یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ٣۱ شهريور ۱٣۹۲ -  ۲۲ سپتامبر ۲۰۱٣


 «قدرناشناسانه فراموش کرده ایم»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن می خوانید؛اگر آن دلاور مردان نبودند و در آن هنگامه، غیرتمندانه در مقابل دشمن متجاوز سینه سپر نمی کردند، اگر آن شیرمردان عرصه جهاد و شهادت آنچنان باورمندانه و آنچنان مردانه پا به میدان دفاع از کیان دین و میهن نمی گذاشتند، اگر آن مردان پولادین اراده آنچنان جوانمردانه به صحنه کارزار دفاع از ناموس و وطن وارد نمی شدند، اگر آن خداباوران شهادت باور جان خود را سر دست نمی گرفتند و پا به عرصه دفاع از قرآن و عترت و انقلاب نمی گذاشتند، اگر آن بزرگ مردانی که مرگ را به بازی گرفته بودند و جز خدا از هیچ کس و هیچ چیز واهمه ای به دل نداشتند پا به عرصه آن جنگ نابرابر نمی گذاشتند، اگر آن ها که سرهاشان با گلوله های توپ و خمپاره از تن جدا شد پا به میدان دفاع از عزت و استقلال و امنیت وطن نمی گذاشتند، اگر آن هایی که نور چشم هایشان را به ترکش و گلوله دشمن، قربانی آینده روشن ایران اسلامی کردند پا به میدان غیرت نمی گذاشتند، اگر آنان که ترکش های خمپاره در نخاعشان لانه کرد و آنان را از خاک پاک جبهه ها راهی و مهمان همیشگی تخت بیمارستان و ویلچر کرد آن روزها عاشقانه به یاری و نصرت اسلام نمی شتافتند، اگر آن غیورمردانی که همچون قمر بنی هاشم(ع) دست و پای خویش را در کربلاهای ایران جا گذاشتند در میدان نبرد حق و باطل حاضر نمی شدند، اگر آن غیور رزمندگانی که در عنفوان جوانی به علی اکبر حسین(ع) اقتدا کردند و دل های نازک و پرعاطفه شان را از پدر و مادر و خواهر و برادر، خانه و مدرسه و دانشگاه بریدند، عاشقانه در رکاب حسین زمان به آوردگاه دفاع از دین قدم نمی گذاردند، اگر آن مردان عاشق و دلداده به خداوند که همسران باردار خود را به خدایشان می سپردند و بریده از همه تعلقات دنیا پا به عرصه جهاد می گذاشتند آن روزها نبودند، اگر آن بزرگوار پدران و مادران مخلص و دین باور که خود با رضایت لباس دفاع از دین و میهن بر تن نوجوانان و جوانان رشید خود می کردند آن روزها مهر جگر گوشه هایشان را بر رضای خدا و نصرت الهی مقدم می داشتند و میدان نبرد مقابله با دشمن متجاوز را از این برومند جوانان خالی می گذاشتند، اگر پدران و مادرانشان یک، دو، سه، چهار و حتی پنج فرزند خود را ابراهیم وار به مسلخ و قربانگاه دفاع از حق روانه نمی کردند، اگر آن ارتشیان و بسیجیان و سپاهیان و عشایر و مرزنشینان غیور و دلاور آنچنان خداباورانه و شجاعانه و ایثارگرانه بازار دفاع از حق و حقیقت و استقلال و عزت ملک و میهن و بازار عزتمندی و غیرتمداری را گرم نمی کردند، آیا امروز ما صاحب پاره های عزیز تن ایران زمین، خرمشهر و اهواز و آبادان و سوسنگرد و خوزستان بودیم؟ و آیا اساساً ما امروز شاهد وجود ایران در نقشه جهان بودیم یا از پس آن جنگ نابرابر اگر آن دلاورمردی ها نمی بود ایرانی باقی نمی ماند و شاید ایرانستانی مقهور و ذلیل و خوار و خفیف در گوشه ای از نقشه جهان باقی می ماند.
اگر آن رشادت ها و ایثارها و شهادت ها و تا عرش خدا پرکشیدن های آن مردان خدا نبود آیا چیزی از عزت و استقلال و دین و میهن باقی می ماند؟ اما به لطف خداوند قادر متعال و در هم کوبنده ستمگران و جباران و متجاوزان و به برکت رشادت های دلاورمردان ایران زمین با هر دین و مذهب و مرام و مسلک و کیش و قومیت و نژاد و گویش و هر آیینی و به همت و غیرت آن مردان رزمنده سرافراز و با حمایت آن مادران و خواهران و همسران و زنان معامله کرده با خدای مهربان، امروز نه تنها خرمشهر مورد تجاوز و غصب دشمن و تمامی شهرهای مورد تجاوز قرار گرفته و خوزستان عزیز به آغوش مام میهن بازگردانده شده و نه تنها ایران به ایرانستان تبدیل نشده بلکه بر خلاف بسیاری از جنگ های گذشته تاریخ این سرزمین امروز حتی یک وجب از خاک وطن در چنگ دشمن باقی نمانده است.
امروز به لطف خداوند و به برکت آن ایثارگری ها نه تنها امنیت بی بدیل در سراسر ایران زمین برقرار است بلکه ایران قدرتمند به امن ترین، مهم ترین، مقتدرترین و اثرگذارترین کشور در معادلات منطقه ای و حتی فرامنطقه ای تبدیل شده است. امروز نه تنها دشمن و حامیان جهانی و پرتعداد و قدرتمند و زورمدارش نتوانستند اراده مردم ایران زمین را در هم بشکنند و میهن مان را تکه تکه کنند و انقلاب و نظام اسلامی را نابود کنند بلکه به لطف خداوند و به برکت آن شهادت ها و ایثارها و جوانمردی ها و اراده های مستحکم و خداباور، ملت و مملکت ایران به چنان قدرت تدافعی دست یافته است که نه تنها هیچ قدرت منطقه ای بلکه فرامنطقه ای جرأت تجاوز به حریم ایران را به خود نمی دهد.
اما با وجود این همه واقعیت های انکار ناپذیر و بدیهی نمی دانم چرا بعضی ها این قدر زود و نامهربانانه و قدرناشناسانه یاد آن ۸ سال دفاع مقدس از دین و میهن را به تندباد نسیان و تاریکی فراموشخانه های اذهان غافل و ناروشن خود سپرده اند و برخی و بلکه بسیاری نه تنها از مرام و مسلک و سبک زندگی جوانمردانه و ایثارگرانه آن دوران پاک و مقدس بسیار فاصله گرفته اند گویا برخی حتی نام و یاد آن حماسه آفرینان و پیشکسوتان جهاد و شهادت که نزد خداوند و عرشیان بسیار معروف و عزیز و شناخته شده و عند ربهم یرزقون اند را فراموش کرده اند و برخی از مسئولین و برخی مردم قدرناشناسانه گویا حتی جانبازان و آزادگان و جوانمردانی که در آن برهه سخت تاریخی و سرنوشت ساز لباس پرافتخار دفاع از دین و میهن به تن کردند و در آوردگاه حق و باطل جوانمردانه رزم کردند و امروز مدال رزمندگی و حضور در آن روزهای سخت و بحرانی را بر سینه دارند و یادگاران پرافتخار آن سال های سرنوشت ساز و تاریخ ساز ایران زمین هستند را فراموش کرده اند. چرا این گونه شده است؟! آخر غفلت و قدرناشناسی حدی دارد!
اگر کسانی این درد نوشته های نگارنده را قبول ندارند به خانه های این یادگاران پرافتخار دوران دفاع مقدس و یادگاران گرانقدر آن روزهای سخت و سرنوشت ساز سری بزنند تا باور کنند هستند کسانی از آن رزمندگان و دلاورمردان و جانبازان و آزادگان که برخی از مسئولان و حتی برخی مردم آنان را فراموش کرده اند!

کیهان:گویاتر از این ؟!
«گویاتر از این ؟!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که ر آن می خوانید؛۱- پائیز سال ۱٣۵٣ بود، آن سال ها برخی از اساتید دانشگاه که بعدها معلوم شد تعدادی از آنها «مأموریت ویژه»! داشتند، در کلاس های درس و به بهانه های مختلف، آموزه های اسلامی و باورهای دینی را زیر سوال می بردند و از برچسب -ناچسب- علمی! برای این شبهه افکنی استفاده می کردند. در پی این هجوم ناجوانمردانه که همه روزه بر حجم آن افزوده می شد، جمعی از دانشجویان مذهبی دانشگاه تهران تصمیم گرفتند برای مقابله با اساتید مورد اشاره- که اندک و کم شمار نیز بودند- در کلاس درس آنها حاضر شوند و در صورت مشاهده حمله به باورهای اسلامی، دیدگاه و اظهارات مطرح شده از سوی آنان را به چالش بکشند و چنانچه خود توان پاسخ به شبهات مطرح شده را نداشته باشند، از استاد مربوطه برای بحث و گفت وگو با یکی از عالمان برجسته دینی دعوت کنند، گفتنی است که مقدمات لازم برای حضور در کلاس اساتید یاد شده از سوی دانشجویان مذهبی همان دانشکده و همان کلاس ها فراهم می شد.
آن روز، نوبت به درس یکی از اساتید جامعه شناسی دانشگاه تهران رسیده بود و دوستان خبر داده بودند که موضوع درس، سرخوردگی های اجتماعی و عوامل و انگیزه های آن است. کلاس تشکیل شد و استاد در بخشی از سخنان خود (نقل به مضمون) گفت؛ صبر یعنی تحمل کردن سختی ها و به فکر چاره نبودن! صبر یعنی راضی بودن به آنچه پیش آمده است و دست از تلاش و فعالیت کشیدن! صبر یعنی توسری خوردن و دم برنیاوردن! - استاد مورد اشاره یک نیمچه مارکسیست بود. از همان قماش که امام راحل ما(ره) در وصف آنها می فرمود «چپ نمای نوکر راست»- صبر یعنی... و بعد به گونه ای غیرمنتظره گفت: ان الله مع الصابرین...
در این هنگام، یکی از بر و بچه های مذهبی که با انگیزه و برنامه یاد شده در کلاس حاضر شده بود، دست خود را به نشانه سوال بالا برد. و استاد با اشاره سر، اجازه سوال نداد، ظاهراً متوجه شده بود که او دانشجوی آن دانشکده و کلاس یاد شده نیست. اصرار بی فایده بود و دانشجوی مورد اشاره، سخن استاد را قطع کرد و گفت: استاد! شما مفهوم صبر را از مادربزرگ بی سواد خود گرفته اید و برای تأیید آن که هیچ ربطی به اسلام ندارد، به قرآن استناد می کنید! کلاس به هیجان آمده بود و چهره استاد از عصبانیت به سرخی گرائیده بود. دانشجوی یاد شده بی توجه به همهمه دانشجویان و حال و هوای استاد به داستان طالوت در آیات شریفه قرآن- سوره بقره- اشاره کرد... طایفه ای از بنی اسرائیل -بعد از موسی(ع)- که از پیامبر خود پیشوایی برای مبارزه با جالوت خواسته بودند و پیامبرشان پرسیده بود؛ مبادا اگر رهبری معرفی شد، از مبارزه خودداری کنید؟ و آنان در پاسخ گفتند؛ چرا در راه خدا مبارزه نکنیم و حال آن که ما را از دیار خود بیرون رانده و از فرزندانمان جدا کرده اند... و هنگامی که طالوت معرفی شد ابتدا در صلاحیت وی تردید کردند و عده ای پا پس کشیدند و در آزمون بعدی - نهر آب- از همان عده اندک نیز، تعداد اندکی باقی ماندند و نهایتاً وقتی با جالوت- پادشاه ستمگر- و سپاهیانش روبرو شدند، آن تعداد اندک باقیمانده نیز گفتند؛ تاب و توان مقابله با جالوت را نداریم و اما، عده بسیار اندکی که با طالوت مانده بودند و می دانستند خدای خویش را ملاقات خواهند کرد، گفتند؛ چه بسیار که گروهی اندک به خواست خدا بر گروه بسیار و پرشمار غلبه می کند... والله مع الصابرین... و خدا با صبرکنندگان است.
دانشجوی یاد شده در ادامه به آیه دیگری از کلام خدا- آیه مبارکه ۱۴۶ از سوره آل عمران- اشاره کرد که در آن آمده است «چه بسیار بودند پیامبرانی که مردان خدا همراه آنان به جنگ رفتند و در راه خدا هر چه به آنها رسید تحمل کردند، سستی نکردند، ناتوان نشدند و روی از میدان بازنگرداندند و خدا صبرکنندگان را دوست دارد.» کلاس در سکوت کامل فرو رفته بود و استاد هم. دانشجوی مورد اشاره گفت؛ استاد عزیز! مفهوم «صبر»ی را که در قرآن آمده، باید از خود قرآن بگیرید و صبر در قرآن یعنی استقامت، مبارزه، زیربار ظلم نرفتن و در راه خدا از کمی تعداد واهمه نداشتن... (جملات نقل به مضمون است و البته در بیان مفهوم امانت رعایت شده است).
۲- روز سه شنبه هفته گذشته، همزمان با سالروز میلاد حضرت امام رضا علیه السلام، رهبر معظم انقلاب در دیدار فرماندهان سپاه با ایشان از حرکت و اقدامی در «عالم دیپلماسی» با عنوان «نرمش قهرمانانه» یاد کرده و تأکید فرمودند پیش از آن هم به این نکته اشاره داشته اند؛
«ما مخالف با حرکتهای صحیح و منطقی دیپلماسی هم نیستیم؛ چه در عالم دیپلماسی، چه در عالم سیاستهای داخلی. بنده معتقد به همان چیزی هستم که سالها پیش اسم گذاری شد «نرمش قهرمانانه»؛ نرمش در یک جاهایی بسیار لازم است، بسیار خوب است؛ عیبی ندارد، اما این کشتی گیری که دارد با حریف خودش کشتی می گیرد و یک جاهایی به دلیل فنی نرمشی نشان می دهد، فراموش نکند که طرفش کیست؛ فراموش نکند که مشغول چه کاری است؛ این شرط اصلی است؛ بفهمند که دارند چه کار می کنند، بدانند که با چه کسی مواجهند، با چه کسی طرفند، آماج حمله طرف آنها کجای مسئله است؛ این را توجه داشته باشند.»
منظور رهبر معظم انقلاب از «نرمش قهرمانانه» اگرچه در کلام ایشان به وضوح آمده بود و پیش از آن هم تعریف جامع و مانع و بدون ابهامی از مفهوم این واژه ارائه کرده بودند ولی این بار با توجه به برخی از فضاسازی ها در هر دو عرصه سیاست داخلی و خارجی کشور، اشاره حضرت ایشان به «نرمش قهرمانانه» بلافاصله پس از انتشار با «تحریف» و جابجایی در مفهوم روبرو شد به گونه ای که انگار در بینش و منش نظام نسبت به دشمنان تابلودار بیرونی تجدیدنظر شده است!
شبکه فارسی زبان بی بی سی، ساعتی پس از انتشار بیانات حضرت آقا، با استناد به واژه «نرمش» و بی آن که به قید «قهرمانانه» اشاره ای داشته باشد، از تغییر بنیادین در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران خبر داد و با ذوق زدگی به تصمیم ایران برای عقب نشینی از مواضع «سرسختانه پیشین» در برابر آمریکا و متحدانش اشاره کرد! روزنامه آمریکایی واشنگتن پست با برداشت تحریف شده از بیانات رهبر معظم انقلاب، «نرمش قهرمانانه» را رویکرد جدید ایران در سیاست خارجی دانست و با عنوان عقب نشینی «غیر منتظره»! به تفسیر و تحلیل آن پرداخت.
روزنامه های زنجیره ای و برخی از شخصیت های سیاسی در داخل کشور نیز، تأکید حضرت آقا بر «نرمش قهرمانانه» را هدیه ای به دکتر روحانی در آستانه سفر ایشان به نیویورک دانسته و گفتند و نوشتند که رئیس جمهور ایران می تواند با این توصیه رهبری نقطه پایانی بر مناقشات سی و چند ساله ایران و آمریکا بگذارد! مقامات آمریکایی و اروپایی «نرمش»! را به فال نیک! گرفتند و ترجیح دادند به قید قهرمانانه اشاره ای نداشته باشند! این برداشت ها تا آنجا پیش رفت که بی بی سی با وقاحت از تأکید رهبر معظم انقلاب بر «نرمش قهرمانانه» با عنوان، مقدمه ای برای نوشیدن جام زهر! یاد کرد و برخی آن را با صلح امام حسن(ع) مقایسه کردند و... همه از ظن خود به تفسیر و تحلیل بیانات حضرت آقا پرداخته بودند.
٣- و اما، نگاهی - هر چند گذرا- به آنچه رهبر معظم انقلاب از دهها سال قبل تاکنون درباره مفهوم «نرمش قهرمانانه» بیان کرده اند، نشان می دهد رسانه ها و محافل یاد شده داخلی و خارجی، در تفسیر و برداشت از این واژه به همان راهی رفته اند که استاد مورد اشاره در بند اول یادداشت پیش روی رفته بود. یعنی مفهوم واژه یاد شده را از آرزوهای تاکنون بر زمین مانده خویش گرفته و برای تأیید آن به بیان حضرت آقا استناد کرده اند و این در حالی است که رهبر معظم انقلاب واژه «نرمش قهرمانانه» را بدون تعریف دقیق رها نفرموده اند. از جمله آن که؛
الف: ایشان در جمع فرماندهان سپاه این نرمش را به نرمش کشتی گیری تشبیه می کنند که اولاً؛ فراموش نمی کند طرفش کیست. ثانیاً؛ می داند مشغول چه کاری است (مبارزه) ثالثاً؛ می فهمد که دارد چه کاری می کند (بهره گیری از تاکتیک برای غلبه بهتر و بیشتر بر حریف) و رابعاً؛ آماج حمله حریف (دشمن) را می شناسد. آیا این «نرمش» به مفهوم عقب نشینی و به قول ورزشی نویسان واگذاری کشتی به حریف است؟!
ب: رهبر معظم انقلاب در مرداد ماه سال ۱٣۷۹ و در دیدار جمع کثیری از جوانان استان اردبیل، کسانی را که دم از نزدیکی و مذاکره و ارتباط با دشمن می زنند و در پی «عادی سازی فضا» هستند، به شدت ملامت کرده و با تأکید بر ضرورت حفظ اقتدار نظام و بالا بردن توان رزمی، اقتصادی و علمی کشور می فرمایند «اگر این طور شد، آن وقت نوبت این خواهد رسید که برای رفع دشمنی فکر کنیم، و الا در غیر این صورت هرگونه نزدیک شدن به دشمن، هرگونه نرمش نشان دادن در مقابل دشمن، تیز کردن آتش دشمنی و ستمگری دشمن است».
ج: برخی از رسانه ها و شخصیت های سیاسی در داخل کشور- عمدتاً مدعیان اصلاحات- با اشاره به استفاده رهبر معظم انقلاب از واژه «نرمش قهرمانانه» در ترجمه کتاب «صلح امام حسن(ع)»، نتیجه گرفته اند که حضرت آقا شرایط امروز را با شرایطی که در دوران آن امام بزرگوار بر جامعه حاکم بود همسان دانسته و در پی صلح با دشمن هستند! که باید گفت؛ اولاً؛ رهبر معظم انقلاب بارها از دوران کنونی با عنوان «درخشنده ترین دوران تاریخ ایران اسلامی» و دوران پراقتدار «بدر و خیبر» یاد کرده و دشمن را ضعیف تر از همیشه تصویر و معرفی کرده اند و ثانیاً؛ ایشان در اردیبهشت ماه سال ۷۹ و در دیدار پرشور جوانان با ایشان در مصلای تهران، بعد از اشاره به مولفه های قدرت جمهوری اسلامی ایران- که امروزه نسبت به آن روزها، دهها برابر شده است- می فرمایند؛ «امروزه نه آمریکا و نه بزرگتر از آمریکا قادر نیستند حادثه ای مثل حادثه صلح امام حسن(ع) را بر دنیای اسلام تحمیل کنند. اینجا اگر دشمن زیاد فشار بیاورد، حادثه کربلا اتفاق خواهد افتاد.»
۴- ممکن است کسانی با استناد به وادادگی برخی از خواص، شرایط امروز را با دوران امام حسن(ع) که با خواص آلوده روبرو بودند مقایسه کنند و حال آن که؛ در صدر اسلام و چند دهه بعد از آن، نگاه مردم به خواص بود چرا که آموزه های اسلام عزیز مانند امروز گسترده و فراگیر نبود و به همین علت هرگاه یکی از خواص دچار لغزش می شد، عده ای را با خود به انحراف و لغزش می کشاند. اما، در عصر حاضر و دوران بعد از انقلاب اسلامی، مردم بارها نشان داده اند که نگاهشان به رهبری است و نه خواص، بنابراین چنانچه برخی از خواص دچار لغزش شوند، به جای آن که دیگران را دچار انحراف و لغزش کنند، خود از دایره انقلاب بیرون افتاده و به قول حضرت آقا رفوزه شده و سقوط می کنند...
و در این باره گفتنی های دیگری نیز هست.

جمهوری اسلامی:حقه بازی غرب در سوریه
«حقه بازی غرب در سوریه»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه، جنجال سازی درباره حمله شیمیایی اخیر در حومه دمشق را "حقه بازی" غرب دانست، تعبیر مناسبی که برازنده رفتار غربی ها در بحران سوریه است.
دولت های غربی به سرکردگی آمریکا از همان ابتدای بحران ساختگی سوریه در سه سال قبل درصدد برآمدند از فرصت پدید آمده استفاده کرده و هدف چندین ساله خود در ساقط کردن حکومت سوریه را تحقق بخشند.
مخالفت های گسترده بین المللی و به خصوص مخالفت های جدی روسیه و چین در شورای امنیت، ناتوانی و ضعف عوامل آنها در داخل سوریه، در کنار مقبولیت داخلی حکومت سوریه مانع از آن شد که آمریکا و متحدین غربی و دنباله های منطقه ای واشنگتن بتوانند به راحتی به خواسته و هدف خود جامه عمل بپوشانند.
ناکامی غرب در پیاده کردن نقشه خود در سوریه و باقی ماندن حکومت سوریه در قدرت علیرغم همه تلاش ها و تدابیر، یک ضربه حیثیتی است برای آنها به ویژه برای آمریکا بود و به همین جهت آنها در تلاش بودند بهانه ای برای مداخله نظامی در سوریه به دست بیاورند تا کار دولت سوریه را یکسره کنند. مسئله استفاده از سلاح شیمیایی، همان دستاویزی بود که آمریکا به عنوان مقدمه آن را "خط قرمز" خود برای دخالت نظامی در سوریه تعیین کرد. تصور دولتمردان آمریکائی این بود که اگر بتوانند اتهام به کارگیری سلاح های شیمیایی را به حکومت سوریه نسبت بدهند، در آن صورت می توانند به سوریه لشکرکشی نمایند و روسیه و چین نیز از بیم افکار عمومی بین المللی نمی توانند با اقدام علیه سوریه مخالفت کنند.
موضوع استفاده از سلاح شیمیایی در منطقه "غوطه" دمشق که در ٣۰ مرداد ماه رخ داد دقیقاً در چارچوب این طرح قرار داشت، واقعه ای که به کشته شدن نزدیک به ۱۴۰۰ نفر منجر شد. بلافاصله از همان آغاز تبلیغات گسترده ای پیرامون این واقعه به راه افتاد و رسانه های غربی و برخی شبکه های خبری مشخص در منطقه با پوشش گسترده و نشان دادن صحنه های این حادثه بارها و بارها، انگشت اتهام را به سوی دولت سوریه نشانه رفتند بدون اینکه، هنوز هیچ مرجع مستقل و موثقی درباره این حادثه تحقیق کرده و نظر داده باشد. آمریکا نیز هماهنگ با این تبلیغات، سوریه را به حمله نظامی تهدید کرد تا اتهام استفاده از سلاح شیمیایی توسط دولت سوریه را قطعی جلوه دهد. از آنجا که جعلی بودن این اتهام کاملاً مشخص بود، افکار عمومی جهان درست در نقطه مقابل آمریکا قرار گرفت و با حمله نظامی به سوریه بشدت مخالفت کرد.
این شرایط، رئیس جمهور آمریکا را دچار تردید کرد و فرصت را برای ابتکار عمل سیاسی دولت های حامی سوریه فراهم ساخت. این ابتکار عمل در قالب طرحی که روسیه ارائه داد مطرح شد و رئیس جمهور آمریکا نیز با آن موافقت کرد. براساس این طرح، سلاح های شیمیایی سوریه در اختیار مراجع بین المللی قرار می گیرد تا درباره انهدام آنها اقدام شود.
بشار اسد رئیس جمهور سوریه روز جمعه در اظهارات خود صریحاً اعلام کرد که به طرح روسیه پایبند است و دولت سوریه نیز فهرست سلاح های شیمیایی خود را در اختیار سازمان منع تسلیحات شیمیایی وابسته به سازمان ملل قرار داده است.
دولت سوریه بارها تأکید کرده است که حمله شیمیایی ٣۰ مرداد در حومه دمشق، کار شورشیان و تروریست ها بوده و مدارک متقنی نیز برای اثبات این موضوع در اختیار دارد که نسخه ای از آن را در اختیار روسیه قرار داده است. دمشق اعلام کرده است برای خارج ساختن بهانه از دست آمریکا و توجیه افکار عمومی بین المللی، با اینکه مقصر حمله شیمیایی اخیر نبوده حاضر شده است با طرح انهدام تسلیحات شیمیایی خود موافقت کند. اکنون، با تحولات جدید، نوبت غرب است تا صداقت خود را در قبال اقدام سوریه نشان دهد.
با اینحال، بعید است که غرب به ویژه آمریکا در سیاست خود در قبال سوریه تجدیدنظر نماید چرا که هدف غربی ها در سوریه، فراتر از این مسائل است. غرب در سوریه به دنبال تغییر نظام است چرا که نظام سوریه با استراتژی منطقه ای غرب همسویی ندارد و مخل پیشرفت طرح های منطقه ای می باشد. سوریه به دلیل اینکه حاضر نشده از جبهه مقاومت خارج شود و به طرح آمریکائی - صهیونیستی باصطلاح "صلح خاورمیانه" که در واقع طرح سازش با رژیم صهیونیستی و سپری برای حفاظت از این رژیم است، بپیوندد مغضوب آمریکا و صهیونیست ها واقع شده و اساس دشمنی و اختلاف آنها با نظام سوریه همین است.
با توجه به این واقعیت، ساده اندیشی است اگر تصور شود غرب به سادگی دست از مطالبات خود در سوریه برخواهد داشت و با این نظام از در مصالحه عادلانه درخواهد آمد.
حتی با اینکه سوریه حاضر شده است طرح روسیه را بپذیرد، تحرکات دولتهای غربی در شورای امنیت برای پیدا کردن راهی برای مداخله نظامی، همچنان ادامه دارد و در تازه ترین مورد، آمریکا، فرانسه و انگلیس روز دوشنبه پیش نویس قطعنامه ای را برای حمله نظامی به سوریه در شورای امنیت مطرح ساختند که به دلیل مخالفت روسیه و چین، ناکام ماند.
سیاست حقه بازی غرب در سوریه منحصر به مورد اخیر و اتهام حمله شیمیایی نیست و با توجه به ماهیت دشمنی غرب با سوریه، در آینده نیز باید منتظر حقه بازی های دیگر غرب در سوریه باشیم.

رسالت:قانون حجاب و عفاف
«قانون حجاب و عفاف»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می خوانید؛یکی از مظاهر مدرنیته که با موازین الهی و انسانی همخوانی ندارد مسئله سکس و برهنگی است. سرمایه داران از فرهنگ برهنگی هم تغذیه می کنند و هم تغذیه می شوند. اگر سکس را از ساحت هنر، اقتصاد، فرهنگ، ادبیات، سیاست و ... غرب بگیریم نیمی از زیرساخت های خود را از دست می دهد. ایرانیان از دیرباز به امر حجاب و پوشش همت داشته اند و بهره گیری از سکس و برهنگی را در ساحات انسانی بر نمی تابند.
ظهور انقلاب اسلامی ایران فرصتی شد تا بشریت این تجربه را بار دیگر به دست آورد که می تواند بدون سکس و برهنگی زیستی الهی و انسانی داشته باشد.
رضاخان و فرزندش مأموریت داشتند فساد اخلاقی را با فرهنگ برهنگی تبلیغ و ترویج کنند. اواخر سلطنت پهلوی دوم آن قدر در مرز ابتذال افراط شد که با واکنش بهنگام مردم ایران روبه رو گردید. یکی از علل مهم انقلاب اسلامی در ایران همین واکنش به هنگام در برابر فرهنگ ابتذال و برهنگی بود.
بازگشت به پوشش اسلامی یک امر طبیعی بود که طی سی و اندی سال پس از انقلاب خود را نشان داد این امر بویژه در راهپیمایی های میلیونی در سراسر کشور زیبایی و نقش آفرینی های خاص خود را داشت. اما دشمنان اسلام همچنان به تبلیغ برهنگی در ایران و جوامع اسلامی اصرار دارند و آن را راهی برای بازگشت فرهنگ و مظاهر مدرنیته می دانند. امروزه صدها کانال ماهواره ای در آسمان ایران و جهان اسلام با نمایش فیلم های پورنو همین هدف را دنبال می کنند.
صنعت فیلمسازی در غرب تکیه اصلی خود را روی ترویج برهنگی گذاشته است. دستگاه های فرهنگی دولت و نهادهای مردمی که دست اندرکار صیانت از اخلاق و دستاوردهای فرهنگی انقلاب هستند از ابتدای انقلاب به این امر حساس بوده اند و در نبردی بی امان با تبهکاری های سیاسی، فرهنگی دشمن قرار داشته ودارند. قانون حجاب و عفاف یک قانون جامع و مانع است که با همت شورای عالی انقلاب فرهنگی برای صیانت از فرهنگ حجاب در جامعه اسلامی ما در ۱٣ دی ٨۴ به تصویب رسید. نام این قانون، راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب است. این قانون در ۱۶ بند سیاستها و راهکارهای اجرایی دستگاه های گوناگون کشور را دقیقاً احصاء کرده است.
این انتظار در جامعه ما وجود دارد دولتی که منتخب ملت مسلمان است باید اولین ها در رعایت فرهنگ عفاف و حجاب باشد. لذا کارکنان دستگاه ها و وزارتخانه ها و موسسات دولتی که با مردم سروکار دارند باید در امر تبلیغ و ترویج حجاب و عفاف پیشتاز باشند و خود عامل به مقررات در صحنه باشند. در قانون حجاب و عفاف ۲۱ وظیفه کلیدی بر عهده وزارت ارشاد گذاشته شده است. سازمان صدا و سیما ٣۱ وظیفه، نیروی انتظامی ۲۱ وظیفه، وزارت ورزش و جوانان ۲۱ وظیفه، وزارت امور اقتصادی و دارایی ۱۷ وظیفه، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات ٨ وظیفه، شهرداری ها ۱۰ وظیفه، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ۱۷ وظیفه، ستاد امر به معروف و نهی از منکر ۱۱ وظیفه، وزارت کار و امور اجتماعی ۵ وظیفه، وزارت کشور ۱۰ وظیفه، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ۱۱ وظیفه و ... به عهده دارند. اگر این دستگاه ها به وظایف ذاتی خود که در قانون عفاف و حجاب به آن تصریح شده عمل کنند، چهره و نمای جامعه کنونی ما دگرگون خواهد شد.
متأسفانه دولت گذشته اهتمام ویژه ای به این امر نداشت و گله دستگاه های نظارتی و نیز علما و مراجع و دلسوزان جامعه را هم در پی داشت. اخیراً حجت الاسلام والمسلمین روحانی رئیس جمهور محترم در جلسه هیئت وزیران خواستار اجرای قانون حجاب و عفاف شد. از این بابت باید از آقای روحانی صمیمانه تشکر کنیم.   
وی به وزیر کشور مأموریت داد موضوع را در شورای اجتماعی کشور مطرح و پیگیری نماید و نیز در همین زمینه وظایفی به عهده کمیسیون فرهنگی هیئت دولت گذاشت. موضوع حجاب و عفاف و تأکید رئیس جمهور بر اجرای آن جمعه گذشته مورد توجه خطبه های ائمه جمعه سراسر کشور بود. موضع مشترک ائمه جمعه این بود که اجرای قانون حجاب و عفاف را دولت از دستگاه های اداری، دانشگاه ها، بیمارستان ها و مراکز دولتی شروع کند. کسانی که حقوق بگیر دولت هستند در محیط های کاری ملزم به رعایت حجاب و ترویج عفاف در جامعه باشند. مردم امیدوارند با همت دولت تدبیر و امید امر حجاب و عفاف براساس قانون آن شکل واقعی خود را بگیرد. از این تاریخ حداقل تا پایان سال می توانیم کارنامه دولت را در این امر مرور کنیم.

سیاست روز:ایثار تنها رمز پیروزی
«ایثار تنها رمز پیروزی»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم حسن اختری است که در آن می خوانید؛امروز سی ویکم شهریور ماه، اولین روز گرامی داشت هفته دفاع مقدس در ایران اسلامی است سی و سه سال پیش در چنین روزی (سی و یکم شهریور ۱۳۵۹) ارتش رژیم بعثی عراق با فرمان مستقیم صدام حسین (صدام یزید کافر) با تمام قوا از زمین و هوا و دریا به کشوری حمله ور شد که نهال تازه انقلاب اسلامی در آن رستن کرده بود.
سازمان ارتش آن روز از هم پاشیده و یارای دفاع از خود را نیز نداشت چه برسد به دفاع از مرزهای ایران، سپاه پاسداران نوبنیاد با نیروهای جوان، کوچکترین تجربه ای در جنگ نداشت. بخش اعظمی از نیروهای نظامی و انتظامی درگیر خاموش کردن آتش فتنه هایی بودند که توسط گروهک های دست آموز غرب و شرق در بعضی از استانهای مرزی برافروخته شده بود.
تمام شرایط ظاهری و مادی برای ساقط شدن نظام نوپای جمهوری اسلامی ظرف زمان کوتاهی مهیا بود. یعنی یک ضربه کاری از خارج از مرزها قادر بود که کار را یکسره کند. لذا طمع رژیم بعث عراق برای حمله به ایران و ادعای تسخیر خرمشهر و خوزستان و تهران در مدت کوتاه چند هفته ای، حرف بی ربطی نمی توانست باشد. دشمن مطالعات و محاسبات دقیقی را برای انتخاب زمان حمله انجام داده بود. تنها چیزی که در مخیله صدام و اربابان غربی و شرقی اش ـ آمریکا و شوروی و ازناب آنها ـ نگنجیده بود و یا بهتر است گفته شود که از درک آن عاجز مانده و یا قدرت فهم آن را نداشتند.
نقش بی بدیلی بود که امام خمینی(ره) در قامت ولایت فقیه ظهور یافته بود و ملتی که با انقلاب اسلامی و قبول رهبری داهیانه امام به امتی سترگ چون بنیانی مرصوص تبدیل شده بود. اولین جمله ای که حضرت امام بعد از آغاز حمله همه جانبه صدام بر زبان آوردند این بود که دزدی آمد و سنگی پرت کرد و رفت.
این جمله هیمنه دشمن با تمام حامیانش را درهم شکست و ملت را برای حفاظت از خانه و تعقیب و تنبیه دزد برانگیزاند. هر ایرانی غیرتمندی دفاع از آب و خاک و ناموس خود که ناجوانمردانه مورد تعدی و تجاوز بیگانگان قرار گرفته بود وظیفه انسانی و اسلامی خود دانست و هر آنچه که در توان داشت در طبق اخلاص گذاشت. در چنین آوردگاهی البته بودند قلیل افرادی که رذیلانه یا فرار را بر قرار ترجیح دادند و یا با مزدوری، نقش ستون پنجم دشمن را در داخل برعهده گرفتند. اما تعداد آنها در مقابل خیل عظیم مدافعان ایران اسلامی تعدادی ناچیز بود که قابل به شمارش نبود.
هشت سال تمام ـ دو هزار و نهصد و بیست روز ـ طول کشید تا به سازمانهای بین المللی و کشورهای مدافع حقوق بشر؟!!! اثبات گردد که عراق آغاز کننده جنگ تحمیلی علیه ایران بوده است. مطلبی که آنها از اول به روشنی می دانستند اگر که نگوییم خود در طراحی آن دست داشته اند لااقل بخشی از پشتیبانی اطلاعاتی و لجستیکی حمایت از صدام را برای جلوگیری از سقوط او مستقیم و یا غیرمستقیم برعهده داشته اند.
اینک ربع قرن از آن ایام ـ پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و اعلام پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ـ می گذرد گرچه دفاع از مرزهای جغرافیایی و ایدئولوژیک انقلاب اسلامی با تداوم راه ولایت فقیه همچنان مقدس باقیمانده است. اما اگر امروز پرسیده شود که مهمترین عامل پیروزی نه تنها رزمندگان، بلکه مردم ایران در آن برهه زمانی پرافتخار چه بوده است پاسخ چه خواهد بود. آیا هنر امام در بسیج اقشار مردم به غیر از تقدس بخشیدن به دفاع همه جانبه از کیان ایران اسلامی بود.
رزمندگان و آحاد ملت با ایثار جان و مال از خود گذشتند و خدایی شدند. و وقتی مردم خالصانه دین خدا را یاری کردند. مشمول رحمت و یاری خدا قرار گرفتند و پیروز شدند. آیا امروز هم ما جا ماندگان از غافله حاضریم برای یاری دین خدا از خود بگذریم؟ الله اعلم به ذات الصدور.

تهران امروز:چرایی مقاومت قیمتی کالاها
«چرایی مقاومت قیمتی کالاها»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم محمدرضا پورابراهیمی است که در آن می خوانید؛با اینکه قیمت ارز و طلا از هفته گذشته رو به کاهش گذاشته است، اما به نظر می رسد مردم باید مدت زمان دیگری منتظر باشند تا تاثیر این کاهش قیمت ها را در معیشت و زندگی خود احساس کنند. این امر چند دلیل اساسی دارد. یکی از دلایل مهم آن، انتظار بازار و فعالان اقتصادی برای به ثمر رسیدن چشم انداز مثبت به وجود آمده در حوزه سیاست خارجی و بحث های مربوط به پرونده هسته ای کشورمان است. دلیل دیگر زمان لازم برای اطمینان بازار به برنامه های دولت در حوزه اقتصاد است. اما مهم تر از این دو مورد، ماهیت چسبندگی قیمت ها بخصوص در کشور ماست. تجربه نشان داده است که اقتصاد ایران به شدت به خبرهای بد واکنش نشان می دهد و به سرعت قیمت ها افزایش می یابد، اما برای کاهش قیمت در نتیجه خبرهای مثبت، مقاومت می کند. این مشکلی است که بارها در اقتصاد ایران اتفاق افتاده است و درخصوص کاهش قیمت هایی که در چند روز گذشته در بازار ارز و طلا رخ داده است هم باید منتظر چنین روندی بود و نباید انتظار داشت که قیمت ها به سرعتی که قیمت ارز و طلا کاهش یافته است، نزولی شود.
از سوی دیگر، درست است که حدود ٨۰ درصد از تورم موجود ناشی از کاهش ارزش پول ملی در ۱٨ ماه گذشته است، اما بخش دیگری از آن به دلیل تورم ساختاری است که در اقتصاد کشور وجود داشته و همیشه از ان رنج برده ایم. با جهش های قیمت ارز که در ماه های گذشته اتفاق افتاد، قیمت بسیاری از کالاها و خدمات هم به سرعت متاثر شد و آن پتانسیلی که از تورم ساختاری در اقتصاد کشور وجود دارد، آزاد شد. نتیجه این وضعیت به خطر افتادن معیشت مردم و بی اثر شدن حقوق و دستمزدهای آنها بود. اما اینکه انتظار داشته باشیم، با بهبود ارزش پول ملی کالاها و خدمات به قیمت های سابق خود بازگردند، کمی دور از ذهن است هر چند که انتظار برای کاهش محسوس قیمت ها هم غیرمنطقی نیست و انتظاری درست است.
درخصوص کاهش قیمت ارز هم ذکر این نکته دارای اهمیت است که جدا از تاثیر خبرهای مثبت سیاسی، اقدام های بانک مرکزی بخصوص بازارگردانی ارز، تدوین سیاست صحیح درخصوص سپرده های ارزی و تزریق دلار به بازار آزاد نقش بسزایی داشته است و نباید فراموش کرد که تنها این جو روانی نیست که بر بازار حاکم شده است. از سوی دیگر با کاهش قیمت ارز مشاهده کردیم که قیمت طلا نیز در بازار کاهش یافت.
اما آنچه دارای اهمیت است، تدوین و اجرای برنامه هایی از سوی دولت است که بتواند رشد اقتصادی مناسب را تحقق بخشد و تورم را کنترل کند. در چنین شرایطی است که اگر قیمت دلار به حدود ۲هزار تومان برسد، می توان در میان مدت و بلند مدت انتظار داشت که سطح کیفی زندگی مردم بهبود یابد.

حمایت:بایسته های دانشگاه اسلامی
«بایسته های دانشگاه اسلامی»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم سیدمحمدمهدی موسوی است که در آن می خوانید؛از همان آغازین ماه های عمر نظام جمهوری اسلامی تاکنون که سی و اندی سال می گذرد، یکی از جدی ترین دغدغه های مردم و مسئولان ناظر به اسلامی شدن دانشگاه ها بوده است. گرچه در همان سال های نخست، انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها باعث تحولاتی شد، به دلیل ناآرامی های سیاسی و سپس درگیری کشور در جنگ تحمیلی، این موضوع تا حدی مسکوت ماند تا اینکه در دهه هفتاد با تأکیدهای مقام معظم رهبری «ستاد اسلامی شدن دانشگاه ها» در وزارت علوم تشکیل شد و سپس در سال ۷۶ با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، «شورای اسلامی شدن دانشگاه ها و مراکز آموزشی»، تشکیل شد.
طی همه این سال ها، «اسلامی شدن» دانشگاه ها، همواره محل مناقشه و ابراز نظر موافقان و مخالفانی بوده است وهر یک به طرح دیدگاه های خویش پرداخته اند، آنچه اکنون اهمیت می یابد،به کارگیری راهکارهای عملیاتی در این باره است و نه سخن از بودن یا نبودن آن!بر اساس این سند اسلامی شدن دانشگاه، دانشگاه اسلامی دانشگاهی است که در آن، بینش توحیدی بر تمامی شئون دانشگاه و تفکر و اندیشه دانشگاهیان حاکمیت دارد و علم آموزی به منزله یک عبادت برای ایجاد و تقویت این نگرش ایفای نقش می کند.
متأسفانه بعد از گذشت این همه سال، کماکان بین مسئولان و متولیان امر درباره تعریف «دانشگاه اسلامی» اختلاف نظر وجود دارد، به طوری که تعریف واحد و مشخصی مورد توافق قرار نگرفته است.در اوضاع فعلی گرچه عده ای اسلامی شدن را فقط با احداث نمازخانه، اخراج استادان ضدانقلاب و اصلاح وضعیت پوشش دانشجویان، همسان می گیرند، به نظر می رسد مهم تر از اینها، ایجاد تحول ریشه ای در ساختار دانشگاهی و اصلاح نقاط ضعف است؛ براین اساس بی شک باید متون درسی تغییر کند؛ فضای حاکم بر دانشگاه متحول شود و بالاخره اینکه بن مایه اندیشه حاکم بر دانشگاه ها متأثر از تفکر و اندیشه الهی باشد و نه اندیشه الحادی یا سکولار.
به تعبیر رسای رهبر فرزانه انقلاب، «اسلامی کردن دانشگاه ها به مفهوم یک تحول بنیادین است که در تاریخ این کشور، ماندگار خواهد شد».اهمیت توجه بنیادین به این مقوله از آنجا نشأت می گیرد که بدانیم سرنوشت ۴ میلیون دانشجو و بیش از ۱۰۰ هزار عضو هیأت علمی کشور، بستگی به آن دارد.

آفرینش:بی مسئولیتی درنظارت آفت حقوق مردم
«بی مسئولیتی درنظارت آفت حقوق مردم»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید؛درتمام جوامع، حاصل تمام بی تدبیری ها، آزمون و خطاها، کم کاری ها و غفلت های مسولان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، گریبان گیر مردم عادی، خصوصاً بخش ضعیف جامعه می گردد.
البته درکشورهای پیشرفته تلاش می شود تا این سایش ها و تقابل ها میان عملکرد صاحب منصبان و نهادها با عامه مردم به حداقل برسد و شهروندان به این نتیجه برسند که مسولان و دستگاه های اجرایی به عنوان حامیان حقوق و خواسته های آنها هستند.
متاسفانه این حمایت از حقوق مصرف کننده به طور گسترده و درواحدهای مختلف صنفی کشورما رعایت نمی شود. این بی توجهی ها به حدی است که بعضاً جدای از حقوق شهروندی، جان مردم را نیز به خطر می اندازد. به عنوان نمونه عینی، کشته شدن بیش از ۴۰ نفر از هموطنانمان در تصادف اتوبان تهران- قم، که به گفته کارشناسان استفاده از لاستیک های نامرغوب چینی موجب بروز این حادثه گردیده بود. بحث اصلی اینجاست که باید یک نهادی، یک سازمانی، یک قوه ای، بالاخره یک کسی مسولیت به خطرافتادن جان مردم را برعهده بگیرد و پاسخگوی این بی توجهی ها به کیفیت کالاهایی که با جان مردم سرکار دارند، باشد!.
اگر از سرحلقه این ماجرا آغاز کنیم، می رسیم به بحث واردات. اصولا هرکشوری آن بخش از نیازهایی را که به لحاظ فنی و اقتصادی قادر به تامین آن نیست، ازدیگربازارهای خارجی تهیه می کنند. اما عامل کیفیت و نظارت برمرغوبیت آن به هیچ وجه مورد غفلت قرار نمی گیرد. اما متاسفانه درکشورما این عامل در آخرین مراتب توجه قرار دارد یا اصلا نظارتی برآن نمی شود. یا اگرهم نظارتی سطحی دراین مهم وجود دارد در پاره ای موارد به سبب رسوخ فساد مالی به ادارات، از طریق غیرقانونی فیلتر نظارت نادیده گرفته می شود.
در جستجوی دومین عامل این بی مسولیتی ها درقبال حقوق مردم، باید به ساختار نامناسب نظارت ازسوی اصناف و عدم توجه به کارایی آنها اشاره کرد.
طبق قانون نظام صنفی، هر اتحادیه ای علاوه بر نظارت بر امر کیفیت کالاهای داخلی و خارجی باید تخلفات را نیز اعلام کند، اما ورود سازمان های مختلف که برخی منافعی در این میان دارد، مانع از انجام وظیفه قانونی اتحادیه ها شده است. به عبارتی به سبب ساختارنامناسب نظارتی، اتحادیه ها هیچ آماری درخصوص وضعیت واردات، تعداد واردکنندگان و هویت آنها ندارد.
به همین دلیل بسیاری ازافراد ناشناخته و یا فرصت طلب برای کسب سود، بدون اینکه محدودیت و یا دانش تخصصی برای واردات داشته باشند، اقدام به ورود انواع کالاهای نامرغوب، خصوصاً چینی می کنند که تشخیص کیفیت و درجه بندی آن از نظر مصرف کننده سخت و حتی غیرممکن است.
اگر خبرهایی از ست سرم های تقلبی و سرنگ های آلوده می شنویم، اگر می شنویم که ده ها تن از هموطنانمان درتصادفات جاده ای به خاطر نقص فنی اتوبوس و لاستیک های غیراستاندارد می سوزند، اگرداروهای تقلبی وارد کشور می شود و اگر...، همه این ها به این سبب است که نظارت در کشور ما به صورت ابزاری به کار گرفته می شود.
وقتی نظارت مورد بی توجهی و منفعت طلبی قرارگیرد؛ حقوق و جان و مال مردم به خطر خواهد افتاد و این رویه به صورت گسترده شیوع پیدا خواهد کرد. لذا با نادیده انگاشتن مولفه نظارت، جامعه خود را در مقابل انبوهی ازخطرهای جانی و مالی خواهد یافت.
امیدواریم مسولان و مدیران جدید نسبت به مسئله نظارت حساسیت بیشتری داشته باشند و قانون را که ضامن تامین حقوق مردم است به طور کامل و بدون هیچ مسامحه ای به اجرا گذارند.

قانون:فضای اقتصاد امیدوار کننده شد
«فضای اقتصاد امیدوار کننده شد»عنوان یادداشت روز روزنامه قاون به قلم بیژن بیدآباد است که در آن می خوانید؛اقتصاد ایران در شرایط تازه ای قرار گرفته است. وقتی چشم انداز آینده مثبت باشد، افکار عمومی انتظار ارزانی بیشتر و وفور کالا در اقتصاد را دارد و مسلما مسیر حرکت قیمت ها نیز کاهشی خواهد بود. در چنین شرایطی این بانک مرکزی و دولت است که باید شرایطی را پیش بینی کند تا اقتصاد از کاهش قیمت ها و موج ارزانی در بازارهای مهمی مانند طلا و سکه و ارز بیشترین منفعت را نصیب خود کند. در این میان نمی توان از بانک های تجاری و تخصصی انتظار تثبیت اقتصاد را داشت چرا که وظیفه ذاتی بانک ها این نیست. اتفاقا این دولت است که باید با تدوین سیاست هایی از طریق بانک مرکزی در بزنگاه های مهمی چون اکنون بیشترین نفع را متوجه اقتصاد کند .
مسلما در شرایطی که اقتصاد رو به وخامت می رود یا به سمت بهبودی حرکت می کند، تلاطم های قیمتی بازار را متاثر و متحول می کند اما باید در نظر داشت میزان کاهش قیمت ها در تلاطم های مثبت، یعنی در دوره هایی که اقتصاد رو به بهبودی است ، بسیار کمتر از زمانی است که قیمت ها میل به صعود دارند و اقتصاد رو به وخامت می رود . در کل در بزنگاه های خاص، وقتی شرایط اقتصادی دستخوش ناملایمات می شود،تغییرات قیمتی به سرعت رخ می دهد و بهای کالاهایی مانند ارز و طلا و سکه به سرعت افزایش می یابد اما روند کاهش قیمت به هیچ روی با روند افزایش قیمت مشابه نیست و مقاومت بازار در برابر کاهش قیمت بسیار بیشتر از روند معکوس آن است .
به عبارت ساده تر می توان گفت قیمت ها به سرعت بالا می رود اما به سختی و آهسته پایین می آید.
در این میان، باید توجه داشت اتفاقاتی که در بازار رخ می دهد به دلیل سیاست های اتخاذ شده از سوی دولت و بانک مرکزی نیست بلکه علائم امیدواری نسبت به سیاست هایی است که اجرایشان مدنظر دولت است. فعالان اقتصادی نیز این وضعیت تازه را درک کرده و معتقدند وضعیت در آینده بهتر از حالا خواهد بود اما نکته اصلی این است که مسائلی که در دولت های قبلی ایجاد شده، مسیر را کمی سخت کرده است اما این سختی ها نمی تواند مانع از بهبود وضعیت ایران شود.
حقیقت این است که ایران توانایی جهش های بزرگ اقتصادی و حتی بین المللی را داراست. در حال حاضر دولت با جهت گیری های مناسب در عرصه بین المللی و همچنین بهبود شیوه برخورد با مردم در داخل کشور، توانسته است چنین تغییراتی را رقم بزند. انشاا... در قدم بعدی با افزایش سطح آزادی های سیاسی و بهبود شرایط وضعیت از قبل بهتر شود.

شرق:غیرحرفه ای های بازار ارز
«غیرحرفه ای های بازار ارز»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حسین عبده تبریزی است که در آن می خوانید؛دیروز، قیمت دلار در بازار آزاد به کریدور دوهزارو۹۰۰تومان وارد شد و کف قیمتی دوهزارو۹۱۰تومان را تجربه کرد. سکه طلا نیز به کف قیمتی ۹٣۰ هزارتومان رسید. سوال بزرگ روز که عرضه کنندگان و تقاضاکنندگان دلار پیش روی دارند طبعا چشم انداز قیمت در آینده است. دلار به چه قیمتی خواهد رسید؟ آیا قیمت جاری تعادلی است یا قیمت به کانال قیمتی پایین یا بالاتر منتقل خواهد شد؟ اقتصاددانان کاهش قیمت جاری را بر اساس نظریه انتظارات توضیح خواهند داد. در بیان مالی چی ها، بازار روانی است و صرفا منطقی نیست.
فروشندگان از سرمایه گذاران غیرحرفه ای هستند که برای حفظ ارزش دارایی های خود از ریال به دلار روی آورده اند و اکنون نیز که روند را کاهشی می بینند، به هول و هراس افتاده اند و مقابل صرافی های شهرهای بزرگ صف های فروش را تشکیل داده اند. در اواخر بهار سال ۱٣۹۲، چند روز پس از انتخابات ۲۶ خرداد، دلار از سه هزارو۴۰۰تومان سقوط کرد و به مدت کوتاهی قیمت به زیر سه هزارتومان هم رسید.
البته همه علاقه مندان به خرید نتوانستند دلار زیر سه هزارتومان را پیدا کنند و قیمت به سرعت روند افزایشی در پیش گرفت. پس، قیمت های بازار آزاد در روز شنبه ٣۰ شهریور ماه، اولین بار طی مدت طولانی است که دلار را در کانال دوهزارو۹۰۰ تومان حرکت داد. آیا قیمت ها پایین تر خواهد رفت؟ آیا این قیمت ها تعادلی است؟ واقعیت آن است که بعد از انتخابات دولت یازدهم، بازار ارز نقطه تعادلی جدید را دنبال می کند و عرضه و تقاضاکنندگان دریافته اند که به دلیل انتقال در مختصات اقتصاد-سیاست جمهوری اسلامی ایران، قیمت ها تغییر خواهدکرد. رویدادهای هفته گذشته ضرورت این انتقال را تشدید کرده است.
در واقع، در این روزهای پرخبر، بازار در منطقه انتقالی است؛ بازار در شرایط اغتشاش قبل از تعادل به سر می برد. بازار به دنبال نقطه تعادلی ارز در دولت تدبیر و امید است. سخنان رییس جمهور، وزیر امور خارجه و رییس سازمان انرژی اتمی نوید وضعیت جدیدی در تعاملات و مناسبات فرامرزی می دهد. بازار سهام روند رشد قیمت ها را تجربه می کند. خبرها نیز پایه های روانی کاهش اخیر قیمت ارز را باعث شده است. بازار ارز به انتظار نشسته و گیج است.
حرفه ای ها آرام کناری نشسته اند و غیرحرفه ای ها نگران از وضعیت مه آلود در حال فروش ارزهای خود هستند. خط حمایت تاریخی سه هزارتومان، در بیان تحلیلگران فنی شکسته شده است. با قیمت دلار دوهزارو۹۲۰تومان، قیمت ۹۱۷ هزارتومانی برای سکه، فقط قیمت طلای سکه است و صرف قیمت ندارد.
دلار در روزهای اخیر نسبت به سکه مقاوم تر عمل کرده است. حرفه ای ها به این بیان وارن بافت اعتقاد دارند که وقتی غیرحرفه ای ها وارد بازار می شوند، روندی در حال پایان یافتن است و روندی عکس آغاز خواهد شد. ورود غیرحرفه ای ها بیانگر پایان یک روند است.
نمی توان گفت فردا یا این هفته قیمت دلار چه خواهد شد. شاید ملاقات چنددقیقه ای روحانی و اوباما در راهروهای سازمان ملل قیمت ها را باز هم تغییر دهد؛ اما، کاهش قیمت حتی یک یا دوماهه هم تداوم نخواهد داشت. در بلندمدت، دلار پایین تر نخواهد رفت. عرضه کننده اصلی یعنی دولت هم می داند که با دلار ارزان نمی توان اقتصاد را اداره کرد، نمی توان بودجه را متعادل کرد و طبعا دولت و بانک مرکزی الان نگران کاهش قیمت دلار است. حرفه ای ها این را به خوبی می دانند.
با دلار دوهزارو۹۰۰تومانی تقاضای واردکنندگان بالا می رود. حتی اگر مناسبات بین المللی ایران بهبود جدی یابد، تقاضا برای ارز جهت واردات مواد اولیه، قطعات و ماشین آلات افزایش خواهد یافت. حفظ قیمت تعادلی دلار در سطح پایین بسیار بعید به نظر می رسد. قیمت دلار مبادله ای اکنون دوهزارو۴۷۰تومان است که با هزینه های مختلف و از جمله هزینه های تاخیر به رقم دوهزارو٨۰۰تومان نیز می رسد.
بنابراین برای بسیاری از متقاضیان دلار مبادله ای اکنون صرف می کند که دلار آزاد بخرند و این نیز بر تقاضا برای دلار می افزاید. برای دولتی که علاقه مند به تک نرخی کردن ارز و گریز از فساد ارز چندنرخی است، بهترین فرصت فراهم شده است تا با هدف گیری ارز سه هزارو۵۰۰تومان، بازار ارز را به سمت قیمت واحد هدایت کند. مصرف کننده در این میان زیان نمی کند، چراکه همین امروز نیز کالاها را با دلار سه هزارو۵۰۰ تومان و چهارهزارتومان می خرد.
هیچ کالای وابسته به ارزی در بازار وجود ندارد که قیمت آن با کاهش دلار به دوهزارو۹۰۰تومان کاهش یابد و با قیمت جدید ارز منطبق شود. پدیده چسبندگی قیمت و صرف آسایش (Convenience Yield) اجازه نمی دهد که در بازارهای کالاهای فیزیکی آربیتراژ مکانیزم خوداصلاحی قوی ای برای بازار داشته باشد و قیمت کالاها برای مصرف کننده با کاهش دلار به سرعت اصلاح شود.
اکنون با شرایط بازآرایی نیروهای عرضه و تقاضا در بازار ارز مواجهیم و موج عرضه غیرحرفه ای ها تداوم نخواهد داشت. حرفه ای ها اگر این روزها خریدار ارز هم نباشند، فروشنده هم نیستند و وارد بازار نیز نمی شوند. قیمت ارز زیر ارزش ذاتی آن است. بانک مرکزی هم برای ایجاد ثبات و کاهش فرصت های رانت خواری علاقه و نقشی در کاهش قیمت دلار ندارد. دلار در بلندمدت (مثلا دوماه آینده) قیمت بالاتری خواهد داشت.

آرمان:ضرورت فعالیت انتخاباتی
«ضرورت فعالیت انتخاباتی»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم مصطفی ایزدی است که ر آن می خوانید؛مردم در ۲۴ خرداد ماه ۹۲، فضای جامعه را تغییر دادند. آن که درجریان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری خوش درخشید و توانست مواضع خود را منطبق با بسیاری از خواسته های اصلاح طلبان، که مطالبات اکثر مردم مسلمان ایران است، چنان بیان کند که حمایت سران اصلاحات را جلب نماید، آرای اکثر مردم را به دست آورد و رئیس جمهور شد.پس از آن، امید در جامعه و به ویژه در میان جوانان، گسترش یافت و تلخی روزگار، اندک اندک از کام ها زدوده شد تا جایی که افراد امیدوار به شکل گیری یک دولت معتدل و متمایل به اصلاح طلبان، از رای ندادن در روز رای گیری، پشیمان شدند و می گفتند ای کاش در انتخابات شرکت می کردیم تا دکتر روحانی با درصد بیشتری وارد اتاق ریاست جمهوری شود.
بعد از آنکه حسن روحانی، وزرای پیشنهادی خود را به مجلس معرفی کرد و توانست رای اعتماد نمایندگان مجلس شورای اسلامی را برای ۱۵ وزیر از ۱٨ نفر معرفی شده به دست آورد، جمعی از دیگر از این دسته را به جاده امید کشاند، زیرا اکثر قریب به اتفاق وزرای مورد تایید مجلس از چهره های شناخته شده اصلاح طلب یا متمایل به اصلاحات هستند.
دولت که تشکیل شد، رئیس جمهور و وزرای او در موضعگیری های روشن و عزل و نصب های حساب شده، تصویرروشنی از آینده بهتر ارائه کردند. روزهای اخیر نیز، روابط بین المللی ایران در پرتو توانایی هایی که منتخب مردم از خود نشان داد، فضای جامعه را به سمت امیدواری از پایان یافتن بسیاری از ناامنی های اقتصادی ناشی از تحریم ها پیش می برد. آرامش در جامعه رو به افزایش است، سایه ناراحتی های رنگارنگ که محصول بی تدبیری یا بی توجهی بود، در حال برچیده شدن است.
همه اینها، یعنی وقتی شمیم اعتدال به مشام حق طلبان برسد، جامعه زنده می شود، حتی کسانی که بعضا تغییر را در دسترس نمی دیدند از خواب بیدار شدند و به اعتدال و اصلاحات سلام کردند. رویکرد در مجلسی که در اختیار جناح اصولگراست، در روز رای اعتماد به وزرای پیشنهادی برای عضویت در دولت یازدهم، گویای همان سلامی است که منتقدان اصلاحات، به شرایط موجود کردند.
دلایل سیاسی این اتفاق یادداشتی جداگانه می طلبد، اما دلایل هر چه باشد در تلطیف فضایی که به نفع آحاد جامعه اعم از مردم و جناح های سیاسی است، نقش مثبتی داشت. اگرچه تندروها و افراطیون هنوز در خوابند و حتی چشم خود را نیمه باز هم نکرده اند، تا ببینند با رفتن دولت دهم، چه اتفاق مبارکی در ایران و به نفع مردم کشورمان افتاده است، اما آنها چون اندک و خسته اند، چه بهتر که همچنان خفته باشند تا خود را وارد معرکه ای جدید نکنند.
این فضای جدید، طرح های آینده اصلاح طلبان را نیز به جریان انداخت. طرح هایی که بهروزی مردم در آن پیش بینی شده است. طرح هایی که سیاستمداران اصلاح طلب را برای حضور در عرصه های گوناگون خدمتگزاری، مصمم تر می کند. رویداد خوب خرداد ۹۲، آن بخش از اصلاح طلبان جوان که خود را از صحنه کنار کشیده بودند، به میدان آورد و رویدادهای پس از انتخابات نیز آنان را شاداب و امیدوار ساخت، تا در تصمیم گیری های آتی، باهمه توان نقش آفرینی کنند.
مجلس دهم و انتخابات مربوطه از جایگاه بالایی برای اصلاح طلبان برخوردار است، به یقین روح امید و پیشرفتی که در جامعه، پس از حضور بخشی از اصلاح طلبان در عرصه مدیریت ایجاد کرد، در انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی، همه اصلاح طلبان و جمع زیادی از اصولگرایان معتدل و متمایل به اصلاحات را به نفع جریان واقعی مردم سالاری، یعنی تشکیل یک مجلس قوی تر، زنده تر و کارساز تر، وارد صحنه خواهد کرد.
هرچند تا انتخابات مجلس دهم، دو سال زمان پیش رو داریم و سخن از آن مجلس و انتخابات آن زود است، اما چون اصولگرایان غیرمعتدل، باب موضوع را باز کرده اند و آماده شده اند که با اصلاح طلبان برای رسیدن به مجلس دهم به رقابت جدی بپردازند، اشکالی ندارد که تحلیل ها هم از طرف اصلاح طلبان آغاز شود.
نکته درخور توجه اینکه یکی از چهره های سرشناس همین جناح، به اصولگرایان هشدار داده که اصلاح طلبان برای رسیدن به مجلس دهم، پا به رکاب شده اند و خیلی هم تعجب کرده که چرا اصلاح طلبان می خواهند برای آینده فعالیت کنند! بدیهی است، هر تشکل سیاسی و هر جبهه ای که برای خدمتگزاری صادقانه به مردم شکل می گیرد، باید به مراکز خدمتگزاری کلان فکر کند.
مگر فعالیت سیاسی برای رسیدن به مواضع اصلی و ارکان حکومت، آن هم در چارچوب قوانین و مقررات جاری جرم است که آقایان، انتظار چنین اقدامی را از ناحیه منتقدان خود ندارند؟ اگر اصولگرایان از هم اکنون نشست های خود را برای انتخابات ۹۴ مجلس برگزار می کنند و احزاب فراوان خویش را آماده حضور در عرصه انتخابات می کنند، اشتباه است؟ نه تنها اشتباه نیست، بلکه کار پسندیده ای می کنند.
لذا افراد سرشناس اصولگرایان غیرمتعدل نباید فعالیت احزاب اصلاح طلب را با دیده تعجب بنگرند. اصلاح طلبانی که در حال حاضر جایگاه مهمی در میان مردم دارند و صد البته که می دانند در انتخابات مجلس دهم، پیروز میدان هستند. با این وجود، چالش های برادرانه و منتقدانه بین جناح های سیاسی امر پسندیده و مبارکی است که باعث تعالی ملک و ملت می شود.

مردم سالاری:مدرسه ای این چنین می خواهیم
«مدرسه ای این چنین می خواهیم»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن می خوانید؛ برحسب ظاهر، بر سر زبانهاست که دو روز دیگر درب مدرسه ها برای فرداهای بهتر به روی پویندگان علم و معرفت، گشوده خواهد شد. اتفاق را که محل اشکال همین جاست. چون اگر مدرسه اجتماعی بزرگ تر از خانواده است، هرگز نباید تعطیل باشد. مگر سیر مراحل رشد باز می ایستد که مدرسه تعطیل شود؟ مدرسه، دارای قطب های انسانی است، دو قطبی که رو به فردایی بهتر دارند. هم معلم و هم شاگرد. بنابراین، چون تعلیم و تربیت تعطیل نمی شود، کانون آن هم نباید به امید خدا رها شود. آنجا که فرجه برای تعلیم است، تربیت آغاز می شود و تربیت در نهایت به معنای انسان خداگونه پروردن است. کانونی که در آن، ادب نفس و ادب درس تحصیل می شود، هرگز و هیچ زمانی نباید بسته باشد. یقین بدانیم که بعد از عرصه پرمهر خانواده، هیچ اجتماعی بهتر از مدرسه برای فرزندان دلبند نیست. حال اگر باور این است که انسان خود جهان با عظمتی است و به عنوان خلیفه خدا بر زمین برگزیده شده و مجموعه شگفت آوری از توانمندی های بالقوه است، پس باید محیطی برای رشد این استعدادها فراهم شود و هیچ محیطی هم سالم تر و مطلوب تر از مدرسه نیست. مدرسه باید مرکز پرورش و آموزش و ورزش و تفریح و نشاط و فضای اقناع دانش پژوهان باشد. چون در اینجا شاکله شخصیتی بزرگان فردا، پی ریخته می شود. در چنین صورتی این مکان پرعطوفت و عشق و هنر متعالی را محدود به خواندن نیم بند چند کتاب و جزوه کردن، کوچک کردن انسان بزرگی است که از جهان بزرگتر است. آن انسانی که به قول زنده یاد وحید دستگردی:
توبرتر از این سپهر مینایی
هم برتر از سپهر مینا باش
درب مدرسه باید همیشه به روی بزرگان فردای جامعه باز باشد و مجموعه ای از عوامل انسانی و غیر انسانی، متناسب با ابعاد مختلف شخصیتی شاگرد، در خدمتش باشند تا انسان سعادتمند پرورده شود و سعادت نیز جز لبالب شدن ظرفهای فضایل نیست. مدرسه باید همه صاحب نظران مشفق و مربیان خبره و شیفته تعلیم و تربیت و ورزش و تفریح و موجدان نشاط و هادیان کمال را فرا بخواند. اگر سکانداران جامعه جهت جذب این جمع، هشیار نباشند و زمینه و هزینه آن را فراهم نکنند، ده ها برابرش را باید در زدودن آثار ناهنجاری های فرهنگی و اجتماعی، متحمل شوند و تازه همه زحمات و اقدامات هم منتج به نتیجه مطلوب نخواهد شد، چنان که در جامعه خود می بینیم.
اگر آن نویسنده فرانسوی گفت که در هر مدرسه ای را که بگشایند، در زندانی بسته می شود، اکنون به وضوح می بینیم بدان جهت، زندان های ما پر و پیمان است که مدارس ما پرو پیمان نیست برای آن است که درب گشایی مدارس، فصلی است ! برای آن است که جای بزرگان در مدارس خالی است. بی پرده بگویم: دولت باید نیاز منطقی مدارس را به اصطلاح امروزی، سخت افزاری و نرم افزاری فراهم کند وگرنه راه به ترکستان خواهیم برد! مدرسه ای که جهت تامین آب و برقش، چشم به راه دست دولت باشد و معیشت کارکنانش با فقر بگذرد، هرگز قادر به عرضه انسانهای بزرگ به جامعه نخواهد بود و نتیجه همانی می شود که اکنون هست.
اگر انسان، مجموعه شگفت آور و پیچیده ای است و در سر سویدای قلبش جز خدانیست، پس نمی توانیم او را بی برنامه، باری به هر جهت و عاطل و باطل رها کنیم، انسان سازی و اخلاق نیک با اخلاق عملی ممکن است نه با اخلاق نظری و نه با حرف. بدیهی است که کسانی باید هدایت صحیح دانش پژوهان را بر عهده بگیرند که پیروی از اصول صحیح و شایستگان کنند. امامان معصوم (ع) ما با اخلاق عملی و حسن خلق، انسان پرورده اند. بنابراین، مدارس ما نیازمند معلمان مشفق، زبده تعلیم و تربیت و آشنا به دانش روز و واجدان علم و هنر و معرفت است. معلمی که می خواهد اعمال بزرگ انجام دهد و جامعه را از ابتذال بیرون آورد، نباید نگران نان شبش باشد و حکایت و دغدغه سعدی را به یادآورد که:
شب چو عقد نماز بربندم چه خورد بامداد فرزندم!
درد بزرگی است که معلمی از شاگردانش بپرسد که چه کسی می خواهد شغل معلمی برگزیند و هیچ دستی بالا نیاید. این بی میلی، بیانگر جامعه ای است که هیچ تمایلی به ارزش های واقعی و کمالات انسانی ندارد و فقط به رفاه و مادیات می اندیشد! در چنین صورتی آیا فاجعه فرهنگی و تربیتی رخ نخواهد داد. چنین جامعه ای آیا راه به مطلوب خواهد برد؟ پس معلوم می شود که چنین جامعه ای به فردای خود و بهروزی فرزندان خود هرگز نمی اندیشد؟
حال اگر می خواهید که جامعه ای سالم، بهنجار و مطلوب و به کمال داشته باشید، تمامی افکار، همت، توجه و امکانات خود را در زمینه های مختلف در مدرسه متمرکز کنید و فضایی مساعد فراهم سازید تا نخبگان جامعه به جای جلای وطن و خدمت به بیگانه، جذب مدارس شوند و نبوغ خود را هزینه همنوعان هموطن خود کنند. در این صورت است که دین خود به ایران و ایرانی و مسلمان و مسلمانی، گزارده و ادا کرده ایم چون به قول سید صادق سرمد:
یک روز، روز حاصل ایام آدمی است
باقی هر آنچه روز گذارد، مکرر است
آن روز، روز خدمت است بهر خلق
خرم کسی که خدمت خلقش میسر است
برحسب ظاهر، بر سر زبانهاست که دو روز دیگر درب مدرسه ها برای فرداهای بهتر به روی پویندگان علم و معرفت، گشوده خواهد شد. اتفاق را که محل اشکال همین جاست. چون اگر مدرسه اجتماعی بزرگ تر از خانواده است، هرگز نباید تعطیل باشد. مگر سیر مراحل رشد باز می ایستد که مدرسه تعطیل شود؟ مدرسه، دارای قطب های انسانی است، دو قطبی که رو به فردایی بهتر دارند. هم معلم و هم شاگرد. بنابراین، چون تعلیم و تربیت تعطیل نمی شود، کانون آن هم نباید به امید خدا رها شود. آنجا که فرجه برای تعلیم است، تربیت آغاز می شود و تربیت در نهایت به معنای انسان خداگونه پروردن است. کانونی که در آن، ادب نفس و ادب درس تحصیل می شود، هرگز و هیچ زمانی نباید بسته باشد. یقین بدانیم که بعد از عرصه پرمهر خانواده، هیچ اجتماعی بهتر از مدرسه برای فرزندان دلبند نیست. حال اگر باور این است که انسان خود جهان با عظمتی است و به عنوان خلیفه خدا بر زمین برگزیده شده و مجموعه شگفت آوری از توانمندی های بالقوه است، پس باید محیطی برای رشد این استعدادها فراهم شود و هیچ محیطی هم سالم تر و مطلوب تر از مدرسه نیست. مدرسه باید مرکز پرورش و آموزش و ورزش و تفریح و نشاط و فضای اقناع دانش پژوهان باشد. چون در اینجا شاکله شخصیتی بزرگان فردا، پی ریخته می شود. در چنین صورتی این مکان پرعطوفت و عشق و هنر متعالی را محدود به خواندن نیم بند چند کتاب و جزوه کردن، کوچک کردن انسان بزرگی است که از جهان بزرگتر است. آن انسانی که به قول زنده یاد وحید دستگردی:
توبرتر از این سپهر مینایی
هم برتر از سپهر مینا باش
درب مدرسه باید همیشه به روی بزرگان فردای جامعه باز باشد و مجموعه ای از عوامل انسانی و غیر انسانی، متناسب با ابعاد مختلف شخصیتی شاگرد، در خدمتش باشند تا انسان سعادتمند پرورده شود و سعادت نیز جز لبالب شدن ظرفهای فضایل نیست. مدرسه باید همه صاحب نظران مشفق و مربیان خبره و شیفته تعلیم و تربیت و ورزش و تفریح و موجدان نشاط و هادیان کمال را فرا بخواند. اگر سکانداران جامعه جهت جذب این جمع، هشیار نباشند و زمینه و هزینه آن را فراهم نکنند، ده ها برابرش را باید در زدودن آثار ناهنجاری های فرهنگی و اجتماعی، متحمل شوند و تازه همه زحمات و اقدامات هم منتج به نتیجه مطلوب نخواهد شد، چنان که در جامعه خود می بینیم.
اگر آن نویسنده فرانسوی گفت که در هر مدرسه ای را که بگشایند، در زندانی بسته می شود، اکنون به وضوح می بینیم بدان جهت، زندان های ما پر و پیمان است که مدارس ما پرو پیمان نیست برای آن است که درب گشایی مدارس، فصلی است ! برای آن است که جای بزرگان در مدارس خالی است. بی پرده بگویم: دولت باید نیاز منطقی مدارس را به اصطلاح امروزی، سخت افزاری و نرم افزاری فراهم کند وگرنه راه به ترکستان خواهیم برد! مدرسه ای که جهت تامین آب و برقش، چشم به راه دست دولت باشد و معیشت کارکنانش با فقر بگذرد، هرگز قادر به عرضه انسانهای بزرگ به جامعه نخواهد بود و نتیجه همانی می شود که اکنون هست.
اگر انسان، مجموعه شگفت آور و پیچیده ای است و در سر سویدای قلبش جز خدانیست، پس نمی توانیم او را بی برنامه، باری به هر جهت و عاطل و باطل رها کنیم، انسان سازی و اخلاق نیک با اخلاق عملی ممکن است نه با اخلاق نظری و نه با حرف. بدیهی است که کسانی باید هدایت صحیح دانش پژوهان را بر عهده بگیرند که پیروی از اصول صحیح و شایستگان کنند. امامان معصوم (ع) ما با اخلاق عملی و حسن خلق، انسان پرورده اند. بنابراین، مدارس ما نیازمند معلمان مشفق، زبده تعلیم و تربیت و آشنا به دانش روز و واجدان علم و هنر و معرفت است. معلمی که می خواهد اعمال بزرگ انجام دهد و جامعه را از ابتذال بیرون آورد، نباید نگران نان شبش باشد و حکایت و دغدغه سعدی را به یادآورد که:
شب چو عقد نماز بربندم چه خورد بامداد فرزندم!
درد بزرگی است که معلمی از شاگردانش بپرسد که چه کسی می خواهد شغل معلمی برگزیند و هیچ دستی بالا نیاید. این بی میلی، بیانگر جامعه ای است که هیچ تمایلی به ارزش های واقعی و کمالات انسانی ندارد و فقط به رفاه و مادیات می اندیشد! در چنین صورتی آیا فاجعه فرهنگی و تربیتی رخ نخواهد داد. چنین جامعه ای آیا راه به مطلوب خواهد برد؟ پس معلوم می شود که چنین جامعه ای به فردای خود و بهروزی فرزندان خود هرگز نمی اندیشد؟
حال اگر می خواهید که جامعه ای سالم، بهنجار و مطلوب و به کمال داشته باشید، تمامی افکار، همت، توجه و امکانات خود را در زمینه های مختلف در مدرسه متمرکز کنید و فضایی مساعد فراهم سازید تا نخبگان جامعه به جای جلای وطن و خدمت به بیگانه، جذب مدارس شوند و نبوغ خود را هزینه همنوعان هموطن خود کنند. در این صورت است که دین خود به ایران و ایرانی و مسلمان و مسلمانی، گزارده و ادا کرده ایم چون به قول سید صادق سرمد:
یک روز، روز حاصل ایام آدمی است
باقی هر آنچه روز گذارد، مکرر است
آن روز، روز خدمت است بهر خلق
خرم کسی که خدمت خلقش میسر است

ابتکار:جهان در انتظار تصویر تازه از ایران
«جهان در انتظار تصویر تازه از ایران»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن می خوانید؛این روزها جهان در انتظار ثبت تصویر جدیدی از ایران است.ماه سپتامبر در ۱۶ سال اخیر،جهان هر بار شاهد چهره ای از ایران بوده است. چهره ای که گاه پیام صلح و لبخند با خود داشت و زمانی مشت و شعار و تنش را به جهان مخابره می کرد. دکتر حسن روحانی امروز لبخند و منطق و اندیشه ایرانی را با خود به سرزمین «اتازونی » می برد تا آن راچون مینیاتوری ایرانی، بر دیوار سازمان ملل بکوبد و بگوید که این است تصویر ایران امروز نه آن چه در هشت سال گذشته به نام ایران مشاهده کرده اید.
رئیس جمهور امروز ایران تلاش می کند تا تصویری که در سفرهای پرتعداد و پر همراه محمود احمدی نژاد به سازمان ملل ساخته شد،کمی کنار بزند تا برسد به تصویری که ۱۵ سال پیش در سفر محمد خاتمی به خانه ملل جهان شکل گرفته بود.در آن سال نیز مانند امسال جهان مشتاق شنیدن صدای مردی بود که با رأی خیره کننده ای در یک رقابت پرشور، نمایندگی فرهنگ،تمدن و مردم ایران را بر عهده گرفته بود. اواخر تابستان و اوایل پاییز سال ۷۷ سید محمد خاتمی تصویر تازه ای از ایران را به جای تابلوهای جعلی و ساخته پرداخته سیاست پردازان و رسانه های آمریکایی و اسرائیلی به دیوار جهان کوبید. تصویری پر از لبخند،منطق،نرم خویی و صلح طلبی. رئیس جمهور آن روز ایران با همین تصویر توانست اعتماد ملت ایران را به خود جلب کند و آن را به عنوان تصویری واقعی و رسمی از ملت ایران به ثبت برساند.
خاتمی با محکم ترین منطق، جهان را واداشت تا صدای صلح طلبی ملت ایران را از میان هیاهوی خشونت وزران و جنگ طلبان داخلی و خارجی بشنود و به نام ملت ایران سالی را به نام «گفت وگوی تمدن ها» مزین کند. گفت وگوی تمدن ها مانند جامی زرین از دل تمدن و فرهنگ ایران سر برآورد و با درخشش خود چشم جهانیان را خیره ساخت تا همگان مقهور و مسحور تلألو آن شوند و بپذیرند که این است فرهنگ و تمدن و منطق ایرانی، نه آن که در چند دهه دشمنان ملت ایران به تصویر کشیدند و برخی از خشونت وزران داخلی نیز آن را تأیید کردند. همین تصویر بود که رئیس جمهور آمریکا را - که در دشمنی با ملت ایران، هم کودتای ۲٨ مرداد ٣۲ را در کارنامه خود داشته و هم جنگ تحمیلی و کشتار مسافران هواپیمای ایرانی را – وادار کرد که آن قدر راهروهای سازمان ملل را بیاید و برود و چند باره به بهانه دستشویی رفتن خود را در مسیر احتمالی نماینده مردم ایران قرار دهد و البته دست خالی برگردد. آن روزها در داخل کفن پوشان به انتظار اشاره ای از فرماندهان خود نشسته بودند تا به خیابان بیایند و بحران تولید کنند و خاتمی نگران تصویری بود که به تازگی از ملت ایران به جهانیان نشان داده بود.
هشت سال گذشته اما محمود احمدی نژاد با توصیه مشاوران خود سخنرانی در سازمان ملل را به فرصتی برای پاک کردن آن تصویر از ملت ایران اختصاص داده بود. رئیس دولت های نهم و دهم که گویی نفس حضور خود و همراهان بیشمارش در صحن سازمان ملل بیش از تاثیر آن، برایش اهمیت داشت،هشت سال تمام به تکرار تصویری تکراری و البته بی ربط با فرهنگ و تمدن ایرانی، همت گماشت تا جهان فراموش کند که روزی مردی در هیات نماینده مردم ایران از آشتی و گفت وگو سخن گفته بود. هشت سال پیاپی محمود احمدی نژاد مشت گره کرد و شعار داد و هر بار نیز فوج فوج نمایندگان دولت ها و ملت ها - که بعضاً دست دوستی با ایران را نیز فشرده بودند- سالن را ترک می کردند تا اعتراض خود را نشان دهند و عجیب این که این تصاویر از سوی مجامع رسمی داخلی و رسانه ملی به عنوان پیروزی به خورد مردم داده می شد و مانند صحنه های آزادی خرمشهر با سرودهای حماسی همراه می شد و در مجلس با شورانگیزترین احساسات، تأیید می شد و البته کسی لب اعتراض نگشود تا انتخابات خرداد ۹۲ سررسید و دوستان اصولگرای محمود احمدی نژاد پیشگام انتقاد از این وضعیت شدند. به یک باره همه اتفاقات تلخی که فتوحات احمدی نژاد بر شمرده می شد، شکست دستگاه دیپلماسی کشور خوانده شد، تا دامن خود را از سکوت تائید آمیز هشت ساله پاک کنند.
این روزها اما حسن روحانی در موقعیتی مشابه با سید محمد خاتمی قرار گرفته است و البته اضافه بر رای خیره کننده مردم در یک رقابت جدی، از پشتیبانی بخش های متنفذ حاکمیت نیز برخوردار است. او حمایت مردمی را در پشت سردارد که درسال های ۷۶ و ٨۰ به لبخند و صلح طلبی سید محمد خاتمی رای داده بودند. همان که امروزه در شعار «اعتدال» توجه جهان را به طرف خود جلب کرده است. او در موقعیتی تاریخی قرار گرفته تا زنگارهای هشت سال گذشته را از آینه ای که تصویر واقعی ملت ایران را نشان می دهد،بزداید و آن را پاک و شفاف در منظر جهانیان به تماشا بگذارد.چشم های جهانیان از دریچه دوربین ها و رسانه در انتظار تصویر جدید از ایران است.

بهار:دیپلماسی قهرمانانه
«دیپلماسی قهرمانانه»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم محمد طاهری است که در آن می خوانید؛حسن روحانی ظرف چند روز آینده برای شرکت در شصت و هشتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد به شهر نیویورک سفر خواهد کرد. خبرگزاری رویترز گزارش داده که فرانسوااولاند، رییس جمهوری فرانسه علاقه مندی خود را برای دیدار با روحانی در نیویورک اعلام کرده است. در همین حال سخنگوی کاخ سفید نیز از احتمال دیدار و گفت وگوی مستقیم روحانی و اوباما در نیویورک خبر داده است. دکتر روحانی نیز در مصاحبه اخیر خود با شبکه ان.
بی. سی آمریکادرباره دیدار احتمالی او با باراک اوباما در نیویورک گفت: «دیدار با اوباما در دستور کار سفر من نیست اما هرچیزی در دنیای سیاست امکان پذیر است البته بسته به شرایطی که به وجود می آید.»اگر مجموع اظهارات بیان شده درباره دیدار حسن روحانی با باراک اوباما در سفر به نیویورک را در کنار بیانات اخیر مقام معظم رهبری بگذاریم به سه نکته اساسی و کلیدی دست می یابیم.
نخست آن که؛ مقام معظم رهبری چندی پیش در دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درباره سیاست های دیپلماسی ایران متذکر شدند که «من مخالف حرکت های صحیح دیپلماسی نیستم، بنده معتقد به همان چیزی که سال ها پیش به «نرمش قهرمانانه» نامگذاری شد، هستم.» بیانات اخیر مقام معظم رهبری می تواند نشان دهنده موافقت و حمایت ایشان از حسن روحانی برای تعامل با قدرت های غربی هنگام شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک باشد.
دوم آن که دکتر روحانی در یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری با اکثریت آرا در انتخاباتی آزاد و مردمی ردای ریاست جمهوری ایران را بر تن کرد و این پشتوانه مردمی می تواند اهرمی موثر و مثبت در تصمیم گیری های سیاسی و بین المللی آن هم در شرایط امروز ایران تلقی شود. و سوم آنکه؛ سفر رییس جمهوری کشورمان به نیویورک به دلیل ریاست جمهوری اسلامی ایران در سازمان جنبش عدم تعهد و ریاست دوره ای حسن روحانی در این سازمان از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. طبق برنامه دکتر روحانی، رییس جمهوری اسلامی ایران سوم مهر و در جمع سران کشورهای عضو مجمع عمومی سازمان ملل متحد به سخنرانی خواهد پرداخت.
همچنین رییس جمهوری کشورمان در روز اجلاس خلع سلاح اتمی که مصادف با چهارم مهر است نیز به عنوان رییس جنبش غیرمتعهدها سخنرانی خواهد کرد و قرار است وی در جمع وزرای خارجه عضو جنبش عدم تعهد نیز صحبت کند. بدون شک در اختیار داشتن سه مولفه یاد شده که کمتر دولتی در سابق دارای آن بوده، دست حسن روحانی را برای اتخاذ تصمیمات جسورانه و صحیح باز می گذارد که می توان از آن به عنوان «دیپلماسی قهرمانانه» نام برد. بر همین اساس می توان گفت حضور حسن روحانی و سخنرانی وی در حضور سران کشورهای جهان بهترین فرصت برای تصریح مواضع شفاف جمهوری اسلامی ایران در عرصه دیپلماتیک است.
به علاوه دیدارهای دو جانبه و چند جانبه ای که قرار است میان مقامات کشورمان با کشورهای مختلف انجام گیرد در پیشبرد رویکرد جدید دولت یازدهم نقش بسزایی دارد. به همین دلایل است که این روزها چشم و گوش دنیا به سخنان و ملاقات های روحانی و مقامات کشوری همراه در نیویورک دوخته شده است.
آنچه مسلم است مساله روز، دیپلماتیک ایران با دنیا، بحث درباره مساله انرژی هسته ای ایران و آینده سیاسی کشور سوریه است. طبق فرمایش های مقام معظم رهبری و تاکید چند باره رییس جمهوری اسلامی ایران و سایر مقامات، ایران به هیچ وجه تمایل به ساخت و استفاده از سلاح هسته ای نداشته و نخواهد داشت و تنها هدف استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای است. درباره مساله سوریه نیز ایران مبتکر پیگیری پیشنهاد نظارت بر سلاح های شیمیایی سوریه بوده زیرا خود در جنگ با عراق از وجود سلاح های شیمیایی آسیب های جبران ناپذیری را متحمل شده است.
بنابراین شاید اصل مهم «اعتمادسازی» افکار عمومی جهان توسط رییس «دولت تدبیر و امید» مهم ترین وظیفه دولتی که با شعار « اعتدال» روی کار آمده، باشد. در این بین اشخاصی که مسئول بررسی و تنظیم سخنان رییس جمهوری ایران در اجلاس نیویورک هستند باید به یک نکته کلیدی و مهم عنایت کافی داشته باشند و آن این که «اعتماد سازی با جهان درباره موضوع هسته ای ایران گام نخست و اساسی هر مذاکره و برنامه آتی خواهد بود.»
اظهارات آقای روحانی درباره موضوع هسته ای و همچنین مسائل حقوق بشر می تواند در روشنگری مواضع ایران و تعدیل مواضع تند غرب علیه ایران موثر باشد. بنابراین باید به دنیا نشان داد که چطور ممکن است با وجود عضویت ایران در N. P. T و نظارت آژانس بر فعالیت های هسته ای ایران، متاسفانه هیچ گونه نظارتی از سوی جامعه بین الملل در برابر تحریم های بی رحمانه علیه ملت ایران که مشکلات عدیده دارویی و انتقال ارز و... برای کشور به همراه داشته، وجود ندارد.
بنابراین در گام نخست باید از فشار تحریم های یک جانبه از سوی کشورهای غربی و آمریکا بر ایران کاسته شود و این امر ممکن نیست مگر با «اعتمادسازی» متقابل با جامعه بین الملل و کشورهای دخیل در پرونده انرژی هسته ای ایران. چنان چه به گفته رییس جمهوری ایران مذاکرات باید به بازی برد- برد تبدیل شود. بر همین اساس این دیپلماسی قهرمانانه در بهترین جایگاه که همانا سازمان ملل متحد است قابل بروز و ظهور خواهد بود.
نکته دیگر آن که طبق اخبار اعلام شده احتمال مذاکره یا رویارویی دکتر روحانی با باراک اوباما در نیویورک وجود دارد. در این باره می توان گفت که خوشبختانه رییس جمهوری ایران که در کسوت روحانیت نیز هستند کاملا بر این اصل آگاهند که طبق موازین دینی پاسخ «سلام» از واجبات است و در صورت هرگونه مواجهه با مسئولان طراز اول ایالات متحده آمریکا ان شاءلله این اصل رعایت خواهد شد.
با توجه به آنچه گفته شد، به نظر می رسد انجام این سفر در این مقطع زمانی حساس می تواند دستاوردها و نتایج مثبتی را به ویژه در عرصه سیاست خارجی برای کشورمان به دنبال داشته و این سفر را به یک سفر پرمحتوا تبدیل کند. بهره برداری کامل از فرصت های به وجودآمده در حوزه دیپلماسی چندجانبه، تبیین گفتمان جدید حاکم بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تقویت مواضع طرفداران تعامل با جمهوری اسلامی ایران، فراهم کردن شرایط لازم برای آغاز دور جدید گفت وگوهای ایران با ۱+۵، ضرورت یافتن راه حل بین المللی برای معضلات و مشکلات منطقه ای و اعلام آمادگی کامل ایران برای همکاری در این زمینه و... موارد و موضوعات مهمی هستند که انجام این سفر را در این سطح ضروری می سازد.
    سخن آخر آن که؛ با توجه به این که اجلاس سران مجمع عمومی به لحاظ سیاسی از اهمیت قابل توجهی برخوردار است و افکار عمومی داخلی کشورمان نیز همواره با حساسیت خاصی سفرهای ریاست محترم جمهوری از جمله سفر به نیویورک را دنبال می کنند، این نکته را نباید فراموش کرد که جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر ریاست دوره ای جنبش عدم تعهد را نیز بر عهده دارد و حضور ریاست محترم جمهوری در این سفر به عنوان رییس دوره ای جنبش عدم تعهد و حضور و سخنرانی در اجلاس وزرای «نم» که در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل برگزار خواهد شد، بیش از پیش بر اهمیت این سفر می افزاید.
با توجه به این ملاحظات به نظر می رسد بهره برداری کامل از هریک از پارامترهای یاد شده، در این سفر می تواند به لحاظ سیاسی دستاوردها و نتایج مثبت و قابل توجهی را برای کشورمان به همراه داشته و قفل بسیاری از مشکلات و محدودیت های سیاسی تحمیلی بر جمهوری اسلامی ایران در عرصه های بین المللی را باز کند. امید است سفر به نیویورک بتواند آغازی برای رسیدن به نتایج قهرمانانه برای ایران باشد.

دنیای اقتصاد:سه سناریوی کوتاه مدت ارزی
«سه سناریوی کوتاه مدت ارزی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر علی دادپی است که در آن می خوانید؛با توجه به رویدادهایی که در عرصه خارجی رخ داده اند و در حال رخ دادن هستند، این احتمال که در هفته جاری با سفر ریاست محترم جمهوری به شهر نیویورک فصل جدیدی در سیاست خارجی ایران آغاز شود هر روز افزایش می یابد. اهمیت این رویدادها برای اقتصاد ایران و جامعه فعالان اقتصادی ، وابسته به عوامل مختلفی است، اما از آنجا که تحریم های بین المللی منبع اصلی بسیاری از اختلالات اقتصادی و افزایش هزینه مبادلات بانکی و اقتصادی هستند، این رویدادها در صورتی اهمیت اقتصادی خواهند داشت که در وضعیت تحریم های اعمال شده در زمینه نفت، بانکداری، مبادلات پولی و معامله با نهادهای ایرانی تغییری ایجاد کنند. در صورت چنین تغییری باید منتظر پاسخ بازارهای داخلی ارز، سرمایه و کالا به چنین تحولاتی بود.
در میان بازارهای داخلی بازار ارز از جایگاه ویژه ای برخوردار است، به ویژه آنکه بخش عمده ای از ارز عرضه شده در این بازار از محل صادرات نفتی تامین می شود. هر گونه تحول عمده ای که نوید بخش افزایش توانایی بانک مرکزی در تزریق ارز به بازار داخلی باشد می تواند کاهش نرخ برابری ارزهای خارجی در برابر ریال را به دنبال داشته باشد. سوال اینجا است که اندازه تغییر این نرخ برابری چقدر خواهد بود؟ آیا بازار ارز روزهای بعد از آتش بس در جنگ ایران و عراق را که بیست و پنج سال پیش تجربه کرد، دوباره تجربه خواهد کرد؟
اندازه واکنش بازار ارز و نوسانات قیمت ارز تابعی از رویدادهای هفته خواهند بود و اینکه، این رویدادها تا چه حد و با چه سرعتی می توانند باعث تغییر در افق اقتصادی ایران شوند. از این دیدگاه برای اتفاقات نیویورک چند سناریو می توان در نظر گرفت که هر کدام اثر متفاوتی بر اقتصاد کشور خواهند داشت. بخشی از این اثر ناشی از شوک روانی و انتظارات از آینده اقتصادی خواهد بود که با گذشت زمان تغییر خواهد کرد. بخش دیگر اما وابسته به تغییر در هزینه مبادلات خارجی، صادرات نفتی و نقل و انتقالات بانکی خواهد بود. این اثر یک تغییر ساختاری خواهد بود که توابع عرضه و تقاضا و شرایط محیطی فعالیت های اقتصادی را تغییر خواهد داد. این اثر می تواند با افزایش تعداد مبادلات اقتصادی و تسهیل آنها باعث افزایش رشد اقتصادی شود. اندازه واقعی آن تابع شرایط کلان اقتصادی خواهد بود و کمی سازی آن تنها با جمع آوری آمار و داده های مناسب میسر است. سناریوهای ممکن با توجه به تاریخچه مذاکرات سیاسی می توانند از این قرار باشند. البته درباره احتمال روی دادن این سناریوها کارشناسان سیاست خارجی باید ابراز نظر کنند، این یادداشت از دید اثر اقتصادی این تحولات را بررسی می کند.
۱- ملاقات بین سران دو کشور ایران و ایالات متحده آمریکا، مذاکره و توافق بر سر پایان دادن به تحریم ها و اعلان رسمی یک جدول زمانبندی برای پایان دادن به تحریم ها.
در این سناریو بعد از این توافق، یک دوره جدید از مذاکرات با کشورهای علاقه مند به تحولات هسته ای ایران آغاز می شود. با این حال کاهش ریسک مبادلات تجاری و ایجاد اطمینان به بهبود افق اقتصادی علاوه بر افزایش گزینه های سرمایه گذاری از ارزش کوتاه مدت ارز به عنوان ابزار پس انداز ارزش دارایی ها می کاهد. کاهش تقاضا برای خرید ارز به خاطر انتظار کاهش قیمت آن در آینده و افزایش عرضه از طرف کسانی که از کاهش ارزش دارایی شان هراسان شده اند، می تواند کاهش شدید قیمت ارز را به دنبال داشته باشد. در صورت روی دادن این سناریو روزهای آینده بیشترین شباهت را به روزهای بعد از آتش بس در جنگ ایران و عراق خواهند داشت. نوسانات بازار در این شرایط علاوه بر آنکه تابع شوک ناشی از این رویداد هستند از تغییرات انتظارات و تطبیق باورها با شرایط واقعی لغو تحریم ها تاثیر خواهند پذیرفت.
۲- ملاقات بین سران کشورهای اروپایی و ایران بدون ملاقات با ایالات متحده آمریکا که شامل مذاکره و توافق بر سر مساله هسته ای ایران و تعیین راهکار لغو تحریم ها با اولویت دادن به لغو سریع تحریم بانکداری و مبادلات مالی با ایران. این سناریو با توجه به آنکه ورود ارزهای خارجی به بازار ایران را تسهیل می کند می تواند اثر مشابهی بر بازار ارز ایران بگذارد، اما با توجه به عامل عدم قطعیت در این سناریو به اندازه سناریو قبلی کاهش پیدا نمی کند. احتمال دارد روند صعودی نرخ برابری ارزهای خارجی درباره ریال زودتر از سناریو اول از سرگرفته شود. در این سناریو شرایط افق اقتصادی برای صنایع کشور تغییر نمی کند؛ ولی امید به تغییر آنها افزایش پیدا می کند. در روزهای بعد از چنین رویدادهایی بازار ارز شاهد سقوط قیمت دلار برای چند هفته خواهد بود و سپس منتظر وقایع آینده باقی خواهد ماند. اندازه سقوط نرخ برابر ارزهای خارجی وابسته به میزان خوش بینی به آینده و قدرت سیگنال های دول خارجی برای محقق کردن توافق هایشان با ایران خواهد بود.
٣- ملاقات بین دیپلمات های ایران و کشورهای گروه ۱+۵ بدون رسیدن به توافق بر سر پایان دادن به تحریم ها؛ ولی با رسیدن به توافق درباره چارچوب مذاکرات آینده و راهکار محقق کردن توافقات. در این سناریو افق اقتصادی کوتاه مدت ایران تغییری نخواهد کرد. تحریم ها همچنان برقرار خواهند بود و هزینه مبادلات اقتصادی تغییر اندکی خواهد کرد، اما در این سناریو در صورتی که امید به افق میان مدت و بلندمدت اقتصادی بهتر شود، می توانیم شاهد افزایش سرمایه گذاری در فعالیت های اقتصادی باشیم. در این صورت با کاهش تقاضای پس انداز به ارزهای خارجی می توان شاهد کاهش اندک قیمت دلار در بازار داخلی بود. افزایش تقاضا برای سرمایه گذاری می تواند ظرف چند ماه باعث افزایش تقاضای بنگاه ها برای ارزهای خارجی شود که این کاهش نرخ ارز را جبران خواهد کرد.
در مجموع نگاهی به بازار ارز ایران در روزهای بعد از آتش بس در جنگ ایران و عراق این نکته را به ما یادآوری می کند که اثر اقتصادی شوک های روانی ناشی از رویدادهای سترگ بین المللی ظرف چندماه تحلیل می روند. اگر این رویدادها باعث تغییر ساختاری در فعالیت های اقتصادی کشور نشوند یا همراه با چنین رویدادهایی رخ ندهند، تغییرات ناشی از آنها در بازار ارز دائمی نخواهند بود. در صورت موفقیت در عرصه سیاست خارجی در پایان هفته تازه ، کار اصلی تیم اقتصادی دولت شروع می شود و آن عبارت است از: اصلاحات گسترده اقتصادی برای استفاده از فرصت هایی که تلاش های دولت در عرصه سیاست خارجی برای اقتصاد کشور به ارمغان خواهد آورد.

منبع: جام جم آنلاین


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست