یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۶ شهريور ۱٣۹۲ -  ۱۷ سپتامبر ۲۰۱٣


 «آقای رئیس جمهور امیدواریم دین خود را به امام رضا(ع) و خراسان ادا کنید»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن می خوانید؛۱ - جناب آقای دکتر روحانی حتماً می دانید و قبول دارید جریانی که مردم استان خراسان رضوی و مشهد عزیز در انتخابات ریاست جمهوری ایجاد کردند تا چه حد در انتخاب شما به عنوان رئیس جمهور اسلامی کشور عزیزمان ایران موثر بوده است همانگونه که برخی از نزدیکان و فعالان سیاسی خراسانی اما تهران نشین که برای رأی آوردن شما بسیار تلاش کردند و در سفر به شهرهای خراسان و مشهد نیز همراه شما بودند به صراحت بر این نکته تأکید داشتند که مشهد و خراسان کار را تمام کردند.
۲ - آقای رئیس جمهور حتماً شما بیشتر و بهتر از نگارنده به این نکته واقف هستید که قلب معنویت در ایران زمین در خراسان و از بارگاه منور حضرت علی بن موسی الرضا(ع) می تپد و می دانید که خراسان و مشهد «پایتخت دل های عاشق» است و بر این نکته نیز اشراف دارید که قلب همه مردمان ایران زمین از هر قوم و مذهب و اهل هر شهر و روستایی که باشند عاشقانه برای امام رئوفشان می تپد امامی که خطه خراسان و ایران افتخار یافته است که وجود و سایه پربرکت این امام معصوم را چون نگینی در دل و جان خود داشته باشد. امام بزرگواری که نه تنها شیعیان بلکه برادران و خواهران اهل سنت که ارادتمند و دوستدار اهل بیت رسول ا...(ص) هستند (البته غیر از گروه اندکی که در برخی کشورها فرقه ضاله وهابیت و گروهک تکفیری را شکل داده اند) حتی بسیاری از هموطنان مسیحی و ارمنی و دیگر اقلیت های مذهبی ما نیز به این امام همام ارادت ویژه دارند. بنابراین روشن است که مشهد و خراسان تنها متعلق به ساکنان این خطه نورانی نیست بلکه این قبله جان ها متعلق به همه ایرانیان و سرچشمه نوری است که همه هموطنانمان به آن امیدها دارند پس جناب آقای رئیس جمهور ضرورت دارد که هیئت دولت و شخص جنابعالی به این استان نگاه بسیار ویژه و ملی داشته باشید نگاهی که در سایه آن امکانات و ردیف بودجه ملی نیز برای استان در نظر گرفته شود. بودجه ملی برای دیاری که علاوه بر جمعیت حدود شش میلیونی خود سالانه پذیرای ۲۵ میلیون زائر از گوشه و کنار کشور عزیزمان است.

«امید »مردم به «تدبیر» شما
۳ - آقای رئیس جمهور شما با شعار دولت تدبیر و امید و اعتدال پا به عرصه مسئولیت اجرایی کلان کشور گذاشتید و مردم با سلایق گوناگون و حتی متفاوت به دلایلی که مجال بحثش در این مقاله نیست به شما رأی دادند و بر اساس گفته های شما «امید» دارند که گره مشکلات و کارهای فروبسته به سرانگشتان «تدبیر» شما و همکارانتان البته با حمایت نمایندگان و آحاد مردم باز شود و همان طور که مردم امیدوارند مشکلات به مرور رفع شود نه تنها مردم خراسان بلکه مردم ایران از شما و همکارانتان و خصوصاً وزیر محترم کشور که الحمدلله خراسانی است و توفیق شناخت مشهد و خراسان را دارد انتظار دارند و امیدوارند که برای استان خراسان این دربردارنده پایتخت معنوی ایران، استانداری به غایت شایسته بگمارید و «کلید» مدیریت کلان استان خراسان را به انسانی مومن و متعهد، ولایتمدار و شایسته و مدیری بسیار توانمند، سخت کوش، مردمی، انتقادپذیر و پاسخگو بسپارید.
۴ - آقای رئیس جمهور و وزیر محترم کشور شما بهتر می دانید که خراسان تنها یک استان نیست بلکه خود به مثابه کشوری در دل ایران زمین است که اگر امور اجرایی این استان به دست مدیری توانمند و اجرایی و فرهنگ مدار و خردورز و دانش محور و اهل تدبیر، ابتکار و نوآوری سپرده شود به واقع می تواند کارهایی بس بزرگ با توجه به ظرفیت های بی بدیل این استان برای خراسان و کشور انجام دهد که آوازه اش نه تنها در ایران بلکه در جهان بپیچد و در تاریخ نیز به یادگار بماند.
۵ - آقای دکتر روحانی و وزیر محترم کشور و بزرگان و عزیزانی که حرف و کلامتان در انتخاب استاندار خراسان تأثیر دارد و مشاوران عزیزی که در این باره مشورت می دهید حتماً قبول دارید که ملاک های حزبی و گروهی و سلایق سیاسی به هیچ عنوان ملاک قابل توجهی برای انتخاب مدیران آن هم خصوصاً مدیرانی در حد استاندار آن هم استاندار خراسان نباید باشد و حتماً قبول دارید که یک استاندار خصوصاً استاندار خراسان با توجه به ویژگی های خاص این استان به لحاظ موقعیت جغرافیایی، تمدنی و فرهنگی، گردشگری مذهبی، سیاسی و امنیتی، کشاورزی و صنعتی، اجتماعی و فرهنگی و وجود قومیت ها و مذاهب گوناگون ایرانی و برخورداری این استان از خرده فرهنگ های گونه گون و به لحاظ این که این خطه قطب دانشگاهی کشور و همچنین پس از تهران دومین قطب رسانه ای ایران عزیز است و به دلایل دیگر باید فردی بسیار توانمند و از نظر اجرایی بسیار قوی و دارای شناخت لازم و کافی از خراسان و مشهد و ظرافت ها و حساسیت ها و نکته های خاصی که در آن وجود دارد باشد و همچنین به خاطر اثرگذاری مشهد و خراسان بر کل ایران باید مدیری آنچنان کارآمد و شایسته و لایق و کاربلد و توانمند به مسئولیت استانداری این استان گمارده شود که بتوان گفت آن شخص تراز استانداری استان خراسان است و تراز استانداری خراسان قطعاً اگر بیشتر از یک وزیر توانمند نباشد کمتر از آن نیست و اگر چه انصاف این است که از تمامی استانداران خراسان به واسطه کارهای خوب و بزرگی که انجام داده اند باید قدردانی کرد اما انصافاً اگر نظرسنجی شود چه از عموم مردم و چه از خواص و نخبگان بعید به نظر می رسد که عده زیادی بر این رأی و باور باشند که استانداران قبلی با در نظر گرفتن جمیع جهات استاندار تراز استان خراسان بوده اند و از تمام ظرفیت های استان برای پیشرفت همه جانبه خراسان استفاده کرده اند که اگر چنین می بود استان خراسان با توجه به ظرفیت های عظیم کشاورزی، صنعتی و معدنی که در آن وجود دارد و با وجود مرز مشترک با دو همسایه ترکمنستان و افغانستان و با وجود ظرفیت های عظیم دیگر و از همه مهمتر میزبان امام معصوم بودن می توانست و باید جایگاهی بس شایسته تر از این در عرصه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، تولیدی و صنعتی و از همه مهم تر گردشگری مذهبی می داشت.
ظرفیت های ممتاز اقتصادی خراسان
۶ - خراسانی که بهترین زعفران و زرشک و پسته و انگور و غلات و چغندر قند و خشکبار و... در آن تولید می شود، خراسانی که پایتخت تولید پیله و ابریشم ایران در این سامان قرار دارد، استانی که نه تنها برخوردار از معادن سنگ، مس، کرومیت، فولاد، کائولین، سیلیس (معادن سیلیس خراسان به عنوان غنی ترین معادن سیلیس جهان محسوب می شود)، منگنز، نقره و حتی طلا است بلکه فیروزه آن برترین فیروزه جهان و یا حداقل جزو سه کشور برتر دارنده فیروزه جهان است و پایتخت فیروزه، در شهر فیروزه همین استان جلوه گری می کند. خراسانی که دومین قطب تولید خودرو محسوب می شود و صنعت چرم آن در ایران نامبردار است و کیست که نداند فرش و قالی خراسان شهرت جهانی دارد. خراسانی که از تعداد کثیری پزشک و جراح متخصص و همچنین تجهیزات پیشرفته پزشکی برخوردار است و می تواند به قطب گردشگری سلامت در منطقه برای زائران خارجی تبدیل شود. خراسانی که پالایشگاه عظیم گاز سرخس با ذخیره ۳۰۰ میلیارد مترمکعب گاز ترش و ۱۷ میلیارد مترمکعب گاز شیرین و ایجاد مخزن طبیعی ذخیره سازی گاز که بزرگترین مخزن ذخیره سازی گاز در خاورمیانه است پالایشگاهی که در حال حاضر گاز ۶ استان کشور را تأمین می کند پس خراسانی که هم قطب صنعتی است هم قطب کشاورزی و هم بخشی از «جاده ابریشم» (بین شرق و غرب) و هم بخشی از «راه ادویه» که واسط بین شمال و جنوب در آسیای میانه و اقیانوس هند می باشد در آن واقع است، این خراسان واقعاً می تواند با استفاده بهتر و بهینه از ظرفیت های خود به پایتخت اقتصادی و حتی مرکز مبادلات میان قاره ای آسیای میانه تبدیل شود نه این که با وجود همه این ظرفیت ها، جوانان تحصیل کرده بسیاری در این استان به خاطر نیافتن شغل دچار خمودگی و فرسودگی زودرس شوند و بخشی از تولید کنندگان به خاطر مشکلاتی که بسیاری از آن ها با مدیریت صحیح و سرانگشت تدبیر قابل حل است تولید خود را به نصف و یا حتی یک سوم ظرفیت تقلیل دهند و برخی کارگاه ها نیز به خاطر مشکلات عدیده و رونق بازار دلالی و سفته بازی عطای تولید را به لقایش ببخشند و نه این که برخی کشاورزان و دامداران پس از تحمل آن همه زحمت، حاصل دسترنج خود را در جیب دلالان و واسطه ها ببینند و برخی از آنان مهر کشاورزی و دامداری را که با خون شان عجین است به ناچار از دل بیرون کنند.
امتیازات فرهنگی ومفاخر خراسان
۷ - جناب آقای رئیس جمهور خراسان استانداری می خواهد که شناخت لازم و کافی از استان و ظرفیت های آن را داشته باشد و مدیری توانمند و اهل تعامل، سازنده و موثر باشد. تعامل با کشورهای همسایه، تعامل با وزرا و همچنین نمایندگان مجلس و تعامل سازنده با آستان قدس رضوی در جهت رونق تولید و سامان دهی هر چه بهتر گردشگری مذهبی. استانداری که دارای استقلال رأی باشد و در عین حال بتواند با ایجاد ارتباط منطقی و قانون محور با آستان قدس از ظرفیت های عظیم این آستانه مقدسه برای بسط تمدن و فرهنگ ایرانی اسلامی و تقویت و رونق اقتصادی استان استفاده کند.
استانداری که فهم عمیق فرهنگی داشته باشد بداند مشهد، خراسان و ایران امام رضا(ع) دارد و استاندار این استان بالاترین افتخار خود را خادمی آستان مقدس علی بن موسی الرضا(ع) و خدمت به زائران و مجاوران حضرت ثامن الحجج بداند. خراسان مدیری می خواهد که علاوه بر شایستگی های لازم قلبش برای قلب معنوی ایران عاشقانه و عارفانه بتپد و خدمت به امام رضا و زائر و مجاور امام هشتم را به عنوان برترین خدمت ها در اندیشه و عمل باور داشته باشد.
۸ - آقای رئیس جمهور و وزیر محترم کشور و همه کسانی که رأی و کلامتان نفوذ و اثری دارد، خراسان استانداری می خواهد فرهنگ مدار که قدر فردوسی آن بزرگ حماسه سرای تاریخ ایران زمین را و اثر جاویدان او شاهنامه را بشناسد و قدر بداند و حرمتی برای توس و آرامگاه فردوسی بزرگ قائل باشد و بدین میراث فرهنگی تاریخی ایران و بلکه جهانی وقعی شایسته بنهد و بتواند دستور رهبر معظم انقلاب را برای احیای توس پس از چندین سال به مرحله اجرا بگذارد و توس را جهانی کند. خراسان استانداری فرهنگی می خواهد که عمیقاً درک کند این استان مفاخر عظیم الشأنی چون عطار و خیام و کمال الملک و ابوسعید ابوالخیر و... دارد که باید قدرشان شناخته شود و از ظرفیت این مفاخر ملی بلکه جهانی برای بسط تمدنی و فرهنگی ایران زمین استفاده بهینه کند. استاندار خراسان باید بداند که این دیار مهد تمدن و فرهنگ است. «سبک خراسانی» در شعر اصیل ایرانی زاییده همین منطقه جغرافیایی است. این دیار نویسندگان و شاعران و هنرمندان بس فرهیخته و قابلی در دامان خود پرورانده است. خراسان مهد تمدن و فرهنگ و هنر است، پس استانداری فرهنگ فهم و فرهنگ مدار و فرهیخته می خواهد. خراسان دومین قطب رسانه ای کشور بعد از تهران است و این خود ظرفیتی بی نظیر برای کمک به رشد و تعالی هر چه بیشتر خراسان محسوب می شود امتیازی که غیر از تهران هیچ جای کشور از چنین امتیاز ویژه ای برخوردار نیست و استاندار خراسان می تواند با استفاده از این ظرفیت ها و امتیازهای ویژه خراسان را هر چه شتابنده تر در مسیر پیشرفت و تعالی قرار دهد. استاندار خراسان باید بداند که «برادر جان خراسان است اینجا، سخن گفتن نه آسان است اینجا» و بداند که خراسان مرد سخندان می خواهد اما بیش و پیش از آن مرد اهل عمل، کاربلد و اهل کار می خواهد و باید بداند که کار کردن در خراسان به دلایلی چند، چندان هم ساده نیست.
معضلاتی که زیبنده خراسان نیست
۹ - جناب آقای رئیس جمهور و وزیر محترم کشور، خراسان استانداری لایق و مردمی می خواهد که بداند با وجود همه تلاش های انجام شده توسط نیروی انتظامی هنوز مردم استان و خصوصاً ساکنان مشهد به خاطر مسائل تلخی همچون زورگیری و سرقت های متعدد در رنجند. این استان مدیری می خواهد که عزم جدی برای حاشیه نشینی و خصوصاً یک میلیون حاشیه نشین شهر مشهد داشته باشد. استانداری می خواهد که با تعامل بتواند با جذب اعتبارات ملی و حتی سرمایه گذاران خارجی و اطمینان بخشی به سرمایه گذاران داخلی علاوه بر رونق بخشی اقتصادی خراسان اقدام موثر و سازنده ای درباره حل مشکل بافت فرسوده مشهد و سیستم حمل و نقل عمومی خصوصاً مترو انجام دهد و این شهر و استان از امکانات ریلی متناسب با جایگاه استان برخوردار شود. خراسان عزیز استانداری می خواهد که بحران آب را در خراسان و مشهد با عمق جان باور داشته باشد و خبر داشته باشد که همین چند سال پیش قبل از ورود آب سد دوستی به مشهد این شهر تشنه بود تا آنجا که حتی به اذعان یکی از مدیران ارشد استان آب مجموعه حرم مطهر رضوی قطع شد و چه مشکلاتی که برای مردم به وجود نیامد این در حالی است که هنوز از گوشه و کنار این استان برخی روان آب ها به خارج از مرزهای کشور سرازیر است. خراسان استانداری می خواهد که بداند این جا دیار پهلوانان و قهرمانان ملی بسیاری است. این جا دیار ارتشیان و سربازان و پاسداران و بسیجیان و سرداران و امیران و پاکبازانی همچون سپهبد شهید علی صیاد شیرازی، کاوه، برونسی، چراغچی، فرومندی، رفیعی، موسوی قوچانی، ساجدی، طرحچی، رضوی و بابارستم است و «لشکر پیروز ۷۷» ثامن الائمه و لشکر ۵ نصر سپاه در این خطه مستقرند اما متأسفانه با وجود این همه افتخار آفرینی و این همه دلاورمردان ایثارگر سال های دفاع مقدس خراسان و مشهد عزیز از داشتن موزه دفاع مقدس همچنان محروم است در حالی که شهرهای کوچکی مثل کرمان و همدان سال هاست که از برکات معنوی موزه دفاع مقدس برخوردارند.

انتخاب استاندار لایق
۱۰ - آقای دکتر روحانی و وزیر محترم کشور، خراسان مدیر متعهد، متخصص، مردمی، دردآشنا، دلسوز، فرهیخته، توانمند و لایقی می خواهد که مشکلات استان را نیز خوب بشناسد و بداند که با وجود همه تلاش های قابل تقدیر، قاچاق و مواد مخدر در برخی شهرهای این استان بیداد می کند و اعتیاد به خانه و کاشانه برخی از هموطنانمان در این دیار سال هاست که آتش انداخته است و همچنان می اندازد استانداری می خواهد که بداند میزان بیکاری موجود در استان اصلاً در شأن استانی با این ظرفیت های خاص و گسترده نیست. خراسان استانداری می خواهد که خانواده و ترویج سبک زندگی ایرانی اسلامی را اصل بداند و تلاش موثری برای کاهش آمار طلاق که در استان مایه شرم است انجام دهد. خراسان استانداری می خواهد که هویت تمدنی فرهنگ این دیار را به بهترین شکل احیا کند و به اوج برساند. استانداری می خواهد که به اصل به کار گرفتن و مشورت با نخبگان و متخصصان و دلسوزان و همه یاران انقلاب و دوستداران ایران با هر گرایش و سلیقه درون نظام باور داشته باشد و واقعاً استفاده بهینه از ظرفیت نخبگانی استان را از جمله نکات ضروری بداند که باید نه در گفتار بلکه در عمل مورد توجه ویژه قرار بگیرد. ختم کلام این که آقای دکتر روحانی شما هم رئیس جمهور هستید هم لباس روحانی به تن دارید و حتماً خادمی حضرت علی بن موسی الرضا(ع) و خدمت به کشور و استان را بزرگترین افتخار برای خود می دانید. پس انتظار مردم بیش از همه از شماست که دین خود را به مشهدالرضا و خراسان و خدمتگزاری خود را به علی بن موسی الرضا(ع) با انتخاب استانداری در شأن و تراز «استان خراسان» به مردم خراسان و ایران و امام رئوفمان ادا کنید.

کیهان:اشک تمساح برای قاعده بازی
«اشک تمساح برای قاعده بازی»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد صرفی است که در آن می خوانید؛اصلاح طلبان همیشه مدعی روشنفکری و رعایت قانون و اخلاق و پرنسیپ بوده و رقبای خود را به تصلب و درگیری و مسائلی از این دست متهم کرده اند. اما آیا به راستی اینگونه است؟
طرح این ادعاها در انواع و اقسام تریبون ها و رسانه های مکتوب و مجازی که از قضا از پشتوانه شبکه های ماهواره ای نیز در پمپاژ این فضا برخوردارند، در ایجاد جنجال و فضاسازی های کاذب بدون شک موثر خواهد بود اما نگاهی گذرا و البته منصفانه به صحنه سیاسی یک دهه اخیر کشور، نشان می دهد چنین ادعایی نه تنها واقعیت ندارد بلکه مصداق نعل وارونه است.
شعار قانون گرایی و احقاق حقوق مردم در برابر حاکمیت، از کلیدی ترین شعارهای دولت اصلاحات بود. در پایان کار این دولت کار به جایی رسید که صحنه شبیه دعوای یک عده آدم در کابین کوچک راننده قطار بود. آدم ها توی سر و کله هم می زدند و تنها در یک چیز اتفاق نظر داشتند؛ اگر راننده یک کلمه دیگر حرف بزند یا حرکتی کند، به بیرون پرتش می کنند. حالا شما تصور کنید حال مسافران این قطار-مردم- را!
تراژدی شورای شهر اول پایتخت نیز چیزی شبیه این ماجرا بود. در آن هر چیزی بود جز سخن از درد مردم. همه اصلاح طلب بودند اما حتی تحمل خود را هم نداشتند و فقط کار به درگیری فیزیکی نکشید. آبستراکسیون و استیضاح شهرداری که خودشان انتخاب کرده بودند و مصاحبه پشت مصاحبه علیه یکدیگر سرنوشت آن را به انحلال کشاند که البته برای چنین شورایی می توان گفت، عاقبت بخیر شد!
نمونه دیگر مجلس ششم؛ که داستان غم‏بارش مثنوی هفتاد من کاغذ است. شروع اش با هتک حیثیت هاشمی رفسنجانی –همانکه امروز او را منجی و بزرگ خود می دانند- بود و پایانش آن بالماسکه مضحک تحصن و دنباله اش فراریانی که پادو سیا و ام آی۶ شدند. نگاهی به فهرست نام آنان نشان می دهد چه کسانی با ادعای پرزرق و برق - و البته توخالی اصلاحات- در مجلس ششم یعنی خانه ملت جا خوش کرده بودند.
این روزها هم رای یکی از اعضای اصلاح طلب شورای شهر تهران در انتخاب شهردار پایتخت، به موضوعی برای بگو مگوهای سیاسی تبدیل شده است. البته اصلاح طلب خواندن خانم الهه راستگو در حال حاضر با توجه به نوع برخورد طالبانی اصلاح طلبان با وی، اندکی جای تردید دارد چرا که «استقلال نظر» و «آزاداندیشی» متاعی است که در مغازه مدعیان اصلاحات کمتر یافت می شود.
و اما طی چند روز اخیر هر جریان و فردی از منظری به این موضوع پرداخته و این رای جنجالی دستمایه سخنان و مکتوبات فراوانی شده است. بحث ها از مرزهای محکومیت یا تایید اقدام راستگو نیز فراتر رفته و در مواردی به مباحث نظری درمورد فلسفه تحزب، نسبت آزادی و حزب، اخلاق سیاسی و مباحثی از این دست نیز کشیده شده است.
عصاره اغلب مباحث اصلاح طلبان در این زمینه را می توان این عبارت دانست؛ او یا نباید وارد بازی حزب می شد و یا وقتی وارد شد باید قاعده بازی را رعایت می کرد.
جان کلام صحیح است؛ قاعده بازی باید رعایت شود. اینکه قاعده این بازی اساساً چه بوده و نسبت قواعد سیاسی با ادعای لزوم مدیریت غیر سیاسی پایتخت از سوی اصلاح طلبان چیست، موضوع این مجال نیست. پرداختن به این موضوع که آیا کنش سیاسی راستگو قاعده بازی را نقض کرده است یا نه هم موضوع مستقلی است که کم درباره آن نگفته و ننوشته اند.
موضوع این است؛ اصلاح طلبان که اینچنین با توپ پر و قیافه حق به جانب وارد میدان شده و مدعی لزوم رعایت قاعده بازی هستند و هم کیش خود را با ادعای نقض قاعده، چنین منکوب و لگدمال می کنند و اگر می توانستند وی را در میدان اعدام به چوبه دار می آویختند تا درس عبرتی شود برای سایرین و بقیه حساب کار دستشان بیاید، خود چقدر اهل رعایت قواعد بازی هستند؟
اصلاح طلبان مدعی اند هم‏حزبی شان برخلاف قواعد سیاسی عمل کرده و لذا خائن است. باشد قبول! اگر نام این کار خیانت است و مجازاتش اخراج از حزب، پس نام کار شما در انتخابات ٨٨ را چه باید گذاشت و مجازاتش چیست؟
حتی اگر استدلال های این جماعت را بپذیریم، ماجرای انتخاب شهردار تهران و آن رای خلاف میل ایشان را حداکثر می توان به حرکت اشتباه یک مهره پیاده در شطرنج تشبیه کرد که در بدترین حالت فیلی را سرنگون کرده است اما همین جماعت چهار سال پیش وقتی صحنه را مطابق میل خود ندیدند، در کمال گستاخی زیر صفحه زدند و اصل بازی را هم زیر سوال بردند و رسما اعلام کردند ما اصلاً این بازی را قبول نداریم تا چه رسد به قواعدش، همراهی آشکار آنان با دشمنان بیرونی که اسناد فراوانی از آن حکایت می کند، بماند!
گلو پاره کردن و سینه چاک کردن درباره لزوم رعایت قواعد بازی و مرثیه خوانی برای مخدوش شدن اخلاق سیاسی از سوی این قماش افراد، بیش و پیش از آنکه گامی رو به جلو در رشد و نهادینه کردن هنجارهای سیاسی در جامعه باشد، مصداق بارز ماکیاولیسم و تذبذب است که عوام الناس هم فریب آن را نمی خورند و با عبارت ساده اما گویای «سیاست پدر و مادر ندارد»! چنین نمایش هایی را در شب نشینی های خانوادگی و بحث های سیاسی درون اتوبوسی تحلیل می کنند.
شاید شما هم جزو آن دسته از افرادی باشید که تا عبارت فتنه٨٨ به گوشتان می خورد در دلتان یا با صدای بلند بگویید؛ ای آقا! بس کنید دیگر! چرا اینقدر نبش قبر می کنید؟ یک مسئله ای بود و گذشت.
آنان که قصد بایگانی کردن پرونده فتنه را دارند دو دسته بیشتر نیستند؛ یا کسانی که به قول معروف پایشان گیر است و باید جواب پس بدهند و یا فکر می کنند بازخوانی و یادآوری آن ماجرای تلخ، حاصلی جز کدورت و دشمنی و دعوا و جنجال ندارد. تکلیف دسته اول که روشن است اما دسته دوم را باید خیرخواهانی ساده لوح خواند. اگر قائله کوی دانشگاه درست تبیین و تشریح و مورد پیگرد قرار می گرفت و جوانب گوناگون و زمینه های آن موشکافی می شد، یک دهه بعد کشور به ورطه فتنه ٨٨ نمی افتاد. بایگانی ساده لوحانه پرونده ٨٨ با آرزوی اینکه ان شاءالله گربه بود، کشت ویروس خطرناکی است که سال ها بعد به محض آماده بودن محیط و شرایط، تبدیل به طاعونی کشنده و فراگیر می شود.
سابقه سیاسی مدعیان اصلاحات از دولت دوم خردادی تا شورای شهر اول و مجلس ششم و انتخابات ٨٨ اینگونه است. لبخند بر لب و کارد در آستین آماده دعوا و درگیری حتی با خودشان.
این روزها آنهایی که خود جزو میدان داران و سینه زنان بیرق تقلب بودند، در هر محفل و مجلسی رای غیر حزبی یک عضو شورای شهر، را برهم زننده قاعده بازی تفسیر می کنند و مجازاتش دریافت کارت قرمز از اصلاح طلبان و اخراج از زمین بازی. این حرکت اگر خلاف قاعده هم باشد، خون کسی را نریخت و آبرویی را نبرد و هرج و مرجی نساخت. با این حساب آیا سنگین ترین مجازات ها برای حرکت خلاف قاعده آنانی که موجب ریخته شدن خون ها و هتک حیثیت نظام جمهوری اسلامی و ده ها و صدها ظلم دیگر شدند، سبکترین مجازات نیست؟

جمهوری اسلامی:بار دیگر مرحوم خلبان!
«بار دیگر مرحوم خلبان!»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛حادثه دلخراش برخورد دو اتوبوس مسافری در اتوبان قم - تهران و جان باختن ۴۴ نفر و مجروح و مصدوم شدن ۴۴ نفر دیگر، هر روز ابعاد جدیدتری می یابد. تازه ترین خبرها از انکار مسئولیت توسط شرکت سازنده اتوبوس های "اسکانیا" در ایران و انداختن تقصیر به گردن گاردریل، خواب آلود بودن راننده و فرسوده بودن لاستیک های اتوبوس حکایت دارند.
گاردریل نابود شده را که نمی توان آزمایش کرد و مقاومت سنجی نمود، راننده جان باخته را هم که نمی توان مورد معاینه قرار داد تا معلوم شد خواب آلوده بوده یا نه، درباره لاستیک های سوخته و پودر شده هم که نمی توان نظر داد که قبل از حادثه فرسوده بودند یا همان روزهای قبل از حادثه تعویض شده بودند و هنوز برچسب های کارخانه را بر پیشانی خود داشتند. بدین ترتیب، نتیجه و جمع بندی این می شود که همه باید دنبال مقصر بگردند و هرگز او را پیدا نکنند، یعنی همان فرمول مشخص مقصر بودن مرحوم خلبان که در مورد سوانح هوائی بکار برده می شود و هیچگاه تکلیف سقوط هواپیماها و آنهمه جان باختن مسافران و به هدر رفتن امکانات، روشن نمی شود.
نکته قابل تأمل اینکه معمولاً در کشور ما حوادث و سوانح مربوط به تلفات جانی، در روزهای اول سروصدای زیادی برپا می کنند ولی با گذشت زمان به فراموشی سپرده می شوند. گاهی حتی عاملان پدید آمدن حوادث برای پاک کردن صورت مسأله یا فراری دادن خود و دیگران از تعقیب قانونی، دست به تبلیغات عجیب و غریبی می زنند و با توسل به مقدسات و مظلوم نمائی ها و چشم بندی ها، طلبکار هم می شوند! نمونه هائی از این قبیل اقدامات فریبکارانه را در سال های گذشته داشتیم که متأسفانه اقدام کنندگان به نتیجه مورد نظر خود نیز رسیدند و به جای آنکه به خاطر تخلفاتشان تعقیب و مجازات شوند، به نان و نوا و نام و نشانی هم رسیدند.
از اینها که بگذریم، آنچه موجب تأسف است اینست که حوادث و سوانح در کشور ما دچار وضعیت نامطلوبی است. اولاً تعداد حوادث و سوانح زیاد است، ثانیاً به عوامل و ریشه های آن توجه دقیق نمی شود و ثالثاً برای سامان دادن به حادثه دیدگان و برطرف کردن عوارض حادثه کار قابل توجهی صورت نمی گیرد. این را نمی توان به این یا آن دولت مرتبط دانست و یکی را خوب و پیگیر و دیگری را بد و بی توجه دانست. این مشکل، از چگونگی فرهنگ برخورد با آنچه به عامه مردم مربوط می شود ناشی می گردد، فرهنگ بی اهمیت بودن مردم عادی و اهمیت داشتن افراد یا خانواده های خاص. متأسفانه این نگاه که در جامعه ما به یک فرهنگ تبدیل شده درحال نهادینه شدن در طبقه کارگزاران نیز هست و به نظر می رسد بی تفاوتی در برابر آن می تواند آن را یک بیماری بزرگ فرهنگی - اجتماعی تبدیل نماید.
اگر به اظهارات یکی از خانواده های حادثه دیده در برخورد اتوبوس ها در اتوبان قم تهران توجه نمائیم، دقیقاً این عارضه منفی کاملاً مشهود است و این هشدار که بیماری بزرگ فرهنگی - اجتماعی در راه است به روشنی خودنمائی می کند. اعضای این خانواده می گویند: چرا تلاش می شود راننده اتوبوس مقصر جلوه داده شود؟ چرا گفته می شود او خواب آلوده بوده یا لاستیک های فرسوده را تعویض نکرده بود و یا کوتاهی دیگری مرتکب شده بود؟ یک راننده که از طبقه معمولی جامعه است و مجبور است ۵۰۰ میلیون تومان برای خرید اتوبوس پرداخت کند و سال ها زحمت بکشد تا با دریافت ۱۰ هزار تومان ها و ۱۵ هزار تومان های مسافران، پول خرید اتوبوس را پرداخت کند و از عهده مخارج اتوبوس و استهلاک و تعمیر آن برآید، چه انتظاری می توان از او داشت؟ این قشر زحمت کش که توسط هیچ نهاد و ارگان و دستگاهی حمایت نمی شود، چرا باید اینهمه تحت فشار باشد و حتی بعد از تصادف و جان باختن نیز تمام تقصیرها به گردن او انداخته شود؟ تحمل دوری از خانواده و دست و پنجه با سرما و گرما و تنهائی در بیابان ها و جاده ها نرم کردن از یک طرف و فشار قرض و قسط و بدهکاری را به جان خریدن از طرف دیگر، آیا کافی نیست و بعد از جان باختن نیز باید تقصیرها به گردن او انداخته شود و مقصران یا قاصران واقعی از تعقیب قانونی و مجازات بگریزند؟!
اینها شعار نیست، بلکه واقعیت های غیرقابل انکاری است که در جامعه ما وجود دارد و متأسفانه اقدامی برای بررسی ریشه ای آنها و حل مشکلات مربوط به آنها صورت نمی گیرد. از مردم عادی انتظاری نمی توان داشت، بلکه این مسئولین هستند که باید در این زمینه کاری انجام دهند. کوچک شمردن موضوع نیز نه درست است و نه چیزی را حل می کند. فلسفه وجودی دولت ها حفاظت از حقوق ملت هاست. اهمیت ندادن به جان و مال مردم و کوچک شمردن حوادث و سوانح زمینی و هوائی که هر ساله جان صدها هزار نفر را می گیرد و خسارت های زیادی برای مردم و اموال عمومی به بار می آورد، باید از فرهنگ جامعه ما حذف شود. جان باختن ده ها نفر از یک حادثه و بی سرپرست و داغدار شدن خانواده های زیادی که بسیاری از آنها در تأمین معیشت خود دچار مشکلات اساسی هستند، علاوه بر اینکه به خودی خود زخمی سنگین و کاری بر پیکر جامعه و کشور است، عوارض فراوانی نیز به همراه دارد که نمی توان از کنار آن گذشت و نگران مخاطرات آن برای نسل های آینده نبود.
با توجه به این واقعیت ها، مسئولان دولتی باید درصدد ایجاد تغییراتی در نگاه کارگزاران بخش های مختلف به مقوله عوارض انسانی حوادث و سوانح برآیند و فرهنگ کنونی را که از فرمول مقصر دانستن مرحوم خلبان نشأت می گیرد تغییر دهند. نظام حکومتی، چه به لحاظ اسلامی و چه به لحاظ انسانی، نمی تواند نسبت به جان انسان ها، حتی یک انسان، بی تفاوت باشد. اگر این فرهنگ تغییر کند و این نگاه عوض شود، قطعاً نوع برخورد با حوادث و سوانح نیز تغییر خواهد کرد و عوارض آزار دهنده امروز نیز از بین خواهد رفت.

رسالت:سپاه آستین های خود را بالا بزند
«سپاه آستین های خود را بالا بزند»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می خوانید؛سخنان روز گذشته رئیس جمهور در بیستمین مجمع سراسری فرماندهان و مسئولان سپاه، انقلاب اسلامی تاکید مجددی بر نقش بی بدیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تحکیم و تقویت ساخت درونی قدرت بود. بدون تردید یکی از پایه های ساخت اقتدار ملی در ایران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.مطمئنا صبغه نظامی سپاه تنها علت اقتدار بخشی آن به نظام جمهور اسلامی ایران نبوده و نیست و عوامل دیگری در این ساخت قدرت تاثیرگذار است.دکتر روحانی با تاکید بر اینکه سپاه پاسداران یک ارتش و یا یک نیروی نظامی از آنچه که در سایر کشورها وجود دارد، نیست به دو سرمایه ارزشمند معنوی و اجتماعی سپاه اشاره کرد و از پاسداران انقلاب اسلامی خواست در برابر تهدیدهای جدید آستین بالا بزنند. تهدیدهایی که امروز نه از جنس نظامی بلکه بیشتر صبغه اقتصادی دارند.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از آنجا که از جنس انقلاب اسلامی و از جنس همان مردمی است که انقلاب کردند بر اساس اصل یکصد و پنجاهم قانون اساسی مامور به پاسداری و صیانت از دستاوردهای انقلاب اسلامی است. «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در نخستین روزهای پیروزی این انقلاب تشکیل شد، برای ادامه نقش خود در نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن پابرجا می ماند.» در واقع عنوان «پاسداران انقلاب اسلامی» با مسمایی کاملا قانونی و دوراندیشانه متضمن پاسداری از ثبات و تحولات پیش رونده انقلاب اسلامی است. با تشکیل سپاه پس از انقلاب اسلامی بیشتر جوانان پر شور انقلابی با عضویت در این نهاد تازه تاسیس، بدنه مردمی آن را تشکیل دادند. در واقع اکثر خانواده های ایرانی به نحوی از انحاء با این نهاد انقلابی مرتبط بودند و یا به طور مستقیم یکی از عزیزانشان در سپاه مشغول خدمت به مردم و نظام اسلامی شد. با آغاز جنگ تحمیلی در ۱٣۵۹ رویش های مردمی سپاه افزایش یافت.
بسیج عملا فضایی بود تا پاسخگوی استقبال بی نظیر مردم از نهاد انقلابی سپاه باشد . رشادت و جانبازی پاسداران در کنار برادران ارتشی که منجر به موفقیت های بی نظیر جبهه حق علیه باطل در ٨ سال جنگ تحمیلی گشت و پایگاه اجتماعی و محبوبیت مردمی سپاه را بیش از پیش تقویت کرد. با پایان جنگ و پذیرش قطعنامه ۵۹٨ سپاه پاسداران ضمن حفظ، تداوم و تقویت بنیه نظامی خود وارد فاز سازندگی کشور شد و توانست خدمات شایان توجهی را در عرصه های اقتصای و اجتماعی به ملت ایران ارائه دهد. اجرای پروژه های بزرگ اقتصادی وزیر بنایی همچون سدها، پالایشگاه ها، راه ها و ... تنها بخش کوچکی از زحمات و خدمات پاسداران انقلاب است.
رئیس جمهور دیروز سرمایه اجتماعی را بزرگترین سرمایه سپاه خواند و گفت:"آن چیزی که بسیج ۲۰ میلیونی و یا حداقل ۱۰ میلیونی را درست می کند، سرمایه اجتماعی سپاه پاسداران است."
در واقع سپاه پاسداران از یک بدنه مردمی برخوردار است که به نحوغیر قابل انفکاک و انفصالی با توده های مردم پیوند خورده است از همین رو سپاه از جنس انقلاب است و نمی توان آن را به محافظه کاری متهم کرد.
تعامل مثبت دولت و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نوید بخش تجدید بنیه کشور در مقابل تهدیدات اقتصادی و استفاده از تمام ظرفیت ها در برابر تحریم هاست. البته این تعامل در صورتی جدی تر می شود که با آستین بالا زدن سپاه، دولت نیز زمینه های حضور مخلصانه و ایثارگرانه این نیروی عظیم را فراهم نماید. اگر این تعامل صرفا به تعارفات متداول محدود شود و برخی وزارتخانه ها با هوو انگاری سپاه مانع از حضور این ظرفیت عظیم در برابر تحریم ها شوند کار آنطور که باید به پیش نخواهد رفت. سخنان دیروز رئیس جمهور حکایت از مآل اندیشی دکتر روحانی در اداره کشور دارد اما متناسب با آن، کابینه نیز می بایست خود را با رئیس جمهور هماهنگ کند. متاسفانه طی چند هفته گذشته برخی عزل و نصب ها در برخی وزارت خانه های کلیدی نظیر وزارت نفت حکایت از آن داشت که اهتمامی برای تعامل فعال بین دولت و سپاه وجود ندارد. حذف مدیران ارزشی و نیروهایی که کارنامه روشنی طی چند سال گدشته داشته اند به هیج وجه با تاکیدات رئیس جمهور همخوان نیست.به خصوص که دستاوردهای پاسداران در حوزه های اقتصادی طی چند سال گذشته برای برخی از وزرا شگفتی آفرین بود.
این عاقبت اندیشی رئیس جمهور را باید ارج نهاد و در عین حال با مراقبت مانع از آن شد که جریانی حاشیه ای در دولت مسیر مقابله با تحریم ها را منحرف کنند و در نهایت ساز
"ما نمی توانیم" را کوک نمایند. دکتر روحانی این خطر را به خوبی فهم کرده است و با ضرباهنگی منطقی در صدد بازسازی و ترمیم روشهای ناصوابی است که امروز در برخی وزارتخانه ها پیگیری می شود. محتوای فهم رئیس جمهور این است که تنها راه مقابله با مشکلات و چالشهای فرا رو تکیه بر ظرفیت های داخلی به منظور تحکیم ساخت درونی قدرت است.

حمایت:ساده زیستیِ اعتدالی درسی از سیره رضوی(ع)
«ساده زیستیِ اعتدالی درسی از سیره رضوی(ع)»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم سید محمد موسوی است که در آن می خوانید؛با وجود گرانی هایِ این چند ساله، یکی از معضلات رو به رشد در همین سال ها، بحث تجمل گرایی و تفاخر به داشتن زندگی آنچنانی بوده است. آثار معضل و آفت یادشده ، بی شک در حیطه سبک زندگی پدیدار می شود و حال آنکه ما متاسفانه با وجود همه شعارها و ادعاهایی که داشته ایم نتوانسته ایم از دریای بی پایان معارف و آموزه های قرآن و اهل بیت(ع) برای رفع گره ها و گرفتاری های خود در این خصوص بهره لازم را ببریم.
ایام ولادت حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(ع)، به یقین، فرصتی ارزشمند است برای آنکه تلنگری به خود بزنیم و ببینیم که به واقع درزمینه بهره گیری از تعالیم ائمه اطهار(ع) در ساحتِ سبک زندگی اسلامی در کجای کار قرار داریم.همان طور که اشاره شد، یکی از ایرادهای ما در سبک زندگی، ناظر به مسابقه تجمل گرایی، مصرف زدگی و نیز چشم و هم چشمی هایی است که متاسفانه در جامعه ما وجود دارد و قابل کتمان هم نیست.
سیره سلطان سریر ارتضا در این باره بسیار آموزنده است ، به شرط آنکه از عمق جان آن را باور و به آن عمل کنیم.شیخ صدوق در روایتی از ابی عباد، در خصوص ساده زیستی حضرت می گوید: «در تابستان فرش حضرت رضا(ع) حصیر و بوریا بود و در زمستان روی نمد می نشست و پیراهنی زبر و خشن می پوشید، مگر آنکه می خواست پیش مردم برود که در آن وقت لباس سنگین و بهتری می پوشید.»البته امام با ساده زیستی متظاهرانه و ژست گرفتن های زاهدانه و ریاکارانه به شدت مخالف بود، چنان که یک بار گروهی از صوفیان در خراسان پیش حضرت آمدند و با اشاره به اینکه مأمون در میان امت اسلامی و پس از آن در میان اهل بیت(ع)، تو را شایسته ترین فرد دیده و خواسته که خلافت را به شما برگرداند، اما امت اسلامی نیازمند پیشوایی هستند که غذای ناگوار بخورد و لباس نا ملایم بپوشد و بر الاغ سوار شود و به عیادت بیمار رود و خلاصه با این گفتار خود به روش امام رضا(ع) خرده گیری کردند.
حضرت در پاسخ به شبهه آنان با اشاره به یوسف پیامبر(ع) که لباس های دیبا و زربافت می پوشید و بر بالش های آل فرعون تکیه می زد و داوری می کرد، فرمود: «آنچه خواست دیگران از امام است قسط و عدل وی است. که وقتی سخن گفت راست بگوید، و وقتی داوری کرد عدالت بورزد، و چون وعده داد به آن عمل کند.»

آفرینش:تن آدمی به چه چیزی شریف است؟!
«تن آدمی به چه چیزی شریف است؟!»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید؛آنچه به عنوان گوهر نایاب آدمی موجب تمایزش با سایرمخلوقات گردیده، سهمی از وجود دست نیافتنی خداوند است که در کالبد بشری قرار داده و موجب اشرف مخلوقات شدن انسان گردیده و اساساً حریم انسانی گره زده به ساحت باری تعالی است. لذا درحفظ شأن، عزت و کرامت انسان ها بسیارسفارش شده تاحدی که در روایات اسلامی «حرمت مومن از حرمت کعبه بالاتر دانسته شده است ».
آنچه گفته شد مقدمه ای بود برای ورود به یکی از معضلات اجتماعی جامعه امروز که متاسفانه موجب تعارض میان مردم و مسولان گردیده است. بحث شدت و افزایش برخورد با طرز لباس پوشیدن مردم در قالب طرح های امنیت اجتماعی، به دلایلی زمینه ناخرسندی جامعه و نگرانی کارشناسان اجتماعی را موجب شده است.
چالش ها و حاشیه های این موضوع به حدی است که به سوژه ای برای رسانه های خارجی تبدیل شده تا برعلیه وجهه و آزادی های جامعه ایرانی ضدتبلیغ به راه اندازند. این امر نمی تواند تاثیر مثبتی درافکارعمومی دنیا نسبت به جایگاه آزادی های فردی و حقوق شهروندی در کشورمان بگذارد. واقعیت امر این است که در سیربررسی و مواجهه با معضلات فرهنگی و اجتماعی درکشورما مشکلاتی وجود دارد که بعضاً موجب پدید آمدن چالش هایی بزرگتر از اصل موضوع می گردد.
حفظ شئونات اسلامی و سلامت اخلاقی جامعه چیزی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت و بی اهمیتی به آن را نماد آزادی ورشد اجتماعی دانست. مسلماً سمت وسوی قلم ما نیز به حمایت ازآن دسته افرادی نیست که به دنبال انحراف و انحطاط اخلاقیات در جامعه می باشند. بلکه هدف ما اشاره به اصولی است که پایه های شرع اسلامی و حقوق انسانی را شامل می شود که بعضاً برای دفع خطایی ناصواب، اصولی از واجبات را فدا می کنیم.
مواجهه با تخلف بسته به نوع جرم نیازمند قانون و مجریان مخصوص آن می باشد. نمی توان انتظارداشت که با سارقان و عابرانی که پوشش مناسبی ندارند به یک روش و مدل برخورد کرد!. متاسفانه این اقدام امروز در جامعه ما رخ داده و زحمتکشان نیروی انتظامی که وظیفه صیانت ازامنیت جامعه را برعهده دارند، درمقابل پدیده ای تمام فرهنگی قرارگرفته اند که جنس معضل و مجریان قانون باهم سنخیتی ندارد. معضل بدحجابی، امری فرهنگی و درزمره چالش های اجتماعی قراردارد، درحالی که ما برای مواجهه با این موضوع، کار را به نهادی نظامی و امنیتی سپرده ایم. لذا همانطور که برای مقابله با تبهکاران و سارقان مسلح نمی توان از کارشناسان علوم روانشناسی و اجتماعی استفاده کرد، نباید انتظار داشت که لباس پوشان نظامی بتوانند چاره معضلات فرهنگی همچون بدحجابی درجامعه باشند. البته فرماندهان نیروی انتظامی بارها به این امر گوشزد کرده اند که به سبب بی اهمیتی و عدم ارائه راهکارهای فرهنگی ازسوی نهادهای اجتماعی، برای مبارزه با این معضل، مجبور به حضور فیزیکی درخیابان ها هستند، اما کلا باید اذعان داشت که این روش مناسب و درخورشأن جامعه ما نیست.
هرچند که برخورد نظامیان با این پدیده را به صلاح نمی دانیم، اما دلیل اصلی این معضل کم کاری و عدم فعالیت مناسب فرهنگی در زمینه پوشش لباس و تفکر مفید بودن حجاب از سوی نهاد های اجتماعی می باشد. بعد از آن باید به کم کاری دستگاه های نظارتی درامورات فرهنگی جامعه، اشاره کرد. اگر پوشیدن نوعی لباس معیار برخورد با مردم است، چرا اجازه تولید، عرضه و واردات این نوع لباس ها داده می شود. اگر یک مدل یا مد خاصی به عنوان ناهنجاری فرهنگی تلقی می شود، چرا برای ایجاد مدهای جایگزین اقدام درخوری انجام نمی شود. ذات بشر و خصوصاًٌ جوانان تنوع طلبند، تاکید و اجبار بر آنها برای رعایت و استفاده از یک مدل خاص درامر پوشش قطعاً مورد پذیرش نخواهد بود و نتیجه عکس خواهد داد.
اما آخرین و مهمترین مطلب حفظ شأن مردم جامعه است که با این دست اقدامات مورد رنجش قرار می گیرند و قطعا نوع نگاه این افراد نسبت به برخورد سلبی ماموران موجب انزجار آنها نسبت به کل سیستم خواهد شد. به عبارتی این افراد به سبب خرد شدن شخصیتشان در میان جامعه و خانواده، دیگر نسبت به برنامه های فرهنگی جامعه بدبین و برخلاف آن عمل خواهند کرد. شخصیت و جایگاه مردمی که همواره یارو یاور این نظام بوده اند، والا تراز این است که صرفاً به سبب نوع پوشش نامناسبشان همچون متهمان با آنها برخورد شود و توبیخ شوند. شاید تغییر دراین بیت سعدی علیه رحمه برای برخورد مناسب با پدیده بدحجابی حکمت آمیز باشد:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زشت و زیباست نشان آدمیت

تهران امروز:شهری خسته از سیاست بازان
«شهری خسته از سیاست بازان»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم امیر دبیری مهر است که در آن می خوانید؛اگر قرار باشد رابطه شهرتهران و سیاست را تبیین کنیم باید بگوییم وضع مطلوب این است که موقعیت و نیازهای پایتخت جمهوری اسلامی ایجاب می کند که سیاست و سیاستمداران در خدمت توسعه و عمران و پیشرفت این شهر باشند و سیاست بازی و بازی های سیاسی نقش مخرب و تضعیف کننده در وظایف و ماموریت های مدیریت شهری ایفا نکند. این مسئله خواسته مردم عزیز تهران است که با آرای خود در انتخاب شورای شهرچهارم اعلام شده است. بحمدالله شورای اسلامی شهر تهران نیز با همین رویکرد شکل گرفته و در مهم ترین و در اولویت ترین وظیفه خود شهردار تهران را انتخاب کرده و با تکیه بر ٨ سال مدیریت کارآمد و موفق شهری، دور جدیدی از مدیریت جهادی در پایتخت کشور آغاز شده است.
برخی مسائل در هفته اخیر موجب شد تا عده ای سیاست باز خارج از شورای شهر با دامن زدن به مسائل کم اهمیت و غیرضروری و دور از توقع و انتظار مردم این شبهه را شکل دهند که مبادا تجربه تلخ شورای شهر اول و دوم مجددا در حال تکرار است؟ و آیا قرار است یک طیف و جریان سیاسی تجربه تلخ گذشته را مجددا تکرار کند و به جای توجه به انبوه مسائل و مشکلات مردم و کارهای نشده و ضرورت های مدنظر مردم به حواشی کم اهمیت پرداخته و ضمن سلب اعتماد عمومی ضربات جبران ناپذیری به نهاد ارزشمند شورای شهر وارد کرده و برخی از اعضای محترم شورا را متاثر سازد؟ با استمرار دامن زدن به ماجرای رای مستقل خانم راستگو این نگرانی نزد عقلای دو جناح و اکثریت مطلق اعضای محترم شورای شهر تهران روزبه روز بیشتر شد تا اینکه با برخی موضع گیری های سنجیده و هوشمندانه در روزهای اخیر به نظر می رسد برخی متوجه شده اند خط مشی افراط و تندروی چندان پایدار نیست و کسانی با غوغاسالاری و سر وصدای رسانه ای همچون گذشته نمی توانند مسائل کم اهمیت را جایگزین اولویت ها کرده و به ضرر مردم فعالیت کنند.
تجربه ۱۶ سال گذشته نشان می دهد در میان دو طیف اصلی سیاسی کشور یعنی اصولگرایان و اصلاح طلبان همواره افرادی و گروه هایی وجود داشتند که با تشخیص ناصحیح از خواسته های مردم ومصلحت نظام به جای توجه به مسائل مهم و جاری و موردنیاز مردم متوجه حاشیه ها و سیاست بازی ها و جنجال آفرینی بوده و خواسته و ناخواسته هزینه های زیادی را به کشور تحمیل کرده اند.
نمونه های بارز این حرکت در انحلال شورای شهر با افراطی گری برخی اصلاح طلبان دیده شد و در دولت نهم و دهم نیز با کارشکنی در برنامه های مدیریت شهری به ویژه در حوزه حمل ونقل عمومی با عدم تخصیص اعتبارات مترو مشاهده شد.اما درشرایط کنونی که شهر تهران نیازمند برداشته شدن گام های بلندی در حوزه های زیر است حرکت در این حوزه ها نیازمند آرامش و متانت و همکاری و همدلی همه گروه های سیاسی برای خدمت رسانی به شهر تهران با محوریت مدیریت شهری است درر حوزه ترافیک تهران بیش از گذشته نیازمند توسعه حمل ونقل عمومی؛ پیشرفته و ارزان ودر دسترس در گونه های مختلف است به گونه ای که تمایل استفاده از خودرو شخصی مانند شهرهای مدرن جهان روزبه روز کاهش یافته و هزینه های تحمیلی به شهر که آزاردهنده ترین آن ترافیک و آلودگی است نیز تقلیل یابد.
در حوزه محیط زیست و فضای سبز این شهر آلوده و پر خطر ضمن نیاز به کاستن از عوامل آلاینده که در راس آنها خودروها هستند همچنان نیازمند استمرار نهضت توسعه فضای سبز و ایجاد تنفس گاه های کلیدی است .در حوزه معماری و شهرسازی و زیباسازی تهران نیازمند چرخشی بزرگ به سوی شهری حقیقتا اسلامی و ایرانی است با برخورداری از نمادها و پیام ها در خور جامعه تمدن ساز اسلامی است که هم در کارکرد ها و هم در ظاهر نمایش دهنده و مروج هویت اصیل ایرانی و اسلامی باشد.
در حوزه اجتماعی و فرهنگی شهر تهران بیش از گذشته باید بر مدار خواسته ها و نیازهای روحی و معنوی انسان ها و شهروندان ساخته شود و خدمات گوناگون باید به شکل ساختاری موجب ارتقای حیات طیبه ساکنان و شاغلان و مسافران به این شهر بزرگ گردد و زمینه ها و بستر ها و انگیزه های بزه کاری و کژروی را در این شهر بکاهد و مظاهر فقر و فساد و تبعیض نیز روزبه روز در پایتخت نظام اسلامی کم شود.
تهران برای پیشرفت با شتاب بالا نیازمند جلب مشارکت های مردمی و سرمایه گذاری های کلان داخلی و خارجی است و باید تصویری امن و ارام از این شهر به علاقه مندان سرمایه گذاری ارائه کرد و همه این اولویت ها نیازمند آن است که همه قوا به ویژه قوه مجریه و دولت محترم و گروه های سیاسی بیشتر از هر چیز و هر اولویتی به منافع و مطالبات حقیقی و اصلی تهران و مردم آن بیندیشند و به نیازهای تهران به عنوان مسائل ملی بنگرند زیرا تجربه سال های اخیرنیز نشان داده همواره رشد و پیشرفت تهران در پیشرفت دیگر مناطق و شهرهای کشوربه عنوان الگو نیز تاثیربه سزایی داشته است.
مدیریت شهری نیز طبیعتا با استمداد از تجارب ارزشمند گذشته و تقویت توانمندی ها و کاستن ضعف ها و نارسایی ها با رویکردی جهادی و به کارگیری مدیران و روش ها کارآمد تر و موثر تر و با دلگرمی از حمایت همه نهادهای مسئول تلاش خواهد کرد شهری شایسته ایران اسلامی و ملت بزرگ ایران ساخته و الگویی نوین در مدیریت در سایه انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی پیش روی دیگران قراردهد. ان شاءالله تعالی.

آرمان:فرصت اجلاس سازمان ملل
«فرصت اجلاس سازمان ملل»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم داوود هرمیداس باوند است که در آن می خوانید؛مردم ایران با رای خود در انتخابات ۲۴خرداد نشان دادند که خواسته آنها در حوزه های اقتصادی و سیاسی چیست. رای قاطبه مردم به کاندیدایی بود که برنامه هایش بیشترین فاصله را با برنامه های دولت حاضر داشت. اینکه بگوییم رای مردم صرفا هم اقتصادی بود برداشتی نادرست است. چه آنکه شعارهای اقتصادی آقای روحانی در برنامه های برخی دیگر از نامزدها چون آقای قالیباف و رضایی نیز متبلور بود.
با این مقدمه اقتضا می کند اقدامات خارجی ایران به سمت تعامل بیشتر و روشن تر پیش برود. مجموعه رویدادهای خارجی و بخصوص موضوع سوریه کم کم طرف های درگیر بین المللی رابه سمت راهکاری نسبتا هماهنگ تر پیش می برد که آمریکا و ایران نیز در این فرآیند دو مهره تاثیرگذار هستند.
چه آنکه قصد و نیت دولت آقای روحانی هم کنار گذاشتن سیاست تاخیر و تعلل است که دال بر حسن نیت طرفین است. رد و بدل شدن پیام هایی میان طرفین هم حکایت از آن دارد که تمایل دو طرف برای رسیدن به توافقات اولیه جدی است. در توضیح این مساله باید مواردی را متذکر شد؛ اگر در یک بررسی دولت های ایران و آمریکا را به عنوان نیروهای مستقل تاثیرگذار در این معادله بدانیم باید اذعان کنیم افق روابط دو کشور در آینده افقی روشن است. موضوعی که باعث می شود این تحلیل با تردیدهایی مواجه شود عمل نیروهای غیرهمسو باعث می شود تا خروجی سیاست ها تنها منوط به راهبرد ها نبوده و عوامل تاثیرگذار بیشتری در آن دخیل باشند.
در حوزه بین المللی تاثیر اسرائیل بر آمریکا و همچنین نوع رابطه کشورهایی چون روسیه و چین با ایران سبب می شود تا در فضای تعامل میان دو کشور فاصله ای ایجاد شود. اما مساله مهم نوع نگرش دو کشور به مقولات مختلف است و آمریکا در سیاست های خود اصل احترام متقابل را مدنظر قرار نمی دهد و این موجب شده در داخل ایران اعتمادی به کاخ سفید به وجود نیاید.
اینجاست که نه دولت روحانی و نه دولت اوباما نمی توانند صرفا راهبردهای کوتاه مدت را پیش ببرند و مجبورند برای آنکه تعادل را حفظ کنند قدری به ملاحظات نیز توجه داشته باشند. در این شرایط نه تنها به نظر نمی رسد مساله سوریه هم گره کور غیرقابل گشایشی بر روابط ایران و آمریکا باشد، بلکه این موضوع می تواند زمینه همکاری های دوجانبه و نزدیکی های بیشتر را در آینده فراهم کند. توجه داشته باشیم که به احتمال قوی تا چند ماه دیگر سوریه باید شاهد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری باشد.
طرف های درگیر و به طور خاص ایران و آمریکا اما می توانند از این موقعیت به نفع تلطیف روابط خود بهترین بهره برداری را داشته باشند، به شرط آنکه از آمریکا دیپلماسی چماق و هویج و تهدیدها و تحریم ها را کنار بگذارد و حاضر به تعدیل مواضع غیراصولی خود شود. عزم مذاکره مستقیم اما در دولت های ایران و آمریکا به خوبی قابل مشاهده است، هر دو دولت در دست نیروهای میانه رو قرار دارند و طیف های رادیکال در حاشیه آن مشغول سیاست ورزی هستند.
اگر دولت های ایران و آمریکا بتوانند به مفاهمه مناسبی با نیروهای سیاسی خود دست یابند قطعا باید منتظر تحولی جدی در روابط این دو باشیم. فرصت اجلاس سازمان ملل در نیویورک بهترین فرصتی است که این دولت ها بتوانند با استفاده از آن مواضع متعادل تری را اتخاذ کنند تا با جا افتادن آن به عنوان موضع رسمی دو کشور، تصمیمات خارجی بیشتر تحت تاثیر روابط دیپلماتیک و بر اساس منافع متقابل اتخاذ شود.
واقعیت این است که در این زمینه در کنار مذاکره با این طیف ها نیاز جدی به نشان دادن پایگاه اجتماعی و توان عمومی دو دولت نیز احساس می شود تا بر این پایه در حقیقت شکلی از مذاکره بدون پیش شرط و مبتنی بر احترام متقابل تحقق یابد. این اتفاق اگر رخ ندهد مساله سوریه نه تنها موقعیتی سازنده برای روابط دو کشور نخواهد بود که حتی به زمینی جدید جهت جنگی دیپلماتیک بین موافقان ومخالفان سوریه تبدیل می شود.

مردم سالاری:ضرورت منطق مداری در دیپلماسی
«ضرورت منطق مداری در دیپلماسی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مهدی سنایی است که در آن می خوانید؛ جمهوری اسلامی ایران شرایط خاصی را در حال تجربه کردن است و به همین دلیل باید گفت، منطق حکم می کند که منطق مداری و تنش زدایی را جدی تر از همیشه مورد توجه قرار بدهیم تا بلکه از این طریق بتوانیم وضعیت موجود را بهبود ببخشیم و درنتیجه آرامش را به سیاست، اجتماع و اقتصاد بازگردانیم.
با نگاهی اجمالی به وضعیتی که در آن قرار گرفته ایم، به راحتی می توان اینطور نتیجه گیری کرد که بحران های متعددی ما را درگیر خود کرده و به همین دلیل توسعه و پیشرفت را با مشکل روبرو کرده است. پس با توجه به اهمیت مناسبات بین المللی، دولت جدید همانطور که دولتی ها بار ها عنوان کرده اند، به دیپلماسی اهمیت ویژه ای داده تا بلکه بعد از چند سال شاهد این باشیم که جمهوری اسلامی با کشورهای مهم منطقه و جهان ارتباط خوب و توام با منفعت طلبی خواهد داشت.
در همین راستا باید اشاره کرد که سفر نیویورک که دومین سفر رییس جمهوری جدید به شمار می رود از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. این سفر فرصت خوبی را در اختیار دولت گذاشته است تا بتوانند با گفت و گو و همچنین بررسی موانع موجود با دنیا به زبان مشترک برسند و شرایط را برای همکاری آماده کنند. به همین دلیل قابل پیش بینی است که مجموعه فعلی در سفر ها، عملکرد بهتری نسبت به دولت گذشته داشته باشند تا بتوانند از پتانسیل های موجود در جهان استفاده بهتری کنند و کارنامه قابل قبولی را به لحاظ دیپلماسی به نمایش بگذارند.
نکته قابل توجه این سفر همچنین این است که دنیا از روز ۲۴ خرداد منتظر تغییر در رفتار دولت ایران است و به همین دلیل با توجه به شناختی که از رفتار دولت یازدهم موجود است، می توان اینطور پیش بینی کرد خارجی ها دولت جمهوری اسلامی ایران را جدی تر از همیشه خواهند گرفت که این فضا باعث می شود تا حسن روحانی و باقی چهره هایی که عنوان دولتی را در نیویورک یدک می کشند، بتوانند نظرات و پیشنهادات خود را با قاطعیت بیشتری به اذهان دنیا تزریق کنند.
پس باید گفت ایران در آمریکا فرصت ابراز نظر خوبی را به دست آورده است. این درحالی است که در گذشته به دلیل انجام ندادن کار کارشناسی کامل، سفرهای متعدد احمدی نژاد موجب اعتراض می شد. البته برخی ها به دلیل مسائل گذشته، اینطور می گویند که «سفر روحانی به نیویورک ضروری نیست» که در پاسخ به چنین ذهنیت غلطی باید گفت، تفریط به همان اندازه ضرر دارد که افراط آسیب می رساند. وقتی یک دولت به تازگی فعالیت خود را شروع کرده است، بی توجهی به فرصتی چون اجلاس سالانه سازمان ملل با هیچ دلیلی توجیه نمی شود. لذا باید منتظر نتایج مثبت دیپلماتیک پس از سفر روحانی به نیویورک بود.

شرق:تحریم در منگنه
«تحریم در منگنه»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم داوود هرمیداس باوند است که در آن می خوانید؛بیش از پرداختن به بحث لغو تحریم کشتیرانی ایران و برخی از بانک های ایرانی باید به این نکته توجه داشت که دادگاه قضایی اتحادیه اروپا به اختلافاتی که درباره تفسیر یا اجرای اساسنامه اتحادیه اروپا باشد رسیدگی می کند. کشورها در رابطه با عدم اجرای مقررات در مورد یکدیگر و یا اساسنامه یا حتی نهادهای اروپایی مثل کمیسیون اروپایی یا شورای وزیران یا نهادهای دیگر اتحادیه اروپا یا خود اتحادیه اروپا در قبال یکدیگر یا افراد هم می توانند شکایت کنند که نقض اساسنامه اتحادیه اروپاست. بنابراین دادگاه قضایی اتحادیه اروپا این صلاحیت را دارد تا به تصمیماتی که کشورها اتخاذ کرده اند رسیدگی کند.
در مورد تحریم ها باید گفت دو نوع تحریم داریم؛ یکی تحریم های شورای امنیت که تمام اعضای سازمان ملل و تمام سازمان های بین المللی مکلف هستند که به تصمیمات شورای امنیت پایبند باشند از جمله این تحریم ها ناظر به مواد و ملزومات در رابطه با تکنولوژی هسته ای، سیستم های موشکی و سیستم های دفاعی متعارف است. ولی مهم تر از آن تحریم های یک جانبه مضاعف است که آمریکا و اتحادیه اروپا و کشورهای هم جهت با آنها اتخاذ کرده اند؛ و دیگران ملزم به پیگیری و اجرای آن نیستند، منتها شرکت هایی که فعال هستند اگر اجابت نکنند در آمریکا دچار تحریم می شوند و فعالیتشان در این کشور ممنوع می شود.
اما دادگاه از آنجا که نهادی نیست که دچار این مشکلات و معضلات شود، استقلاو به همین دلیل می تواند با بی طرفی قضاوت کند و بر همین اساس شرکت هایی که شکایت کرده اند و تحریم هایی یکجانبه به آنها تحمیل شده دادگاه به دلیل استقلالش نمی تواند تحریم های مضاعف و واکنشی نسبت به تصمیم گیری آنان داشته باشد، و همانطور که می بینیم در مورد تحریم های ایران قضاوتش برپایه واقعیت نسبی و رهگشا شده است.
البته به نظر می رسد خود کشورهای اروپایی هم بی میل نیستند که روزنه و فتح بابی ایجاد شود و از این طریق تا حدودی نسبت به تحریم های یکجانبه مضاعف روزنه ای به وجود آید تا فعالیت های خودشان را انجام دهند یعنی تحریم هایی که متوجه آنها شده برداشته شود.بحث های مطرح شده در مورد لغو این تحریم ها مربوط به قبل از انتخابات می شود که رسیدگی به آنها زمان گیر است ولی احکامی که صادر شده تقارن پیدا کرده با انتخاباتی که در ایران انجام گرفته است.
بدون تردید با توجه به اینکه شرایط جدیدی که به وجود آمده و بازتاب بین المللی پیدا کرده انتظار این است در فضای سیاسی جدید امکان حل و فصل نسبی مشکلات تحریم ها تا حدودی تعدیل پیدا کند؛ به خصوص اعلام سیاست تنش زدایی از سوی دولت جدید و گفت وگوی سازنده همانند دوران آقای خاتمی از سوی غربی ها مورد استقبال و اتحادیه اروپا گفت وگوی اقتصادی را به مذاکرات سازنده تبدیل کرد و برخی تحریم ها مثل فولاد را برداشت. فضایی که به وجود آمده بازتاب مثبتی در پی داشته است.
انتظار این است که به خصوص اگر موفقیت های اولیه ای در مذاکرات پیش رو پیدا شود این موضوع انعکاس خود را در دیگر نهادهای اتحادیه اروپا و آمریکا در پی داشته باشد و آنها هم به پیروی از دادگاه قضایی اتحادیه اروپا بتوانند تصمیماتی اتخاذ کنند ولی دادگاه قضایی اتحادیه اروپا چون اثرات آن جدا از شرایط سیاسی و اقتصادی است و حتی افراد هم می توانند علیه کمیسیون های اروپایی یا شورای وزیران اروپا یا نهادهای دیگر به دلیل عدم رعایت اصول مندرج در اساسنامه اتحادیه اروپا شکایت کنند.
برهمین اساس این اتفاق افتاده است و احکامی صادر شده است، احکام بدوی به لغو تحریم ها بوده و انتظار این است که به شعبه استیناف برود و اغلب تحریم ها برداشته شود. فضایی که به وجود آمده و مبادله یادداشت هایی که بین اوباما با آقای روحانی انجام شده به نوبه خود انعکاس ویژه ای داشته و می تواند در فضای عمومی تاثیرگذار باشد و اگر در آینده گام های مثبتی برداشته شود این رویکرد می تواند دوچندان شود و تحریم هایی که علیه برخی شرکت های ایرانی تصویب شده، برداشته شود.ل قضایی دارد و عاری از جنبه های سیاسی و اقتصادی است می تواند به موضوع رسیدگی کند.

بهار:بسیار خوب اسد پذیرفت
«بسیار خوب اسد پذیرفت»عنوان یادداشت روز روزنامه بهار به قلم متین مسلم است که در آن می خوانید؛ قرار است بدبین نباشیم، بسیار خوب! ما هم مانند بسیاری از دیدن صحنه شادی و خنده آقایان لاوروف و جان کری پس از اعلام توافق بر سر خلع سلاح شیمیایی سوریه خوشحال شدیم و از این که ممکن است از این نوع سلاح ها دوباره استفاده نشود دست کم تا مدتی خیال همه راحت است. البته تا مدتی! چون در بحران کنونی ممکن است از جنبه سیاسی بتوان در چارچوبی حرکت کرد اما به لحاظ عملیاتی این کار چندان ساده نیست. تقریبا اکثر طرف های نظامی وفاداری خود را به ادامه نبردها اعلام کرده و به آن متعهد شده اند.
لاوروف و کری هم به طرفین نگفتند جنگ نکنید، بلکه گفتند این طوری جنگ نکنید. درباره اینکه حکومت اسد یا مخالفان به راستی کدام یک متهم اصلی در به کارگیری این سلاح علیه شهروندان سوری هستند؟ هنوز منبع یا نهاد مستقلی اعلام نظر نکرده است. گزارش بازرسان سازمان ملل هم اگرچه استفاده از سلاح شیمیایی را تایید و روز گذشته از زبان آقای بان کی مون جنبه هایی از آن اعلام شد، اما مشخص نمی کند چه کسی از آن استفاده کرده است.
هرچند آقای دبیرکل، نه به صرف عدم مشخص شدن نقش دولت سوریه در استفاده از سلاح شیمیایی، بلکه به دلیل آنچه وقوع جنایات متعدد در سوریه توصیف کرد، به طرز بی سابقه ای رییس جمهوری اسد را مورد حملات شدید لفظی خود قرار داد. اما همین عدم موضع گیری صریح سازمان ملل در اعلام مقصر اصلی حملات شیمیایی و کوتاه آمدن ایالات متحده و توافق با روسیه تا حدودی نشان می دهد در استفاده از جنگ افزار های شیمیایی، دولت اسد در حال حاضر متهم نیست و احتمال بیشتری وجود دارد که در نتیجه گیری از شرایط و نیز وجود پاره ای انگیزه ها مخالفان به این کار مبادرت ورزیده باشند.
از همین زاویه عدم وجود بندی در توافق ژنو برای محدود کردن مخالفان اسد قدری تعجب آور و به خودی خود خطری بالقوه در تحولات آینده محسوب می شود. این خطر بیشتر از آن جهت نگران کننده است که دولت سوریه هیچ گاه گزارشی از وجود یا در اختیار داشتن این گونه سلاح ها منتشر نکرده و به درستی معلوم نیست محل نگهداری منابع و جنگ افزارهای شیمیایی آن ها کجاست؟ چه بسا قسمت هایی از این منابع الان در دست جنگجویان سوری، نیروهای القاعده و جبهه النصر باشد. شاید تا اینجا به لحاظ آنچه دولت اسد خود امنیت و اسرار نظامی اش خوانده، قابل درک باشد اما اتفاقا مشکل در همین جاست.
از آنجا که صحنه های نبرد و تسلط بر اراضی همواره به نفع دمشق نبوده و در موارد متعدد مخالفان موفق به پیروزی بر ارتش سوریه و تسخیر پادگان ها، دپوها و زاغه های مهمات در مناطق مختلف شده اند، نمی توان وقوع این احتمال را منتفی دانست که گروه های شبه نظامی و میلیشیای مسلح مخالف اسد به این انبار های ویژه و منابع شیمیایی دست یافته و آن ها را به نفع خود ضبط کرده اند. اما در آن زمان هر دو طرف بنا به دلایلی ترجیح دادند نسبت به آن سکوت کنند؛ مخالفان به دلیل استفاده در جنگ به نحوی که متهم به آن نشوند، حکومت سوریه هم به علت نگرانی از افشا و اعلام وجود چنین ذخایری و پذیرش مجازات های تبعی آن.
به ویژه آن که دمشق تا پیش از این وجود جنگ افزارهای غیرمتعارف را منکر شده یا حداقل تایید نمی کرد. احتمال دیگری هم مطرح است. دمشق به دلیل پیچیده بودن ترکیب بندی، نصب جنگ افزاری و محاسبات ارضی و اقلیمی در به کار گیری سلاح های شیمیایی شاید فکر نمی کرد مخالفان بتوانند از غنایم استفاده کنند.
در حالی که باید متوجه می شد تعداد قابل توجهی از فرماندهان رده بالای ارتش با دانش کافی نظامی در کنار مخالفان حضور دارند، ضمن این که مشاوره ها و امکانات فنی متعددی از جانب دولت های خارجی در اختیار مخالفان است. این مطلب قابل انکاری نیست اما ثابت می کند آقای اسد تا چه حد در محاسبات خود دچار اشتباه شده؛ اشتباهاتی که الان مطابق طرح روسیه و توافق با ایالات متحده مجبور به پس دادن تاوان آن است. در این میان نیز هرچند گزارش بازرسان سازمان ملل اتهامی را متوجه شبه نظامیان مسلح نمی کند اما در انگیزه شناسی جرم، انگشت اتهام متوجه آن هاست. سکوت آن زمان دمشق تا حدی بازی را به نفع آن ها پیش برد؛ سکوتی بالاجبار که از جنبه منطق نظامی نه می توان گفت کاری درست است و نه می توان از جنبه سیاسی مدعی شد کاری غلط بوده است.
به هرحال تا آنجا که به اسد مربوط می شود دمشق با انحراف در محاسبات تسلیم منطق گفت وگوی لاوروف با کری شد و باید به انتظار تبعات آن بنشیند. حال با توجه به این که هیچ توافقی برای خاتمه واقعی جنگ و ایجاد یک پروسه صلح تضمین شده صورت نگرفته، چگونه می توان امیدوار بود آرامش به سوریه بازگردد؟ اگر مسکو و واشنگتن به دنبال اعلام این پیام بودند که حل بحران سوریه تنها به اراده، توافق آن ها و پذیرفتن حق السهم طرف مقابل بستگی دارد، بسیار خوب، چاره ای نیست، به توافق که رسیدید، اسد هم که پذیرفته است، پس کی جنگ را تمام می کنید؟

ابتکار:سخن گفتن با زبان تکریم آغاز شده است؟
«سخن گفتن با زبان تکریم آغاز شده است؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن می خوانید؛در سال های اخیر شایعه و شنیده های زیادی درباره مبادله نامه های سربسته میان مقام های ارشد تهران و واشنگتن در رسانه های جهان منتشر شده است. این شایعات و شنیده ها اما کمتر - حتی می توان گفت هیچ گاه - از سوی دو دولت تایید نشد و رسمیت نیافت تا تیرگی رابطه و قطعی کانال های ارتباطی دو دولت در همه ٣۴ سال گذشته بدون کمترین گشایشی ادامه داشته باشد.
این هفته اما خبری کوتاه از سوی رسانه ها در ابعادی وسیع منتشر و تیتر شد. باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا از ارسال نامه ای به حسن روحانی رئیس جمهور ایران خبرداد و گفت که پاسخ نامه خود را نیز دریافت کرده است. اوباما که ظاهرا از توافق با مسکو و توقف جنگ با سوریه خشنود به نظر می رسید با این سخنان خود به طور رسمی و پس از توافق با سوری ها بر برقرار شدن یک کانال ارتباطی مستقیم اما نه رو در رو با رئیس جمهور ایران صحه گذاشت.
اگرچه اوباما در مصاحبه با ای بی سی نیوز درباره محتوای نامه خود و پاسخ روحانی اظهارنظری نکرد و به سرعت موضوع بحث عوض شد، اما با دقت در جمله بعدی او تا حدودی می توان از موضوع مکاتبات دو رئیس جمهور رمزگشایی کرد. اوباما در سخنان خود گفته است که «ماجرای سوریه نشان داد که موضوع هسته ای ایران می تواند از طریق دیپلماتیک حل شود». از این گفته می توان چنین برداشت کرد که به احتمال قریب به یقین موضوع این نامه پرونده ای هسته ای ایران بوده است نه مساله سوریه. به عبارت بهتر برعکس مذاکرات و مکاتباتی که طی سالهای جنگ افغانستان و عراق، در سطوح پایین میان دیپلمات های دو کشور و درباره همسایه های شرقی و غربی ایران انجام شد، موضوع گفت وگوی مکتوب دو رئیس این باره به اختلافات مستقیم و مهم دو کشور و دلایل تیرگی روابط مربوط است.
از سویی در دو- سه دهه اخیر حتی اگر در مواردی مکاتباتی میان رهبران دو کشور صورت گرفته باشد، اذعان و تایید صریح مبادله پیام و نامه رسمی میان سران دو کشور حتی از سوی سخنگویان دولت ها سابقه نداشته است. اینکه اوباما پس از دریافت پاسخ روحانی در گفت و گو با یک شبکه خبری شخصا به نامه نگاری اعتراف کرده می تواند حاوی نشانه هایی از امید به توافق و نزدیک شدن احتمالی مواضع و خشنودی کاخ سفید از این موضوع باشد.
اوباما درحالی سربسته اما صریح از نامه نگاری متقابل خود و روحانی و باز شدن بابی برای مذاکره سخن گفته است که در کنار اختلافات تاریخی دو کشور، دریک دهه گذشته اختلاف واشنگتن و تهران بر سر فعالیت های هسته ای ایران، به ویژه در دوران هشت سال ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، سال به سال عمیق تر گردید و در دو سال اخیر با تشدید درگیری ها و پیچیده شدن تحولات در سوریه و نیز افزایش فشارهای سیاسی و تحریم های اقتصادی علیه تهران اختلافات به اوج رسید. این همه دست به دست هم داد تا در سال ۹۱ و ماههای منتهی به انتخابات خرداد امسال، دیپلماسی به عنوان ابزار بهبود مناسبات در راستای منافع کشور سردرگم عمل کند و گره های رابطه کورتر از همیشه به نظر برسد.
در چنین شرایطی حسن روحانی با آرای قابل توجه مردم سکان دولت را در تهران به دست گرفت و از همان گام اول نشان داد که راه تامین منافع ملی و بهبود اوضاع اقتصاد کشور و معیشت مردم را در بازنگری در دیپلماسی البته با رعایت سه رکن عزت، حکمت و مصلحت می داند. رئیس جمهور اواسط مرداد ماه در سخنرانی مراسم تحلیف و اعلام برنامه های دولت خطاب به کشورهای غربی و مشخصا آمریکا گفته بود که «اگر پاسخ مناسب از ایران می خواهید، نه با زبان تحریم که با زبان تکریم سخن بگویید.» این سخن روحانی که در مصاحبه ها و سخنرانی های دیگر رئیس جمهور نیز تکرار شد به سرعت در سطح بین المللی بازتاب یافت و بازخوردهای آن نشان داد که با استقبال نیز مواجه شده است. تاکید بیش از پیش بر دیپلماسی و اصرار اتحادیه اروپا بر ازسرگیری مذاکرات هسته ای، نامه نگاری های نمایندگان کنگره و مقام های سابق آمریکایی به اوباما برای توسل بیشتر به دیپلماسی و آغاز نسبی کاهش برخی تحریم ها فقط بخشی از تغییر نگرش غرب و به ویژه آمریکا به ایران در دوران و رویکرد تازه تحت تاثیر سخنان و مواضع دولت جدید بوده است.
در این بین کمتر کسی می تواند منکر نقش دیپلماسی جدید و فعال ایرانی در تغییر ناگهانی موضع کاخ سفید در قبال سوریه و رفع خطر جنگی جدید درخاورمیانه شود. تا همین یک هفته پیش در منطقه همه از جنگ می گفتند. اما در پاستور و در ساختمان وزارت خارجه در تهران ستاد دیپلماسی ضد جنگ با تمام توان مشغول فعالیت و رایزنی با دمشق، مسکو، اتحادیه اروپا و حتی واشنگتن شد. رایزنی های مثبتی که بدون شانتاژ اما با رویکردی عقلانی توانست نقشی اساسی در طیف مخالفان جنگ بازی کند و نهایتا خطر حمله راکت های آمریکایی بر سر مردم سوریه را به فرصتی برای خنثی سازی راکت های شیمیایی دمشق بدل کرد. از این رو درست یک روز پیش از اظهارات اوباما درباره نامه نگاری با تهران با نهایی شدن توافق جان کری آمریکایی و لاوروف روسی برای کنترل سلاح های شیمیایی دمشق، کاخ سفید موقتا از صرافت حمله نظامی به سوریه افتاد و ارتش این کشور از یک قدمی یک جنگ فرسایشی دیگر در خاورمیانه عقب کشید.
اکنون و در شرایطی که قرار است در روزهای آینده حسن روحانی برای شرکت در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل راهی نیویورک شود، تحلیلگران علنی شدن نامه نگاری اوباما و روحانی و فارغ شدن دو کشور از اوضاع پیچیده سوریه را به فال نیک گرفته و از مواجهه مستقیم دو رئیس جمهور در صحن و راهروهای سازمان ملل سخن می گویند. اگرچه چنین مواجهه ای خوشبینانه و شاید دور از ذهن به نظر می رسد و تا نشستن دو رئیس در کنار هم فاصله بسیار است، اما حداقل می توان گفت که طرف های آمریکایی پیام سکاندار جدید دولت در تهران را گرفته اند و تصمیم دارند این بار به جای تحریم زبان تکریم را امتحان کنند...

دنیای اقتصاد: حقانیت جنبش مدنی ضدتحریم
«حقانیت جنبش مدنی ضدتحریم»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر حسن سبحانی است که در آن می خوانید؛ایران کشور تاریخی و در عین حال متمدنی است که سوابق فرهنگی و تمدنی اش قابل کتمان نیست و هر چند همانند هر جامعه و کشور دیگری در ادوار گوناگون حیات خویش دچار مشکلاتی بوده، لیکن همواره با حفظ هویت خویش مشکلات مختلف را مرتفع کرده و از آنها عبور نموده است. در حقیقت در میان ادوار مختلف گرفتاری های ملی، دوره معاصر یکی از معدود مواردی است که در آن همبستگی ملی و اراده عمومی و سرمایه اجتماعی در تراز بسیار بالایی قرار داشته است؛ چراکه اقشار و طبقات مردم دراستقرار و استمرار «استقلال» ایران در وجوه مختلف از وحدت نظر کامل برخوردار بوده اند و هستند.
استقلالی که به سهم خویش به ارتقای منزلت انسانی و صلح جهانی مدد رسان و به تعمیق و ترویج دموکراسی متعهد و عامل است. از آنجا که متاسفانه تحریم های ضدتوسعه ای، حرکت استقلالی و مرام انسانی یک ملت صلح جو و متمدن را نشانه گیری کرده، بسیار مناسب است همان طور که در واقعیت امر هم در لایه های اجتماعی جامعه ایران می گذرد مخالفت مدنی در اعتراض به تحریم هایی که به طور طبیعی به ضرورت و لزوم همبستگی ملل در آغاز هزاره سوم لطمات جبران ناپذیری می زند، به شیوه های بایسته ای شکل بگیرد و بدیهی است در این مهم، نخبگان جامعه رسالت و مسوولیت های بیشتر و موثرتری دارند.
واقعیت آن است که تلاش برای به وجود آوردن جهانی عاری از فقر و جنگ و توسعه نیافتگی قبل از آنکه محصول اقدامات دولت ها بوده باشد، نتیجه کنجکاوی دانشمندان و مصلحان و فیلسوفانی بوده است که مقامات دولتی را هم از بینش و منش دولتمداری بخردانه بهره مند و اقدامات بعضا نابخردانه آنان را به تعادل و پیشرفت معطوف کرده اند. هر چند ممکن است در جهان معاصر تجلی تفکر نخبگان، حوزه های متفاوتی از تبلور عملی را برای دولتمردان گشوده باشد، لیکن صلح و انصاف و توسعه همواره از تراوشات ذهنی و مکتوبات دانشمندان و دغدغه داران رشد مادی و معنوی بشریت بوده است.
بر این اساس این گونه به نظر می رسد که تحریم اقتصاد و اجتماع ملت ایران از جانب برخی دولت های مسلح به منطق قدرت نظامی، قبل از آنکه تحریم «کیفیت زندگی ایرانیان» باشد تحریم «اندیشه های مصلحان، سیاستمداران و اقتصاددانان» جهان امروز ما است که از ورود به مجاری صحیح تصمیم گیری در نظامات قدرتمندان حاکم بازمانده است.
تحریم های ظالمانه و کور که حتی موارد لطیف و انسانی همچون تامین دارو و غذا برای دردمندان را نیز با مشکل مواجه کرده است، چنانچه در سکوت نخبگان و فعالان در امور انسان دوستانه و اقتصاددانان سایر کشورها، همچنان بر روح و جان ایرانیان حافظ استقلال ملی خویش سنگینی کنند، تحقیقا در منزوی کردن اخلاق و آگاهی و توسعه از یک طرف و دموکراسی و عدالت و انصاف از سوی دیگر در کشورهای مفتخر به پیشتازی در این زمینه ها هم از حرکت بازنمی ایستند.
از این روی تبیین آثار تحریم ها برای اقشار مختلف اجتماعات «جهان معاصر»، در واقع تلاش برای آگاهانیدن آنان از توهینی است که متوجه خود آنان است و در این راه مجلس شورای اسلامی می تواند از طریق گروه های پارلمانی و دانشمندان کشور و از طریق مراکز علمی و حوزه های علمیه می توانند از طریق نهادهای دینی و معنوی در سراسر جهان در صف اول این جنبش مدنی ضد تحریم از موقعیت شایسته ای برخوردار باشند.
این نهادهای معطوف به توده های مردم باید با شناخت صحیح از طرف مواجهه با خویش، بر این مهم تاکید کنند که تحریم همچنان که مساله ما در ایران است مساله آنان نیز هست منتهی آثار بلندمدت آن، بر آنان سنگین تر است زیرا در اینجا تحریم، توسعه و منزوی کردن عقب ماندگی اقتصادی را نشانه گیری کرده است اما در آنجا تحریم، ارزش های مدنی مسلمانان و مصادیق حقوق بشری را به آزمون فراخوانده است.

منبع: جام جم آنلاین


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست