یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

اعتراض - حمیدرضا (ماهان) محمدی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٨ شهريور ۱٣۹۲ -  ٣۰ اوت ۲۰۱٣


شاید گفتن درباره روزمرگی های پیرامونی نوعی سرگرمی باشد و حتی گفت و شنودهای فارق از مسولیت در مورد مسائل سیاسی،و بویژه اقتصادی.اما بنظر میرسد اظهار نظر مدعی ولی نامسئولانه واکنشی روانی به اوضاع پر زحمت زندگی معمول است. شیوه ای از برونگرایی اجتماعی که نوعی اخلاق جمعی است که بطور با سابقه ای در رفتار جامعه نهادینه میشود و بصورت روشی برای رویارویی با مشکلاتی در می آید که از حیطه و توان کارسازی عمومی خارجند و بطور دائم به امری طبیعی و رفتاری اجتماعی تبدیل می شود .
شاید بحث و گفتگو در مورد موضوعات سیاسی،فرهنگی واقتصادی برای عامه مردم کاری سرگرم کننده وساده بنظر برسد و همین صحبت های کوچه و بازار حس کلی حاکم بر حیات اجتماعی را نشان دهد، اما توان ادامه مسیر را برای ریشه یابی عوامل نگران کننده که علت معمول شدن این واکنش ها در روابط عادی جامعه هستند را ندارد.و زمانی که این واکنش روانی فرد ناراضی را در مقام یک تحلیل گر و نظریه پرداز مدعی ومطلع از مسائل ومشکلات اجتماعی ، سیاسی ،وحتی اقتصادی قرار می دهد که تلاش میکند از شواهد سطحی دلیلی حتمی برای وجود نا کارآمدی ها بسازد،( که این برداشت ها غالبآ همراه با عصبیت و بر پایه خرده اطلاعات، و معمولآهم نامرتبط با واقعیت ها هستند) ، به بروز تعریف عامی گری در جامعه می رسیم .
شاید بی انصافی نباشد اگر عامی نگری مدعی، اما فارق از مسئولیت را یکی از عوامل بازدارنده در ارتفا، تمامی سطوح روابط و سازه های تعریف شده جمعی بدانیم. نگاه دقیقی به دستاوردهای علم جامعه شناسی مشخصا تلاش های محققان داخلی می تواند ما را به این حقیقت نزدیک کند که تنها اتکا کردن به فعل و انفعلات ناخوداگاه ذهن در ارتباط با عوامل محیطی که نظم اجتماعی روساختی را شکل می دهند، نمی تواند مسند قابل قبولی برای برداشت های تحلیلی جامعه شناختی باشد .
بلای مزمن شده سطحی نگری و ساده اندیشی سالهاست که نه تنها در میان قشر عادی(بدوراز تخصص های کاربردی سیاسی-اقتصادی) وجود دارد که گریبان نیروهای متخصص در کار اجتماعی،سیاسی، واقتصادی را هم گرفته.ازآنجا که آسان کردن مسائل پیش رو،نه به جهت حل اساسی و دوربازده آن، که برای عبور کم زحمت،یکی از خصوصیات اجتماعی انسانهای راحت طلب یا به قولی آسان خور است معمولا برای توجیه کم کاری و درعین حال با قدرت نشان دادن نظرو تحلیل خود به عامی گری روی می آورند و همزمان در پی کنار زدن هرگونه نواندیشی و خلاقیت و کارو تلاش هستند،وزندگی ضابطه مند و تخصصی اجتماعی را مضر خواب و جهل و انحطاط مورد نیازشان می بینند. واز این رو روش شناختی خاص خود را در راستای تقویت فرهنگ و فرض های مبتنی بر قضا و قدر سامان می دهند، و هر آنچه که در امور اجتماعی می سازند، همسان با این نگرش و رویکرد به زندگی است، یعنی بناهایی ناکارآمد در مواجه و شناخت ضرورت های زمان به روز بشر.
بررسی افت و خیزهای شش تا هفت صد سال گذشته نمونه های روشنی از وجود معضلات مختلف فرهنگی، سیاسی، واقتصادی بدست میدهد که همگی ریشه در بی قیدی و راحت طلبی مفرط و عنصر فرهنگی خطرناکی بنام عامی گری دارد. عامی گری که اجزاء سازنده ای مانند عصبیت، خشونت و بخل و حسادت دارد(عوامل روانی که تنها بدنبال حذف و پاکسازی تمامی مظاهر خلاقیت ونوآوری هستند)عوامل فرهنگی مخربی که سابقه طولانی در رفتار اجتماعی دارند.این اجزاء کهنه فرهنگ ها که بطور نا محسوس اما بسیار ویران کننده عمل میکنند حاصل مجموعه ای از عوامل داخلی و خارجی چند صد ساله غارت و کشتار و ناامنی و تنگناهای ممتد هستند.
