گذر از تهمت و توهم!
درنقد مطلب "دو درد بی درمان" محسن سازگارا
الف. ع. خ
•
مشکل فقط از راه فعالیت های تشکیلاتی آنهم بطور شفاف و در قالب نهادهای مدنی قابل حل است. افرادی که امروز از کشور خارج شده اند و تلاش برای آزادی را سرلوحه فعالیت های خود قرار داده اند، اگر عضوی از یک حزب مدنی و شفاف باشند، قطعا کمتر در مضان تهمت های ناروا قرار خواهند گرفت
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱٨ شهريور ۱٣٨۵ -
۹ سپتامبر ۲۰۰۶
برای ارائه مطلب، آن را در ذیل دو پرسش توضیح می دهم .
۱- در چه صورتی "تهمت" و "توهم" از جامعه رخت بر می بندد؟
اگر تمام تاریخ یک ملت در حوزه سیاست آغشته به خیانت باشد، و سرخوردگی همچون سرماخوردگی اپیدمی روزگاران یک ملت قرار گیرد چه اتفاقی می تواند در روان مردمان چنین جامعه ای بوقوع بپیوندد .
انسانی که اعتماد می کارد اما خیانت درو می کند قطعا متوهم و تهمت کار می شود. "اعتماد" رفتار ذاتی و غیر ارادی بشر و "شکاکیت" رفتار عرضی و ارادی بشر است. اگر تجربه همواره بر مبنای "اصالت خیانت" بوده باشد. انسان به جای دست کشیدن از اصالت "اعتماد واطمینان" به مسکن و آرام بخشی به نام "تهمت و افتراء" روی می آورد. نمی توان دل ساده و ذهن پیچیده انسان مبتلا به چنین تناقض هایی را به آرامش و داوری اخلاقی دعوت نمود. این انسان، روانی چنین مناسباتی است. در این شرایط هر کسی که به طور انفرادی و غیر تشکیلاتی گامی سیاسی بر می دارد، در واقع هندوانه ای می بلعد که می بایست پای لرز آن نیز بنشیند. ظرفیت بی اعتمادی در کشور ما تا بدان حد بوده است که حتی گروهای پر سابقه و تشکیلاتی نیز به چنین اتهاماتی دچار هستند، هنوز ما نمی دانیم که توده ای ها چقدر برای روسها جاسوسی کردند و از بابت این "خوش خدمتی" ها چه امکانات یا مبالغی دریافت نمودند، اما هنوز افرادی هستند که بر اساس "اعترافات کذایی" رهبران این حزب آنها را جاسوس و خود فروخته می دانند. با توجه به اینکه گفته می شود رهبران حزب برای جلوگیری از قتل عام اعضا و هوادارانشان دست به "اعترافات تلویزیونی" زده اند، اما این موضوع در کنار شیوه اعترافگیری رژیم اسلامی که از فرط تکرار به ننگ و ابتذال تبدیل شده، نتوانسته است ذهنیت جامعه را بطورکامل نسبت به عملکرد این حزب پاکیزه نماید. البته گروهی بودن کار آنان در کاهش اتهامات نقش به سزایی داشته است .
هنوز ما نمی دانیم شاه چه اسرار و پنهانکاری هایی با آمریکایی ها داشت و یا پدرش چقدر به انگلیسی ها مدیون بود، اما بعد از سقوط هر دو، بسیاری از افراد جامعه حتی نزدیکان شان آنها را خیانت پیشه می خواندند، هر چند عملکرد رژیم اسلامی آنها را در حافظه تاریخی بسیاری ازایرانیان روسفید نمود. هنوز ما نمی دانیم که در یکصد سال گذشته چه نسبتی بین برخی از روحانیون شیعه با انگلیس وجود دارد، ضمن آنکه نقش بسیاری دیگر در بیداری ایرانیان غیر قابل انکار است .
مردمانی که در چنین وضعیت روانی رشد یافته باشند و حتی خود با رفتارها و فعالیت هایشان تهمت و افتراء را به روان جامعه سرایت داده باشند، منطقا نمی توانند با رنجنامه و یا دردنامه مشکل را حل کنند. مشکل فقط از راه فعالیت های تشکیلاتی آنهم بطور شفاف و در قالب نهادهای مدنی قابل حل است. افرادی که امروز از کشور خارج شده اند و تلاش برای آزادی را سرلوحه فعالیت های خود قرار داده اند، اگر عضوی از یک حزب مدنی و شفاف باشند، قطعا کمتر در مضان تهمت های ناروا قرار خواهند گرفت، چرا که هر"حزبی" کمابیش در جریان فعالیت های عضو خود قرار می گیرد و کسی نمی تواند بدون هماهنگی با نهاد تحت فعالیت خود عملی خودسرانه انجام دهد، قطعا اگر چنین کند از رده های حزبی نزول خواهد کرد، مگر آنکه به حد کافی اعتماد اعضا را بدست آورده باشد. اقدامات تکروانه در سیاست همواره عواقب مخصوص به خود را دارد اما حرکت های جمعی باکی از تهمت یا اتهام ندارند .
" تهمت" و "توهم" از سرخوردگی و عدم اعتماد ناشی می شود. اعتماد و اطمینان تهمت و توهم را از میان می برد، باید اندیشید که چگونه می توان در عمل سیاسی به اعتماد و اطمینان دامن زد و روند مطلوبی را در روان جامعه به جریان انداخت؟ برتری و توفق تهمت و توهم در یک جامعه تنها به ذهن وهم انگیز و تهمت سازدیگران بستگی ندارد، بلکه عدم اعتماد به نفس هر فرد ِفعال اجتمایی و سیاسی نیز به این فضای تهمت زا دامن می زند، اعتماد به نفس نیز تنها در کار جمعی و گروهی، آنهم با سازوکاری مشخص و آشکار بوجود خواهد آمد .
کار سیاسی، مانند هر کار اجتمایی دیگر اقدامی گروهی است، کاری که گروهی، نظام مند و شفاف انجام گیرد، وسازو کاری دموکراتیک را در پیش بگیرد، و متکی به "خودرایی" نباشد، هیچ باکی از توهم و تهمت ندارد. تلاش برای کسب آزادی یا کسب قدرت سیاسی یک اقدام اجتمایی و حقوقی است، چنین اقدامی با حقوق دیگران پیوند ناگسستنی دارد و در نتیجه نمی تواند با اقدامات تکروانه سازگار باشد. قطعا هر اقدامی در این راستا زیر تیغ تیز نگاه دیگران قرار دارد. اگر مردم به واقعیت اقدامات فعالان این عرصه دسترسی نداشته باشند قطعا به تهمت و توهم روی می آورند این ویژگی روانی هر انسان است، چنین ویژگی تنها اختصاص به ایرانیان ندارد، البته شدت آنها در جامعه ای که همواره از بیگانه گزیده شده و از ریسمان سیاه و سفید می ترسد، منطقا بیشتر است. تنها کار گروهی با سازوکاری دموکراتیک است که از تشدید تهمت و توهم فرو می کاهد. در غیر این صورت به دلیل نتایج تجربی به بار آمده در گذشته، هر گونه فعالیتی از این دست، تلاش تهمت انگیزی است .
۲- در چه صورتی "تهمت" به "اتهام" و "توهم" به "واقعیت" تبدیل می گردد؟
در ذیل این پرسش می پردازم به توضیح شرایطی که در آن شرایط، اقدامات عقلانی برخی می تواند در یک جامعه، تهمت را به اتهام و توهم را به واقعیت نزدیک کند .
مجموعه برنامه ریزی هایی که بتواند هر پدیده بالقوه ای را به تناسب اهداف و منافع "برنامه ریز" به حالت بالفعل درآورد، سیاست مبتنی بر توطئه تلقی می شود. در روابط بین الملل اینگونه اقدامات امر مذمومی تلقی نمی شوند. تقلیل چنین مفهومی به "توهم توطئه" تنها می تواند فضا را برای موفقیت بیش از پیش برنامه ریز یا توطئه گر آماده کند .
از منظر وجودی هر پدیده ای حداقل به دو حالت می تواند وجود داشته باشد یا حالت بالقوه است یا بالفعل! در عوالم انسانی همه پدیده های "بالقوه" طبیعی هستند، اما پدیده های بالفعل ممکن است ارادی یا اتفاقی باشند، پدیده های بالفعلی که نقشی از دخالت انسان را در خود داشته باشند، قطعا ارادی هستند. بسیاری از پدیده هایی که نقش انسان را در خود دارند، همزمان ممکن است برای عده ای بالفعل و برای عده ای دیگر بالقوه باشند. برای عده ای از انسانها ممکن است حالت بالقوه به عنوان فرصت تلقی شود و برای عده ای دیگر همان حالت به صورت یک تحدید باشد. هر "حالت بالقوه" در یکی، می تواند "حالت بالفعل" در دیگری باشد و بر عکس، همچنین هر حالت "تحدید" برای یکی، می تواند یک حالت "فرصت" برای دیگری باشد. برای به فعل در آمدن هر پدیده بالقوه ای اهرم های ارادی و اتفاقی زیادی نقش دارند. انسانها می توانند هم به عنوان اهرم ارادی عمل کنند و هم نقش اهرم اتفاقی را داشته باشند. آنهایی که نقش ارادی در به فعل درآوردن حالت بالقوه دارند، اهرم های اتفاقی را در جهت اراده عقلانی خود مرتب می سازند. در عوالم انسانی، همانگونه که بیشتر پدیده های ارادی در تامین منافع انسان از برنامه ریزی عقلانی او ناشی می شوند، بیشتر پدیده های اتفاقی نیز از عملکرد احساسی او ناشی می شوند. بدین ترتیب تمام انسانها و یا تمام جوامع انسانی همواره از ظرفیت های بالقوه ای برخوردار هستند که این ظرفیت ها می تواند توسط دیگران با اهرم های متفاوت و به تناسب منافعی که دارند به حالت بالفعل درآید. شناسایی ظرفیت های بالقوه و طراحی شیوه های به فعلیت درآوردن مطلوب این ظرفیت ها هدف اساسی علم سیاست است .
مطابق آنچه که گفته شد اساس علم سیاست برمبنای برنامه ریزی و توطئه است، سیاست یک بازی علمی است مانند شطرنج! شما در شطرنج برای دیگران توطئه می کنید، اصل بازی بر مبنای توطئه استوار است اگر قرار باشد نقشه ها و طرح های طرفین آشکارا بیان شود بازی بس بی مزه می شود. اما نکته مثبت بازی شطرنج این است که پس از یک حرکت ظفرمندانه طرف پیروز ابایی از بیان حرکت پیروزمندانه خود ندارد اما در عالم سیاست امور برای صاحبان منافع از حالت بازی، شکلی جدی به خود می گیرد و حتی بر خلاف رسم مالوف خود نیز اطلاعات مربوط به طرح های گذشته آشکار نمی شود. به همین دلیل "واقعیت توطئه" را نمی توان به "توهم توطئه" تقلیل داد، اگر بحث بر سر حالت روانی "توهم" باشد، یعنی توهم به عنوان ظرفیتی تلقی شود که بخواهد نقش عقلانی انسان را زایل کند، در چنین شرایطی به دلیل آنکه توهم محصول فضای بی اعتمادی است، بهتر است به مکانیزم های اعتمادافزا روی آورد، با مرثیه، روزه، خطابه و موعظه، کاری از پیش نمی رود. مکانیزم اعتماد افزا نیز شفافیت و دموکراسی است. تاکید به شفافیت و دموکراسی خود به خود اضمحلال تهمت و توهم را در بر خواهد داشت. شفافیت و دموکراسی می تواند از گروهای کوچک اجتمایی شروع شود و به احزاب کشیده شده و به دولت ها تحمیل شود. این قلم هیچ مسئله ای را مهم تر از مسئله "توطئه" در ساختار جمهوری اسلامی نمی شناسم و از همین منظر شفافیت و دموکراسی و مراجعه به آراء عمومی برای تغییر ساختار حاکمیت را ضروری می دانم .
انقلاب یا اصلاحات مانند هر پدیده ای می تواند هم به صورت بالقوه وجود داشته باشد و هم به صورت بالفعل! انقلاب بالقوه می تواند به صورت یک اتفاق بالفعل درآید، چنین انقلابی برای صاحبان اراده عقلانی یک فرآیند برنامه ریزی شده است اما برای احساسیون یک اتفاق ناگهانی است .
آنگاه که انقلاب بالقوه در قبل از سال ۵۷ به انقلاب بالفعل در بعد از سال ۵۷ تبدیل شد، نتوانست فرصت بدست آمده را برای جامعه انقلابی مغتنم بدارد، بلکه این انقلاب پس از چندی "تحدیدی" جدی تر از قبل برای جامعه به ارمغان آورد، چرا که انقلاب بهمن ۵۷ در شکل گسترده آن، قبل از آنکه یک امر ارادی و عقلانی باشد یک پدیده احساسی و اتفاقی بود، همانطور که گفته شد از یک پدیده اتفاقی و احساسی آنهایی نفی می برند که امور را با اراده عقلانی در جهت منافع خویش مرتب می سازند. البته آن عده از انقلابیون که مدتها قبل از وقوع انقلاب، آگاهانه و ارادی بر علیه وضع موجود به مبارزه برخاستند، توان ایستادگی در مقابل آن اراده های قاهر جهانی که منافع گسترده تری را نمایندگی می کردند، نداشت و نتوانست اوضاع را تا دستیابی به هدف هایش راهبری و مدیریت کند، چنان شد که از نیمه راه، مدیریت انقلاب بدست کسانی افتاد که طبق برنامه ریزی قبلی قرار بود بدستشان بیفتد تا به جز منافع ایرانیان منافع بسیاری را در جهان تامین کند، چون برنامه ریزی از لوازم دنیای سیاست در جهان امروز است. چه به "توطئه" باور داشته باشیم چه به "توهم توطئه" این امور تا مادامی که حالات بالقوه را به درستی نشناسیم و آن را با برنامه و مطابق با اهدافمان به فعلیت در نیاوریم ادامه خواهد داشت .
چرا فعالان سیاسی و اجتمایی هرگز نتوانسته اند ظرفیت های بالقوه را در عرصه حیات سیاسی و اجتمایی ایران به حالت بالفعل تبدیل کنند؟ چون حریف این فعالان تنها حکومت گران محلی نبوده اند، بلکه حکومت گران جهانی، آنانکه مسیر حرکت وقایع را به سمت تامین منافع خود مرتب می سازند، نقش تعیین کننده ای در این عرصه ایفا می کنند، حاکمان محلی تنها به قدر سهم خود از منافعی بهره می برند. در چنین شرایطی است که "تهمت" به "اتهام" و "توهم" به "واقعیت" تبدیل می گردد .
همانطور که می دانیم ظرفیت بالقوه اصلاحات در ایران از جانب خاتمی و برخی از اصلاح طلبان به باد فنا رفت و استفاده از این ظرفیت و اکنون اقدام برای بالفعل درآوردن آن در اختیار کشورهای غربی و در راس آنها آمریکا قرار گرفته است. توهمی بزرگتر از آن نیست که فکر کنیم "آمریکا و غرب در ایران یا منطقه خاورمیانه به دنبال حکومت های ملی و دموکراتیک باشند". البته دوستی با آمریکا و هر حکومت دموکراتیک دیگر منافع زیادی برای کشور ما دارد. اما این بدان معنی نیست که آنها به دنبال دموکراسی و حکومت ملی در کشور ما هستند .
بنابه آنچه که گفته شد، توطئه توهم نیست! توطئه عین سیاست است. به دلیل وجود "واقعیت" توطئه، قبل از هر چیز و هر کس این نظام اسلامی حاکم بر ایران است که در مضان چنین اتهامی قرار دارد و ضرورت دارد تا خود را به محک رفراندوم آزادانه مردم قرار دهد، چرا که امروزه دولت ها قبل از آنکه کاربرد داخلی داشته باشند بیش از آن کاربرد خارجی پیدا کرده اند. بخش قابل توجه ای از اقتصاد ملی و اقتصاد جهانی به کاربرد خارجی دولت ها وابسته است. امروزه دولتها و دولتمردان کشورهای استراتژیکی چون ایران بیش از گذشته در معرض آسیب هایی از قبیل خیانت به منافع ملی و مزدوری برای بیگانگان قرار دارند .
|