یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

اشاره به مقاله ی آقای منوچهر صالحی تحت عنوان: «مشت نمونه خروار» - دکتر منصور بیات زاده



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۶ شهريور ۱٣۹۲ -  ۲٨ اوت ۲۰۱٣


اشاره به مقاله ی آقای منوچهر صالحی تحت عنوان:
«مشت نمونه خروار»
و توضیحاتی در باره سخنرانی وی در نشست«مجامع اسلامی ایرانیان» در هامبورگ

*****
«من نیز هم‌چون بسیاری دیگر از مبارزان ضد پهلوی که در انیران در تبعید خودخواسته می ‌زیستند، پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ به ایران بازگشتم و تازه در آن‌جا بود که دریافتم انقلاب ایران نخستین انقلاب ضد سکولار تاریخ مدرن بوده است. پس از خواندن طرح قانون اساسی که قرار بود به همه‌پرسی گذاشته شود، تردیدم به یقین بدل شد...»
به نقل از متن سخنرانی منوچهر صالحی در سمینار«مجامع اسلامی ایرانیان» ـ در ۱ ژوئن ۲۰۱۳

«تنها ایرادی که می‌توان به نوشته «آیا جنبش مذهبی دارای انسجامی یک‌پارچه است؟» * گرفت، آن است که از دولت سکولار و یا دولت ضدسکولار سخنی نگفته‌ام، یعنی واژه سکولار را در نوشته‌های آن زمان خود به‌کار نگرفته‌ام...»
به نقل از مقاله«مشت نمونه خروار» ـ ۲٨ مرداد ۱٣۹۲ - ۱۹ اوت ۲۰۱٣ بقلم منوچهر صالحی
* ـ توضیح: اشاره به مقاله ای که در نشریه «کارگر» چاپ ایران ـ در اردیبهشت ١٣۵٨ منتشر شده است!

*****

یکی از تفاوتهای ماهوی که بین «جامعه باز» و «جامعه بسته» وجود دارد، مربوط به این اصل می شود که در جوامع باز، برعکس جوامع بسته، تمام شهروندان جامعه در رابطه با مسائل مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی از این حقوق برخوردار هستند که بتوانند بطور آزادانه نظرات و عقاید خود را مطرح نمایند و در آن رابطه به بحث و تبادل نظر و تبلیغ مواضع خود و حتی نقد نظرات دگر اندیشان بپردازند. در چنان جوامعی ، نیروهای دگر اندیش، بهیچوجه «دشمن» تلقی نمی شوند، بلکه «رقیب» محسوب می گردند که درباره محتوی نظرات و عقاید و سمت و سوی مسائل سیاسی ـ اجتماعی با یکدیگر به «مبارزه نظری» ــ و نه «فیزیکی» ــ دامن می زنند. بر این اساس است که ما شاهد رقابت های نطری در بین اعضای احزاب و سازمانهای دمکرات جوامع دمکراتیک هستیم.

اسناد و مدارک تاریخی بیانگر این واقعیت است که تمام فعالین و کوشندگان سیاسی ـ اجتماعی دمکرات و آزادیخواه ایرانی خود را هوادار «جامعه باز» می دانند و بخاطر تحقق چنین جامعه ای در وطنمان ایران مبارزه کرده و می نمایند. بنابراین مبارزه نظری، گفتگو و بحث بین فعالین و کوشندگان سیاسی باید بعنوان بخشی از مبارزه سیاسی دمکراتیک تلقی گردد مشروط براینکه هدف از آن مبارزه ، روشن کردن مسائل مورد اختلاف باشد و نه سرپوش گذاشتن بر اشتباهات.

من در بخش چهارم نوشته ی « چرا صورت مسئله خاورمیانه اسلام نیست؟ » ــ در رابطه با نقد اظهارات آقای تقی رحمانی ، یکی از فعالان «ملی مذهبی» مقیم پاریس، که در مقاله ای تحت عنوان «چرا صورت مسئله خاورمیانه اسلام است؟ » (١) اظهار داشته بود: «... صورت مسئله جوامع مسلمان این است که اسلام دینی فرهنگی – سیاسی است، دارای فقه گسترده و سازمان قدرتمند دینی است که با مردم خود مرتبط است. مردم این جوامع باور و اعتقاد مذهبی دارند. صورت مسئله این جوامع با جوامع غربی و مسیحی متفاوت است.» ــ تحریر کردم و برای برجسته کردن موضوع بحث، ترجیح دادم آنرا با تیتر اصلی : " تاریخچه چگونگی مورد استفاده قرار گرفتن مقوله «سکولار»،در مجادلات روزمره سیاسی بعد از انقلاب بهمن ١٣۵٧ " ، انتشار بدهم. (٢)
در واقع، همانطور که در تیتر اصلی آن نوشته ذکر شده بود، موضوع اصلی و محوری بحث آن نوشته ، مربوط به توضیح و روشن کردن مقطع تاریخی ای (زمانی) بود که مقوله «سکولار»،در مجادلات روزمره سیاسی بعد از انقلاب بهمن ١٣۵٧ " مورد استفاده فعالین و نیروهای سیاسی ایرانی قرار گرفته بود و متذکر شدم که آن «مقوله» بعداز تشکیل «شورای ملی مقاومت»، بمرور زمان مورد استفاده نیروهای سیاسی ایرانی قرار گرفت و به یکی از ارزش های هویتی و خواست بسیاری از فعالین و سازمانها و احزاب سیاسی ایرانی تبدیل شد.
اما، آقای مهندس منوچهر صالحی، در سخنرانی خود در جلسه ای که ، سازمان «مجامع اسلامی ایرانیان» در تاریخ ۱ ژوئن ۲۰۱۳ در دانشگاه هامبورگ برگذار کرده بود، مسأله را بگونه ی دیگری بیان می دارد که حکایت از این داشت که او (منوچهر صالحی) در همان ماه های اول پیروزی انقلاب ١٣۵٧ ، از مقوله «سکولار» ، آنهم در ترکیب جمله ی « انقلاب ایران نخستین انقلاب ضد سکولار تاریخ مدرن بوده است.» استفاده کرده است، یعنی چند سال قبل از «زمانی» که من در نوشته ام توضیح داده ام، آن مقوله را مورد استفاده قرار داده است، که اگر من به آنها توجه نمی کردم ، عملکردی غیر مسئولانه، غیر علمی و «غیر آکادمیک» بود. در همین رابطه بود که به اظهارات منوچهر صالحی نیزاشاره کردم.
همانطور که اشاره رفت، دوستمان صالحی «مقوله سکولار» را در سمیناری که سازمان «مجامع اسلامی ایرانیان» برگذار کرده بودند در ترکیب جمله ی « انقلاب ایران نخستین انقلاب ضد سکولار تاریخ مدرن بوده است.» بیان کرده بود، و اظهارات خود را به مقطع تاریخی اوائل پیروزی انقلاب بهمن ١٣۵٧ پیوند داده بود. در واقع چنان اظهاراتی، آنهم در آن «زمان» ، از سوی وی برای من تازگی داشت و سئوال انگیز بود، چون در مغایرت با اسناد و مدارک سازمان مشترک ما در آن مقطع تاریخی قرار داشت.
در آن مقطع تاریخی که اشاره رفت، ما (منوچهر صالحی، منصور بیات زاده و عده ای دیگر) با یکدیگر فعالیت سیاسی مشترک داشتیم. اسناد و مدارک مربوط به فعالیت های سیاسی ما در آن زمان، بیانگر این واقعیت هستند که ما،اصولا در آن مقطع تاریخی به مقولاتی همچون «سکولار» نمی اندیشیدیم و تبلیغ «سکولاریسم» ، بهیچوجه در دستور فعالیتهای سیاسی ما قرار نداشت ؛ و در مغایرت با سمت و سوی محتوی فعالیت های سیاسی مشترک ما قرار داشت!
اشاره به چگونگی روند انقلاب کبیرفرانسه و در آن رابطه اشاره به جدائی نهاد دولت از نهاد کلیسا در آن کشور را نمی توان بحساب مواضع سیاسی خود تلقی نمود.
در رابطه با آشنائی به مواضع گذشته سازمان مشترک ما(صالحی، بیات زاده و دیگر اعضاء) بود که در پایان بخش چهارم نوشته مورد بحث، با ذکر آن بخش از اظهارات صالحی در آن «سمینار» که در رابطه با مقوله «سکولار» می شد ، در پانویس شماره ۴۵ آن نوشته (پخش چهارم)، همچنین متذکر شدم که:
" آقای مهندس منوچهر صالحی، یکی از فعالین ضد رژیم محمد رضا شاه پهلوی، بدلایلی که هنوز برایم روشن نیست، «انقلاب شکوهمند بهمن ١٣۵٧» ، را به « انقلاب ضد سکولار تاریخ مدرن»!! نام گذاری نموده است. در حالیکه نظام سلطنتی حاکم بر ایران ــ قبل از پیروزی انقلاب بهمن ١٣۵٧ــ ، چنانکه توضیح داده شد «نظام سکولار» نبوده است که حال آن انقلاب را بتوان انقلاب «ضد سکولار» نام گذاری کرد. (۴۵)
اگر پادشاهان پهلوی قلدری نمی کردند و مرتب دست به قانون شکنی نمی زدند، و اجازه می دادند تا قانون اساسی مشروطه بطور کامل اجرا شود، ایرانیان بطور عام و ایرانیان آزادیخواه و دمکرات بطور اخص چند نسل زودتر به مشکلاتی که حکومت مذهبی باخود بهمراه خواهد داشت، پی می بردند و به موضوع «جدائی نهاد دین از نهاد دولت» که یکی از دست آورد های تمدن بشری است زود تر پی برده و آگاه می شدند. و در نتیجه برای بدست آوردن این تجربه گرانبها مجبور به پرداخت چنین بهای سنگین مالی ، انسانی و ملی نبود! ...» (٣)
و برای اینکه برای خوانندگان نوشته من ، دقیقأ روشن باشد که محور اصلی تذکر من نسبت به اظهارات صالحی در چه رابطه ای دور می زند. در ادامه مطالبی که نقل شد، همچنین متذکر شدم:
«اشاره به این موضوع را بدین خاطر در این نوشته مطرح کردم، چونکه در همین نوشته، همانطور که قبلا ملاحظه شد، متذکر شده ام که مقوله «سکولار» در رابطه با تشکیل «شورای ملی مقاومت» و «برنامه دولت موقت جمهوری دمکراتیک اسلامی ایران»، در مجادلات روزمره سیاسی مورد استفاده فعالین مخالف با حکومت دینی قرار گرفته است!»
توضیحاتی که متأسفانه مورد توجه دوستمان صالحی قرار نگرفت که منظور من از اشاره به نوشته وی در چه رابطه ای بوده است. او طی نوشته ای تحت عنوان: «چرا انقلاب ایران ضد سکولار بوده است؟» (۴) ، اظهارات مرا که در بالا کاملا نقل شد بعنوان «گله» از خود تلقی کرده و در آن رابطه می نویسد.:

«بخش چهارم نوشته دوست چهل و پنج ساله‌ام، آقای دکتر بیات‌زاده با عنوان «چرا صورت مسئله خاورمیانه اسلام نیست؟» را با علاقه خواندم و دیدم که در متن نوشته خویش گله کرده است که چرا من در سخنرانی خود در دانشگاه هامبورگ «انقلاب شکوهمند بهمن ۱۳۵۷» را «انقلاب ضد سکولار تاریخ مدرن» نامیده‌ام و سپس افزوده است «نظام سلطنتی حاکم بر ایران [...] نظام سکولار نبوده است که حال آن انقلاب را بتوان انقلاب ضد سکولار نام گذاری کرد.» (1) البته من با آن که چندین بار نوشته ایشان را خواندم، نفهمیدم نظام سلطنتی پهلوی که نظامی استبدادی و دیکتاتوری بود، چرا سکولار نبوده است و اگر سکولار نبوده است، آیا نظامی ضد سکولار و یا چیز دیگری بوده است؟ از آن‌جا که نوشته آقای دکتر بیات‌زاده بغرنج‌آفرین است، بهتر دیدم بسیار کوتاه به شفاف‌سازی آن‌چه ایشان درباره متن سخنرانی من نوشته‌اند، بپردازم.» (تاکید درهمه جا از منصور بیات زاده)