واکنش طبیعی انسان های درمانده به اینچنین شرایط صعب العبوری تنها در امان بودن و زنده ماندن به هر قیمتی است. تکرار پی درپی این ناگواری ها حفظ حیات فردی را از هر طریقی آنقدر اولویت بخشیده که آنرا به بخشی از فرهنگ این اجتماع تبدیل کرده و لاجرم هر توانایی بیرون از دسترس را خطری برای امنیت خود دیده و از این نقطه حرکت ناخود آگاه حذف هر امکانی برای غیر از خود را به مفاهیم تعریف شده اجتماعی و روانشناختی بخل و حسادت تبدیل کرده.
کم نیستند نمود های مشخصی از فعال بودن رفتارهای بیمارگونه اجتماعی در چند سده گذشته که ناشی از واکنش روانی حسادت هستند، ودرغالب عامی نگری ها درمیان قشر نقش دار در روابط سیاسی و اقتصادی به چشم می خورد، وقایع تلخ تاریخی که گویای دخالت این رفتار کنترل نشده در نخبه کشی و تخریب ساختارهای مختلف اجتماعی هستند، از فاسد کردن کوچکترین نظام یک جامعه یعنی خانواده گرفته تا روابط و سازمان های بسیار پیچیده سیاسی و حذف و پاکسازی تمامی نمودها و قوت های فردی و جمعی ودر نتیجه ایجاد مانع وکند کردن روندهای اجتماعی که به سمت رفاه وشکوفایی استعدادها و بهینه سازی تربیت و اخلاق مبتنی برعلم و عقل درجامعه حرکت می کنند،( تمام عوامل مفیدی که باعث آزار ماهیت های غیر جسور و افکار مستعمل و درمانده در برابر پیشرفت می شوند).از کارکردهای عامی نگری عصبی و خشن است.
آنچه ضروری بنظر میرسد توجه به این نکته است که عوامل محیطی متعددی می توانند باعث هدایت ناخودآگاه ذهن بسمت عامی گری باشند بهمین دلیل بد نیست برای دوری از تکرار تجربه این مشکل ( که برآوردهای کلی را از یک جامعه ناهمگون به لحاظ درک ضرورت های زمان ومکان و نیازهای فرهنگی به مثابه کلیتی یکپارچه درنظر می گیرد که اعضاء آن کاملا منطبق و هماهنگ با یکدیگر رشد کرده و در حال کاراست)، قدری مسئولانه و مطلع و تا آنجا که بشود بی غرض تر و تا حد امکان با کمترین پیش فرض، به بررسی چالش های اجتماعی بپردازیم، تا امکان بیشتری برای روشن شدن معایب و ارائه راهبردهای مناسب در حل مسئله و تغییر حالت های فرسوده و بی بازده در عرصه های فرهنگی ،سیاسی و اقتصادی فراهم شود.و در این رابطه شاید بهتر باشد این واقعیت انکار ناپذیر را هم ازیاد نبریم، یعنی متفاوت و متنوع بودن فرهنگ ها در جامعه ایران. فرهنگی که تیلور آن را شامل شناخت ها، اعتقادها، هنر، حقوق، اخلاق، سنت ها و عدالت و هرقابلیت دیگری می داند که انسان به عنوان یک عضو از اعضاء جامعه کسب می کند.
آنچه اشاره شد یعنی همان عامی گری، حتی در نگاه جامعه شناختی و روانشناسی سیاسی هم که معطوف به کسب قدرت به کار تحقیقی می پردازد دخالت دارد و آنچه را هم که ارائه میدهد دستاوردی با افق دید جامعه مورد نیازش است و به همین دلیل اینگونه ابزار کارشناسی هم به نو به خود در خدمت تولید المان های حذف کننده قرار می گیرد تا اینکه بدنبال استفاده حداکثری از منابع فرهنگی برای تغییر با سوگیری بشر دوستانه باشد، و نه پاکسازی قومیتی، عقیدتی.
رسیدن به حداکثرهای فراگیر براساس خواست انتقال دانش و پاسخ گویی به ناهمگونی های ناپیدا در مناسبات کلی واجباری اجتماعی به چیزی بیشتر از غرزدن های هر جایی نیاز دارد.نکته ی قابل توجه در فرایند عامی گری و حتی کار کارشناسی با ویژه گی نمای بسته که تقریبا موضوع همیشگی در جامعه ایران بوده ایجاد تمرکز قدرتی است که حداکثر توان اقتصادی جامعه را در اختیار گرفته و در عین حال حداکثر فاصله را نیز با خواستها و مطالبات جامعه ناهمسان داشته.
عدم تطبیق نظریه های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و عقیم ماندن آنها دلیلی فراتراز نیازهای مشخص و قابل تعریف جامعه مورد هدف سیاست ورزان راحت طلب دارد. افرادی که برای رفع و رجوع عدم توانایی فکری خود فقط به کلوزاپی از معضلات و مصائب جامعه اکتفا می کنند، ودر نهایت هر چه بی سامانی و به هدر رفتن سرمایه و انرژی و زمان است در مسیر حرکت جامعه قرار میدهند. نادیده گرفتن ایده آل های گوناگون که در فرمی همگانی قابل تحقق نیست معضل کلی نگری است که خرده فرهنگ ها را که بسیار سخت جان و درونگرا نیز هستند تابع خود می خواهد.
جامعه ایران هنوز در حال گذر به فرهنگی غالب است، هنوز محل تقابل خرده فرهنگ هاست، فرهنگ های که غالبا ریشه در باورهای دینی دارند، باورهایی که معمولا گرایش به قدرت و خود کامگی و میل به همسان سازی و یکسان گری دارند، باورهایی که در دامن زدن به آشفتگی های فرهنگی و ناکارآمد کردن مبناهای مدیریتی وسازمان دهی امکانات اجتماعی جامعه ایران که بی شباهت به لحاف چهل تکه نیست نقش اساسی ومهمی دارند. باورهایی که مقصد خود را با تقویت جهان بینی «هرآنچه او بخواهد» ودوری از مسئولیت عواقب رفتار و تصمیم ها تعریف می کنند.
تاریخ سیاست ورزی معیوب و عقب ماندگی اقتصادی به ویژه درسه –چهار دهه گذشته مسیر روشنی برای معرفی کارنامه عامی زدگی دین مدار است که همواره مدعی دانستن بهترین ها در نهادینه کردن مفاهیم بشرخواهانه و مورد پذیرش روابط اجتماعی و هنجارها بوده و همزمان به سمت برتری جویی و قبضه قدرت حرکت کرده تا بوسیله این قدرت هنجارهایی را بسازد که به فرامین ودستورالعمل های تمامیت خواهانه که سخت ترین انسجام سیاسی ستیزه گر را تولید میکند صورتی اخلاقی بدهد.
ثمره فرهنگی این چنین جامعه ای بصورت تاریخی در مذیقه بودن و کنار آمدن با حداقل ها و تحمل کمبود هاست ،حدافل هایی که همیشه در قبال واگذاری حقوق حداکثری به مرکز تصرف قدرت، بدست آمده. حاصل این فرایند اجتماعی کسب مهارت در کار خودجوش در زمینه های مختلف و در شیوه رفتار عامی گری است، و عملکرد این اخلاق اجتماعی به نوبه خود حذ ف و نابودسازی هر حرکت اعتراضی حداکثرطلب ، سرکوب و فروکاهیدن نگرش های مطالبه محور که حتی راه اعتدال را پیش گرفته اند است .
سابقه این اخلاق اجتماعی که به استعداد های حرفه ای خود حقیربینی وحداقل خواهی دینی هم مجهز است و عوامل عامی گری مفرط را همراه خود دارد حرکت خودجوش در کار انهدام هر پدیده مترقی در تمام زمینه ها بوده، هر چند نمی شود تاثیر عامل خارجی را درموارد مشخص این رفتار اجتماعی مثل ،میرزا تقی خان، قائم مقام فرهانی، ومصدق نادیده گرفت اما نقلی از ایدن وزیر امور خارجه انگلستان وجود دارد که می گوید،اگر ملت ایران به حق خود عارف بودند و احساسی که ابراز می کنند از روی حقیقت بود ما نمی توانستیم کاری به ضرر آنها انجام دهیم، و همینطور گفته ای از مصدق که این واقف نبودن به حق را به نوعی بیان می کند هرچند درمقابل گفته ایدن بازهم به عامی گری می رسد. وهمینطور گفته امیر کبیر که می گوید غیرت از ایرانی رخت بسته. بی گمان همه نشان از آشفتگی ها و روابط احساسی و عامی گری تباه کننده بسترهای نخبه پرور در جامعه ایران دارند.
از این نمونه ها در گذشته کشور کم نیست تا ثابت کند این ملت چند پارچه چطور هر زمان شانسی برای برون رفت ازعقب ماندگی داشته، آنرا در چرخ دنده های افراط در عامی گری ازبین برده . آیا مصدق و امیر کبیراز این امر اطلاع نداشتند که نهادهای اجتماعی برآمده از حیات جمعی یک جامعه هستند؟ آیا اینان نمی دانستند یک جامعه را روابط متقابل نیروهای انسانی وتولید فرهنگ همسان با آن می سازد؟ روابط سیاسی، اقتصادی، دولت و هر نهاد دیگری در جامعه تولید متقابل فرهنگ و روابط مردمانیست که آن را به شکلی سخت شده درمی آورند و نه تولید فرهنگ ازجانب حکومت به شکل دستور کار و برنامه ای مشخص .
به سختی میشود باور کرد که هر زمان ملت برعلیه استبد حرکت کرده اند مطلق دیگری را برای خود تولید نکرده باشند . یا شاید هم این عوام فریبان و مستبدین درهرشمایلی از کرات دیگر برای فرمان راندن بر این ملت می آیند! در سرزمینی که مهم ترین تولیدش فرهنگِ گریز، از هر تولید است، چاره ای نیست که ببینیم، ازهر گونه فکر و اندیشه مولدی دوری می کند و خود را به هر قیمتی به ساده ترین راه های زنده بودن می رساند. یعنی عامی گری و حداقل خواهی، چرخه ای که تولید ش نخبه کشی پنهان و آشکار است.
نخبه کشی در حال حاضرهم فعال است آنهم بصورت مدرن شده ، از فرار مغزها گرفته تا زندانی شدن فعالین سیاسی و مدنی و برقراری روابط فاسد بروکراتیک به جای ضوابط شفاف و منصفانه بر سر راه نوآوران و محققین و هنرمندان و نویسندگان و حذف جریانها و منتقدان مستقل وحداکثر خواه آگاه به مسائل روز جامعه چه از طریق ارگان های حکومت و بصورت خودسر و یا سیاست های امنیتی تعریف شده و چه توسط حداقل خواهان روشنفکر که بوسیله قدرت مسلط مصرف میشوند و چه حداکثر طلبان نامطلع و متوهم بنام اپوزوسیون یا پوزسیون .
همگی این عوامل ریشه در سیاست زدگی و عامی گری بخصوص در میان صداهای آشنا دارد. قشری پرهیاهو مرکب ازعده ای صرفآ با منافع فردی ، مادی ، دینی ، سیاسی ، وحتی ژست بشر دوستانه یا همان مدعیان حق بشر، که در این بی نظمی سیاسی واقتصادی کشور با مقولاتی به نام تحلیل به این آ شفتگی دامن می زنند. این ها همان آریستوکرات های اخلاق نمایی هستند که ورزید گی در فریب عوام را ازهمین مناسبات پر آسیب جامعه کسب کرده اند.
با کمی تامل در اوضاع سیاسی و اقتصادی شاید به این نتیجه منطقی برسیم که بعد از یک تغییر سیاسی در سطح مدیریت اجرائی مدتی حوصله لازم است تا به نظم مورد نظر که خواست تغییر بر مبنای آن است سرو سامانی داده شود و تا حد ممکن پیش از به کنترل گرفتن شرایط توسط مدیریت جدید انتظار برآورده شدن خواست ها وشعارها دور ازعقل است .
قاعدتا این نگاه و نوع برداشت از واقعیت ها بنظر صحیح می رسد بخصوص زمانی که به هرج ومرج موجود در روابط سیاسی چه داخلی و چه خارجی و همینطور اقتصاد سردرگم نگاه می کنیم، بازهم به اینجا میرسیم که هنوز مناسب نیست و زمانش نرسیده و بازهم فرصت لازم است .
با کمترین تردید و با توجه به این آشفته بازارکه در تمامی شئونات زندگی اجتماعی ایران دیده میشود. می توان رویکرد تعامل خواهی را در شرایط فعلی مورد قبول و نیازدانست ، اما سئوال اینجاست که آیا این رویکرد مصون از عامی گری مدعی است؟ آیا این راه کار تعامل گر، همراه با خودباوری کنش متقابل آگاهانه یا همان دانا به حق بودن است؟ آیا این فریاد دائم حداقل خواهی بری از منفعت طلبی و عافیت نشینی تماما فردی است؟
آیا مطالبه محوری حداکثر خواه در تضاد با نواندیشی و خلاقیت و تلاش های سازنده است؟ که تحولات اجتماعی را از طریق تغییر بافت فرهنگی به سمت عقلانی سازی همسو با پیشرفت علم می برد؟ وبه دنبال ایجاد رفاه از مسیر تولید فرهنگِ حوصله زیاد برای شنیدن نظرات گوناگون و فعال سازی توانایی زیاد برای امکان قرار دادن خود در جای طرف مقابل است؟ آیا این حداقل خواهی ممارست گونه عاری از روابط اجتماعی معیوب بر اساس سیاست زد گی عامیانه و بخل و حسادت است ؟ و در راستای تضعیف توانایی هایی نیست که خود نمی تواند به آن برسد؟ توانایی هایی که امکان لذت بردن از داشته های دیگری را در توافقی متقابل و بدون آسیب رساندن به طرف سوم بوجود می آورد.
قربانی شدن در سیاست زدگی عاقبت عامی گری جامعه ای است که عوامل بر سازنده درگاه های ورودش به لمیزارهای هویت سوز و خودخوری بیمارگونه و نخبه کش را تقویت و باز تولید می کند و مدام در حال سرکوب و حذف امیال بلند پرواز و جسور و تلاش گر است .میراث تفکر معذب بودن از مواهب و تحمل حداقل ها برای زندگی کردن ، تکیه بر شانس و بخت و اقبال و اتفاق است. هر چند ظریفی در جایی گفته ، زندگی یعنی انتخاب حاصل از اتفاق ، اما همین انتخاب هم می تواند بر اساس درایت و تخصص و توجه کافی به تجربیات گذ شته و استنتاج نزدیک به حقیقت از واقعیت ها و دوری از قضاوت های عجولانه وعام نگری باشد .
شاید آنچه می تواند در جامعه کم هویت ایران به یاری تامین و حفظ امنیت ذهن های پیشرو و نوآور و مترقی و تحول خواه بیاید ، اصرار بر مطالبه محوری حداکثر خواه و درعین حال آگاه و واقع بین از داشته های علمی و تحقیقی و اثبات شده باشد، تا فرصتی برای حق اظهار نظر مسئولانه و ارائه کارسازی های مناسب برای این اندیشه های جستجوگر در مقابل قناعت محوری و حداقل خواهی که چیزی بجز تداوم و تولید خودکامگی همراه ندارد بد ست بیاید .
اینجا صحبت از رادیکالیزم نیست، بیان امکان برپایی و اشاعه فرهنگ تردید و تجربه است. فرهنگ ارج نهادن و باور به تنها اصل بدون تغییر یعنی خود تغییر است. اینجا صحبت دوری از عامی گری مدعی و غیر مسئول است و گذار به کسب دانش و تخصص مرتبط با ایده ها و نظرها، برای مهیا کردن بستر اجتماعی مورد نیاز شکوفایی استعدادهای بشر دوستانه. اینجا یادآوری تقویت حیات نقد گری دانش مدار است و وجود نقطه جوشش اجتماعی بر پایه جسارت و تازه خواهی مبتنی بر تلاش و علم و تحول خواهی نخبه پرور.
اینجا اعتراض به حداقل خواهان خود محور است که این رسم زندگی را برای دیگران می خواهند تا ازاین موقعیت به حداکثرهای فقط فردی خود برسند. اعتراض به ممارست طلبی ذلیلانه است، اعتراض به عامی گری مدعی و خودبزرگ بین و نخبه کش و نوچه پرور است، اینجا اعتراض به جریان هایی است که سرمایه های انسانی بویژه قشر جوان و مستعد هویت سازی و بازی سازی را قربانی سیاسی کاری ها ونگاه های ایدئولوژیک دین مدار و ملی گری وباستان گرای افراطی خود می کنند، اعتراض به فرهنگ مرید و مراد بودن بازدارنده از هویت مستقل، خلاق و پرسشگر است، اعتراض به فرهنگ عدم تحمل داشته ها و دیدن توانایی و لذت دیگران است، بیان امکان وجود نهاد های خود جوش متخصص حداکثر خواه است که بدور از زیاده خواهی عصبی و تخریب گر حرکت می کنند تا بطور مدام و موثر و دور از عامی گری حلقه فشارگسترده ای باشند برای برآمد کنش خواهی سیاسی جامعه تا یاد آور دائم وجود نقط جوش مردمی برای حکومت باشند که در زیر کالبد روزمرگی زندگی اجتماعی قراردارد. اینجا اعتراض برای نفس اعتراض است.
دست از طلب ندارم تا کام من براید
یا تن رسد به جانان یا جان زتن براید

حمیدرضا (ماهان) محمدی
۶ شهریور ۱٣۹۲
آدانا- ترکیه


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست