقتی که با درصد بالایی از اعتبار میتوان پذیرفت اظهارات اقای روحانی مبنی بر وجود اراده قوی سیاسی در ایران برای حل بحران است که مثبت و شرط لازم است ولی کافی نیست. دومین واقعیتی که میتوان در نظر داشت بازگشت نوعی عقلانیت در سیاست ایران است که این نیز از شروط لازم برخورد به مسئله است. واقعیت بعدی که میتواند به حل مسئله کمک کند اوضاع اسف انگیز کشور بعد از هشت سال سیاه و تشتت فراوان در مدیریت کشور است. این امر میتواند هم به صورت مثبت و هم به صورت منفی عمل کند. در مقابل این واقعییت ها اظهارات قاطع اقای روحانی در اولین مصاحبه مطبوعاتی خود است که یک بار دیگر به صورت نرم تری بر مسئله حق مسلم ماست تاکید کردند که اگر جدی گفته شده باشد جای نگرانی دارد. این مختصری از واقعیت های داخلی است، بدیهی است تمام این تدابیر حداکثر میتواند پنجاه درصد حل مسئله باشد زیرا مسئله یک طرف خارجی نیز دارد.
از منظر خارجی گفتنی است احمدی نژاد در سال اخر زمامداری خود بعد از رجز خوانی های فراوان به دوکشف بزرگ نائل امد. اول این که مشکل اتمی ایران سیاسی است و نه حقوقی، دوم ان که اقتصاد چهلم جهان نمیتواند با اقتصاد اول و دوم جهان درگیر شود. البته او توضیح نداد که این اقتصاد تا چه حد از سو مدیریت و فساد داخلی رنج میبرد. نگاهی به برنامه ریزی های غرب در مورد تحریم های ایران و گستردگی بی سابقه ان دال بر عزمی راسخ بر فلج کردن حداکثری ایران دارد. هر گونه شکی و انتظاری که مسایل انسانی و حقوقی و یا قدرت نداشته ایران بتواند این اراده را تضعییف کند اگر ناشی از بزرگ بینی و خوش خیالی نباشد مسلما ناشی از عدم شناخت غرب در سیاست هایش میباشد. سیاستی که بر مبنای دکترین روزولت سال ها ارام سخن گفته در حالیکه گرز بزرگی را در پشت خود مخفی کرده. در سال هفتم ریاست جمهوری احمدی نژاد، علیرغم این که تحریم ها شروع نشده بود، سو مدیریت عملا اقتصاد کشور را فلج کرده بودو این زمان مناسبس بود که امریکا چماق را به صحنه اورد و هنوز هم در مقایسه با ایران نرم تر سخن میگوید. این مسئله بار ها از دست اندرکاران ایرانی شنیده شده که ایران در مذاکرات شانزده سال گذشته حداکثر انعطاف را داشته ولی موضع غرب هر روز غیر قابل اتعطاف تر شده. بنابراین یک نکته مسلم است و ان این است غرب از مواضعش کوتاه نخواهد امد و سیاست ایران باید با توجه به این موضع سخت تنطیم شود. از دیگر سو همانطور که دولت تدبیر و امید هم در ایران ادعا میکند از مواصعش کوتاه نخواهد امد پرسشی که مطرح است این است که پس راه حل چیست و پایان ماجرا چگونه خواهد بود؟ این جاست که میتوان در مورد راه های پیش روی ایران و پایانی که بر این راه ها متصور است بحث کرد.
*- راه مقاومت و پایان عم انگیز ان
اگر حقایق بالا درست باشد که نگارنده شکی در مورد غرب ندارد ولی نمیتواند به موضع سخت بیان شده ار طرف ایران صد درصد اعنماد داشته باشد، میتوان گفت که ایران چاره ای ندارد به جز این که راه مقاومت را انتخاب کند. حق مقاومت برای هر ملتی محفوظ است ولی تاریخ نشان داده که مقاومت هایی که بر مبنای دگماتیسم و یا دلایلی نظیر این که خداوند در کنار ماست و یا حکم تاریخ این است حتی اگر از بزرگترین مشروعییت ها برخوردار باشند در اغلب مواقع شکست خورده. سرنوشت المان، ژاپن، و ایتالیا در زمان جنگ دوم و حوادث اخیر خاورمیانه نشان این مدعا است. از نمونه های نادر در این مورد ویتنام است که شاید دلیل پیروزی ان را حمایت همه جانبه مردم از رسالت مقاومت و سلامت رهبری در پیشبرد مقاومت دانست. متاسفانه در شرایط فعلی به خاظر سال ها فساد هیچ یک از این شرایط در ایران نه تنها محقق نیست بلکه روحیه مردم برای برای مقاومت بسیار نازل است . افزون بر ان رسالت مبارزه یعنی غنی سازی اورانیوم نیز رسالت والایی نیست که مردم بخواهند هستی خود را فدای ان کنند. علیرغم تلاش فراوان ج .ا در جا اندختن غنی سازی به عنوان یک مسئله ملی این موضوع به هیچ وجه جنبه ملی پیدا نکرد. به عنوان مثال تلاش های فراوانی صورت گرفت که این مسئله همسنگ ملی کردن نفت قرار گیرد که خریداری نداشت. شاید دست اند کاران ج.ا بهتر از هر کسی بدانند که پایان این مفاومت چیست و دنبال راه حل های دیگری برای حل مسئله باشند. پایان این راه یا زمین سوخته است و یا اقتصاد سوخته که شاید بد تر از اولی باشد، اقتصادی که هم اکنون نیم سوز شده.
*- راه مصالحه و پایان نه چندان شرافتمندانه ان
راه دوم نوعی مصالحه در حل منازعه است. مصالحه همواره دو طرف دارد، بد ترین نوع مصالحه، مصالحه ای است که بین یک طرف قوی و یک طرف ضعیف تر و یا خیلی ضعیف بخواهد صورت گیرد که معمولا نتایج شرافتمندانه ای برای ظرف ضعیف به همراه ندارد. در منازعه هسته ای، یک طرف قوی با پشتوانه بالای بین اللملی است و طرف دیگر کشوری است منزوی که نه تنها پشتوانه بین اللملی ندارد بلکه از نظر داخلی چنان تخریب شده که اگر تحریم ها هم نبود سال ها طول میکشید تا به وضع خود در پایان دوره اصلاحات برسد. اقای ظریف گفته است که وزارت خارجه را باید از صفر شروع کرد که باید به دیده خطا پوش ایشان افرین گفت. بدیهی است که مصالحه در این شرایط هر چند مطلوب تر از مقاومت بی حاصل است ولی جرات فراوانی میخواهد که حتی به حاصل ان فکر کرد. دو تجربه قبلی ج.ا در منازعه های دیگر یعنی ماجرای گرو گان گیری و جنگ با عراق علیرغم ان که ایران از موقعییت بهتری برخوردار بود و رهبری سیاسی منسجمی در کشور وجود داشت با پایانی تلخ و بر ضد منافع ملی ما به پایان رسیدو به طوریکه برخی از دست اندر کاران ج.ا در ان زمان ان قرار داد الجزایر را با قرار داد ترکمان چای مقایسه کردند . پایان جنگ هم پایان خوشی نبود. این دو تجربه تلخی بود که ملت ایران انتظار داشت سه نشود که متاسفانه شد و بد تر از دو تجربه قبلی منافع ملی را تهدید میکند. با توجه به ضعف ایران دور از انتطار نخواهد که پایان داستان ار این طریق با قرارداد گلستان دیگری به پایان برسد. گقتنی است که درهمین یکسال گذسته دانسته نیست که ایران چه قرار داد های خفت باری برای دور زدن تحریم ها امضا کرده که اقای رفسنجانی در اعلامیه بعد از رد صلاحیت خود به یکی از ان ها یعنی انثفال پول های ایران به چین و شرایطی که چین برای مصرف ان دیکته کرده اعتراف کرد.
*- راه مصالحه معقول تر با پایانی بهتر
قبول قطع نامه های سازمان ملل به عنوان روشی برای نشان دادن احترام ایران به جامعه بین اللملی و خارج کردن منازعه دو طرفه با امریکا و همکاری با جامعه بین اللملی و قبول کردن مقطعی پایان دادن به غنی سازی تا رسیدن به اعتماد سازی بین اللملی نه تنها وجهه ایران را بالا میبرد، از نظر حقوقی نیز ایران را در موقعیت بهتری قرار میدهد و میتوان امید داشت که اگر مصالحه ای صورت گیرد با شرایطی بهتر و عادلانه تری به حل مسئله منجر شود . باید در نظر داشت علیرغم دلسوزی های ظاهرانه کشوری هایی مثل چین و هند، ان ها بزرکترین منافع را از تحریم ها میبرند و بسیار خوش بینانه است اگر انتظار داشته باشیم ان ها در جهت رفع تحریم ها اقدامی جدی کنند. این روش شاید فادر باشد با رسیدن تفاهم بین اللملی، کرکس های دوست نما را که دربالای سر ایران در پرواز هستند نیز از اسمان کشورمان تا حدی دور کند. این روش در زمان جنگ ایران و عراق با موفقیت تجربه شد که توانست به لای خانمان سوز جنگ پایان دهد و چهره ای منطقی از ایران را به جهان نشان داد.
*-راه شرافتمندانه، ملی، دموکراتیک با پایانی بسیار بهتر
راه حلی که تایوان در مواجهه در به پایان رساندن چهارمین نیروگاه خود در پیش گرفت یعنی رفراندم شاید بهترین راه برای برخورد به مشکل هسته ای ایران باشد. تصمیم تایوان به همه پرسی عمومی نشان میدهد که روش های دموکراتیک برای حل مسائل ملی وجود دارند و دیگر خواب وخیال و یا خوش بینانه و یا ساده لوحانه نیست بلکه واقعییتی است که کاربرد ان در جهان معاصر روزانه بیشتر میشود. این روشها نه تنها موجب خفت دولتی که این روش ها را به کار میگیرد نیست بلکه نشان از درایت و دور اندیشی و مسولییت ان دولت دارد. و نشان میدهد دولت مدرن تا چه حد میتوانند منطقی بوده و منافع ملی، به زیستی مردم، و افکار عمومی را بر خودخواهی های فردی و دولتی ترجیح میدهد. این در حای است که که مسئله نیرو گاه چهارم تایوان مسئله مرگ و زندگی نیست و دولت حاکم به راحتی با توجه به اکثریتی که در مجلس دارد میتواند بدون درگیری بین اللملی این پروژه را به اتمام برساند. در حالیکه ابعاد فاجعه امیز این مسئله در ایران امروز برهمه روشن است و مسئله به مسئله مرگ و زندگی در ایران تبدیل شده. از سال هل قبل که کم کم مشخص شده شده بود این مسئله سر انجام خوبی ندارد بحث همه پرسی در ایران مطرح شد و خانم شیرین عبادی ار اولین کسانی بود که ان را مطرح کرد ولی شرایط بهتر کشور و نبودن تحریم ها در ان دوران و خوش خیالی ماتع از ان بود که مورد توجه قرار جدی قرار گیرد و ساخت اقتدار گرای نظام حتی نمیتوانست به ان فکر کند. امروز شرایط عوض شده و مصایب وارده بر کشور میتواند به این ایده جان تازه ای بخشد. پشتوانه دموکراتیک رای مردم در جهان امروز دست ایران را برای پایان بخشیدن شرافتمندانه و خارج کردن هر گونه بهانه ای از دست تحریم کنندگان برای اعمال تحریم ها باز تر میکند و میتوان با بدست اوردن پشتوانه بین اللملی این مسئله را شرفتمندانه تر و عادلانه تر به انجام بهتری رساتد. نکته غیر قابل فهم این است که دولت ایران که خود بزرگترین ناقض حقوق مردم ایران است تا حدی که بازگرداندن حقوق مردم از مهمترین موارد بحث های انتخاباتی اقای روحانی بود چرا ناگهان به یکی از حقوق مردم ایران علاقمند شده تا حدی که حاضر است کشور را به نابودی بکشاند. ایا ملت ایران شایستگی ان را ندارند که از ان ها سوال شود ایا میخواهید از این حق خود در برابر این هزینه استفاده کنید یا نه. داشتن حق یک مسئله است و استفاده ویا عدم استفاده از حق نیز حق هر فرد و یا ملتی است. نمونه های بسیاری وجو دارد که انسان ها ترجیح میدهند از حق خود بدلایل انسانی و یا مسایل دیگراستفاده نکنند. حق استفاده و یا عدم استفاده از حق خود حق محترمی است که باید به ان بها داد. در واقع اگر رفراندمی در ایران صورت گیرد موضوع این نخواهد بود که غنی سازی اورانیم حق ماست یا نه. مسلما قوانین بین اللملی، همان قوانینی که ایران به کرات ان را نقض کرده این حق را با ما داده، سوال رفرندم این خواهد که ایا ما میخواهیم از این حق با این هزینه گزاف که در صورت بدست اوردنش هم گلی به سر ما نخواهد زد در این شرایط استفاده کنیم یا نه؟
*-راه های دیگر
در یکی دو روز گذشته از طرف کمیته بحران در امریکا راه حلی مبنی بر مذاکره مستقیم و یا پنهانی با امریکا ارائه شده. نگارنده به سرانجام این گونه مذاکرات چندان خوش بین نست به ویژه اگر به صورت پنهانی و بدون شفافیت و دور از چشم مرد ایران صورت گیرد. حذف مردم ایران از این مسئله ملی همان نتایجی را به بار خواهد اورد که قرار داد الجزایر به بار اورد.
مشکل فعلی کشور مشکلی است بسیار بزرگ که به قول اقای رفسنجانی ان چه امروز میبینیم نوک کوه یخ است. امید است اقای روحانی با روش های دموکراتیک و شرافتمندانه با ان روبرو شود واز نیروی مردم برای در اوردن این سنگ از چاه بهره گیرد. اقای روحانی بهتر از هرکسی میداند که سیاست بازی های گذشته نظیر انداختن اختلاف بین اروپا و امریکا ویا سیاست های مضحک احمدی نژاد که میگفت" اباما خوب است ولی این خانم کلینتون است که موش دوانی میکند" و یا سیاست هایی از این دست کارایی چندانی ندارد.همانطور که ایشان گفته اند یک اراده قوی سیاسی را ه حل مسئله است که باید به ان اضافه کرد که این اراده در صورتیکه متکی برا قدامات عملی نظیر تنش زدایی، اصلاحات داخلی، خارج کردن نظامیان از سیاست، اشتی دولت با ملت ،حمایت مردم، و.. باشد میتواندراه حل احتمالی مسئله باشد.
|