در حاشیهء آخرین سخنان آقای دبلیو جونیور رئیس جمهور سرمایه های جهانی
جواد قاسم آبادی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۷ شهريور ۱٣٨۵ -
٨ سپتامبر ۲۰۰۶
آقای دبلیو جونیور در آخرین سخنان خود دست به "مغلطه" هائی زده است که تنها از حضرت ایشان بر می آید و بس. من به سهم خود یک به یک به این "غلط" ها خواهم پرداخت، به این امید که دیگر تا قبل از "بای بای" از قدرت از این غلط ها نفرمایند.
یکم: ایشان حساب "القاعده" و رژیم "جمهوری اسلامی" ایران را یکی فرموده اند. مشاورین ایرانی و غیر ایرانی این "حضرت" که نسخهء فرمایشاتش را به رشتهء تحریر در می آورند متاسفانه از حافظهء تاریخی ضعیفی برخوردار هستند و گر نه بیاد می آوردند که قائلهء القاعده پدیدهء دست ساز "سازمان اطلاعات مرکزی" آمریکا در دوران جنگ سرد و در راستای ایجاد ِ"کمربند سبز" می باشد در صورتی که رژیم "جمهوری اسلامی" ایران حاکمیت روحانیت شیعه است که در اثر سیاست های ضد دموکراتیک رژیم شاهنشاهی، بطور مستقیم از دل کودتای آمریکائی بیست و هشت مرداد بیرون آمده است که معذرتش را نیز خانم «آلبرایت» خورده است. این دو پدیده برغم شباهات در شکل و حتی محتوی یکی نمی باشند و این عدم تجانس آنتاگونیستی، خود را امروز در شیعه کشی از طرف این "بی قاعدگان"، در عراق عرب نشان می دهند.
دوم: حضرت ایشان لنین را در کنار هیتلر قرار داده اند و ادعا می فرمایند که این دو از آموزگاران تروریسم در قرن گذشته می باشند! آقایان فراموش کرده اند که آقای لنین و آقای هیتلر از دو دنیای متفاوت و از دو نظام متناقض می آیند. نظام پلیسی – نظامی حاصل رشد و توسعهء ناهنجار سرمایه های ِمالی آلمان پس از جنگ جهانی اول هیتلر را در راستای جهانگشائی خود بالا می آورد. نظام بورژوا فئودال عقب ماندهء روسیهء تزاری در روند پوست انداختن، نفی فئودالیزم و نیاز به تشکیل دولت مدرن در زیر فشار اولین جنگ امپریالیستی ِجهانی، کارگران، دهقانان و سربازان ِسراسر ِحاکمیت تزاری را به خیابان ها می کشاند. از این بخیابان آمدن ها و حماسه ها، لنین آموزگار بزرگ سه منبع و سه جزء کمونیسم در دل تاریخ ِتحولات مثبت ِبشر زائیده می شود. نام لنین بدنبال در هم شکستن ماشین بورژوازی؛ برای دومین بار در تاریخ بشر؛ و تداوم ِ قدرت جایگزین ِاین نظام، چون پیام آور صلح و عدالت جهانگیر می شود. این دو "رهبر" دو راه حل متفاوت برای برون رفت جوامع خود ارائه داده اند. یکی چون آتیلا در روند ِاقتدار سرمایه، جهان را به آتش و خون کشید، دیگری از دل جوامع عقب ماندهء تحت حاکمیت تزاری، اقتداری نوین را سازمان داد و با فداکاری میلیون ها "کمونیست" و ارتش سرخ؛ بنوبهء خود؛ رایش سوم و هیولای نظامی او را در هم کوبید.
سوم: ایشان و مشاورینشان بر این باورند که "ایران" بوسیلهء این "خرابکاران" از سال ۱۹۷۹ به اشغال در آمده است. در این مورد نیز آقایان دچار اشتباه شده اند. انقلاب بهمن ماه پاسخی مردمی به کودتای آمریکائی بیست و هشت امرداد ماه بود که بوسیلهء هزاران تن از "دانشجویان" مبارز آن روزگار سازماندهی شد و به انجام رسید. من به عنوان یکی از شرکت کنندگان در این حرکت شکوهمند شهادت می دهم که نیروهای پیرو "امام" خمینی در این حرکت عظیم شرکت نداشتند و نمایندهء این حضرت آقای حجت الاسلام غفاری روز بیستم بهمن ماه هنگامی که در جلوی دانشگاه تهران قصد بازگرداندن مردم به خانه هایشان؛ با طرح اینکه "امام هنوز دستور جهاد نداده اند"؛ را داشت با اعتراض جدی دانشجویان روبرو شد. ایشان "یوزی" بر گردن سوار پژوی پانصد و چهار زرشکی رنگ خود شد و فلنگ را بست.
این توضیح را از این بابت دادم که آقایان در آمریکا مطمئن باشند که آقای خمینی در درهم شکستن ماشین نظامی رژیم شاهنشاهی کودتا نقشی نداشت و به عهد خود در انتقال آرام قدرت از بختیار به بازرگان وفادار بوده است. اما شما آقایان و مشاورینتان این را درست فهمیده اید که در آن روز و روزگاران این جوانان مبارز با تاسی به تجربیات تاریخی قرن گذشته در سراسر جهان، بویژه نظریات لنین در بارهء "دولت و انقلاب"؛ دست به درهم شکستن ماشین دولتی کودتا زدند. وحشت شما بعنوان سر ِسرمایه داری جهانی قریب سه دهه پس از انقلاب بهمن و یک قرن پس از انقلاب کبیر اکتبر از نام لنین و حتی عوامفریبی تان در مترادف قرار دادن نام لنین، یکی از بزرگترین مدافعان کارگران و زحمتکشان، در کنار نام هیتلر نمایندهء نظام سرمایه داری آنروز آلمان و جلاد کارگران، زحمتکشان و دگراندیشان در این سال های پایانی اقتدار سرمایه، برای من قابل فهم است.
آنها که آن روزها؛ از نوزدهم بهمن ماه پنجاه و هفت تا دوازدهم اردیبهشت ماه پنجاه و هشت را به یاد می آورند محو دزدها و پلیس، درآن واحد و در سطح شهر چند میلیونی تهران را فراموش نکرده اند. در این پنجاه و دو روز، این مردم سراسر ایران بودند که با در هم شکستن ماشین نظامی رژیم کودتا، اقتدار مستقیم خود در سراسر ایران را اعمال می کردند و به شهادت همهء حاضرین، این مردم با عقل و اجماع امور محلی خویش را به "درستی" به پیش می بردند. در دوازدهم اردیبهشت آقای خمینی بر علیه این اقتدار، مردم را به پای صندوق های رای دعوت کرد و با یک رفراندم ِنیمه مجعول "جمهوری اسلامی"؛ نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر؛ را از صندوق بیرون آورد و به اعتبار این رفراندم ِاجباری - میلیونی، "انقلاب برای آزادی ، استقلال و عدالت" را "اسلامی" فرمود. شوراها و انجمن های جوان مردم ِسراسر کشور را به بهانهء غیراسلامی بودن، با زور و ضرب منحل کردند وبا تدوین یک قانون اساسی "اسلامی" و سازماندهی یک دولت ایدئولوژیک، سراسر کشور را به ملک ِ"خودی"ها تبدیل نمودند.
شما آقای دبلیو جونیور و مشاورین ایرانی و خارجی تان فراموش نکنید که نام لنین از طرف جوان مردمان ایران بخوبی برده می شود چون مطالعات تاریخی خود را با بی نظری انجام داده اند. مناسبات ایران و حکومت تزاری و تغییرات این مناسبات پس از انقلاب اکتبر با کشور نوین اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را فراموش نکرده اند. جوانان ایران هرگز فراموش نخواهند کرد که لنین چگونه در دورانی سیاه در تاریخ ِ"روسیهء تزاری" پرچم ِ"حقیقت" و حقیقت گوئی را برافراشته است. آنچه که اصل ِفرق شما آقای دبلیو جونیور و سایر رهبران سرمایه داری با لنین است، در این نکتهء "کوچک" خلاصه می شود که لنین برای سازماندهی توده ها و رهائیشان از فقر، فلاکت و دیکتاتوری جز "حقیقت" به مردم نمی گفت، حال آنکه شما و اصحاب ِمسلح ِجنایتکارتان برای ادامهء وضع موجود و تداوم فقر، فلاکت، تحریم، زندان، شکنجه، انفجار و جنگ به جهانیان جز "دروغ" نمی گوئید.
جواد قاسم آبادی ، هفتم سپتامبر دو هزار و شش
javad.ghassemabadi@no-log.org
|