صالحی در نوشته ی «چرا انقلاب ایران ضد سکولار بوده است؟» بهیچوجه به تیتر اصلی بخش چهارم نوشته من که عبارت بود از " تاریخچه چگونگی مورد استفاده قرار گرفتن مقوله «سکولار»،در مجادلات روزمره سیاسی بعد از انقلاب بهمن ١٣۵٧ " ، توجه نکرده ، و د ر نوشته خود از آن ، بنام «بخش چهارم نوشته» ــ تیتر دوم آن نوشته ــ اشاره نموده است، و توضیحات مرا بعنوان «گله» و «بغرنح آفرین» قلمداد می کند و در رابطه با آن موضوع که او در اردیبهشت ماه ١٣۵٨، یعنی ۴ ماه بعد از پیروزی انقلاب و سرنگونی رژیم استبدادی و وابسته محمدرضاشاه پهلوی ، انقلاب مردم ایران را ، « انقلاب ایران نخستین انقلاب ضد سکولار تاریخ مدرن بوده است.» نامیده است، مطالبی به نگارش در می آورد و از آن طریق سعی کرده تا بخیال خود ، «موضوع بحث » را کاملا تغییر دهد، آنهم بدین خاطر که پی برده بود که اظهاراتش در «سمینار» سازمان «مجامع اسلامی ایرانیان»، اظهاراتی غلط و غیر واقعی بوده و در رابطه با آن موضوع مشخص واقعیت را بیان نکرده است، پس باید بنحوی برآن سرپوش بگذارد.

من در نوشته ای تحت عنوان: "توضیحی در باره اظهارات منوچهر صالحی مبنی بر: «چرا انقلاب ایران ضد سکولار بوده است؟»" (۵) برای روشن شدن بحث فیمابین نوشتم:
«...در واقع، بیان چنان اظهاراتی از سوی منوچهر صالحی با مواضع سیاسی وی و دوستان و همکاران سازمانی اش در آن مقطع تاریخی از جمله من (منصور بیات زاده) کاملا در تقابل قرار داشت و بهیچوجه همسوئی و خوانائی نداشت!
چون من ( منصور بیات زاده) در بخش ۴ نوشته ی «چرا صورت مسئله خاورمیانه اسلام نیست؟» به مطالبی تحت عنوان: " تاریخچه چگونگی مورد استفاده قرار گرفتن مقوله «سکولار»، در مجادلات روزمره سیاسی بعد از انقلاب بهمن ١٣۵٧ " (٢) اشاره کرده بودم که آن مطالب در تقابل با اظهارات و ادعای صالحی که در سمیناری که « مجامع اسلامی ایرانیان » آنرا برگذار کرد، مبنی بر «نخستین انقلاب ضد سکولار تاریخ مدرن بوده است» بیان کرده بود، قرارداشت، و چنان اظهاراتی در هیچیک از نوشته ها و اعلامیه های مربوط به فعالیتهای سازمانی مشترک ما در مقطع تاریخی اوائل انقلاب وجود نداشت. ضروری و لازم دیدم تا برای جلوگیری از هرگونه سوء تفاهم وبرداشت و تفسیر غلط، از نوشته من، همچنین اشاره ای کوتاه به آن بخش ازاظهارات صالحی که قبلا نقل شد، بنمایم.
در آن نوشته چون نمی خواستم درباره اظهارات صالحی، از واژه هائی همچون «تحریف» ، «اظهارات غلط»، «دروغ» ... استفاده کنم ، همچنین که نمی خواستم برای خوانندگانی که متن سخنرانی منوچهر صالحی را خوانده و احتمالا نوشته مرا نیز مطالعه می کنند، این سئوال مطرح گردد که منوچهرصالحی در سخنرانی اش در آن سمینار در توضیح «ماهیت انقلاب بهمن ۱۳۵۷»، از مقوله «سکولار» استفاده نموده و آن انقلاب را در همان ماه های اول پیروزی ، « انقلاب ضد سکولار تاریخ مدرن» ارزیابی کرده است، چرا منصوربیات زاده در هنگام نگارش مطالب مربوط به تاریخچه چگونگی مورد استفاده قرار گرفتن مقوله «سکولار»، در مجادلات روزمره سیاسی بعد از انقلاب بهمن ١٣۵٧ " به آن گفتار توجه نکرده؟ می بایستی فرمولبندی انتخاب می کردم که به این موضوع نیز اشاره داشت. از فرمولبندی «هنوز برایم روشن نیست»، استفاده کردم ! ــ و حتی ٣ روز قبل از انتشار نوشته ام، به وی تلفن زدم و موضوع مورد اختلاف و اعتراض را با وی در میان گذاشتم، که بیان داشت فعلا مهمان دارد وگفتگو و بحث در آنباره را به فردا موکول نمود ، که متأسفانه بعدأ نیز تماسی گرفته نشد ــ !
منظور از تماس تلفنی من با او بدین خاطر بود که به وی یادآوری کنم، نوشته ها و مدارک سازمانی ما در اوائل انقلاب و حتی چندسال بعد از پیروزی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ که بیانگر سمت و سو و خواستها و اهداف فعالیتهای ما بود، بهیچوجه با اظهارات وی در سمینار «مجامع اسلامی ایرانیان»، مبنی بر «انقلاب ایران نخستین انقلاب ضد سکولار تاریخ مدرن بوده است»، همسوئی و خوانائی ندارد.و آن اظهارات خالی از حقیقت بوده و واقعیت ندارد!...» (۶)
و همچنین در آن نوشته یادآور شدم که:

«...تاریخ سیاسی فعالیتهای سیاسی ایرانیان در خارج از کشور، بیانگر این واقعیت است که اکثریت قریب باتفاق سازمانهای اپوزیسیون ، از مبارزات و فعالیت های سیاسی آن بخش از «روحانیون» برهبری آیت الله خمینی که مخالف رژیم استبدادی و وابسته به امپریالیسم شاه بودند و همچنین از استقلال ایران پشتیبانی و حمایت می کردند و از آنان بعنوان«روحانیت مترقی» یاد می نمودند، و آن بخش از «روحانیون» که حاضر نمی شدند در مبارزه علیه رژیم شاه شرکت کنند، بعنوان روحانیون درباری و ساواکی نام برده می شد.
آن وضع سیاسی حاکم بر نیروهای سیاسی در واقع بیانگر این واقعیت بود که بخشهای مختلف نیروهای مخالف شاه، در آن زمان هنوز به معنای مقوله ای بنام «سکولاریسم»، یعنی «جدائی نهاد دین از نهاد دولت» آشنائی نداشتند، و یا اگر آشنائی داشتند، انرا در نوشته ها و مدارک سازمانی بعنوان خواست مطالباتی خود مطرح نکرده بودند. در واقع در آن زمان، مبارزه با رژیم شاه برمحور اعتراض به قانون شکنی رژیم شاه و استبداد محمد رضا شاهی و قطع وابستگی رژیم شاه به استعمارگران جهانی دور می زد و نه مبارزه بخاطر تغییر آن بخش از اصول قانون اساسی مشروطیت که در صورت برقراری حاکمیت قانون بر مبنی قانون اساسی مشروطیت، سد تحقق جامعه سکولار در وطنمان ایران می شدند! (۴)»

اما دوستمان منوچهر صالحی بدون کوچکترین توجه به اظهارات و توضیحات من در آنمورد مشخص، در مقاله ای تحت عنوان «مشت نمونه خروار» (٧) در پاسخ به نوشته من، می نویسد:

« چندی پیش دوست دیرینم آقای دکتر منصور بیاتزاده در نوشته‌ای ادعا کرد که «نظام سلطنتی حاکم بر ایران [...] نظام سکولار نبوده است» تا بتوان انقلاب ۱۳۵۷ را «انقلاب ضد سکولار» نامید.[1] از آن‌جا که در آن نوشته دلائلی آکادمیک برای اثبات آن ادعا عرضه نشده بود، کوشیدم با انتشار نوشته «چرا انقلاب ایران ضد سکولار بوده است؟»[2] نادرستی آن تز را آشکار سازم و گویا در این تلاش بسیار موفق بوده‌ام، زیرا پس از انتشار آن نوشته چندین ایمیل‌ از برخی از ایرانیان فرهیخته دریافتم مبنی بر این که از آن نوشته سود بسیار برده‌اند.

برخلاف آن فرهیختگان، نویسنده ارجمند آن مقاله‌ی غیرآکادمیک در تازه‌ترین نوشته خویش به‌جای آن که بکوشد ادعای پیشین خود مبنی بر سکولار نبودن رژیم پهلوی را با عرضه اسناد و مدارک و شواهد تاریخی اثبات کند، این بار به سراغ متن سخنرانی من در دانشگاه هامبورگ رفت تا نشان دهد گروهی که او و من روزگاری عضو آن بوده‌ایم، یعنی «گروه کارگر»، در دوران انقلاب ۱۳۵۷ در باره پدیده سکولاریسم سخنی نگفته است و او نیز در آن دوران نوشته‌ای از من در این باره نخوانده و چنین سخنی را نیز از من نشنیده است و بنابراین ادعای من که در همان زمان انقلاب ایران را انقلابی ضد سکولار می‌پنداشتم، باید ادعائی «تحریف» آمیز، «اظهارات غلط» و «دروغ»باشد.[3] »

وی با بکار گرفتن واژه «آکادمیک» در آن نوشته، به خوانندگان نوشته اش چنین تلقین نموده که او (منوچهر صالحی) نوشته هایش را برپایه معیار های آکادمیک تحریر می کند ، موضوعی که منصور بیات زاده به آن معیارها در نگارش نوشته اش توجه ننموده و در واقع مقاله اش «غیر آکادمیک» است. و با بکار بردن چنان «واژه» ای و اشاره به دریافت ایمیل های تائیدی از سوی چند نفر که آنان را « ایرانیان فرهیخته» نامیده است، و تفسیر غلط از «جملات و واژه » هائی که من در نوشته ام بکار برده بودم ، در منحرف کردن موضوع اصلی بحث همچنان کوشیده است.

من در نوشته "توضیحی در باره اظهارات منوچهر صالحی مبنی بر: «چرا انقلاب ایران ضد سکولار بوده است؟»" ، که قبلا چند پاراگراف ازمطالب آن را نقل کردم، از واژه های «تحریف» ، «اظهارات غلط»، «دروغ» ، استفاده کرده بودم، آنهم بصورت فرمولبندی زیر :

« ...در آن نوشته چون نمی خواستم درباره اظهارات صالحی، از واژه هائی همچون «تحریف» ، «اظهارات غلط»، «دروغ» ... استفاده کنم ، ». (٨)

اما منوچهر صالحی در پاسخ به نوشته ی «غیر آکادمیک» من، از آن واژه ها استفاده کرده و جملات زیر را می سازد.:

« برخلاف آن فرهیختگان، نویسنده ارجمند آن مقاله‌ی غیرآکادمیک در تازه‌ترین نوشته خویش به‌جای آن که بکوشد ادعای پیشین خود مبنی بر سکولار نبودن رژیم پهلوی را با عرضه اسناد و مدارک و شواهد تاریخی اثبات کند، این بار به سراغ متن سخنرانی من در دانشگاه هامبورگ رفت تا نشان دهد گروهی که او و من روزگاری عضو آن بوده‌ایم، یعنی «گروه کارگر»، در دوران انقلاب ۱۳۵۷ در باره پدیده سکولاریسم سخنی نگفته است و او نیز در آن دوران نوشته‌ای از من در این باره نخوانده و چنین سخنی را نیز از من نشنیده است و بنابراین ادعای من که در همان زمان انقلاب ایران را انقلابی ضد سکولار می‌پنداشتم، باید ادعائی «تحریف» آمیز، «اظهارات غلط» و «دروغ»باشد.»

و چون استفاده از واژه «تحریف» به تنهائی با ترکیب جملات ساختگی وی همآهنگی ندارد ، به آن   واژه «آمیز» را اضافه کرده است. شیوه نگارشی که بهیچوجه نباید مورد تائید قرارداد!

اما دوستمان صالحی، که عجیب شیفته بحث«آکادمیک» می باشد، متأسفانه در هنگام نگارش نوشته اش به این موضوع توجه نکرده است که امکان دارد بعضی از خوانندگان نوشته ی او، احتمالا همچون وی و «ایرانیان فرهیخته» مورد نظراو با معیارهائی که بحث های آکادمیک طلب می کند،آشنائی نداشته باشند و برای تفهیم گفتارش، حتمأ لازم بود تا توضیح می داد که بحث های آکادمیک دارای یکسری شرایط و اصول،از جمله: اصول زیر می باشد:

ــــ یکی از معیار های اصلی بحث «آکادمیک»، بحث و اظهارنظر در باره «موضوع بحث» می باشد.

تیتر اصلی بخش چهارم نوشته من عبارت بود از:

" تاریخچه چگونگی مورد استفاده قرار گرفتن مقوله «سکولار»،در مجادلات روزمره سیاسی بعد از انقلاب بهمن ١٣۵٧ " .

در رابطه با آن تیتر بود که من به اظهارات دوستمان منوچهرصالحی در سمینار سازمان«مجامع اسلامی ایرانیان» که در بالا اشاره رفت، تذکر دادم و اظهارات وی را در مقطع تاریخی اوائل پیروزی انقلاب بهمن، مغایرت با اسناد و مدارک سازمانهائی که او و من مشترکأ عضو بودیم، دانستم. و همانطور که قبلا اشاره رفت، چون متوجه می شود که در آن «سمینار»، در بیان مسائل و مواضع در رابطه با مقوله «سکولار» اشتباه کرده است ــ بجای تصحیح آن اشتباه ــ ، سعی می کند تا بحث را منحرف نماید.

ــــ یکی دیگر از شرایط اصلی بحث «آکادمیک»، صرفنظر از ارائه استدلال ، اگر موضوع بحث مربوط به مسائل تاریخی می شود، حتمأ ضرورت دارد و لازم است تا اسناد و مدارک معتبر در رابطه با موضوع بحث ارائه داده شود. ـ بنظر من صالحی نتوانست سند و مدرکی ارائه دهد ـ .

ـــ در تمام بحث های «آکادمیک» رسم و سنت بر این است، هر زمان که طی نقد، بحث و گفتگو و تبادل نظر روشن شد که نظرات و اظهاراتی غلط می باشند و سندیت ندارند، آن اشتباه را تصحیح می کنند و مسئولیت آن عملکرد اشتباه را قبول می کنند!

با توجه به این رسم و سنت بحث های «آکادمیک»، آیا صحیح تر نمی بود که منوچهر صالحی بجای آنهمه آسمان و ریسمان بافی و متهم کردن من به بحث «غیر آکادمیک»، متذکر می شد که اظهاراتش در سمینار سازمان«مجامع اسلامی ایرانیان» در شهر هامبورگ مبنی بر:

«من نیز هم‌چون بسیاری دیگر از مبارزان ضد پهلوی که در انیران در تبعید خودخواسته می ‌زیستند، پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ به ایران بازگشتم و تازه در آن‌جا بود که دریافتم انقلاب ایران نخستین انقلاب ضد سکولار تاریخ مدرن بوده است. پس از خواندن طرح قانون اساسی که قرار بود به همه‌پرسی گذاشته شود، تردیدم به یقین بدل شد...»
اشتباه بوده است! شیوه عملی که در بحث های آکادمیک متداول است!

ولی این دوست محترم، چون نتوانست مدرکی ارائه دهد که در اوائل پیروزی انقلاب ١٣۵٧ ، مقوله «سکولار» را مورد استفاده قرار داده است، در مقاله «مشت نمونه خروار»، کوشش نموده تا آن اشتباه را متوجه متن نوشته ای بنام «آیا جنبش مذهبی دارای انسجامی یک‌پارچه است؟» که وی آن نوشته را بعنوان یک سند تاریخی بخاطر اثبات ادعایش مورد استفاده قرار داده بود، بنماید.در آن رابطه می نویسد:

«تنها ایرادی که می‌توان به نوشته «آیا جنبش مذهبی دارای انسجامی یک‌پارچه است؟» گرفت، آن است که از دولت سکولار و یا دولت ضد سکولار سخنی نگفته‌ام، یعنی واژه سکولار را در نوشته‌های آن زمان خود به‌کار نگرفته‌ام، اما نه به آن دلیل که این واژه را در آن دوران نمی‌شناختم، بلکه بنا بر دانش و آگاهی آن روز خود پدیده سکولاریسم را مورد بررسی قرار دادم.» . (تاکید از منصور بیات زاده)
در واقع وی در رابطه با فرمولبندی جملاتی که نقل شد، همچنین از کوشش در جهت وارونه جلوه دادن موضوع بحث دست برنداشته و حاضر نشده قبول کند که محتوی مقاله ی «آیا جنبش مذهبی دارای انسجامی یک‌پارچه است؟» بهیچوجه موضوع بحث من نبوده است ــ اگرچه آن مقاله دراردیبهشت ١٣۵٨ نوشته شده ــ ، بلکه تذکرمن متوجه اظهارات وی در سمینار سازمان «مجامع اسلامی ایرانیان» بوده است!!

دکترمنصور بیات زاده

چهار شنبه ۶ شهریور ۱۳۹۲ - ۲۸ اوت ۲۰۱۳

dr.bayatzadeh@ois-iran.com

پانویس:

١ ــ چرا صورت مسئله خاورمیانه اسلام است؟ بقلم آقای تقی رحمانی
farsi.alarabiya.net
ـ همین نوشته در سایت سارمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
ois-iran.com
٢ ـ تاریخچه چگونگی مورد استفاده قرار گرفتن مقوله «سکولار»، در مجادلات روزمره سیاسی بعد از انقلاب بهمن ١٣۵٧
بخش چهارم نوشته ی ــ چرا صورت مسئله خاورمیانه اسلام نیست؟ ـ دکتر منصور بیات زاده
به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق:
www.ois-iran.com
٣ ـ پیشین

۴ ـ چرا انقلاب ایران ضد سکولار بوده است؟ - منوچهر صالحی
به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
www.ois-iran.com
۵ ـ توضیحی در باره اظهارات منوچهر صالحی مبنی بر: «چرا انقلاب ایران ضد سکولار بوده است؟» ـ دکتر منصور بیات زاده
به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
www.ois-iran.com
۶ ـ پانویس شماره ۵ همین نوشته
٧ ـ مشت نمونه خروار است ـ منوچهر صالحی!
به نقل از سایت سازمان سوسیالیست های ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
www.ois-iran.com/2013/mordad-1392/ois-iran-6309-mosht_nemonahe_kharwar-M_Salehi.htm
٨ ـ پانویس شماره ۵ همین نوشته


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست